كآشكے گآھے وقتآ خدآ از پشت اون ابرآ میومد بیرون و دآد مےزد کھ : آھآاآاآاآی دختر... بگیر بشین سر جآت ! اینقدھ غر نزن ! ھمینھ کھ ھَس...! بعد یھ چشمک مےزدو آروم توی گوشم مےگفت: " ھمھ چے دُرُست مےشھ.."