• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.
A
امتیاز کسب شده
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من به اون کاری نداشتم...اون به من رحم نمیکرد.:نیش2:هی چشمک میزد بهم می گفت بیا منو به خوووور....:خنده2:
    اخه داداشم ماکارونی دوست نداره...مامانم مجبور شد به خاطر من ماکارونی درست کنه واسه اونم فسنجون.

    من هر دوتاشو میدوستم...

    تو هم نوش جونت...:شاد::گل:
    هر چی بود خبرش رو به منم بده...:نیش2:

    ما ماکارونی داریم و برنج با خورشت فسنجون.عاشق هر دوتاشم هستم.:88::88::88:..آخ جووووووووووون.من رفتم ناهار.....:13:
    پس برو ناهارو بزن حسابی توو رگ...:88:

    من وقتی از خواب بیدار میشم گشنمه.:12:..ناهار چی داری؟:49:
    سلام داوووود جان.:11:ظهرت بخیر...:7:

    خوشحالم که خوشت اومده:39:...

    به نظر من خدا خیلی بهتر از چیزهایی هست که ما اصلا" نمیتونیم توصیفش کنیم.چون لمسش کردم واقعا":18:.:nicolnici:..
    من خدایی دارم، که در این نزدیکی است

    نه در ان بالاها

    مهربان، خوب، قشنگ

    چهره اش نورانیست

    گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من

    او مرا می فهمد

    او مرا می خواند، او مرا می خواهد:گل:

    پشت قلبم شهریست
    که یکی دوست در آن جا دارد؛
    هرکجا هست...
    به هر فکر
    به هر حال و به هر کار...
    عزیز است
    خدایا تو نگه دارش باش:گل:
    هر روز را در همان روز باش ...
    نه در اندوه گذشته و حسرت آینده های دور نیامده ...
    و هم بدین سان است که لحظه لحظه هایت را سرشار زیستن خواهی کرد ...:11::6:
    خب خدا رو شکر که همه چی خوووب بوده..:14:...

    آره همون سالی یه بار خوبه فقط.:12:..بیشتر باشه عادی میشه قشنگیاشو از دست میده:18:..

    به به میبینم که کتابخونم هستی.:83:ایول داری توو پسر خوووب و گل:چشمک::دست::ایول:...

    خواهش میکنم.:aminkhan:خوشحالم که خوشت اومده دوست جونم.:nicolnici::7:
    دارم امید عاطفتی از جانب دوست
    کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
    دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
    گرچه پریوش است و لیکن فرشته خوست
    بی گفتگوی زلف تو دل را همی برد
    با روی دلکش تو کرا روی گفتگوست
    عمریست تا ز زلف تو بوئی شنیده ایم
    زان بوی در مشام دل ما هنوز بوست
    هیچ است آن دهان که ندیدیم ازو نشان
    موی است آن میان و ندانم که آن چه موست
    دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت
    از دیده ام که دم به دمش کار شست و شوست
    چندان گریستم که هر آنکس که بر گذشت
    در دیده ام چو دید روان گفت این چه جوست
    ما سر چو گوی بر سر کوی تو باختیم
    واقف نشد کسی که چه گوی است و این چه کوست

    حافظ بد است حال پریشان تو ولی
    بر یاد زلف یار پریشانیت نکوست
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
بالا