hich

خدمتی نوین از رسانه خبری ایران انجمن

اینجا آپیم

یوووووووووهههههووووووووووووو:8:
:84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84:

ممنووووووووووووووووووووووووووووون ابجی جونم:8:
ایشالا تولد خودت:7::84:

مرسی چه دعای خوشگلی:98::شاد:

شلوغی کنم دیگه:فکر:
:84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84:
:84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84::84:

در دنیا هیچ بن بستی نیست
یا پاسخی خواهم یافت یا پاسخی خواهم ساخت )

نمیدونم مگه فرق میکنه :دی::سوت:
اینم قسمت اخرش:در تلاش برای کشوندن به فصل دوم دی:
در ضمن از این مجموعه زردها که بعضی ها ام شین دابل زیرووو پخش میکنن نبینید: دی:

[IMG]
[IMG]
یه روز از تو جون گرفتم

یه روز از تو دل بریدم

از همه دنیا گذشتم

به همه دنیا رسیدم

یاد من باش اگه سنگم

اگه خاکم اگه رودم برا تو خاطره گفتم

برا تو خاطره بودم

اگه بارون و بیابون

من و گم کرده تو چشماش

گاهی وقتا مهربون شو

گاهی وقتا یاد من باش

یاد من باش یه پلاکم

یه نشونه زیر خاکم

مثل لاله ها غریبم

مثل عاشقا هلاکم

یاد من باش ...

به یاد شهدای هویزه

[IMG]


:دانلود:

ترجیح میدم همون یا شیرینی رو بگیرم ))

نه خو اینجوری پشت هم گذاشتم که راحت از بالا بخونیدو بیاید پایین چون زیاد بود توی یه پیغام جا نمیشد :مهدی مردی که برای بهانه های بنی اسرائیلی هم پاسخ داشت:
نه ما اصن از اوم مردم آزاراش نیستیم که الکی ذهن دوستانو درگیر کنیم )
فقط یه تست ساده بود )

سلام:7:
مرسی منم خوبم:شاد::39:
جدا؟؟ خداروشکر خیالم راحت شد:سوت:
قربونت عزیزم لطف داری بهم:دوست::گل::گل:
:39::39::39::39::بغل::بغل::بغل::بغل::بغل::39::39::39::39::بغل::بغل::بغل::بغل::39::39::39::39::بغل::بغل::بغل::بغل::39::39::39::بغل::بغل::بغل::39::39::39::بغل::بغل::بغل::بغل::بغل::39::39::39::بغل::بغل::بغل::بغل::39::39::39::39::بغل::بغل::بغل::39::39::39::39::بغل::بغل::بغل::بغل::39::39::39::39::39::بغل::بغل::بغل::بغل::بغل:

فعلا اینا بسه:راز::فرار::39::39:

1


همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به
دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟
روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.
تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود.
ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.
آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.
گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟
فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:
باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد.
بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟
دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم.

2


ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی.
بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟ نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام. و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.
در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم.
وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد.
همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت : ...........

با اینکه شربت البالو دوست میدارما ولی :86::دی
واهاییییییییی...حالا باید همکارانم به هوش بیاری:28:
مرسی مرسی:8::6:
سردبیر که حقوق نمیدن مرسی که به ما خبرنگاران مظلوم شیرنی رسانیدی ابجی مه نازی...:همکاران حملهههههههههه:

ساده بود اما برا من که یه دل شکسته بودم

مثل طوفان روز رفتن

کوله بارو بسته بودم

ساده بود اما تو جاده

دستو پام و جا گذاشتم

شب دل بریدن از تو همرو تنها گذاشتم

[IMG]

سلاااااام:8:
خوبی ابجی؟:گل:
ههههه:105:
حالا ترسیدم زیادی اینجا شلوغ کاری کنم:105:
قربونت برم عزیزم لطف داری:دوست:

خدا نکنه:دست به کمر اخمالو::91: ضربه مغزی؟؟؟؟؟؟؟؟؟نگفته بودی:115:وجدانم نقش زمین شد:86: ینی منم افتخار اینو دارم که عضو این گروه باشم واسه همیشه:فرو رفتن در رویایی شیرین::یه قلب بزرگ که توش عکس سید هستش مخصوص ابجی مه نازی: خب به همکارانم نمیگم که معدشون جواب نکنه...می دونم خیلی فداکارم:122::خجالت:

ممنونم:8:شاد و سلامت و موفق باشی ابجی مه نازی:دعا::2:

سلاممم ...ممنونم:گل:
اون عکسم سه تاست یعنی شعرش سه قسمتیه بزودی متوجه میشین دی::نیش2:

یاد من باش اگه خوابی اگه بیدار

یاد من باش

به همین بهانه یک شب حتی یک بار یاد من باش

یاد من باش اگه دنیا با تو مهربون نمیشه

مثل عکسای قدیمی زندگی جوون نمیشه

یاد من باش اگه سنگم

اگه خاکم اگه رودم برا تو خاطره گفتم

واسه تو خاطره بودم

اگه بارون و بیابون

من و گم کرده تو چشماش

گاهی وقتا مهربون شو

گاهی وقتا یاد من باش

استرس نداشته باشین :50::بدجنس:
:گل:

اوخ اوخ! باندپیچی شده؟؟؟؟؟؟؟؟:خجالت:چون باندپیچی شده شدت وجدان دردِ منم بیشتر شد:115:حالا زخم کوچیکه یا بزرگه(بگما...هرچی زخم بزرگتر باشه وجدان دردِ منم بیشتر میشه:ناراحت
ااا؟پس منم عضو گروهی هستم که خیلی نیستن و ابجی مه نازی رو مه نازی صدا می کنن!!!!:حس تک بودن:خونسرد::
لطف نیست:دست ب کمر اخمالو:واقعیه:18:
خب خدا رو شکر که ایندفه بر شدت وجدان دردم اضافه نمیشه:بدجنس هزاااااااااااااااااار با خنده ی موذیانه::نیش2:
اوخ!کله ی منم خورد به سقف:مجروح:
هدف ما نشاندن لبخند بر روی لبانِ شماست!:لبخند اعتماد به نفسانه و رضایتمندانه از رسیدن به هدف خود::نیش2:
ممنونم:8:سلامت باشید:8:تو خسته نباشی ابجی که این همه هنرمندی:2:
اوخ اوخ! معدم جوابم کرد و گفت تا این شیرینا رو نیاوردی خونه نیا:125:
حالا نمیشه من فداکاری کنم و فقط و فقط برای معده ی همکارانم که شده همشو خودم بخورم؟!من حاضرم همچین فداکاری ای رو بکنماااااا:چهره ی اب زیر کاهانه و مظلوم نمایانه::نیش2:

سلام:گل:
زیاد نگران نباشید اون طوری جبران نمیکنم :سوت:
بله ممنون از همدردی :نیش: