• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

از دل تا قلم

behamin

کاربر ويژه
چـايـت را بنـوش ،
نگــــــــران فردا نبـاش !
از گنـدمــــــزار مـن و تـو ..
مشــتي کـاه ميمـانــــــــد براي بادهــــــــــا ... !:آه:
 

behamin

کاربر ويژه
ديدي اي دل عاقبت زخمت زدند ؟! گفته بودم مردم اينجا بدند !

ديدي اي دل ساقه ي جانت شکست ؟! آن عزيزعهد و پيمانت شکست ؟!

ديدي اي دل درجهان ياري نيست ؟! ديدي اي دل حرف من بيجا نبود ؟!

نوبهارعمر را ديدي چه شد ؟! زندگي راهيچ فهميدي چه شد ؟!

ديدي اي دل دوستي ها بي بهاست ؟! کمترين چيزي که ميابي وفاست ؟!

اي دل اينجا بايد از خود گم شوي ! عاقبت همرنگ اين مردم شوي ! :کسل:
 

behamin

کاربر ويژه
اون که رفته ديگه هيچوقت نمياد...
چشم من بيا منو ياري بکن
گونه هام خشکيده شد کاري بکن
غير گريه مگه کاري ميشه کرد
کاري از ما نمياد زاري بکن
اون که رفته ديگه هيچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخواد
هرچي دريا رو زمين داره خدا
با تموم ابراي آسمونا
کاشکي ميداد همه رو به چشم من
تا چشام به حال من گريه کنن
اون که رفته ديگه هيچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخواد
قصه ي گذشته هاي خوبمون
خيلي زود مثل يه خواب تموم شدن
حالا بايد سر رو زانوم بزارم
تا قيامت اشک حسرت ببارم
دل هيچکي مثل من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گريه دواي دردمه
چرا چشمم اشکشو کم مياره
خورشيد روشن مارو دزديدن
زير اون ابراي سنگين کشيدن
همه جا رنگ سياه ماتمه
فرصت موندنمون خيلي کمه
اون که رفته ديگه هيچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخواد .:کسل::دل شکسته:
 

behamin

کاربر ويژه
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت:آه::103:
 

sinareza93

New member
قصه از حنجره ایست، که گره خورده به بغض

یک طرف خاطره ها ، یک طرف فاصله ها

در همه آوازها، حرف آخر زیباست


آخرین حرف تو چیست، تا به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

 

behamin

کاربر ويژه
تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

حمید مصدق ( خرداد ۱۳۴۳)
 

behamin

کاربر ويژه
من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

پدر پیر من است

من به تو خندیدم

تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….

و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت


فروغ فرخزاد
 

behamin

کاربر ويژه
او به تو خندید و تو نمی دانستی

این که او می داند

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

از پی ات تند دویدم

سیب را دست دخترکم من دیدم

غضبآلود نگاهت کردم

بر دلت بغض دوید

بغض ِ چشمت را دید

دل و دستش لرزید

سیب دندان زده از دست ِ دل افتاد به خاک

و در آن دم فهمیدم

آنچه تو دزدیدی سیب نبود

دل ِ دُردانه من بود که افتاد به خاک

ناگهان رفت و هنوز

سال هاست که در چشم من آرام آرام

هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان

می دهد آزارم

چهره زرد و حزین ِ دختر ِ من هر دم

می دهد دشنامم

کاش آنروز در آن باغ نبودم هرگز

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که خدای عالم

ز چه رو در همه باغچه ها سیب نکاشت؟


مسعود قلیمرادی
 

behamin

کاربر ويژه
دخترک خندید و

پسرک ماتش برد

که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده

باغبان از پی او تند دوید

به خیالش می خواست

حرمت باغچه و دختر کم سالش را

از پسر پس گیرد

غضب آلود به او غیظی کرد

این وسط من بودم

سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم

من که پیغمبر عشقی معصوم

بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق

و لب و دندان ِ

تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم

و به خاک افتادم

چون رسولی ناکام

هر دو را بغض ربود

دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت

او یقیناً پی معشوق خودش می آید

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود

مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد

سالهاست که پوسیده ام آرام آرام

عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز

جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم

همه اندیشه کنان غرق در این پندارند

این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت


جواد نوروزی
 

behamin

کاربر ويژه
هیچ ساعتی دقیق نیست
و هیچ چیز مال ِ خودِ آدم نیست ،
مگر همان چیزهایی که خیال می کند
دل بستگی هایی به آن دارد ،
بعد یکی یکی ...
آن ها را از آدم میگیرند . :103:
 

behamin

کاربر ويژه
دیوارهای تنهایی ام را

بلند تر کرده ام

دیگر تنهایی هیچ کس

نمی تواند از آن بالا برود!
 

behamin

کاربر ويژه
انتظار کشیدن برای اتفاقی که دلت نمی خواهد بیفتد
انتظار کشیدن برای روزی که دلت نمی خواهد برسد
انتظار کشیدن برای روزی که دلت می خواهد دیر کند،
غم انگیزترین نوع انتظار است شاید:دل شکسته:
 

behamin

کاربر ويژه
هرز گاهی دریا هوس میکنه به ساحل سری بزنه براش مهم نیست ساحل دستشو میگیره یا نه مهم اثبات وفاداری دریاست . . .
 

behamin

کاربر ويژه
ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ " ﺑﯿﺎﯾﯽ " ﯾﺎ " ﻧﯿﺎﯾﯽ " ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺣﺎﻟﻢ " ﺧﻮﺏ " ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ... :103:
 

behamin

کاربر ويژه
من به جرم باوفایی این چنین تنها شدم چون ندارم همدمی بازیچه ی دلها شدم. :103:
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد


شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد


نی به آتش گفت : کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟


گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنی ات را سوختم


زانکه می گفتی نیم با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود


مردی را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
 

behamin

کاربر ويژه
مــــن اینجا تنــــها، تنـــهای تنـــها...

تنهایی خــویش را بغل می گــیرم...

دیوارهای خیانت بلندند،دســـتم به آن طـــرف کـــه تو هستی نمی رسد...

تنها مونس مـــن در این سمت دیوار در این شبهای وفاداری،تنهایی است..

اما تـــــو...

در آنــــسوی دیوارهـــــــــا

برای کـــــه یادگاری می نویسی؟
 

behamin

کاربر ويژه
هــمـه ي ِ قـراردادهــا را کـه روي

کـاغـذهـاي بـي جـان نـمي نويسنــــــــد !

بــعـضي از عـهـدهــا را روي قــلـب هـاي هــم مـي نــويــسـيـم ...

حـواست به ايـن عـهـدهـاي غـيـر کـاغـذي بـاشـد ...

شـکـسـتَنـشـان يـک آدم را مـي شـکند !!
 
بالا