آمیختن طبیعی رنگ ها چون پیوند عاشقانه انسان ها زیباست رنگ آبی رنگ خاکی را در آغوش می گیرد چنانکه آسمان زمین را و از این پیوند ،درخت و سبزه و گل و گیاه و دریاچه و جویبار پدید می آید نقاش همچون باد بر رنگ های گزیده خویش می وزد و از این وزش بر دریای کوچک رنگ ، موج ها و حباب ها پدید می آید و دشت و صحرا و برف و بوران و طوفان نقش می شود چنانکه در طبیعت نقاش نقطه ای از رنگ را همچون موج وسعت می دهد و چشمی پدیدار می شود، چشمی بر آسمان کویر چشمی در زیر زمین چشمی بر لب دریا
ویا چشمی که چون خورشید از زمین می روید
جهت مشاهده ی تصویر در اندازه ی بزرگتر اینجا کلیک نمایید.
طبیعت، همان نقاش پنهان با قلم موی باد و باران و جنبش خاک و گردش افلاک هر دم هزاران نقش بر بوم زمین و آسمان می آفریند که مدرنترین آبستره کاران یا انتزاع گرایان جهان در آن حیران می شوند کدام نظم و هماهنگی مرموز و پنهان منحنی ابرها و نیمرخ پردندانه کوهها و رقص گستاخ و بی خیال امواج را زیبایی بخشیده است چه نظامی بر بی نظمی کوه ،ابر و دریا فرمان می راند که هزار مانی نقاش را در سلسله گیسوی پریشان خود اسیر کرده است آیا می توان آنچه را باد بر بوم کویر نقش می کند
جهت مشاهده ی تصویر در اندازه ی بزرگتر اینجا کلیک نمایید.
بر بوم کاغذ آورد با همان شفافیت رنگ و بی خیالی طرح؟ آیا می توان در هنر، طبیعتی دیگر آفرید؟ که با همان قوانین طبیعت الهی شکل گیرد؟ آیا می توان خط مشیت الهی را در طبیعت یافت و درهنر دنبال کرد؟ و دانست که هر چه آن خسرو کند شیرین بود؟ آیا می توان شعری به زیبایی یک درخت گفت؟ و نقشی به زیبایی یک سنجاب کشید؟ و صد هزار کافرعشق را مجاب کرد و گفت: مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید