شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست- به شرط آن که پدر پسر کند داماد

[rahnama]

جالبه؟ جالب نیست؟
آخر این ماه داود تنها پسرم به منزل خودش می رود.ما در منزل 3 نفر باقی می مانیم.تا قبل از آن 4 نفر بودیم.3=1-4
از نظر زیاضی فرمول ساده ای است و بچه های کلاس اول ابتدائی به راحتی 4 را از 1کم میکنند که می شود 3ولی در زندگی خانوادگی حل آن بسیار سخت است.
اشکهائی که پس از جدائی دختر یا پسر ریخته می شود معلوم نیست چه مدت تمام می شود.1ماه-2ماه-1سال و یا....


خانمم: راهنما چی داری می نویسی؟
راهنما" خانم هیچی یک فرمول ریاضی را داشتم حل میکردم.به ظاهر ساده است ولی وقتی به عمق آن فکر میکنی حلش واقعا سخت است.
خانمم: نتوانست جلو اشکهایش را بگیرد چون اول شهریورماه که بگذرد 2 شهریور ماه این فرمول در خانواده ما تحقق پیدا میکند.

 

[rahnama]

خوشبختی همه شما عزیزانم را هم از خداوند بزرگ خواستارم.

 

[Shah_d 14]

ماهم خوشبختی شما و خانواده را از خداوند بزرگ خواستاریم.
:58::58::58::58:
:13::13::13::13:
:83::83:
:3::3::3::3::3:

 

[admin]

تبریک عرض میکنم آقا هوشنگ.
4-1=به بار نشستن تلاش های چندین ساله ی پدر و مادر.
:گل:

 

[Silver Star]

:شاد2:منم تبریک میگم بابا هوشنگ:39:

 

[rahnama]

بدون شرح

 

[ali jan]

من هم پدر شوهر شدن شما رو تبریک میگم و از شما میخوام حالا که با دلخوشی تمام پسرت رو داماد میکنی یه دعای کوچیک برای پدر و مادرهایی که پسرشون برای رسیدن به دختر پسند خودش که هیچ تناسبی با خانوادهاش ندارد له شدن بکنید که آرزوی دیدن پسرشون رو دارند.التماس دعا.:ناراحت:

 

[Darya]

:78::78::78::78::78::78::78:
تبریک میگم
​

اصلا این طوری فکر نکنین اتفاقا 4+1=5 مطمئن باشین یه نفر بهتون اضافه می شه نه کم:13::13:
تازه اگه نوه دار بشین انقدر سرتون شلوغ میشه:نی نی::نی نی::نی نی:
راستی مارو دعوت نمی کنین:12:

 

[mahdis]

ووووووای عروسی...آخ جون ..مبارکه آقا هوشنگ....خوشحال باشین..:خنده2::نیش:

من تاپیکو دیدم اومدم حرفیو بزنم که دریا زد...:نیش:دیدم عه...دریا بی هماهنگیه من نظر داده..:نیش:

آقا هوشنگ اصلا ناراحت نباشینا.دختر و پسر یه نفرن وقتی از خونه ی بابا میرن ولی دوسه نفر برمیگردن...:خنده2:.بابای من که داره کلافه میشه!!!میگه هی ذوق میکنم یکی کم میشه ،میبینم یکی دوتای دیگه اضافه میشن:غش2::شاد2:

 

[mitra mehr]

منم به شما وخانم گلتون تبریک میگم:احترام:
فقط یکم فاصله ها دلتنگی میاره
ولی اضافه شدن به خانواده یه شیرینیه خاص خودشو داره:عروس گلتون رو میگم::گل:
من و خواهرم از خانواده دوریم ولی وقتی میریم اونجا میشیم 8 نفر:نیش2:
ولی قبلا 5 نفر بودیم:خنده2:

 

[samin]

سلام مبارک واقعا با ازدواج پسرتون مطمئن باشید به تعدادتون اضافه میشه نه کم تازه نوه هم که بیاد دیگه هیچییییییییییییی:گل:

 

[مهری]

استاد: وقتی بزرگ شدی چه می کنی؟ شاگرد: ازدواج! استاد: نخیر منظورم اینه که چی می شی؟ شاگرد: داماد! استاد: اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شدی چی به دست می آری؟ شاگرد: زن! استاد: بله! وقتی بزرگ شدی برای پدر و مادرت چی می گیری؟ شاگرد: عروسی می گیرم! استاد: پسر جان پدر و مادرت در آینده از تو چه می خوان؟ شاگرد: نوه!
این آرزوی همه پدرمادر هاست با عرض تبریک امیدوارم به همه آرزوهاتون برسید:3:

 

[خلیج همیشه پارس]

جالبه؟ جالب نیست؟
آخر این ماه داود تنها پسرم به منزل خودش می رود.ما در منزل 3 نفر باقی می مانیم.تا قبل از آن 4 نفر بودیم.3=1-4
از نظر زیاضی فرمول ساده ای است و بچه های کلاس اول ابتدائی به راحتی 4 را از 1کم میکنند که می شود 3ولی در زندگی خانوادگی حل آن بسیار سخت است.
اشکهائی که پس از جدائی دختر یا پسر ریخته می شود معلوم نیست چه مدت تمام می شود.1ماه-2ماه-1سال و یا....


خانمم: راهنما چی داری می نویسی؟
راهنما" خانم هیچی یک فرمول ریاضی را داشتم حل میکردم.به ظاهر ساده است ولی وقتی به عمق آن فکر میکنی حلش واقعا سخت است.
خانمم: نتوانست جلو اشکهایش را بگیرد چون اول شهریورماه که بگذرد 2 شهریور ماه این فرمول در خانواده ما تحقق پیدا میکند.

پدر عزیزم خیلی خوشحالم از این خبر شادی ..ان شا ...به دل خوش و شادی همیشگی ...

این جدایی زیبا میتونه زیباتر باشه وقتی ببنید پسرتان به ثمر رسیده و خودش خانواده دار میشود
و این نهایت شادی کی پدر و مادر هست ...

برای من این حس شما کاملا قابل لمسه ....

شاید برای دختر جدا شدن از خانواده بخصوص پدرش خیلی خیلی سخت باشه ...

من خودم این لحظه جدایی از پدرم رو در زمان ازدواج خودم داشتم برام خیلی سخت بود و خیلی خیلی غیر ممکن به نظر میرسید...

هنوز که هنوزه یادم از همون صبح ازدواج گریه امونم رو بریده بود و گریه من تاقت و صبوری پدرمو تموم کرده بود و هنوز اشک های پدرمو رو یادمه ....جدایی از ی دونه دخترش سارا و برای من سخت تر بود ....

ولی زندگی جاری بود و من با دعای خیر پدرم و مادرم به خونه همسرم رفتم ...ولی این لحظات تبدیل به خاطرات شدند و من با نیکی بهشون یاد میکنم ....

الان خودم یک پسر دارم ده سالشه و نور چشم مادر و پدر منه ....
و پدرم الان پسر منو از خود من بیشتر دوست داره :گل:

زندگی باید جاری بشه و پسرها پدر و دخترها مادر بشن تا بدونند سلطان غم های و شادی گذشته خودشون چه کسانی بودند .........

این جدایی رو به فال نیک بگیرید و بدونید وقتی نوه شما دست مهربون شما رو بگیره ...
یادتون از پسرتون میره ...
و فقط میگید مغز بادام ...نوه ام

:گل:


بازم این جدایی خیلی خیلی شیرین رو که نهایت زحمات شما و همسرتون هست رو تبریک میگم

و ان شا خیره

:گل:

​

 

[rahnama]

از تک تک شما عزیزان ممنونم.:گل: من و داود پدر و پسر نیستیم.برادرهستیم . با هم درد دل میکنیم و گاه سر یک مسئله جرح و بحث میکنیم که خانمم ما را عین دو برادر به آرامش دعوت میکند.به هرحال جدائی همیشه هست.خصوصا این جدائی شیرین. تا پدر و مادر نباشید این غم من را از جدا شدن , حتی به این شیرینی حس نخواهید کرد. من الان دلم برای پدر و مادرم تنگ شده.چه خوب است که هر روز پدر و مادر خود را ببوسید و از آنان دعای خیر بخواهید.نگذارید کوچکترین کدورتی از شما داشته باشند.
انشالله روز ی شاهد ازدواج شما عزیزانم باشم.:شاد::شاد::شاد::شاد::شاد:

 

[ahmadfononi]

با سلام

آقا هوشنگ من هم بهتون تبریک میگم . :گل:

 

[parisa]

عمو منم تبریک میگم
تا بوده همین بوده بچه ها بزرگ میشن.والدین پیرمی شن.و...............
تنهاکسی که براتون میمونه همین خانمتون هست پس قدرشون وبدونیدوسپاسگزارزحماتشون باشید .هرچندمی دونم هستید:گل:

 

[amininho]

منم تبریک میگم آقا هوشنگ همچنین به آقا داوود:گل:

 

[baroon]

تبریک میگم پدر عزیزم.:13:
تاپیک نامزدی و نوید عروسی گلاتونو داشتیم. انشالله شاهد خبرای قشنگ بعدی هم باشیم. :دست:
در کنار هم خوشبخت و شاد باشید همگی.:گل:

 

[Maryam]

تبریک میگم آقا هوشنگ :39:
من هم با دوستان هم عقیده هستم که نه تنها یکی از اعضای خانوادتون کم نمیشه بلگه خانوم آقا داوود هم که میدونم مثل دخترانتون عزیز هست به خانواده اضافه میشه :18:
امیدوارم لحظه هاتون در کنار اعضای خانواده به خوشی و لبخند سپری بشه :گل:

 

[mohammadshamosi]

پدر و مادر ......
چه واژه های نازنین و مقدسی
آقا هوشنگ این رو هم مطمئن باشید که همین قدر که شما و خانم محترمتون به خاطر این جدایی اشک ریخته باشید ( اشک شوق و گاهی اشک دلتنگی )
داود جان هم به همین مقدار از این جدایی توی خلوت خودش اشک ریخته باشه
ولی همینطور که بقیه دوستان گفتند ، این جدایی رو به فال نیک بگیرید و همیشه برای این دو زوج حوشبحت دعا خیر داشته باشید.
-----------
بچه ها بیشتر از این قدر چنین گلهای پاکی رو داشته باشید :گل: