• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

اشعار غدیری

B a R a N

مدير ارشد تالار
هدیه جبرئیل


جلوه گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خمّ ولایت می به مینا در غدیر


رودها با یکدگر پیوست کم کم سیل شد


موج می زد سیل مردم مثل دریا در غدیر

هدیه جبریل بود «الیوم اکملت لکم»

وحی آمد در مبارک باد مولی در غدیر

با وجود فیض «اتممت علیکم نعمتی»


از نزول وحی غوغا بود، غوغا در غدیر

بر سر دست نبی هر کس علی را دید گفت

آفتاب و ماه، زیبا بود، زیبا در غدیر

بر لبش گلواژه «من کنت مولاه» تا نشست


گلبن پاک ولایت شد شکوفا در غدیر

«برکه خورشید» در تاریخ نامی آشناست


شیعه جوشیده است از آن تاریخ، آنجا در غدیر

گرچه در آن لحظه شیرین کسی باور نداشت


می توان انکار دریا کرد حتی در غدیر

باغبان وحی می دانست از روز نخست

عمر کوتاهی است در لبخند گل ها در غدیر

دیده ها در حسرت یک قطره از آن چشمه ماند


این زلال معرفت خشکید آیا در غدیر؟

دل درون سینه ها در تاب و تب بود ای دریغ!

کس نمی داند چه حالی داشت زهرا در غدیرمحمدجواد غفورزاده

 

B a R a N

مدير ارشد تالار
شراب کهنه


امشب چقدر فاصله‌ام با خدا کم است شمع و شراب و ساقی و ساغر فراهم است
آورده جبرئیل امین باده‌ای کز آن تا هست مست، جملهء اولاد آدم است
بلّغ بدون واهمه یا ایها الرسول ما اُنزلَ اِلیک که این آیه محکم است
سُکر شراب کهنه که حتماً شنیده‌اید این مِی ولی به کهنگی عمر عالم است
گردد از این شراب اگرت جرعه‌ات نصیب بَرد و سلام از آن زَفَرات جهنم است
زین شادباش جشن گرفته است آسمان فریاد و شور و هلهله در عرش اعظم است
مِی بی دریغ نوش ولی حد نگاه دار زین باده گر زیاده بنوشی مُحرّم است
غالی زیاده خورد و نعوذُ بربنا گفتا علی قدیم نه بلکه مُقدّم است
ای هادی امم که ولای مبارکت دین را کمال و نعمت حق را متمم است
بر زخم‌های کهنه انسان بی‌پناه عدل تو ای عدالت نستوه مَرحم است
خط نگاه روشنت اسلام راستین انکار چشم‌های تو کفر مُسلم است
بشکوهی آن قدر که اگر کافری نبود فریاد می‌زدم که خدای مجسم است
می‌خواست دستچین کند از شیعیان خدا دیدم که با گلایه علی گفت در هم است
شقُّ القمر نه معجزه حضرت رسول این رویداد معجزه ابن ‌ملجم است
غیر از الف که آئینه‌دار جمال توست از عجز قامت همه حرف‌ها خم است
در کُنه ذات پاک تو بُکم‌ اند شاعران «سیّد» ولی به وصف جمال تو اَبکم است
 

B a R a N

مدير ارشد تالار
زمان طــلوع


آیینــه از نگــاه تــو مبـهوت می شــود
حیـرت شــهید تیـغ دو ابـروت می شـــود
محراب چشــم تو همه را ســر به راه کرد
شد سر به راه هر که به چشمت نگاه کرد
در سایــه ات هر آنـکه نشست آفتاب شد
حاتم گــدای تــو شد عالیـجـناب شد
دنیــا به زیــر سـایه ی دستـت پنـاه برد
هر کس که ماند زیــر همین بـارگاه برد
دست کسی به پای مقامت نمی رسد
ســیمرغ هم به قاف قیامت نمی رسد
هر جا حدیــث حسن تو تکــرار می شود
دل بیشـتر اسیر تو دلــدار می شـــود
روزی هــزار مرتبــه شـکر خدا کند
هر کـس به درد عــشق گرفــتار می شود
حجــی به ســر نیــامده حجی شروع شد
پــیش از غـروب تــازه زمان طــلوع شد
گــرد علی به امر نبی جمع می شدند
پروانــه وار مــحرم این شــمع می شدند
دســت نبی و دســت علی تا که پا گرفت
یک خطبه روی دست همه خطبه ها گرفت
فریـاد زد که می رسـد آیا صـدای من؟
یا گــوش می دهید به امــر خـدای من؟
پوشیـده نیـست معنـی اکمـلت دینکم
امر علـی ست مـعنی اکمــلت دینکم
مـردم به آن خدا که مرا آفـریده است
دنیا به خود شـبیه علی را ندیده است
ایــن مــرد بوده یار من و بی کـسی من
هــمراه و همــنشین و همـیشه وصی من
آرامــش مـن و دل آشـفته ی مـن اســت
هر گفته ی علی به خدا گفته ی من است
هر دل که داشت مهر علی را فقیر نیست
غیر از علی کسی به دو عالم امیر نیست
من ضامـنم کسـی کـه به او اقتــدا کــند
زهــرا براش بیــن نـــمازش دعــا کــند

 

B a R a N

مدير ارشد تالار
زیباتـرین کلام خـداوند
23437566019710510323624124163217146316113.jpg

امروز روز عیـد خداونـد کبــریاست عید فرشتگــان خـدا عیـد انبیاست
عید محمّد عید علی عید فاطمه عید ائمه، عیـد امـم، عید اولیـاست
عید کمال نعمت و عیـد تمـام دین عید حسین عید شهیدان کربلاست
عید امـامت علـوی، عیـد یأس کفر عید هلاک شیطان، عید حیات ماست
پیغمبران مدیحه بخوانید از علی
عیدی خویش را بستانید از علی
عید بزرگ خـالق اکبر مبارک است عید بقـای دین پیمبر مبارک است
عید غدیـر بهــر تمــام غدیریـان بر مسلمین ولایت حیدر مبارک است
عید بزرگ سـاقی کوثـر ولی حـق از ذات ذوالجلال به کوثر مبارک است
چشم یهود چون دل اهل سقیفه کور عید غدیـرِ فاتح خیبر مبارک است
امروز- ای تمام ملل!- حیدری شوید
سر تـا قدم زبـانِ ثناگستری شوید
بر گوش جان صدای خداوند اکبر است مـداح مـرتضی به زبـان پیمبـر است
گوید که ای تمـام خلایق، وصی من از کوچک و بزرگ بـدانید حیـدر است
حیدر که ذوالفقار خدا شیر مصطفی است حیدر که فاتح احـد و بدر و خیبر است
حیدر که روز خندق، یک ضرب دست او از طاعـت تمـام خـلایق فراتـر است
باور کنید اینکه علی جان احمد است
باور کنید مـن علی‌ام او محمّد است
بـاور کنیـد فاتح خیبر فقـط علی است بـاور کنیـد ساقی کوثر فقط علی است
بـاور کنیـد آن کـه شـب لیلـة الـمبیت هر لحظه شد فدای پیمبر فقط علی است
بـاور کنیـد از طـرف حـق بـرای مـن تنها کسی که گشت برادر، فقط علی است
باور کنید آن که همـه عمر، لحظـه‌ای غافل نشد ز حضرت داور فقط علی است
بـاور کنید هـر که علـی باشـدش امام
جنت بر اوست واجب و دوزخ بوَد حرام
این است آن علی که ستوده‌ست داورش این است آن علی که خدا خوانده حیدرش
این است آن علی که برای نجات دین آمـد نـود جـراحت سنگین بـه پیکرش
این است آن علـی که روایات وحی را خوانده است جبریل امیـن در برابرش
این است آن علی که در آیات بی‌شمار باشـد خـدای عزّوجـلّ مـدح‌گسترش
این است آن علی که به ظل هدایتش
باشـد تمـام دیـن خـدا در ولایـتش
ای در مکان حقیقتی از لامکان علی وی در زمین امام هزار آسمان علی
ای بنـده‌ای که داده خداییت دست حق بر وسعت جهان و به طول زمان علی
جویای دشمنان تو از شش جهت جحیم مشتاق دوستان تو بـاغ جنان علی
بـرقع بـزن کنـار ز مــاه جمـال خـود آنک بـده جمال خدا را نشان علی
آغوش کبریا همه بیت‌الحرام توست
زیباتـرین کلام خـداوند نام توست
تو نفس احمدی و امامت از آن توست تو جان مصطفایی و او نیز جان توست
گویـی هنـوز یکسـره در بــرکه غـدیر با صدزبان، رسول خدا مدح‌خوان توست
سوگند می‌خـورم بـه محمّد که رهبری بعـد از رسـول، حقِ تو و خاندان توست
آن کس که خواست غصب کند مسند تو را کمتـر ز خـاک خادمـه آستـان تـوست
وقتی که او به جنگ احد گفت الفرار
آورد جبرییــل بـرای تــو ذوالفقـار
ای سجده شسته روی خود از خاک کوی تو ای سیل‌هـای رحمت حق آب جوی تو
بی‌آبرویـم، ایــن نبــوَد گـر عقیـده‌ام اســلام راسـت آبــرو از آبــروی تـو
خلـوت کننــد چونکـه خـدا و پیمبرش باشـد کـلام هـر دو فقط گفتگـوی تو
بالاتــری از اینکــه تمـام بهـشت را فردا کننـد هدیـه بـه یک تار موی تو
در چشم آن که پاک سرشت است یا علی
دیـدار قنبـر تــو بـهشت اسـت یا علی
در پیکــر تـو روح و روان محمّــد است در کـام تـو همیشـه زبـان محمّـد است
بگـذار دیگــران ز پـی دیگــران رونــد مولای من کسی است که جان محمّد است
قدر و جـلال و شان محمّد از آن توست قدر و جلال و شان تو از آن محمّد است
دیـدم هــزار مرتبــه گفتـم هـزار بــار در تـو تمـام نـام و نشـان محمّـد است
"میثم" تو را شنـاخت، تـو مرآت احمدی
نامت خوشت علی است، ولیکن محمّدی
 

TAHEREH

متخصص بخش

در «غدير خم» نگر، نور دل افروز على
نيست روزى در جهان، مانند امروز
على
روز كامل گشتن دين است و اِتمام نِعَم
هجده ذيحجّه يعنى، عيد پيروز
على
چون كه از يُمن على، حق، راضى از اسلام شد
زين جهت امروز باشد خوش ترين روز
على
روز توحيد است و روز رحمت و روز اميد
پرده بردارى شد از، حُسن دل افروز
على
شهر دانش
«احمد» است و «مرتضى» دروازه اش
انبيا غير از
«محمّد»، دانش آموز على
شد ولاى او
«حسان» حصن امان امّتش
به به از اين پرتو مهر گُنَه سوز
على

استادچايچيان «حسان»

 

TAHEREH

متخصص بخش


هر آن دلی که به مهر علی بود آباد
در آستانه ی آن دل مَلک بود مُنقاد
بر آستان ولایش هر آنکه گشت مقیم
بر او ز آتش دوزخ خط سلامت باد

مقام قرب به حق را گر آرزو داری
علیست سید و سرور به سالکین عباد

علیست سلسله جنبان حلقه ی افلاک
علیست قاعده ی خاک را اساس و نهاد

علیست آینه ی ذوالجلال و بحرِ کمال
علیست باب علوم نبی و باب مراد

غلام حلقه به گوشش ز خسروی بهتر
گدائی درش از تخت و تاج افزون باد

کمال دین و تمام نِعَم ولای علیست
غدیر خم به همه دوستان مبارک باد

بقای دولت قرآن بود به یمن غدیر
نوای نغمه ی بَلِّغْ به بام کیوان باد

غدیر خم ز وجودش چو طور سینا شد
چو بر سریر ولایت علی قدم بنهاد

گرفت نیّر اعظم به دست بدر منیر
سپهر رَحل اقامت به نزد او بنهاد

نمود از افق لم یزل جهان روشن
غمام تیره برافکند و کرد استشهاد

به امر حق به خلایق نمود این ابلاغ
که ای گروه به امر خدا شوید ارشاد

هر آنکه سید و مولا بر او منم ای قوم
ز بعد من بشه لافتی شود مِنقاد

نشست صاحب دیوان بر مسند عشق
گرفت فاتح اقلیم دل نشان وَداد

بگفت طور تجلی منم پیامبر وحی
علیست سینه ی سینا شفیع روز معاد

ظهور طلعت زیبای اوست غیب مصون
طلوع لعل گهر زاش مصدر ایجاد

سریر کشور دل ها نموده او تسخیر
اگر چه غصب خلافت شد از ره الحاد

«رهائی» از در دولتسرای خویش مران
بگیر دست و ز راه کرم نما امداد


علی محمد رهائی شهرضائی

 

نفس91

کاربر ويژه




دل شد دوباره مجنون حیدر
مست از ولای ساقی کوثر
یا حیدر

دریای احسان باران رحمت
اکمال دینی اتمام نعمت

بهر تو نازل آیات عصمت
ای نور یزدان در شام ظلمت
یا حیدربا صدای امید روشن بین


​​
 
بالا