«وداع با اسلحه» که بسیاری آن را یکی از شاهکارهای همینگوی میدانند سال 1929 منتشر شد. انتشارات اسکریبنر اعلام کرده به همین نزدیکی چاپ جدیدی از این کتاب را به همراه 47 پایانبندی متفاوت آن منتشر میکند.
همینگوی برنده نوبل ادبیات بود سال 1958 (دو سال پیش از آنکه در 61 سالگی خودکشی کند) در گفتوگویی با مجله «پاریس ریویو» اعتراف کرده بود آخرین جملات رمان «وداع با اسلحه» را که تاحدودی زندگینامه خود اوست، بارها بازنویسی کرده است، «36 بار جملات آخر را تغییر دادم تا بالاخره به نتیجه دلخواه رسیدم.»
حالا در چاپ جدید کتاب تمامی این پایانبندیها به همراه دستنویس اول دیگر بخشهای کتاب در یک مجلد منتشر میشود. کشف این 47 پایانبندی کار شان همینگوی است که پس از مطالعه مجموعه نوشتههای همینگوی بزرگ در کتابخانه جان اف. کندی و موزه بوستن متوجه این پایانبندیها شد.
ارنست همینگوی در همان گفتوگوی قدیمی دلیل تغییرات بسیار پایانبندی را چنین عنوان کرده بود؛ «باید از واژگان درست استفاده میکردم.»
نویسنده «پیرمرد و دریا» درمورد نام کتاب نیز تردید داشت و فهرستی از نامهای احتمالی آماده کرده بود؛ نامهایی چون «عشق در جنگ»، «World Enough and Time»، «هر شب و همه شب»، «از زخم و دیگر جراحتها» و «افسون» که روی همگی آنها خط کشیده بود. بالاخره او عنوان «وداع با اسلحه» را از شعری وام گرفت که جرج پیل، نمایشنامهنویس انگلیسی قرن شانزدهم برای ملکه الیزابت سروده بود.
تمام پایانبندیها در پیوست این چاپ جدید قرار گرفتهاند، یکی از پایانبندیها را اف. اسکات فیتزجرالد (نویسنده «گتسبی بزرگ») به همینگوی پیشنهاد کرده بود. چاپ جدید 360 صفحه است و همان طراحی جلدی را دارد که چاپ اول کتاب داشت.
پایانی که در نهایت همینگوی (پس از مرگ کاترین برکلی، معشوق فردریک هنری در انتهای رمان) انتخاب کرد چنین بود: «انگار با مجسمهای وداع کنی. پس از مدتی بیرون رفتم و بیمارستان را ترک کردم و زیر باران به هتل بازگشتم.»
یکی از پایانهای خط خورده با عنوان «پایانِ هیچ» همینگوی چنین بوده: «داستان همین بود. کاترین مرد و تو هم میمیری و من هم میمیرم و این چیزی است که میتوانم به تو قولش را بدهم.»
پایان دیگر همینگوی با عنوان «عزیز زنده» هم اینگونه است: «پایانی نیست جز مرگ و تولد تنها آغاز است.»
نکته جالب در این است که نسخه سینمایی کتاب در سال 1932 هم چند پایان داشت. در نسخهای که در اروپا پخش شد در پایان فیلم کاترین میمیرد اما در نسخهای که بعدا در آمریکا پخش شد او زنده میماند!
[h=2]درباره کتاب : سادگی بیخدشه این رمان، زیبایی کمنظیری به آن میدهد. هنر همینگوی در این است که موضوعی رمانتیک را به طرزی غیررمانتیک نقل میکند، و این نکته تناقضی بس گیرا به وجود میآورد که سختگیرترین خوانندهها را تحت تأثیر قرار میدهد. در اوایل 1917، هنری به عشق اعتقاد ندارد و جنگ به نظرش ورزشی سرگرمکننده میآید؛ اما در پایان همان سال، به حقیقت عشق و جنگ پی میبرد. هنر نویسنده درمحسوس گرداندن این تحول خاصه بدان سبب است که نه دست به تجزیه و تحلیل میزند و نه دست به نقل جملههای سنگین و پرمعنی، بلکه فقط به واقعیت و مطالب عینی و روزمره اکتفا میکند. اگر هنری تغییر کردهاست، بدان سبب است که زیسته و آموختهاست. رمان بدان اکتفا میکند که آنچه او میبیند به ما نشان دهد و ملاحظات او را منعکس کند. خواننده، قهرمان داستان را گام به گام دنبال میکند و نرم نرم، بدون آشفتگی، به جایی میرسد که او را دوست بدارد و خود را جای او بگذارد. سرانجام باید گفت سبک همینگوی چنان نرم و هموار است که هیچ تلاش و تقلایی را نشان نمیدهد. این سبک، که در آن زمان انقلابی تلقی میشد، نویسندگان بسیاری، به خصوص آمریکاییان را تحت تأثیر قرار داد. همه آنها کوشیدند، در حد توان خود، از همینگوی تقلید کنند، ولی بیهود بود. چون همینگوی شگردهایی خاص خود دارد که برخلاف معمول، به نوشتههایش طبیعی بودنی ستایشانگیز میبخشد. گفتگوها و سرگذشتها در یکدیگر حل میشوند و به صورتی زلال، به گونهای تحسین برانگیز زلال، جریان مییابند.
همینگوی برنده نوبل ادبیات بود سال 1958 (دو سال پیش از آنکه در 61 سالگی خودکشی کند) در گفتوگویی با مجله «پاریس ریویو» اعتراف کرده بود آخرین جملات رمان «وداع با اسلحه» را که تاحدودی زندگینامه خود اوست، بارها بازنویسی کرده است، «36 بار جملات آخر را تغییر دادم تا بالاخره به نتیجه دلخواه رسیدم.»
حالا در چاپ جدید کتاب تمامی این پایانبندیها به همراه دستنویس اول دیگر بخشهای کتاب در یک مجلد منتشر میشود. کشف این 47 پایانبندی کار شان همینگوی است که پس از مطالعه مجموعه نوشتههای همینگوی بزرگ در کتابخانه جان اف. کندی و موزه بوستن متوجه این پایانبندیها شد.
ارنست همینگوی در همان گفتوگوی قدیمی دلیل تغییرات بسیار پایانبندی را چنین عنوان کرده بود؛ «باید از واژگان درست استفاده میکردم.»
نویسنده «پیرمرد و دریا» درمورد نام کتاب نیز تردید داشت و فهرستی از نامهای احتمالی آماده کرده بود؛ نامهایی چون «عشق در جنگ»، «World Enough and Time»، «هر شب و همه شب»، «از زخم و دیگر جراحتها» و «افسون» که روی همگی آنها خط کشیده بود. بالاخره او عنوان «وداع با اسلحه» را از شعری وام گرفت که جرج پیل، نمایشنامهنویس انگلیسی قرن شانزدهم برای ملکه الیزابت سروده بود.
تمام پایانبندیها در پیوست این چاپ جدید قرار گرفتهاند، یکی از پایانبندیها را اف. اسکات فیتزجرالد (نویسنده «گتسبی بزرگ») به همینگوی پیشنهاد کرده بود. چاپ جدید 360 صفحه است و همان طراحی جلدی را دارد که چاپ اول کتاب داشت.
سادگی بیخدشه این رمان، زیبایی کمنظیری به آن میدهد. هنر همینگوی در این است که موضوعی رمانتیک را به طرزی غیررمانتیک نقل میکند، و این نکته تناقضی بس گیرا به وجود میآورد که سختگیرترین خوانندهها را تحت تأثیر قرار میدهد.
پایانی که در نهایت همینگوی (پس از مرگ کاترین برکلی، معشوق فردریک هنری در انتهای رمان) انتخاب کرد چنین بود: «انگار با مجسمهای وداع کنی. پس از مدتی بیرون رفتم و بیمارستان را ترک کردم و زیر باران به هتل بازگشتم.»
یکی از پایانهای خط خورده با عنوان «پایانِ هیچ» همینگوی چنین بوده: «داستان همین بود. کاترین مرد و تو هم میمیری و من هم میمیرم و این چیزی است که میتوانم به تو قولش را بدهم.»
پایان دیگر همینگوی با عنوان «عزیز زنده» هم اینگونه است: «پایانی نیست جز مرگ و تولد تنها آغاز است.»
نکته جالب در این است که نسخه سینمایی کتاب در سال 1932 هم چند پایان داشت. در نسخهای که در اروپا پخش شد در پایان فیلم کاترین میمیرد اما در نسخهای که بعدا در آمریکا پخش شد او زنده میماند!
[h=2]درباره کتاب : سادگی بیخدشه این رمان، زیبایی کمنظیری به آن میدهد. هنر همینگوی در این است که موضوعی رمانتیک را به طرزی غیررمانتیک نقل میکند، و این نکته تناقضی بس گیرا به وجود میآورد که سختگیرترین خوانندهها را تحت تأثیر قرار میدهد. در اوایل 1917، هنری به عشق اعتقاد ندارد و جنگ به نظرش ورزشی سرگرمکننده میآید؛ اما در پایان همان سال، به حقیقت عشق و جنگ پی میبرد. هنر نویسنده درمحسوس گرداندن این تحول خاصه بدان سبب است که نه دست به تجزیه و تحلیل میزند و نه دست به نقل جملههای سنگین و پرمعنی، بلکه فقط به واقعیت و مطالب عینی و روزمره اکتفا میکند. اگر هنری تغییر کردهاست، بدان سبب است که زیسته و آموختهاست. رمان بدان اکتفا میکند که آنچه او میبیند به ما نشان دهد و ملاحظات او را منعکس کند. خواننده، قهرمان داستان را گام به گام دنبال میکند و نرم نرم، بدون آشفتگی، به جایی میرسد که او را دوست بدارد و خود را جای او بگذارد. سرانجام باید گفت سبک همینگوی چنان نرم و هموار است که هیچ تلاش و تقلایی را نشان نمیدهد. این سبک، که در آن زمان انقلابی تلقی میشد، نویسندگان بسیاری، به خصوص آمریکاییان را تحت تأثیر قرار داد. همه آنها کوشیدند، در حد توان خود، از همینگوی تقلید کنند، ولی بیهود بود. چون همینگوی شگردهایی خاص خود دارد که برخلاف معمول، به نوشتههایش طبیعی بودنی ستایشانگیز میبخشد. گفتگوها و سرگذشتها در یکدیگر حل میشوند و به صورتی زلال، به گونهای تحسین برانگیز زلال، جریان مییابند.