[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وقتی که کوفه در دل مشهد ظهور کرد
حسی غریب مردم ما را جسور کرد
دستی رسید و شعله ی مظلوم اشک را
در چشمهای خسته ی بی ریشه کور کرد
آقا! به شأن گفتنٍ شعری برای تو
باید ز هفت وادی طوفان عبور کرد
حتی برای گفتن این شعر خسته نیز
یک بند گریه آمد و دل را مرور کرد
می خواستم که ضامن پیراهنم شوی
این عصمت دریده مرا از تو دور کرد
شاعر: مهری اشرفی