[FONT=Vazir]اسب سواری ، مرد افلیجی در سر راه خود دید که از او کمک خواست مردِ سوار دلش به رحم آمد ، از اسب پیاده شد و او را بر اسب نشاند تا به مقصدش برساند . مرد افلیج که بر اسب نشست دهنه ی اسب را کشید و گفت : « من اسب را بردم » سپس با اسب گریخت ؛ اما پیش از ان که از صدا رس دور شود مردِ سوار...