• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.
ن
امتیاز کسب شده
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام فریده عزیزم ممنون که به یادم بودی دوست جانه جانم :بغل: :گل:
    مهربونم مرسیییییییییییی بابت عکس قشنگت...عین خودت خوشجیله.....


    دست گلت درد نکنه گلکم...

    منم خیلی خیلی خیلی خوبم گلم...توووپ توووپ...

    خواهش میکنم نازنینم.قابلتو نداره مهربونم...خوشحالم که خوشت اومده عزیزم...
    سلام نیکای مهربونم.خووووبی؟خوشی خانمی...

    چه خبرا گلکم؟روزت بخیر و سرشار از مهربانی عزیزم...:گل::گل::گل::دوست::بغل:
    :دوست::دوست::دوست:
    ممنووون نیکای نیکوووو. خیلی به دلم نشست. بوس بوسسس:گل:
    :8:
    جاده اسم منو فریاد میزنه

    می گه امروز روز دل بریدنه

    کوله باری که پر از خاطره هاست

    روی شونه های لرزون منه

    ...

    پشت سر گذاشتن خاطره ها

    همه ی عشقا و دلبستگی ها

    خیلی سخته ولی چاره ندارم

    جاده فریاد می زنه بیا

    ...

    جاده آغوششو وا کرده برام

    منتظر مونده که من باهاش بیام

    قصه ی تلخ خداحافظی رو

    می خونم با اینکه بسته س لبام...
    اي مسافر ! اي جدا ناشدني ! گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر ! تا به کام دل ببينمت .
    بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم .
    آه ! که نميداني ... سفرت روح مرا به دو نيم مي کند ... و شگفتا که زيستن با نيمي از روح تن را مي فرسايد ...
    بگذار بدرقه کنم واپسين لبخندت را و آخرين نگاه فريبنده ات را .
    مسافر من ! آنگاه که مي روي کمي هم واپس نگر باش . با من سخني بگو . مگذار يکباره از پا در افتم ... فراق صاعقه وار را بر نمي تابم ...
    جدايي را لحظه لحظه به من بياموز... آرام تر بگذر ...
    وداع طوفان مي آفريند... اگر فرياد رعد را در طوفان وداع نمي شنوي ؟! باران هنگام طوفان را که مي بيني ! آري باران اشک بي طاقتم را که مي نگري ...
    من چه کنم ؟ تو پرواز مي کني و من پايم به زمين بسته است ...
    اي پرنده ! دست خدا به همراهت ...
    اما نمي داني ... نمي داني که بي تو به جاي خون اشک در رگهايم جاريست ...
    از خود تهي شده ام ... نمي دانم زمانی که باز گردي مرا خواهي ديد ؟؟؟
    صدای پای آب



    یک پنجره برای دیدن

    یک پنجره برای شنیــــدن

    یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــی

    در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــد

    و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــگ

    یک پنجره که دست های کوچک تنهایــی را

    از بخشش شبانه ی عطر ستاره ها

    سرشار می کنــــــــــــــد

    و می شود از آنجـــــــــــا

    خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کـرد

    یک پنجره برای من کافیــســـت
    آنان که تجربه های گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار اشتباهند.
    :خجالت::دوست:
    عکس آواتارت و ازون بیشتر عکس شخصیت خیلی جالبه گلک:چشمک: آفرین به این سلیقه :دست:
    سلاااامممم نیکاییییی:گل: قربونت بررررم ، چندتا لایک دادی بهـــــم؟ مرسی. جدا شرمنده م کردی دختر مهربوووون :نیش::بغل:
    سلام عزیزم.خواهیش میکنم مهربونم.وظیفه است خانمی...

    منم خوشحالم که بهم سر میزنی و ببه یادمی گلم...
    نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد

    ناشر حكم ولایت به ولی می نازد

    گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی

    عجب اینجاست خدا هم به علی می نازد
    عیدتون مبارک
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
بالا