• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

آرايه هاي ادبي

melika

متخصص بخش زبان انگلیسی
فرمول هاي سه گانه
پس به طور کلي مي توان فرمول هاي زير را براي سه نوع سجع ارائه داد:
وزن و رَوي يکي = سجع متوازي (مراد از وزن، تساوي عددي و کمي(امتداد) هجاهاي کلمات است.
وزن يکي و رَوي مختلف = سجع متوازن
وزن مختلف و رَوي يکي = سجع مطرّف
و اگر وزن، مختلف و رَوي نيز مختلف باشد، کلمه از ديدگاه بديع لفظي، فاقد ارزش موسيقيايي است و کلمه عادي محسوب مي شود.

موسيقي سجع
از ديدگاه موسيقي، قوي ترين اسجاع، متوازي و ضعيف ترين آن، متوازن است.
خود سجع متوازن هم مراتبي دارد. ضعيف ترين آن اين است که کلمات فقط در وزن، متحد باشند: مثل نيل/ صاف که حتي هيچ واک مشترکي هم ندارند. در کلماتي از قبيل حساب/شمار يا کرم / هنر، قطع نظر از تساوي هجاها فقط يک مصوت مشترک وجود دارد. قوي ترين سجع متوازن آن است که اختلاف دو کلمه فقط در يکي از دو واک باشد و حروف رَوي هم قريب المخرج باشند مثل مستبين / مستقيم . در آيه ي قرآني: وَ آتَينا هُما الکتابَ المُستَبينَ و هَدَيناهُما الصِّراطَ المُستَـقيم. و چنان که گفتيم برخي به سجع هاي متوازني که فقط در رَوي فرق دارند جناس مطرف نام نهاده اند.

سجع و زبان عربي
سجع اساس نثر فني و مقامه نويسي است و در قرآن مجيد نيز نقش برجسته اي دارد. بايد توجه داشت که هيچ زباني مانند زبان عربي براي سجع مناسب نيست؛ زيرا زبان عربي زبان قالبي است و تمام کلماتي که در يک قالب باشند (مثلاً قالب فاعل يا مفعول) نسبت به هم يا سجع متوازنند يا سجع متوازي.
نوعي سجع هم بوده است که در گفتار صوفيان قديم و نيز در مناجات نامه خواجه عبدالله انصاري به چشم مي خورد و ظاهراً منشاء آن را در ادبيات ايران پيش از اسلام بوده است و مأخوذ از ادب عرب نيست.
 

melika

متخصص بخش زبان انگلیسی
روش تسجيع در سطح کلام
روش تسجيع در سطح کلام
گاهي به جاي دو کلمه، دو جمله با هم هماهنگ اند. يعني تقابل اسجاع دو جمله را هماهنگ مي سازد. مصاديق اين روش عبارت اند از: ترصيع، موازنه، تضمين المزدوج يا اعنات القرينه و مزدوج يا قرينه.

ترصيع
حداقل در دو جمله (و يا به قول قدما فقره) اسجاع متوازي در مقابل يکديگر قرار گيرند.
زبانش توان ستايش نداشت
روانش گمان نيـايش نداشت
(فردوسي )
اي منــور به تــو نجـوم جمـال
اي مــقرر به تــو رسـوم کمـال
بوستاني است صدر تو ز نعيم
آسماني است قــدر تو ز جلال
(رشيد و طواط)
به کلام آراسته به ترصيع، مرصع گويند. ترصيع از نظر موسيقيايي کلام را بسيار قوي مي کند واز اين رو در قرآن مجيد فراوان است: اِن الابرارَ لفي نعيمٍ و ان الفُجّارَ لفي جَحيم. ان اِلَينا اِيابَهُم ثم اِن علينا حسابَهم . چون در اين گونه جملات معمولاً تعداد هجاها مساوي و رَوي کلمات يکسان است، کلام موزون و مقفي مي شود. از اين رو ترصيع از مختصات فني است که مي خواهد تشبه به شعر کند. يعني در واقع دو جمله يا دو فقره نثر، حکم دو مصراع را پيدا مي کند و از نظر تساوي هجائي و رَوي و سکوت بين دو پاره، شعر گونه مي شود.
تبصره1: گاهي به مناسبت قافيه، جايز است که در کلمات آخر دو مصراع شعر، به جاي سجع متوازي از سجع متوازن استفاده شود:
گه خسته ي آفت لهاوورم گه بسته تهمت خراسانم
(مسعود سعد سلمان)
تبصره2: اگر اسجاع متوازي در اواخر قرينه هاي (پاره) شعر بيايند، مي گويند که شعر داراي قافيه دروني است:
آمد موج الست، کشتي قالب ببست بازچو کشتي شکست، نوبت وصل و لقاست
(مولانا)
به اين گونه اشعار در قديم، مسمط (مسمط قديم) يا چهارخانه يا شعر مسجع مي گفتند.

موازنه يا مماثله
هماهنگ کردن دو (يا چند) جمله به وسيله تقابل اسجاع متوازن است:
گردون چه خواهد از من بيچاره ي ضعيف گيتي چه خواهد از من در مانده گداي
(مسعود سعد سلمان )
زشـت بايــد ديـد و انـگـاريـد خـوب زهـر بـايد خـورد و انـگـاريـد قـند
(رابعه)
جايزاست که علاوه بر اسجاع متوازن، از تقابل اسجاع متوازي و مطرف هم استفاده مي شود:
ستـــاننــده شـــــهر مازنــدران گشــاينــده ي بنـــد هـامـاوران
(فردوسي)
بري ذاتش از تهمت ضد و جنس غني ملکش از طاعت جن و انس
(بوستان سعدي)
قدمي در راه خدا ننهند
و
درمي بي مَنّ و اَذي ندهند (گلستان سعدي)
تبصره1: مي توان جهت دقيق تر کردن اسامي و اصطلاحات به جملاتي که فقط مرکب از سجع متوازن اند (و مثال آن کم است) مماثله و به نوع مخلوط دوم موازنه گفت.
تبصره2: گاهي موازنه کامل نيست:
راي بي قوت مکر و فسون است
و
قوت بي راي جهل و جنون (گلستان سعدي)
تبصره3: استفاده از موازنه از مختصات سبک شخصي مسعود سعد سلمان است و او در اکثر قصايد خود از اين صنعت استفاده کرده است:
نظمي به کامم اندر چون باده ي لطيف خطي به دستم اندر چون زلف دلرباي
از رنج تن تمام نيارم نهاد پي وز درد دل بلند نيارم کشيد واي
گردون چه خواهد از من بي چاره ضعيف گيتي چه خواهد از من درمانده گداي
گر شير شرزه نيستي اي فضل کم شکر ور مار گرزه نيستي اي عقل کم گزاي
اي محنت ار نه کوه شدي ساعتي برو وي دولت ار نه باد شدي لحظه اي بپاي
اي بي هنر زمانه مرا پاک در نورد وي کوردل سپهر مرا نيک برگراي
از بهر زخم گاه چون سيمم فرو گداز وز بهر حبس گاه چو مارم همي فساي
اي اژدهاي چرخ دلم بيشتر بخور وي آسياي چرخ تنم تنگ تر بساي (مسعود سعد سلمان)
تبصره4: اگر موازنه مبتني بر کلمات متضاد باشد به آن مقابله گويند. از مقابله در بخش صنايع بديع معنوي سخن خواهيم گفت.
تبصره5: به اين که تقابل دو جمله، مبتني بر اسجاع مطرف باشد نامي ننهاده اند.
 

melika

متخصص بخش زبان انگلیسی
تضمين المزدوج يا اعنات القرينه
تضمين المزدوج يا اعنات القرينه
و آن هماهنگ کردن دو (يا چند) جمله، به وسيله رعايت قافيه در فعل آخر دو جمله و تقابل انواع سجع در حشو هر جمله است. سجع باعث مي شود که در هر جمله پاره هاي قرينه هم به وجود آيد:
فلان به سيرت گزيده و عادت پسنديده، معروف است و به خدمتکاري دولت و طاعت داري حضرت موصوف است.
(مدارج البلاغ)
رابطه ي موسيقيايي دو جمله و اساس آهنگ آن مبتني بر دو سجع متوازي «معروف» و «موصوف» است. اما در حشو هر جمله نيز اسجاعي آمده است. در جمله اول بين سيرت/ عادت سجع متوازي و بين گزيده / پسنديده سجع مطرف است. درجمله دوم بين خدمتکاري/ دولت داري و بين دولت / حضرت، سجع متوازي است. (در اين مثال بين سيرت و عادت جمله اول و دولت و حضرت جمله دوم سجع متوازي است. اما چنين رابطه اي لازم نيست، زيرا در آن صورت يکي از دو وجه ترصيع يا موازنه پيش خواهد آمد.) در ضمن سجع باعث شده است که هر جمله به قرينه هائي تقسيم شود: سيرت گزيده/ عادت پسنديده، خدمتکاري دولت/ طاعت داري حضرت، معروف است/ موصوف است.
چون اوقات محسوب به اجل مضروب رسيد و ايام معدود به شب موعود کشيد .
مقامات حميدي 26 (ص 187)
سجع اصلي يا پيوند، رسيد و کشيد است. اما در جمله اول بين محسوب و مضروب و در جمله دوم بين معدوم و موعود سجع متوازي است. توجه به اين که کلمات قرينه اول با کلمات قرينه دوم سجع متوازن هستند ضرورتي ندارد) و در ضمن سجع باعث شده است که اوقات محسوب / اجل مضروب، ايام معدود/ شب موعود قرينه يکديگر باشند.
تبصره1 : لازم نيست که دو پاره قرينه مساوي باشند:
وقتي در اقبال شباب، در اثناي اغتراب به نيشابور رسيدم و آن خطه آراسته پرخواسته ديدم.
مقامات حميدي (ص 193)
تبصره2: هر چند در کتب قدما، کلمات حشو را به سجع محدود کرده اند، اما ممکن است کلمات حشو جناس باشند:
ابکار افکار هر يک ار باز جويد و بخور و بخار هر يک را ببويد.
مقامات حميدي (ص 187)
بين بخور / بخار، جناس اختلاف مصوت بلند (اشتقاق) است.
تبصره3: گاهي به جاي قافيه ، رديف (فعل يا اسمي که تکرار مي شود) دو جمله را به هم پيوند مي دهد:
اين چه اطناب است و اسهاب و اين چه تطويل است و تهويل
مقامات حميدي (ص 71)
تبصره4: فرق تضمين المزدوج با ترصيع و موازنه در اين است که در تضمين المزدوج، کلمات مسجع و متجانس در کنار همند و رابطه آنها به هم افقي است.

و فقط سجع آخر جملات در محل فعل، دو جمله را به هم مربوط مي کند و از اين رو ممکن است طول قرينه ها مساوي نباشد. اما در ترصيع و موازنه، اسجاع هر جمله در تقابل با اسجاع جمله ديگرند و رابطه عمودي دارند.

و لذا جملات از نظر طول مساوي اند.
تبصره4: از نظر آماري ، نمونه هاي ترصيع و تضمين المزدوج کم و نمونه هاي موازنه زياد است.
 
بالا