• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

نتایح جستجو

  1. ز

    عکس علی کریمی

  2. ز

    زنگ املا

    [FONT=Tahoma]زنگ املا [FONT=Tahoma] [FONT=Tahoma] [FONT=Tahoma]بنویس ! بابا انار دارد:معلم می گوید واو به یاد می آورد دست های لرزان بابا هیچ اناری ندارد، [FONT=Tahoma]میان شیارهای پینه بسته دستانش، جز رنج چیز دیگری نیست. [FONT=Tahoma]معلم هجی می کند انار می شنود «فقر»؛...
  3. ز

    دوست دارم امام حسین (ع)

    [FONT=Vazir]به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین [FONT=Vazir]قیامت بی حسین غوغا ندارد شفاعت بی حسین معنا ندارد [FONT=Vazir]حسینی باش تادرمحشر نگویند پرونده ات چرا امضا ندارد [FONT=Vazir]امام حسین (ع) ای خون خداوای پدرخون خدا...
  4. ز

    به نام خدایی که وجودش تنها وجودی بود توی بی وجودی تنهایی من

    [h=2][FONT=Vazir]به نام خدایی که وجودش تنها وجودی بود توی بی وجودی تنهایی من توي اون شباي تنهايي توي اون بي كسي ها توي اون شبايي كه گريه هام حتي دل سنگ رواب مي كرد اما دل هيچ يك از اين ادمايي كه دم از انسانيت رو مي زنن رو اب نكرد بازم قربون سنگ كه حداقل يه تركي بين اون همه تنگي زد فقط...
  5. ز

    قلم و کاغذ و من..........

    قلم و کاغذ و من.......... [FONT=Vazir]همدم شده است یک قلم و یک کاغذ.قلم به فر مانروایی موجودی ناشناس کاغذ را سیاه می کند و به او پر می دهد تا پرواز کند وکاغذ پرواز می کند و اوج می گیردو مرا می برد با خود می برد به مکانی که نه مکان نیست اضلا جا و مکان نیست نمی دانم...
  6. ز

    مشکلات فنی را گزارش دهید

    پاسخ : مشکلات کاربری دیگر نمی دونم چرا بازم هرچی که اینا رو باز می کنم . باز روز از نو روزی از نو.
  7. ز

    شما دلتون می خواست جای چه کسی باشین ؟

    سلام به بروبچ ایران انجمن شما دلتون می خواست جای چه کسی باشین ؟ من خودم دلم می خواست جای سیمین دانشور باشم . چون زندگی اون یه زندگی ایده آل هست .
  8. ز

    «معرفی وبلاگ های اعضای ایران انجمن»

    ادرس وبلاگتون چیه ؟ سلام به دوستای گلم خیلی وقت بود می خواستم که این تایپک رو بزنم ولی ......... خب حالا بگید که ادرس وبلاگتون چیه ؟ اول از خودم شروع می کنم . http://eshghfaghatkhoda.blogfa.com/
  9. ز

    مشکلات فنی را گزارش دهید

    پاسخ : مشکلات کاربری دیگر ببخشید من نمی دونم چرا وقتی می خوام پسند های صفحه ی بعدم رو بخونم . صفحه اش اینجوری میشه و نمیاد.
  10. ز

    تاریخ تولدت چیه ؟

    سلام می خواستم توی این تایپک بگم که هر کس تاریخ تولدش رو اعلام کنه. خب اول از خودم شروع می کنم . 31/1/78به دنیا اومدم . خب حالا شماها بگید.
  11. ز

    تکنیک های گذاشتن عکس در پاورپوینت(کمکم کنید)

    تکنیک های گذاشتن عکس در پاورپوینت
  12. ز

    "درد و دل های91"

    سلام بچه ها دلم می خواد توی این تایپک که به عنوان "درد و دل های91" زدم در سال91 هر وقت که دلمون واسه ی چیزی یا کسی تنگ شد یا ازدست یه نفر ناراحت شدیم یااز دست این روزگار به ناله افتادیم . یا وقتایی که از غم چشمامون نمناکی بود یا وقتایی که از خوشی چشمامون نمناکی بود. توی این تایپک واسه ی هم...
  13. ز

    یادش بخیر

    خاطراتی که در این روزها دارید و فکر می کنید برای دوستان جالب هست بنویسید. خاطرات عید شبه عید تعطیلات و... بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو بوی یاس جا نماز ترمه مادربزرگ با اینها زمستون رو سر میکنم با اینها خستگیم و در میکنم شادی شکستن قلک پول وحشت کم شدن سکه عیدی...
  14. ز

    من رفتم تا یه ماه

    سلام به برو بچ انجمن . عیدتون مبارک . بچه ها خواستم بگم که من تا یک ماه نمی تونم بیام پیشتون ولی 31فروردین که تولدم باشه بهتون به زور که شده سر . می زنم . رو سیاه بچه هاییم که منتظر داستانم بودم . متاسفانه وقتی که داشتیم ویندوز عوض می کردیم . تمام حافظه ی کامپیوتر می پره و وردی که داستانم توش...
  15. ز

    چهارشنبه سوری چه طور بود ؟ (نوروز 91)

    بچه ها چهارشنبه سوری چه طور بود حال کردید از شاه کار هاتون بگید من که پام سوخت ! ولی خیلی حال داد کلی کیف کردم !:شاد:
  16. ز

    پای سفره ی هفت سین چه دعایی می کنی ؟ (نوروز 91)

    پای سفره ی هفت سین چه دعایی می کنی ؟
  17. ز

    جسورانه ترین کاری رو که توی عمرت انجام دادی چی بوده؟

    [FONT=verdana]جسور ترین کاری رو که توی عمرت انجام دادی چی بوده ؟:تعجب:
  18. ز

    یعنی میشه منم نویسنده باشم ..............(بچه ها بهم تبریک ب

    امروز بهترین روز زندگیم بود . شاید من برای ین روز سال ها منتظرش بودم . روی میزم نشسته بودم . خانم تقوی گفت زینب بیا برگه ات رو بگیر . رفتم تا برگم رو بگیرم که خانم تقوی گفت :راسنی زینب داستانت توی استان اول شده و خندید . پاهام شل شد نمی دونستم خانم تقوی چی میگه یعنی من ، من اول شده بودم اونم...
بالا