نوردهی
به مقدار نوری که به فیلم یا گیرنده تصویر میرسد، نوردهی گفته میشود. این مقدار ترکیبی از نور موجود، عدد دیافراگم و سرعت شاتر است.
---------- تعادل سفیدی
تعادل رنگ سفید (به انگلیسی: White Balance) یا تعادل رنگ عبارت است از به روند اصلاح رنگها که در این روند تن رنگ سفید که ممکن است تمایل به برخی رنگهای دیگر داشتهباشد تبدیل به سفیدِ کامل میشود و سایر رنگها نیز به تناسب آن، اصلاح میشوند.
عمق میدان عبارت است از گستردگی محدودهای که جلوتر یا عقبتر از سوژه ی اصلی، فوکوس هستند و مقدار معینی از میدان دید لنز که در آن تصاویر بصورت کاملاً واضح ثبت میشوند. هرچه فاصله ی سوژه از دوربین افزایش یابد، عمق میدان نیز افزایش خواهد یافت.
فوکوس
به تنظیم فاصله ی سوژه تا دوربین فوکوس گفته میشود. اشیایی که در فاصله ی فوکوس یا نزدیک به آن قرار داشته باشند واضح و سایر اشیا، محو میشوند.
تنها بخشهایی از این الماس فوکوس شدهاند.
-----------------
سرعت فیلم
سرعت فیلم سرعت فیلم یا ایزو عددی است که جهت اندازهگیری حساسیت فیلم عکاسی یا حسگرهای الکترونیکی استفاده میشود.
در دوربین آنالوگ هرچه حساسیت فیلم بیشتر باشد نیاز به نور کمتری خواهد بود ولی کیفیت عکسها نیز کاهش پیدا میکند. در دوربین دیجیتال، حساسیت دوربین، مقدار تقویت خروجی حسگر را تعیین میکند. هرچه خروجی بیشتر تقویت شود، نیاز به نور کمتر خواهد بود ولی افزایش تقویت، باعث افزایش نویز و در نتیجه کاهش کیفیت میشود.
تاثیر سرعت فیلم بر کیفیت عکس. تصویر بالا با ایزوی ۱۰۰ و تصویر پایین با ایزوی ۱۶۰۰ گرفته شده.
-----------------
ترکیب بندی عکاسی مشتمل بر دو بخش هنر و مهارت است. ترکیببندی از یکسو با مسائل زیباییشناسی سر و کار دارد؛ اینکه چگونه میتوان تصاویر زیباتری بوجود آورد و از سوی دیگر، ترکیببندی میتواند در بیان ایده ی عکاسی نیز مؤثر باشد و به عنوان مثال عکاس میتواند با ترکیببندی مناسب، قسمتهای مهم تصویر را برجسته کند و توجه بیننده را به قسمتهایی جلب کند که هدف اوست. در واقع ترکیببندی عبارت است از قراردادن اجزای عکس در کنار یکدیگر.
قسمت زیادی از عکاسی، بدون دوربین است؛ عکاس باید بیندیشد، ریزبین و نکتهسنج باشد و از همه مهمتر، دغدغه داشته باشد و پیش از عکسبرداری، صحنه را به خوبی در ذهنش مجسم کند.
قسمتهای مختلف کادر از نظر بصری، ارزش یکسانی ندارند، برخی قسمتها توجه بیشتری را جلب میکنند و به همین دلیل باید از آنها استفاده ی بیشتری کرد.
قرار گرفتن عناصر مهم تصویر در محل برخورد خطوط افقی و عمودی که تصویررا به سه قسمت تقسیم میکنند، بیشترین توجه را جلب میکند. اگر طول و عرض عکس، با استفاده از خطوط فرضی به سه قسمت تقسیم شوند، این خطوط در چهار نقطه که به آنها نقاط طلایی گفته میشود یکدیگر را قطع میکنند و بهتر است موارد کلیدی و مفهومی تصویر، بر روی این نقاط و خطوط ثبت شود، زیرا قرار دادن سوژه روی این نقاط تلاقی، باعث ایجاد هماهنگی و جلب توجه بیشتر میشود.
-----------------
نقطه ی کانونی و خطوط راهنما
نقطه ی کانونی قسمتی از سوژهٔ اصلی عکس و اولین نقطهای است که نگاه بیننده را به خود جلب میکند.
هر عکس باید یک نقطه ی کانونی اصلی داشته باشد. عکسهایی که یکدست هستند و هیچ قسمتی از آنها گیرایی و کشش بیشتری نسبت به سایر بخشها ندارند، معمولاً عکسهای خوبی نیستند و نمیتوانند ارتباط خوبی با بیننده برقرار کنند.
عکس میتواند چند نقطه ی کانونی فرعی هم داشته باشد تا بعد از اینکه نگاهِ بیننده متوجه ی نقطه کانونی اصلی شد، توجه او را به سمت خود جلب کنند.
همچنین، عکس باید نگاه بیننده را هدایت کند؛ نگاه از نقطه کانونی شروع میشود و با کمک خطوط راهنما به قسمتهای دیگر عکس کشیده میشود.در بسیاری از مناظر عناصری وجود دارند که میتوانند خطوطی راهنما باشند. نردهها، خط افق، درختان و بسیاری دیگر از عناصر اینچنینی، میتواند مورد استفاده ی عکاس قرار گیرد.
-----------------
فاصله ی کانونی
فاصله کانونی، به فاصله ی مرکز اپتیکی لنز و مرکز کانونی آن گفته میشود.
این فاصله معمولا برابر با فاصله فاصله مرکز اپتیکی و سنسوراست و تغییر فاصله کانونی باعث افزایش و یا کاهش بزرگنمایی میشود. هنگام افزایش بزرگنمایی روی یک شی، فاصله کانونی عوض میشود و هر چه سوژه دورتر باشد، فاصله ی کانونی بیشتر میشود.
در شرایط یکسان عکسی که با فاصله کانونی کمتر گرفته شده باشد، کیفیت بهتری دارد.