عرض شود که گل اندام رفیق فابش بوده خو :سوت: توی همون سالای زندگی حافظ بوده دیگه. :بدجنس:
آها پس اونو گفتی که این نتیجه رو بگیری. نه مث اینکه خیلی مادّی هستی. :50: برو یه کم کلید اسرار ببین. :10: بله که بوده ولی کتاب نشر نمی دادن اونموقع. گل اندام جمعشون می کرد بقیه ی یاران معدود نسخ دستنویس رو به اقلیم دور می فرستادن. اصن از توانت خارجه. سرمایه ی من به باد فراموشی میره آخر. :ناراحت::نیش:
ای دوست ای دوست :24:
آخه من توی یه شرایطی ام الآن. زحمت نیست لطف داری. افتخاره که بزنمش :دی و درنگ نمی کردم ولی یه جوریه الآن. :فرار:
ولی... باشه چشم شما می خوای دیگه نه نمیگیم مهدیا. :39: هورا :شادمانی های فراوووان:
شانس آوردیم خوابش گرفت رفت. کلی وقت دارم برای آماده کردن تاپیکش :8: