21 دسامبر 2012 یا روز رستاخیز ؟! (قسمت اول)
منبع مطلب : سایت حقیقت خاموش
اگر به درستی بیاندیشیم متوجه خواهیم شد که انسان هیچگاه هیچ چیزی را بطور کامل درک نمی کند.او می تواند ببیند، بشنود، بچشد، لمس کند، ببوید ولی تمام داده هایی که از طریق این حواس پنجگانه به وی منتقل می شود ،بستگی به تعداد و کیفیت و دقت حواسش دارد.
لطفا با دقت توجه کنید و تا انتهای این سری از مقالات با ما همراه باشید.
دنیایی که ما و شما و سایر موجودات زنده در آن زندگی می کنیم، در حقیقت دنیایی بسیار شلوغ و پر آشوب است .هر شیئ در این عالم در هر لحظه تحت تاثیر میلیونها موج الکترومغناطیس و امواج صوتی و امواج گرانشی و در معرض برخورد با میلیاردها ذره کیهانی مختلف و متفاوت است.
هر موجود زنده از یک تک سلولی و ویروس گرفته تا یک فیل و شامپانزه یا یک انسان در این اقیانوس پر تلاطم و پر آشوب غوطه ور است و حیات و هستی خود را با استفاده از ابزارهای حسی که در اختیار دارد، حفظ کرده و گسترش می دهد. این میلیاردها امواج و اطلاعات که در هر لحظه بر پیکره هر موجود زنده وارد می شود، آنقدر زیاد هستند که توانایی دریافت و درک کردن و تحمل آن برای هیچ موجود زنده ای وجود ندارد.
لذا هر موجود زنده دارای یک سیستم *****ینگ و غربال کننده است.این سیستم (سیستم عصبی) کمک می کند تا موجود زنده از این بیشمار اطلاعاتی که دریافت می کند، اطلاعات خوب و مفید و بدردبخور برای رشد و حیات خود را جدا کرده و سایر سر و صداها و اطلاعات بی معنی را به کناری بگذارد.
مثلا شما همین الان که در اتاق خود نشسته و این کلمات را می خوانید در معرض میلیاردها موج مختلف و سر و صداهای گوناگون قرار دارید. مثلا همین الان صدای تیک تیک ساعت اتاق شما وجود دارد، ولی سیستم عصبی شما این صدا را ***** کرده و شما عملا آن را نمی شنوید. مگر آنکه حواس خود را متوجه و معطوف به آن کنید تا آن را بشنوید. این تیک تیک مداوم اطلاع جالبی برای شما محسوب نمی شود، چون یک چیز تکراری است و بدرد نمی خورد.
ولی اگر همین تیک تیک ناگهان قطع شود شما بلافاصله متوجه آن می شوید. در این حالت قطع شدن این ریتم تکراری یک اطلاعات مهم و جالب به حساب آمده و سیستم عصبی شما آن را به خود آگاه شما می فرستاد تا به شما اخطار داده و از روی دادن یک اتفاق غیر طبیعی شما را آگاه کند.
حقیقت این است که شکل زمین ،کاملا منظم و کروی نیست. بلکه بیشتر شبیه یک گلابی یا سیب زمینی است. این شکل نا منظم زمین بروی هر دوی این حرکتها تاثیر می گذارد ، لذا مدت زمانی که لازم است تا زمین یک دور کامل به دور خود بچرخد به این بستگی دارد که چه نقطه ای را به عنوان مبداء و مرجع اندازه گیری مشخص کنیم.
اگر ماه را مبداء و مرکز در نظر بگیریم، هر روز قمری 24.8 ساعت است و اگر نسبت به یکی از ستارگان بسنجیم هر روز نجومی 23.9 ساعت می شود.
منبع مطلب : سایت حقیقت خاموش
" بسم الله الرحمن الرحیم "
قل لا یعلم من فی السّموات والأرض الغیب إلاّ الله
بگو هیچ کسی در آسمان ها وزمین غیب را جز خدا نمی داند. نمل/ 65
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ.
اوداناي غيب است پس هيچ يکي را برغيبش آگاه نمي سازد جزکسي را که بپسندد ازقبيل پيامبر.
بگو هیچ کسی در آسمان ها وزمین غیب را جز خدا نمی داند. نمل/ 65
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ.
اوداناي غيب است پس هيچ يکي را برغيبش آگاه نمي سازد جزکسي را که بپسندد ازقبيل پيامبر.
جن /26- 27
---------------------------------------------------------------------------------------
مقدمه
ابتدای از هر چیز ،لازم است تا به عنوان مقدمه توضیحاتی را جهت اطلاع دوستان عرض کنم. مطالبی که در این دست از مقاله ها و نوشته ها توسط من یا سایر دوستان ارائه می شود ،نظر شخصی ما می باشد که پس از مطالعات و تحقیقاتی که در این زمینه ها کرده ایم از منابع مختلف و گوناگون جمع آوری شده است.دلیلی وجود ندارد که آنچه که ما در این مطالب ذکر می کنیم ،حقیقت محض باشد و ما هم چنین ادعا یی نداریم.
هدف ما به هیچ وجه پیشگویی و یا ترویج خرافات و یا ایجاد اضطراب و نگرانی در ذهن جوانان و نوجوانان و یا ترویج توهم توطئه و یا سوء استفاده های سیاسی و حزبی و ملیتی از این مطالب نیست. تنها چیزی که برای مامهم و جالب است ،این است که می توان از پدیده ها و رویدادهایی که در عصر جدید با آنها روبرو می شویم تفسیر و توضیحی متفاوت نیز ارائه داد و اینکه می توان به بسیاری از موضوعات از زاویه دید دیگری نیز توجه کرد. زاویه ای که کمتر مورد توجه عموم محققان و علاقمندان قرار گرفته است و بحث هایی که غالبا برای عموم مردم ناشناخته و عجیب به نظر می رسد.
انسان،طبیعت،نمادگرایی
انسان هر چه بشر بیشتر از سرچشمه و منشاء پیدایش خود دور می شود، بیشتر ارتباط و وابستگی خود با طبیعت را انکار می کند و بیشتر و بیشتر از کمال دور می شود.
ما تنها مخلوقاتی در روی زمین هستیم که برای اشاره به موضوعی دیگر از نمادها و سمبلها استفاده می کنیم.ما از نمادها تقریبا برای هر چیزی که ذهن توانایی درک کردن آن را دارد،استفاده می کنیم. برای اشاره کردن به هر چیزی که حواس پنجگانه ما آنها را احساس کرده و درک می کند،لا اقل یک کلمه ،یک نماد یا یک ژست و اشاره وجود دارد.
ولی با وجود این هدیه زیبا که به ما انسانها اعطا شده است، یک ایراد و نقصان نیز بوجود آمده است .آنچه که ما نمادش می نامیم یک اصطلاح است، یک نام یا نمایه ای که افزون بر معانی قراردادی و آشکار روزمره خود دارای معانی متناقضی نیز هست.نماد شامل یک چیز گنگ، ناشناخته و پنهان از ماست. یک کلمه یا نمایه وقتی نمادین می شود که چیزی بیش از مفهوم آشکار و بدون واسطه خود داشته باشد.این نماد و سمبل جنبه "ناخودآگاه" گسترده تری دارد که هرگز نمی تواند به گونه ای دقیق مشخص شود و نه بطور کامل توضیح داده شود.
هنگامی که ذهن ما مبادرت به کنکاش در یک نماد می کند به انگاره هایی فراسوی خرد دست می یابد .از آنجایی که همیشه چیزهای بیشماری در فراسوی حد ادراک ما انسانها قرار دارد ،پیوسته ناگزیر می شویم تا از نمادها و سمبلها استفاده کرده و برداشتهایی از آن چیزها را ارائه دهیم.مثلا تمام ادیان از برداشتهای نمادین برای توضیح دادن مفاهیم الهی و ماورا طبیعه خود استفاده می کنند.
در دنیای امروز در رسانه ها و افراد مشهوری که در صنعت موسیقی و فیلم و ورزش اشتغال دارند ،نمادگرایی به شکلی افراطی و غیر قابل توضیح رواج دارد؟ چرا؟
شما چه فکر می کنید؟
شما چه فکر می کنید؟
اگر به درستی بیاندیشیم متوجه خواهیم شد که انسان هیچگاه هیچ چیزی را بطور کامل درک نمی کند.او می تواند ببیند، بشنود، بچشد، لمس کند، ببوید ولی تمام داده هایی که از طریق این حواس پنجگانه به وی منتقل می شود ،بستگی به تعداد و کیفیت و دقت حواسش دارد.
حواس انسان نسبت به پیرامون خود محدود است و به همین دلیل او می کوشد تا با استفاده از ابزار علمی و تکنولوژیک روز به روز بر وسعت عملکرد این حواس بیافزاید و محدودیتهای او را کمتر و کمتر کند.داده هایی که در اثر فعل و انفعال حواس ما با محیط اطراف خود و طبیعت به دست می آیند به ذهن فرستاده شده و در آنجا تبدیل به واقعیتهایی ذهنی و روانی می شوندکه ذات غایی و ماهیت واقعی آنها برای ما قابل شناخت نیست. زیرا ذهن نمی تواند از عملکرد خودش (ذهن) آگاهی پیدا کند. نمادها بیشتر در این حوزه کاربرد دارند ، یعنی در قلمرو ضمیر ناخودآگاه و عمیق انسانی.
بسیاری از مردم تمایل و حوصله ای ندارند تا به دنبال این نمادها بگردند و تفسیرهای خود را از این نمادها و سمبلها بوجود آورند، در عوض آنها بی چون و چرا و کورکورانه تسلیم تعاریف از پیش تعریف شده و تفسیر شده ای می شوند که توسط منابع ناشناخته و مخفی برای این نمادها ارائه می شوند .به همین دلیل، بسیاری از چیزها برای ما بدون آنکه از ماهیت و حقیقت واقعی آنها دانش و آگاهی داشته باشیم،از پیش تعریف شده هستند و ما به کرات در زندگی روزمره با آنها به طور نا خود آگاه در ارتباط بوده و از آنها استفاده می کنیم. کلمات می توانند بسیار گمراه کننده بوده و ما به سادگی فریب دهند .از کلمات می توان سوء استفاده کرد و به جای اطلاع رسانی ،در آن دستکاری کرد.از نمادها می توان به جای متحد کردن انسانها ،برای ایجاد تفرقه و تبعیض استفاده کرد .آنهایی که مسئولیت و قدرت و توانای ی توزیع کردن و منتشر کردن اطلاعات را به توده مردم عوام دارند،می توانند از این توانایی در جهت منافع خاص خود استفاده کرده و ذهن های توده ها و مردم عادی را آنجوری که خود مایلند شکل داده و کنترل کنند.
هدف اصلی من در نوشتن این مطلب این است تا کمی درباره آنچه که این روزها درباره پایان جهان و روز نهایی و 2012 و این داستانها می شنویم بحث کنم.اما قبل از آنکه به آن بحث بپردازیم ، ناگزیرم تا کمی مقدمه چینی کنم تا شما بیشتر با ریشه ها و پایه های اصلی بحث آشنا شوید.خواهش می کنم تا ما را در این سفر همراهی کنید و چندان عجله نداشته باشید تا سریعا به اصل مطلب و لپ کلام برسید.بسیاری از اوقات فهم و توجه به مقدمات مهمتر از اصل موضوع است منجمله این مورد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
قانون و نظم کیهانی
هر موجود زنده از یک تک سلولی و ویروس گرفته تا یک فیل و شامپانزه یا یک انسان در این اقیانوس پر تلاطم و پر آشوب غوطه ور است و حیات و هستی خود را با استفاده از ابزارهای حسی که در اختیار دارد، حفظ کرده و گسترش می دهد. این میلیاردها امواج و اطلاعات که در هر لحظه بر پیکره هر موجود زنده وارد می شود، آنقدر زیاد هستند که توانایی دریافت و درک کردن و تحمل آن برای هیچ موجود زنده ای وجود ندارد.
ولی اگر همین تیک تیک ناگهان قطع شود شما بلافاصله متوجه آن می شوید. در این حالت قطع شدن این ریتم تکراری یک اطلاعات مهم و جالب به حساب آمده و سیستم عصبی شما آن را به خود آگاه شما می فرستاد تا به شما اخطار داده و از روی دادن یک اتفاق غیر طبیعی شما را آگاه کند.
یک مثال دیگر، همه ملوانان و دریا نوردان عادت دارند تا با صدای گوشخراش موتور کشتی عادت کرده و بخوابند.ولی همین ملوانان اگر صدای موتور کشتی ناگهان و بی دلیل قطع شود،حتی اگر در عمیقترین خواب هم باشند،ناگهان از خواب می پرند.لذا حیات بطور کاملا اتوماتیک،بی نظمی محیط را تصفیه کرده و حواس و تمرکز خود را بروی پدیده هایی معطوف می کند که احتمال وقوعشان ضعیف است.دقت کنید.پدیده هایی که احتمال وقوعشان ضعیف است.
"هرچه احتمال روی دادن پدیده ای کمتر باشد، این پدیده برای حیات جالبتر است، زیرا اطلاعات بیشتری را با خود حمل می کند."
مثلا در یک بیابان تاریک نور یک چراغ از دوردست جلب توجه می کند و دقت ما را بر می انگیزاند. ولی همین چراغ در یک شهر شلوغ و پرنور چیز قابل توجهی برای ما به حساب نمی آید.
ما به همین ترتیب،بطور دائمی و مداوم در معرض پرتوها و امواج کیهانی هستیم که پس از عبور از فضا،به سیاره ما (زمین) برخورد میکنند. اکثر این پرتوها و امواج کیهانی دائمی بوده و توجه ما را بر نمی انگیزند.ما همانطور که از نیروی جاذبه زمین غافلیم به این پرتوها و امواج کیهانی نیز بی تفاوتیم.
اما اگر تاثر این نیروهای کیهانی برای ما تغییر کند،مثل یک چراغ که نورش سوسو بزند یا با ریتم و الگوی خاصی خاموش و روشن شود،آنگاه دیگر این امواج برای ما اطلاعات با ارزشی به حساب می آیند.و چه بسا که حیات و تکامل ما به آن بستگی داشته باشد.
حیات تصادفی بوجود می آید و احتمال پیدا شدن و باقی ماندنش در عالم بسیار ناچیز و کوچک است. از این نا محتمل تر و غیر قابل باورتر این است که گمان کنیم در طول زمان نسبتا کوتاهی که حیات و زندگی در سیاره زمین ایجاد شده است ،موفق شده باشد بطور کاملا تصادفی و اتفاقی به میلیونها نوع مختلف از موجودات زنده گسترش یافته باشد. این بسیار بسیار ساده لوحانه است که تصور کنیم این پیدایش حیات و این تکامل و گسترشش در سیاره زمین فقط و فقط بر اساس تصادف و شانس بوده است. این مثل این است که تصور کنیم که یک کامیون آجر را به طور نا منظم و در هم و بر هم روی همدیگر ریخته باشیم و در عین حال امیدوار باشیم تا خودبخود این آجرها به یک ساختمان زیبا و مجلل تبدیل شوند.
البته احتمالات و تصادفات و شانس نقش مهم و غیر قابل انکاری در تکامل حیات داشته است ولی آنچه که من گمان می کنم در کنار این احتمالات نقش اصلی و اساسی را دارد وجود یک الگو یا طرح هوشمند و از پیش طراحی شده است که حیات را به سوی جلو به پیش رانده و می راند.
امروزه در تمام کتابها و کلاسهای زیست شناسی در سر تاسر عالم سعی می شود نا نظریه تحول انواع "چارلز داروین" را به عنوان تنها نظریه علمی قابل قبول در این رابطه معرفی کنند.نیرو و اراده ای سیاسی و مخفی وجود دارد که سعی دارد این نظریه را به عنوان تنها نظریه عاقلانه و علمی به همه مردم دنیا بقبولاند .حتی تا جایی در اینکار پیش می روند که اگر کسی نظریه متفاوت از نظریه داروین را ارائه دهد و به آن اعتقاد داشته باشد، او را مسخره کرده و تحقیر می کنند. مثلا بسیاری از زیست شناسان و محققانی که در زمینه حیات به "طراحی هوشمند " یا همان "Intelligent Design" مورد تحقیر و تمسخر قرار گرفته اند و حتی از کار بی کار شده و اخراج شده اند. اراده ای شیطانی و مرموز وجود دارد تا مردم را از آشنایی با این نظریات متفاوت محروم کند.
حیات از بی نظمی موجود در عالم هستی نظم و طرح و الگو استخراج می کند.هر چیز منظم و متناوبی که در این اقیانوس بی نظم و پر اشوب وجود داشته باشد، برای حیات جالب بوده و بقای او را تضمین می کند.
---------------------------------------------------------------------------------------------
تاثیر زمین بر حیات
حیات در واقع الگویی منظم و دقیق می باشد که از درون آشوب و بی نظمی عمومی عالم هستی سر برآورده است.
نیروهای کیهانی از طریق طرحهای متناوبی که حیات به آنها پاسخ می دهد ،بر حیات اعمال اثر می کنند. یکی از دوره تناوبهای مهم و با اهمیت برای ما و تمام موجودات دارای حیات "روز" و "شب" است.
این تناوب و الگو بر اثر چرخش زمین به حول محور خود بوجود می آید. سیاره زمین با سرعتی معادل 1600 کیلومتر بر ساعت از غرب به شرق به دور خود می چرخد. در عین حال زمین با سرعتی در حدود 96000 کیلومتر بر ساعت نیز به دور خورشید در حال چرخیدن است.حقیقت این است که شکل زمین ،کاملا منظم و کروی نیست. بلکه بیشتر شبیه یک گلابی یا سیب زمینی است. این شکل نا منظم زمین بروی هر دوی این حرکتها تاثیر می گذارد ، لذا مدت زمانی که لازم است تا زمین یک دور کامل به دور خود بچرخد به این بستگی دارد که چه نقطه ای را به عنوان مبداء و مرجع اندازه گیری مشخص کنیم.
اگر خورشید را مرکز بگیریم، این دوره تناوب 24 ساعت بطول می انجامد.
اگر ماه را مبداء و مرکز در نظر بگیریم، هر روز قمری 24.8 ساعت است و اگر نسبت به یکی از ستارگان بسنجیم هر روز نجومی 23.9 ساعت می شود.
ما در تقویمهای خود امروزه برای سهولت روز خورشیدی را در نظر می گیریم ولی حقیقت این است که حیات اعتنایی به این قرارداد و انتخاب ما ندارد و راه مختص به خود را پیش می گیرد. در واقع حیات نسبت به هر سه چرخش (خورشیدی ،قمری و نجومی) حساس بوده و همه آنها را در نظر می گیرد.
زیست شناسان امروزه کشف کرده اند که تمام موجودات زنده و سلولهای بدن آنها دارای ساعتهای دقیق هستند که فعالیتهای خود را با این ساعتها تنظیم کرده و انجام می دهند. این ساعتهای کوک شده با حرکت زمین به دور خود در تمام موجودات زنده از تک سلولی ها گرفته تا انسانها وجود دارد.
در این زمینه زیست شناسان آزمایشهای بسیار جالبی را انجام داده اند و متوجه شده اند که تمام این موجودات حتی در محیط آزمایشگاه و تاریکی مطلق نیز با توجه به ساعت و تقویم درونی که دارند از بروز روز و شب آگاه بوده و فعالیتهای حیاتی خود را با آن ریتم انجام می دهند.حتی نشان داده شده که موجودات زنده از کوتاه و بلند شدن روز و شب در محیط ازمایشگاهی کاملا آگاه بوده و خود را با آن هماهنگ می کنند.
این حساسیت موجودات زنده نسبت به تغییرات روز و شب در طول یک سال برای ادامه حیات او بسیار مهم و ضروری می باشد.مثلا زمان فرو رفتن به خواب زمستانی بسیاری از پستانداران یا کوچ پرندگان مهاجر بر اساس این ریتم و ساعت درونی مشخص می شود.
کاملا اثبات شده است که حیات بوسیله ریتم روزگرد با حرکت زمین به دور خود و با ریتم سالگرد با توجه به حرکت زمین در فضا وفق یافته و تکامل یافته است.گاهی اوقات این دو ریتم روزگرد و سالگرد چنان در هم گره خورده و جساسیت ظریفی را بوجود می آورند که موجود زنده را نسبت به تغییرات بسیار جزئی محیط زندگی خود حساس می کند. ما انسانها نیز طمانی در ادامه حیات خود موفق خواهیم بود که بتوانیم نسبت به این ریتم درون بدن خود هشیار و آگاه بوده و زندگی خود را با آن هماهنگ کنیم.
مثلا درجه حرارت بدن انسان به ندرت دقیقا 37 درجه می باشد. بلکه در واقع یک طرح روزگرد منظم را دنبال می کند.با طلوع خورشید دمای بدن و ضربان قلب و سرعت تولید اوره در بدن بالا می رود.هر سه اینها در اوایل بعد از ظهر به اوج خود می رسند.سپس به تدریج از سرعت متابولیسم کاسته می شود و تا ساعت 4 صبح به پایین ترین سطح خود می رسد.شما هم حتما شبهایی که بی خوابی کشیده اید از تغییراتی که در دمای بدن شما ایجاد می شود آگاهی یافته اید و آن را احساس کرده اید.
جالب اینکه اکثر نوزادان تمایل دارند تا درست قبل از صبح به دنیا بیایند. آزمایشهای که بروی گروهای انسانی انجام شده نشان می دهد که ریتم دمای بدن انسان ها کاملا مستقل از نور و تاریکی است و از ساعتی درونی که در تک تک سلولهای بدن قرار دارد پیروی می کند.دفع پتاسیم از سیستم عصبی بدن انسان نیز دقیقا دارای یک ریتم روزگرد هست.حتی افرادی که در قطب مورد آزمایش قرار گرفته اند از این ریتم روزگرد پیروی می کنند.
در این زمینه آزمایشهای بسیار زیاد و دقیقی انجام شده ولی متاسفانه من مجبورم تا از ذکر جزئیات آنها صرفنظر کنم. درصورتی که دوستان علاقمند باشند ، تک تک این آزمایشات خود می تواند موضوع مطالب مستقل و جداگانه دیگری باشند.