علل ظاهری حمله نادر شاه به هندوستان
از عللی که نادر به هندوستان لشکر کشید این بود که هر مرتبه به طرف شرق ایران لشکر کشی نمود ، برای سرکوبی یاغیان غلزائی و ابدالی و بلوچ و دیگران قدم برداشت ، متوجه شد کسانی که در برابرش نمی توانند استقامت کنند از مـرز ایـران می گذشتند و به سـوی هندوستان فـرار را بر قرار ترجیح می دادند . مدتـی در آنجا به سـر می برند ، پس از تجدید قوا و استراحت کامل بـرای مرتبه دیگـر برمی گشتند ، مزاحمت ایجاد می نمودند . در هر مرتبه که غارتگران و طاغیان از هندوستان می آمدند و به ایالات شرق ایران از جمله بلوچستان ، خراسان و کرمان حمله می کردند خسارات و ضایعات فراوانی وارد می آوردند . به همین دلیل بود که نادر مرتبا سفرایی به هندوستان فرستاده و گله می کرد که چرا مقامات هندی از فرار و پناهنده شدن این آشوبگران جلوگیری نمی کنند . (3) [ میمندی نژاد، بی تا : 553؛ مالکوم ، بی تا : 359 ؛ سر دادور ، 1354 : 501] عدم تنبیه و تادیب فراریان توسط محمد شاه گورکانی باعث شد تا نادرشاه به سوی هندوستان حمله کند و صدمات سنگین و جبران ناپذیری را بر این کشور وارد نماید .
مذاکرات
نادرشاه دربار دهلی را از لشکر کشی به افغانستان آگاه نمود و درخواست کرد که به هیچ یک از فراریان اجازه ندهند که به آن طرف مرز پناهنده شوند و تحت حمایت دولت هند قرار گیرند . به همین جهت نادر شاه ، « علی مردانخان شاملو » را جهت مذاکره روانه هندوستان نمود . [ سایکس ، 1368 : 378 ] میرزا مهدی خان استرآبادی در این رابطه می نویسد : « به نحوی که گزارش یافت ، علی مردانخان شاملو را روانه هندوستان و به اعلیحضرت پادشاه والاجاه هند اعلام کرده بودند که چون تنبیه افاغنه قندهار مطمح نظر است به ناظم صوبه کابل و آن نواحی مقرر گردید که سد راه اشرار نماید . پادشاه والاجاه نیز جواب نوشته بودند که در این خصوص به صوبه داران تاکید و خزانه و فوجی از سپاه ارسال کرده که در سر راه ممانعت مفسدین قندهار نمایند . » [ استرآبادی ، 1368 : 398 ]دومین نماینده سیاسی نادر نیز همین پاسخ را دریافت نمود ، اما با این وصف فراریان آزادانه و بدون هیچ رادع و مانعی به شهرهای غزنه و کابل فرار می کردند و معلوم شد برای ممانعت از فراریان هیچ گونه دستور موکدی صادر نشده است . باز در این رابطه میرزا مهدی خان استرآبادی می نویسد : « بعد از مراجعت علی مردان خان شاملو برای تجدید یاد آوری ، محمد علیخان قوللرآغاسی ولد اصلانخان را که عمده امرای ایران بود به سفارت مامور و پادشاه همایون جاه جواب سابق را مذکور ساخته بودنـد . » [ استرآبادی ، 1368 : 398 ] بعد از این کـه به گفتـه « محمد کاظم مـروی وزیر » ( مرتبه پادشاه و امرا و ارکان آن دولت، نظر به صلاح حال خود تغافل ورزیده جوابی که مقرون به طریق یگانگی بوده باشد به او نفرستاده بود و درآن باب دفع الوقت می نمود .) [ مروی ، 1364 : 552 ] و حتی پا را فراتر بردند و در سال 1150 ه.ق محمد شاه به سفیر نادرشاه را اجازه مراجعت نداد و قریب یکسال او را بیهوده دردهلی معطل کرد . [ آشتیانی ، بی تا : 725 ] لذا نادر بعد از این واقعه ، نامه ای با تغییر و خشم به امپراتور نوشت . ولی قاصد او به دست ولد عباس حاکم جلال آباد به قتل رسید . به نظر می رسد که مشاورین امپراتور از اهمیت موقع بی خبر بوده اند ، بعلاوه آنان امیدوار بودند که حصار قندهار غیر قابل تسخیر باشد و حتی وقتی هم که آن شهر به دست ارتش ایران افتاد، یقین داشتند که ایرانیان به کشور خود مراجعت می نمایند ، درست مانند محمد خوارزمشاه که خیال می کرد طوایف مغول هرگز از جیحون عبور نخواهند کرد . [ سایکس : 372 ؛ نجمی ، 1376 : 147 ] پس از مذاکرات طولانی نادر چاره ای جزء اعلان جنگ به هند نداشت ، اما با این وجود ، به نظر می رسد که بهانه های جنگ بسیار بی اساس بوده است ، نادر شاه رنجیده که چرا به سفرای او در باب منع فراریان افغان به خاک هندوستان جواب مقتضی نداده است در صورتی که در ورای این بهانه ها عواملی دیگر نهفته است . [ مینورسکی ، 2536 : 63 ]
در این جا این سوال مطرح است که اگر فئودال ها و سران نظامی حکومت نادر شاه با این لشکر کشی مخالفت نشان می دادند و آن را دقیقا مخالف منافع طبقاتی خویش تشخیص می دادند ، اگر دهقانان در حال شورش و طغیان بودند ، اگر نادر مخارج این لشکر کشی را نمی توانست تامین کند و خلاصه اگر حکومت هندوستان پایه های اقتصادی ، نظامی و اجتماعیش سُست نمی بود و از قدرت مالی و نظامی برخوردار بود ، آیا نادر می توانست به هندوستان لشکر کشی نماید و یا اگرمی کرد این لشکر کشی باز هم به سودش پایان می یافت . [ اشرافیان – آرونوا ، 1356 : 7 ]
انگیزه های نادر شاه در حمله به هندوستان
1- بعضی از مورخین نوشته اند که منظور از تجاوز نادر به مرزهای هندوستان و فتح دهلی چیزی جزء گوشمال دادن فراریان افغان نبوده است و در همین راستاست که نادر سفرایی به هند فرستاده و از محمد شاه در خواست نمود که نسبت به تنبیه افاغنه اقدام نماید . دلیل این عده از مورخین نامه ای است که نادرشاه به پادشاه هند نوشته است . در آن نامه آمده است : « ما هیچ کاری با مملکت محمد شاه نداریم لیکن چون این حدود مامن افاغنه گردیده و عده ای از مهاجرین نیز به آن ها پیوسته ، قصد ما آن است که آن ها را تارومار کنیم . راجع به خودتان هیچ گونه نگرانی به خود راه ندهید و رسم مهمان نوازی را بجای آرید . » [ لاکهارت :170؛ مروی : 398 ؛ شمیم : 114 ] (4 )
در جواب این دسته از مورخین باید گفت : آن چه که به نظر می رسد ، نادر از مدت ها پیش در فکر حمله به هندوستان بوده است . باید دانست که در سال های قبل از تاج گذاری نادر شاه کشور در اثر جنگ های متعدد و فرسایشی ، دُچار یک نوع قحطی و اوضاع اقتصادی به شدت خراب شده بود . همچنین از آن جایی که نادر مردی نظامی و سلحشور بود طبعا آرزوهایی در سر می پروراند ، ناگزیر برای تامین احتیاجات ارتش خویش باید نقاطی را به تصرف در می آورد و هیچ نقطه ای مناسب تر از هندوستان نبود . لذا سفیران و نمایندگانی که به دربار هند رفته بودند حتما در بازگشت ، نادر را از ثروت های بیکران و هنگفت آن دیار و در عین حال سستی و ضعف پادشاهانش آگاه ساخته بودند .
2- دومین نظراین است : که علت روی آوردن نادر شاه به طرف هند این بوده که نظام الملک نایب السلطنه و سعادت خان که یکی از فرمانداران بزرگ هندوستان بودند و اصالتا هم ایرانی بودند ، پنهانی ودرخفا نادرشاه را دعوت نمودند که به هندوستان لشکر بکشد . [ این نظر اکثر مورخان هندی و اروپایی می باشد .]
اما « هانوی » نویسنده کتاب زندگانی نادر شاه نظر دیگری دارد . وی می نویسد : « تصور نمی شود که نادر با اطلاعات کاملی که از اوضاع هندوستان داشته برای عملی ساختن نقشه تسخیر آن کشور به خیانتکاران داخلی هندوستان متوسل شده باشد . » [ لاکهارت : 169 ] ( 5 ) حال چه این نظر را بپذیریم یا رد کنیم ، باید گفت : دعوت نظام الملک ( که دشمنیش با محمد شاه آشکار بود ) و سعادت خان ( خود را ایرانی می دانست ) محرک بیشتر نادر در سفر به هند بوده و اوحالا با اطمینان و امیدواری بیشتری به حرکت درخواهد آمد . به قول معروف « شرایط موجود و موانع مفقود » است . [ میمندی نژاد : 500 ]
3- بعضی ها بر این نظرند که با به قدرت رسیدن دولت های محلی در هند مانند « ماراتاها » و ضعف محمد شاه ، حکام مسلمین تحت سلطه این دولت ها قرار گرفته و از نادر درخواست می کنند تا برای دفع فتنه ماراتاها و دیگر دولت های محلی غیر مسلمان اقدامی نماید . این گروه برای اثبات مدعای خود نامه نادر شاه به پادشاه هند را که قبل از ورود به هندوستان در سال 1153 ه.ق نوشته شده است دلیل مدعای خود قرار می دهند . در این نامه آمده است : « بر رای جهان آرای اعلیحضرت همان پوشیده نماند که آمدن من به کابل و تسخیر آنجا محض غیرت اسلامی و دوستی به شما بوده و هرگز تصور نمی کردم که اشقیای دکن یعنی طایفه ماراتاها بتواند از ممالک پادشاه اسلام خراج بگیرند . توقف من در این طرف اَ تک به این ملاحظه است که اگر این کفار به سمت دهلی حرکت نمایند ، قشون ظفر نمون قزلباش را مامور کنم که آن ها را به قعر جهنم بفرستند ، صفحات تاریخ از دوستی مابین سلاطین ما و اجداد اعلیحضرت شما مشحون است . به علی مرتضی قسم که به غیر از دوستی و درد مذهب هیچ مقصودی نداشته و ندارم و اگر شما غیر این گمان می کنید ، مختارید . من همیشه دوست آن خانواده نامدار بوده و خواهم بود . » [ قدوسی : 542 ؛ دوکلوستر ، 1346 : 103 ] دلیل دیگر مدعای این گروه تاج بخشی نادر ، بعد از غلبه بر محمد شاه و تصرف دهلی می دانند در حالی که نادر با یک اشاره می توانست اساس دولت گورکانی را برچیند . اما این دلیل قانع کننده ای نیست زیرا ، نادر به خوبی می دانست که سپاه اندک او در سرزمین پهناور هند مستهلک می شد و امکان اداره چنان امپراتوری نیز از داخل ایران امکان پذیر نبود ، پس تنها تاراج ثروت مادی و انسانی هند انگیزه اصلی او در این حمله بوده و الا درد مذهب و دوستی خاندان گورکانی جایی در مشغله ی ذهنی نادر ندارد .
[ تجلی بخش ، 1346 : 105 ؛ شمیم : 114 ؛سایکس : 379 ]
4- نادر می شنید در هندوستان فراوانی نعمت است در حالی که علنا" می دید در ایران در اثر جنگ های متوالی و اغتشاشات داخلی که چندین سال به طول انجامیده بود ، فقر و گرسنگی گریبان رعایایش را گرفته بود . لذا برای بهبودی وضع داخلی و اقتصادی مملکت خود دست به چنین کاری زد . ( 6 )
5- مسئله حفظ ارتش : همانطوری که پیشتر اشاره رفت نادرشاه باید ترتیبی می داد تا فقر جامعه ی ایران برطرف نماید . پنجاه سال ناامنی و رواج رشوه و ستمکاری باعث رکود کشاورزی و بازرگانی شده ، درآمد های عمومی آن چنان نقصان یافته که نادر به خوبی احساس می کرد که ملت او قادر به پرداخت هزینه یک ارتش نیرومند نیست ، درحالیکه ارتش روح و ستون مملکت به حساب می آمده و وجودش بسیار ضروری و لازم بود . همچنین نادر یقین داشت که انحلال یا ترخیص ارتش مساوی است با نابودی کشورایران؛ که آن هم این مرد بزرگ به موجودیتش علاقه مند بود . پس باید ارتش نیرومند زیر پرچم همیشه حاضر به رکاب باشد و به هر ترتیبی که باشد باید بودجه لازم برای حیات ارتش را از محلی تامین نماید . بدیهی است که هیچ نقطه ای مانند هندوستان برای بر آوردن آرزوهای دیرین او و تامین مالی ارتش خود ، مناسب و مستعد نبود . [ میمندی نژاد : 499] ( 7 )
6- فکر محو خلافت سلاطین عثمانی از مدت ها قبل به ویژه در موقع تاجگذاری در سر نادر پیدا شده بود . عثمانیان هرگز مایل به صلح واقعی با ایرانیان و زندگی مسالمت آمیز در جوار آنان نیستند و موضوع اختلافات مذهبی بهانه ای بیش نبود . آن ها روی میل به جهانگیری و تامین مخارج ارتش امپراتوری بزرگ خود هر وقت بتوانند به غرب و شرق حمله کرده ، با غارت ملل مجاورپول لازم را بدست می آورند . اما بدیهی است که برای مقابله با حملات عثمانیان و دفاع از تمامیت ارضی ایران ، ارتش بزرگی می خواست که ملت مرفهی پشت سر او ایستاده باشد . لذا تهیه وسایل اردوکشی و دلگرم کردن سپاهیان برای جنگیدن پول هنگفتی بر می داشت . پس نادر در این فکر بود که شاید بتوان از خزائن هندوستان آن را تامین نماید . همچنین نادر با تصرف هندوستان به سهولت ارتش نیرومندی از افغان و ازبکان به وجود می آورد و جنگ با عثمانی را تجدید نماید . [ میمندی نژاد : 500 ؛ لاکهارت : 169 ]
7 – حرکت نادرشاه به هندوستان از آن جهت بوده است که انگلستان علاقه داشت هندوستان تجزیه گردد و اقتدارش از هم بپاشد تا بتواند در هندوستان نفوذ خود را بسط دهد ، یعنی دست انگلستان در کار بوده حرکت نادر شاه به طرف هندوستان به تحریک ایادی انگلستان انجام گرفته است . البته این نظر محلی از اعراب ندارد ، چرا که در این زمینه هیچگونه سند و مدرکی ارائه نشده است . این گونه نویسندگان به نظریه « توطئه » معتقد هستند و باور دارند که پشت سر هر قضیه ، دست خارجی در کار بوده و در راس این کشورها ، انگلستان قرار دارد .
8- بعضی از مورخین بر این نظرند که « این جبر تاریخی و نظام اجتماعی آن روز است که به نادر اجازه می دهد به هندوستان لشکر کشی نماید. یعنی ؛ این جبرتاریخی و تقدیر، تخلف ناپذیراست که حکومتهای سُست و فاسدوپوشالی سقوط کنند و جای خود را به شایسته تران ، زورمندتران ، قاطع تراند بسپارند . [ شعبانی:41] همچنین معتقدند که اگر نادر لشکر کشی به هندوستان را به دلخواه شخص خودش انتخاب می کرد درست است که سجایای شخصی او در این انتخاب و نیز در انجام این عمل موثرند اما اولا" : این نظام اجتماعی زمان او و اصول و قوانین خاص این نظام است که به او چنین حقی را می دهد یعنی در واقع نظام اجتماعی است که اجازه می دهد فردی در واقعه ای موثر باشد و تا چه اندازه موثر باشد . ثانیا": شرایط اقتصادی و اجتماعی آن زمان است که او را به فکر لشکر کشی به هندوستان می اندازد .[ اشرافیان : 7 ] پاسخ این گروه را فلسفه تاریخ می دهد .
جمع بندی
از میان علل ارائه شده در این پژوهش و عللی که به علت کمبود منابع بر ما پوشیده ماند ، انگیزه اصلی نادر را در حمله به هندوستان در این نوشته بیشتر در دو چیز باید جستجو کرد : یکی علاقه شدید نادر به فتح و پیروزی و دوم احتیاج شدید به پول و منابع پولی . لشکر کشی ها و جنگ های متعدد نادر بر علیه ابدالی ها و غلزائی ها و بالاخره عثمانی ها ، خزانه دولت را تقریبا تهی کرده و برای نادر یافتن سپاهیان داوطلب به اندازه کافی به طوری که بتوانند جای تلفات جنگ را پر نمایند ،درداخله ایران ممکن نبود . از یک طرف نادر برای تقویت سپاه خود و نگهداری آن نیاز به سربازان مزدور داشت و آن پول می توانست از هندوستان تامین شود . نیاز به پول فقط به مسئله سپاه بر نمی گشت . مشکلات اقتصادی داخلی ـ مسئله حفاظت از مرزها ـ تجارت داخلی و خارجی و اینکه دفاع از ایران در مقابل دشمن شماره یک ایران یعنی ؛ عثمانی . هم چنین به نظر بعید نیست که گرایش نادر به سنی ها و استفاده از نیروی آنان در جنگ ها به علت مشکلات مالی و اقتصادی بوده است .
در نهایت می توان گفت : از میان عللی که مطرح گردید ، انگیزه های اقتصادی بر دیگر انگیزه برتری دارند و اگر علل دیگر را نفی نکنیم می توان نقش کم رنگی برای آن ها قائل گردید .(8)
پا نوشت ها
1) هند در آن سالها برای ترکان کشوری پر از شگفتی و سرشار از ثروت بود . سلطان محمودی غزنوی برای خشنودی خلیفه عباسی و در واقع برای کسب غنائم بیش از هفده بار به هند یورش برد .
2 ) روابط ایران و هند همواره دوستانه بود . تنها مسئله قندهار تا حدودی به تیرگی این روابط کمک می کرد . از نظر تاریخی نخستین پیوند جدی ایران دوره ی صفویه با هند پس از شکست ازبکان توسط شاه اسماعیل یکم بر قرار شد و پس از آن بود که « بابر» با کمک شاهان صفوی توانست فرمانروایی گورکانی هند را بنیان گذارد .
3 ) سابقه اعزام سفیر به هند و ایجاد ارتباط در زمان نادر به سال تاجذاری تهماسب 1142 ه.ق می رسد که علی مردان خان شاملو نامزد این مهم شده بود و پس از آن هم به روزگار قدرت یابی نادر ، محمد خان قوریساول باشی و محمد خان ترکمن مامور دربار دهلی شده بودند که محمد شاه گورکانی سفیر ایران را بی جهت نگاه داشته بود و به خاطر تعیین عنوان مناسبی جهت نادر ( ! ) رخصت باز گشتن عطا نمی کرد .[ شعبانی: 86 ]
4 ) نادر در یکی از گفته های خود هدف های غارتگرانه لشکر کشی ها ی خود را خیلی آشکار و بی پرده فاش می ساخته مثلا " او در یکی از گفته هایش با سر کرده های نظامی چنین گفته : « ... باید کشوری پیدا کرد که برای ما فایده ای داشته باشد . »[ دولت نادر شاه افشار: 299 ] یا در جای دیگر گفته : « ... من یک پا هند را گرفتم و اگربا دو پا حرکت کنم ، دنیا را تسخیر خواهم کرد ...» [ شعبانی : 80 ]
5 ) نامه نظام الملک و سعادت خان در تشویق و تحریص نادر شاه « قبل از آنکه از رود اتک بگذرید خواهید دید که چقدر کفایت از ما ظهور خواهد رسید و چقدر حاضر خواهیم بود عبور قشون را سهل نمائیم . » [ تجلی بخش : 105 ]
6 ) هانوی ارزش غنائم را 78 میلیون لیره تخمین می زند و کمترین تخمین 30 میلیون لیره است . در هر صورت این مبلغ بی نهایت زیاد بود. اگر نادر شاه آن را به مصرف ارتش خود و کارهای عام المنفعه رسانده بود خیلی باعث ترقی و پیشرفت ایران فقیر می شد اما این ثروت اورا به یک شخص خسیس و لئیم تبدیل کرده و کشور ایران هرگز از این ثروت هنگفت و گنج عظیم در مدت زندگانی او استفاده نکرد و پس از مرگش نیز این گنج پراکنده شده از دست رفت .
7 ) سگ سیر به شکار و لشکر مالدار به کارزار نمی رود .
8 ) از سخنان پرشور نادر پیش از به راه افتادن ارتش « پیروزی و کامیابی ما ، مردم غیرتمند ایران را بسیار سر بلند نموده و شکست و خرد شدن دشمن در این نبرد عظیم که در پی داریم ، نه تنها ما ، بلکه همه قشرهای مردم را از گنجینه های پر ارزش هندوستان بهره مند خواهد کرد . به راه بیفتیم که خداوند با ماست . » [ نجمی : 152 ]
منابع
1- آشتیانی ، عباس اقبال ، تاریخ مفصل ایران ، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، تهران ، انتشارات کتابخانه خیام ، بی تا .
2- آ. دوکلوستر ، تاریخ نادرشاه ، ترجمه محمد باقر امیر خانی ، تبریز ، انتشارات کتابفروشی سروش ، 1346.
3- استرآبادی ، میرزا مهدیخان ، تاریخ جهانگشای نادری ، تهران ، انتشارات دنیای کتاب ، 1368 .
4- تجلی بخش ، سروش ، نادرشاه ، تهران ، انتشارات ابن سینا ، 1346 .
5- سایکس،سرپرسی، تاریخ ایران،جلد دوم ،ترجمه فخر داعی گیلانی،چاپ چهارم، تهران، انتشارات دنیای کتاب ، 1368 6- سردادور ، ابوتراب ، تاریخ نظامی و سیاسی دوران نادرشاه افشار ، تهران ، انتشارات ستاد بزرگ ارتشتاران ، 1354.
7- شمیم ، علی اصغر ، از نادر تا کودتای رضا خان میر پنج ، چاپ سوم ، تهران ، انتشارات مدبر ، 1373.
8- شعبانی ، رضا ، تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه ، جلد اول ، چاپ دوم ، تهران ، نشر قومس ، 1373 .
9- قدوسی ، محمد حسین ، نادر نامه ، نشریه انجمن آثار ملی خراسان ، خراسان ، 1329 .
10- ک.ز.اشرافیان، م.ر.آرونوا ، دولت نادرشاه افشار،ترجمه محمد حمید امین،چاپ دوم،تهران ،انتشارات شبگیر ، 1356.
11- لاکهارت ، لارنس ، ترجمه و اقتباس مشفق همدانی ، چاپ دوم ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، 2537 .
12- مالکوم ، سر جان ، تاریخ ایران ، ترجمه میرزا اسمعیل حیرت ، به کوشش مرتضی تفرشی ـ ابراهیم زند پور ، تهران ، انتشارات سراسیاولی ، 62 ، نسخه خطی . بی تا .
13- مروی وزیر مرو ، میرزا محمد کاظم ، عالم آرای نادری ، به تصحیح محمد امین ریاحی ، جلد دوم ، تهران ، انتشارات کتابفروشی زوار ، 1364 .
14- میمندی نژاد ، دکتر محمد حسین ، زندگی پر ماجرای نادر شاه افشار ، تهران ، انتشارات جاویدان ، بی تا .
15- مینورسکی ، تاریخچه نادرشاه ، رشید یاسمی ، چاپ دوم ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، 2536 .
16- نجمی ، ناصر ، نادرشاه افشار ، تهران ، نشر علم ، 1376 .
از عللی که نادر به هندوستان لشکر کشید این بود که هر مرتبه به طرف شرق ایران لشکر کشی نمود ، برای سرکوبی یاغیان غلزائی و ابدالی و بلوچ و دیگران قدم برداشت ، متوجه شد کسانی که در برابرش نمی توانند استقامت کنند از مـرز ایـران می گذشتند و به سـوی هندوستان فـرار را بر قرار ترجیح می دادند . مدتـی در آنجا به سـر می برند ، پس از تجدید قوا و استراحت کامل بـرای مرتبه دیگـر برمی گشتند ، مزاحمت ایجاد می نمودند . در هر مرتبه که غارتگران و طاغیان از هندوستان می آمدند و به ایالات شرق ایران از جمله بلوچستان ، خراسان و کرمان حمله می کردند خسارات و ضایعات فراوانی وارد می آوردند . به همین دلیل بود که نادر مرتبا سفرایی به هندوستان فرستاده و گله می کرد که چرا مقامات هندی از فرار و پناهنده شدن این آشوبگران جلوگیری نمی کنند . (3) [ میمندی نژاد، بی تا : 553؛ مالکوم ، بی تا : 359 ؛ سر دادور ، 1354 : 501] عدم تنبیه و تادیب فراریان توسط محمد شاه گورکانی باعث شد تا نادرشاه به سوی هندوستان حمله کند و صدمات سنگین و جبران ناپذیری را بر این کشور وارد نماید .
مذاکرات
نادرشاه دربار دهلی را از لشکر کشی به افغانستان آگاه نمود و درخواست کرد که به هیچ یک از فراریان اجازه ندهند که به آن طرف مرز پناهنده شوند و تحت حمایت دولت هند قرار گیرند . به همین جهت نادر شاه ، « علی مردانخان شاملو » را جهت مذاکره روانه هندوستان نمود . [ سایکس ، 1368 : 378 ] میرزا مهدی خان استرآبادی در این رابطه می نویسد : « به نحوی که گزارش یافت ، علی مردانخان شاملو را روانه هندوستان و به اعلیحضرت پادشاه والاجاه هند اعلام کرده بودند که چون تنبیه افاغنه قندهار مطمح نظر است به ناظم صوبه کابل و آن نواحی مقرر گردید که سد راه اشرار نماید . پادشاه والاجاه نیز جواب نوشته بودند که در این خصوص به صوبه داران تاکید و خزانه و فوجی از سپاه ارسال کرده که در سر راه ممانعت مفسدین قندهار نمایند . » [ استرآبادی ، 1368 : 398 ]دومین نماینده سیاسی نادر نیز همین پاسخ را دریافت نمود ، اما با این وصف فراریان آزادانه و بدون هیچ رادع و مانعی به شهرهای غزنه و کابل فرار می کردند و معلوم شد برای ممانعت از فراریان هیچ گونه دستور موکدی صادر نشده است . باز در این رابطه میرزا مهدی خان استرآبادی می نویسد : « بعد از مراجعت علی مردان خان شاملو برای تجدید یاد آوری ، محمد علیخان قوللرآغاسی ولد اصلانخان را که عمده امرای ایران بود به سفارت مامور و پادشاه همایون جاه جواب سابق را مذکور ساخته بودنـد . » [ استرآبادی ، 1368 : 398 ] بعد از این کـه به گفتـه « محمد کاظم مـروی وزیر » ( مرتبه پادشاه و امرا و ارکان آن دولت، نظر به صلاح حال خود تغافل ورزیده جوابی که مقرون به طریق یگانگی بوده باشد به او نفرستاده بود و درآن باب دفع الوقت می نمود .) [ مروی ، 1364 : 552 ] و حتی پا را فراتر بردند و در سال 1150 ه.ق محمد شاه به سفیر نادرشاه را اجازه مراجعت نداد و قریب یکسال او را بیهوده دردهلی معطل کرد . [ آشتیانی ، بی تا : 725 ] لذا نادر بعد از این واقعه ، نامه ای با تغییر و خشم به امپراتور نوشت . ولی قاصد او به دست ولد عباس حاکم جلال آباد به قتل رسید . به نظر می رسد که مشاورین امپراتور از اهمیت موقع بی خبر بوده اند ، بعلاوه آنان امیدوار بودند که حصار قندهار غیر قابل تسخیر باشد و حتی وقتی هم که آن شهر به دست ارتش ایران افتاد، یقین داشتند که ایرانیان به کشور خود مراجعت می نمایند ، درست مانند محمد خوارزمشاه که خیال می کرد طوایف مغول هرگز از جیحون عبور نخواهند کرد . [ سایکس : 372 ؛ نجمی ، 1376 : 147 ] پس از مذاکرات طولانی نادر چاره ای جزء اعلان جنگ به هند نداشت ، اما با این وجود ، به نظر می رسد که بهانه های جنگ بسیار بی اساس بوده است ، نادر شاه رنجیده که چرا به سفرای او در باب منع فراریان افغان به خاک هندوستان جواب مقتضی نداده است در صورتی که در ورای این بهانه ها عواملی دیگر نهفته است . [ مینورسکی ، 2536 : 63 ]
در این جا این سوال مطرح است که اگر فئودال ها و سران نظامی حکومت نادر شاه با این لشکر کشی مخالفت نشان می دادند و آن را دقیقا مخالف منافع طبقاتی خویش تشخیص می دادند ، اگر دهقانان در حال شورش و طغیان بودند ، اگر نادر مخارج این لشکر کشی را نمی توانست تامین کند و خلاصه اگر حکومت هندوستان پایه های اقتصادی ، نظامی و اجتماعیش سُست نمی بود و از قدرت مالی و نظامی برخوردار بود ، آیا نادر می توانست به هندوستان لشکر کشی نماید و یا اگرمی کرد این لشکر کشی باز هم به سودش پایان می یافت . [ اشرافیان – آرونوا ، 1356 : 7 ]
انگیزه های نادر شاه در حمله به هندوستان
1- بعضی از مورخین نوشته اند که منظور از تجاوز نادر به مرزهای هندوستان و فتح دهلی چیزی جزء گوشمال دادن فراریان افغان نبوده است و در همین راستاست که نادر سفرایی به هند فرستاده و از محمد شاه در خواست نمود که نسبت به تنبیه افاغنه اقدام نماید . دلیل این عده از مورخین نامه ای است که نادرشاه به پادشاه هند نوشته است . در آن نامه آمده است : « ما هیچ کاری با مملکت محمد شاه نداریم لیکن چون این حدود مامن افاغنه گردیده و عده ای از مهاجرین نیز به آن ها پیوسته ، قصد ما آن است که آن ها را تارومار کنیم . راجع به خودتان هیچ گونه نگرانی به خود راه ندهید و رسم مهمان نوازی را بجای آرید . » [ لاکهارت :170؛ مروی : 398 ؛ شمیم : 114 ] (4 )
در جواب این دسته از مورخین باید گفت : آن چه که به نظر می رسد ، نادر از مدت ها پیش در فکر حمله به هندوستان بوده است . باید دانست که در سال های قبل از تاج گذاری نادر شاه کشور در اثر جنگ های متعدد و فرسایشی ، دُچار یک نوع قحطی و اوضاع اقتصادی به شدت خراب شده بود . همچنین از آن جایی که نادر مردی نظامی و سلحشور بود طبعا آرزوهایی در سر می پروراند ، ناگزیر برای تامین احتیاجات ارتش خویش باید نقاطی را به تصرف در می آورد و هیچ نقطه ای مناسب تر از هندوستان نبود . لذا سفیران و نمایندگانی که به دربار هند رفته بودند حتما در بازگشت ، نادر را از ثروت های بیکران و هنگفت آن دیار و در عین حال سستی و ضعف پادشاهانش آگاه ساخته بودند .
2- دومین نظراین است : که علت روی آوردن نادر شاه به طرف هند این بوده که نظام الملک نایب السلطنه و سعادت خان که یکی از فرمانداران بزرگ هندوستان بودند و اصالتا هم ایرانی بودند ، پنهانی ودرخفا نادرشاه را دعوت نمودند که به هندوستان لشکر بکشد . [ این نظر اکثر مورخان هندی و اروپایی می باشد .]
اما « هانوی » نویسنده کتاب زندگانی نادر شاه نظر دیگری دارد . وی می نویسد : « تصور نمی شود که نادر با اطلاعات کاملی که از اوضاع هندوستان داشته برای عملی ساختن نقشه تسخیر آن کشور به خیانتکاران داخلی هندوستان متوسل شده باشد . » [ لاکهارت : 169 ] ( 5 ) حال چه این نظر را بپذیریم یا رد کنیم ، باید گفت : دعوت نظام الملک ( که دشمنیش با محمد شاه آشکار بود ) و سعادت خان ( خود را ایرانی می دانست ) محرک بیشتر نادر در سفر به هند بوده و اوحالا با اطمینان و امیدواری بیشتری به حرکت درخواهد آمد . به قول معروف « شرایط موجود و موانع مفقود » است . [ میمندی نژاد : 500 ]
3- بعضی ها بر این نظرند که با به قدرت رسیدن دولت های محلی در هند مانند « ماراتاها » و ضعف محمد شاه ، حکام مسلمین تحت سلطه این دولت ها قرار گرفته و از نادر درخواست می کنند تا برای دفع فتنه ماراتاها و دیگر دولت های محلی غیر مسلمان اقدامی نماید . این گروه برای اثبات مدعای خود نامه نادر شاه به پادشاه هند را که قبل از ورود به هندوستان در سال 1153 ه.ق نوشته شده است دلیل مدعای خود قرار می دهند . در این نامه آمده است : « بر رای جهان آرای اعلیحضرت همان پوشیده نماند که آمدن من به کابل و تسخیر آنجا محض غیرت اسلامی و دوستی به شما بوده و هرگز تصور نمی کردم که اشقیای دکن یعنی طایفه ماراتاها بتواند از ممالک پادشاه اسلام خراج بگیرند . توقف من در این طرف اَ تک به این ملاحظه است که اگر این کفار به سمت دهلی حرکت نمایند ، قشون ظفر نمون قزلباش را مامور کنم که آن ها را به قعر جهنم بفرستند ، صفحات تاریخ از دوستی مابین سلاطین ما و اجداد اعلیحضرت شما مشحون است . به علی مرتضی قسم که به غیر از دوستی و درد مذهب هیچ مقصودی نداشته و ندارم و اگر شما غیر این گمان می کنید ، مختارید . من همیشه دوست آن خانواده نامدار بوده و خواهم بود . » [ قدوسی : 542 ؛ دوکلوستر ، 1346 : 103 ] دلیل دیگر مدعای این گروه تاج بخشی نادر ، بعد از غلبه بر محمد شاه و تصرف دهلی می دانند در حالی که نادر با یک اشاره می توانست اساس دولت گورکانی را برچیند . اما این دلیل قانع کننده ای نیست زیرا ، نادر به خوبی می دانست که سپاه اندک او در سرزمین پهناور هند مستهلک می شد و امکان اداره چنان امپراتوری نیز از داخل ایران امکان پذیر نبود ، پس تنها تاراج ثروت مادی و انسانی هند انگیزه اصلی او در این حمله بوده و الا درد مذهب و دوستی خاندان گورکانی جایی در مشغله ی ذهنی نادر ندارد .
[ تجلی بخش ، 1346 : 105 ؛ شمیم : 114 ؛سایکس : 379 ]
4- نادر می شنید در هندوستان فراوانی نعمت است در حالی که علنا" می دید در ایران در اثر جنگ های متوالی و اغتشاشات داخلی که چندین سال به طول انجامیده بود ، فقر و گرسنگی گریبان رعایایش را گرفته بود . لذا برای بهبودی وضع داخلی و اقتصادی مملکت خود دست به چنین کاری زد . ( 6 )
5- مسئله حفظ ارتش : همانطوری که پیشتر اشاره رفت نادرشاه باید ترتیبی می داد تا فقر جامعه ی ایران برطرف نماید . پنجاه سال ناامنی و رواج رشوه و ستمکاری باعث رکود کشاورزی و بازرگانی شده ، درآمد های عمومی آن چنان نقصان یافته که نادر به خوبی احساس می کرد که ملت او قادر به پرداخت هزینه یک ارتش نیرومند نیست ، درحالیکه ارتش روح و ستون مملکت به حساب می آمده و وجودش بسیار ضروری و لازم بود . همچنین نادر یقین داشت که انحلال یا ترخیص ارتش مساوی است با نابودی کشورایران؛ که آن هم این مرد بزرگ به موجودیتش علاقه مند بود . پس باید ارتش نیرومند زیر پرچم همیشه حاضر به رکاب باشد و به هر ترتیبی که باشد باید بودجه لازم برای حیات ارتش را از محلی تامین نماید . بدیهی است که هیچ نقطه ای مانند هندوستان برای بر آوردن آرزوهای دیرین او و تامین مالی ارتش خود ، مناسب و مستعد نبود . [ میمندی نژاد : 499] ( 7 )
6- فکر محو خلافت سلاطین عثمانی از مدت ها قبل به ویژه در موقع تاجگذاری در سر نادر پیدا شده بود . عثمانیان هرگز مایل به صلح واقعی با ایرانیان و زندگی مسالمت آمیز در جوار آنان نیستند و موضوع اختلافات مذهبی بهانه ای بیش نبود . آن ها روی میل به جهانگیری و تامین مخارج ارتش امپراتوری بزرگ خود هر وقت بتوانند به غرب و شرق حمله کرده ، با غارت ملل مجاورپول لازم را بدست می آورند . اما بدیهی است که برای مقابله با حملات عثمانیان و دفاع از تمامیت ارضی ایران ، ارتش بزرگی می خواست که ملت مرفهی پشت سر او ایستاده باشد . لذا تهیه وسایل اردوکشی و دلگرم کردن سپاهیان برای جنگیدن پول هنگفتی بر می داشت . پس نادر در این فکر بود که شاید بتوان از خزائن هندوستان آن را تامین نماید . همچنین نادر با تصرف هندوستان به سهولت ارتش نیرومندی از افغان و ازبکان به وجود می آورد و جنگ با عثمانی را تجدید نماید . [ میمندی نژاد : 500 ؛ لاکهارت : 169 ]
7 – حرکت نادرشاه به هندوستان از آن جهت بوده است که انگلستان علاقه داشت هندوستان تجزیه گردد و اقتدارش از هم بپاشد تا بتواند در هندوستان نفوذ خود را بسط دهد ، یعنی دست انگلستان در کار بوده حرکت نادر شاه به طرف هندوستان به تحریک ایادی انگلستان انجام گرفته است . البته این نظر محلی از اعراب ندارد ، چرا که در این زمینه هیچگونه سند و مدرکی ارائه نشده است . این گونه نویسندگان به نظریه « توطئه » معتقد هستند و باور دارند که پشت سر هر قضیه ، دست خارجی در کار بوده و در راس این کشورها ، انگلستان قرار دارد .
8- بعضی از مورخین بر این نظرند که « این جبر تاریخی و نظام اجتماعی آن روز است که به نادر اجازه می دهد به هندوستان لشکر کشی نماید. یعنی ؛ این جبرتاریخی و تقدیر، تخلف ناپذیراست که حکومتهای سُست و فاسدوپوشالی سقوط کنند و جای خود را به شایسته تران ، زورمندتران ، قاطع تراند بسپارند . [ شعبانی:41] همچنین معتقدند که اگر نادر لشکر کشی به هندوستان را به دلخواه شخص خودش انتخاب می کرد درست است که سجایای شخصی او در این انتخاب و نیز در انجام این عمل موثرند اما اولا" : این نظام اجتماعی زمان او و اصول و قوانین خاص این نظام است که به او چنین حقی را می دهد یعنی در واقع نظام اجتماعی است که اجازه می دهد فردی در واقعه ای موثر باشد و تا چه اندازه موثر باشد . ثانیا": شرایط اقتصادی و اجتماعی آن زمان است که او را به فکر لشکر کشی به هندوستان می اندازد .[ اشرافیان : 7 ] پاسخ این گروه را فلسفه تاریخ می دهد .
جمع بندی
از میان علل ارائه شده در این پژوهش و عللی که به علت کمبود منابع بر ما پوشیده ماند ، انگیزه اصلی نادر را در حمله به هندوستان در این نوشته بیشتر در دو چیز باید جستجو کرد : یکی علاقه شدید نادر به فتح و پیروزی و دوم احتیاج شدید به پول و منابع پولی . لشکر کشی ها و جنگ های متعدد نادر بر علیه ابدالی ها و غلزائی ها و بالاخره عثمانی ها ، خزانه دولت را تقریبا تهی کرده و برای نادر یافتن سپاهیان داوطلب به اندازه کافی به طوری که بتوانند جای تلفات جنگ را پر نمایند ،درداخله ایران ممکن نبود . از یک طرف نادر برای تقویت سپاه خود و نگهداری آن نیاز به سربازان مزدور داشت و آن پول می توانست از هندوستان تامین شود . نیاز به پول فقط به مسئله سپاه بر نمی گشت . مشکلات اقتصادی داخلی ـ مسئله حفاظت از مرزها ـ تجارت داخلی و خارجی و اینکه دفاع از ایران در مقابل دشمن شماره یک ایران یعنی ؛ عثمانی . هم چنین به نظر بعید نیست که گرایش نادر به سنی ها و استفاده از نیروی آنان در جنگ ها به علت مشکلات مالی و اقتصادی بوده است .
در نهایت می توان گفت : از میان عللی که مطرح گردید ، انگیزه های اقتصادی بر دیگر انگیزه برتری دارند و اگر علل دیگر را نفی نکنیم می توان نقش کم رنگی برای آن ها قائل گردید .(8)
پا نوشت ها
1) هند در آن سالها برای ترکان کشوری پر از شگفتی و سرشار از ثروت بود . سلطان محمودی غزنوی برای خشنودی خلیفه عباسی و در واقع برای کسب غنائم بیش از هفده بار به هند یورش برد .
2 ) روابط ایران و هند همواره دوستانه بود . تنها مسئله قندهار تا حدودی به تیرگی این روابط کمک می کرد . از نظر تاریخی نخستین پیوند جدی ایران دوره ی صفویه با هند پس از شکست ازبکان توسط شاه اسماعیل یکم بر قرار شد و پس از آن بود که « بابر» با کمک شاهان صفوی توانست فرمانروایی گورکانی هند را بنیان گذارد .
3 ) سابقه اعزام سفیر به هند و ایجاد ارتباط در زمان نادر به سال تاجذاری تهماسب 1142 ه.ق می رسد که علی مردان خان شاملو نامزد این مهم شده بود و پس از آن هم به روزگار قدرت یابی نادر ، محمد خان قوریساول باشی و محمد خان ترکمن مامور دربار دهلی شده بودند که محمد شاه گورکانی سفیر ایران را بی جهت نگاه داشته بود و به خاطر تعیین عنوان مناسبی جهت نادر ( ! ) رخصت باز گشتن عطا نمی کرد .[ شعبانی: 86 ]
4 ) نادر در یکی از گفته های خود هدف های غارتگرانه لشکر کشی ها ی خود را خیلی آشکار و بی پرده فاش می ساخته مثلا " او در یکی از گفته هایش با سر کرده های نظامی چنین گفته : « ... باید کشوری پیدا کرد که برای ما فایده ای داشته باشد . »[ دولت نادر شاه افشار: 299 ] یا در جای دیگر گفته : « ... من یک پا هند را گرفتم و اگربا دو پا حرکت کنم ، دنیا را تسخیر خواهم کرد ...» [ شعبانی : 80 ]
5 ) نامه نظام الملک و سعادت خان در تشویق و تحریص نادر شاه « قبل از آنکه از رود اتک بگذرید خواهید دید که چقدر کفایت از ما ظهور خواهد رسید و چقدر حاضر خواهیم بود عبور قشون را سهل نمائیم . » [ تجلی بخش : 105 ]
6 ) هانوی ارزش غنائم را 78 میلیون لیره تخمین می زند و کمترین تخمین 30 میلیون لیره است . در هر صورت این مبلغ بی نهایت زیاد بود. اگر نادر شاه آن را به مصرف ارتش خود و کارهای عام المنفعه رسانده بود خیلی باعث ترقی و پیشرفت ایران فقیر می شد اما این ثروت اورا به یک شخص خسیس و لئیم تبدیل کرده و کشور ایران هرگز از این ثروت هنگفت و گنج عظیم در مدت زندگانی او استفاده نکرد و پس از مرگش نیز این گنج پراکنده شده از دست رفت .
7 ) سگ سیر به شکار و لشکر مالدار به کارزار نمی رود .
8 ) از سخنان پرشور نادر پیش از به راه افتادن ارتش « پیروزی و کامیابی ما ، مردم غیرتمند ایران را بسیار سر بلند نموده و شکست و خرد شدن دشمن در این نبرد عظیم که در پی داریم ، نه تنها ما ، بلکه همه قشرهای مردم را از گنجینه های پر ارزش هندوستان بهره مند خواهد کرد . به راه بیفتیم که خداوند با ماست . » [ نجمی : 152 ]
منابع
1- آشتیانی ، عباس اقبال ، تاریخ مفصل ایران ، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، تهران ، انتشارات کتابخانه خیام ، بی تا .
2- آ. دوکلوستر ، تاریخ نادرشاه ، ترجمه محمد باقر امیر خانی ، تبریز ، انتشارات کتابفروشی سروش ، 1346.
3- استرآبادی ، میرزا مهدیخان ، تاریخ جهانگشای نادری ، تهران ، انتشارات دنیای کتاب ، 1368 .
4- تجلی بخش ، سروش ، نادرشاه ، تهران ، انتشارات ابن سینا ، 1346 .
5- سایکس،سرپرسی، تاریخ ایران،جلد دوم ،ترجمه فخر داعی گیلانی،چاپ چهارم، تهران، انتشارات دنیای کتاب ، 1368 6- سردادور ، ابوتراب ، تاریخ نظامی و سیاسی دوران نادرشاه افشار ، تهران ، انتشارات ستاد بزرگ ارتشتاران ، 1354.
7- شمیم ، علی اصغر ، از نادر تا کودتای رضا خان میر پنج ، چاپ سوم ، تهران ، انتشارات مدبر ، 1373.
8- شعبانی ، رضا ، تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه ، جلد اول ، چاپ دوم ، تهران ، نشر قومس ، 1373 .
9- قدوسی ، محمد حسین ، نادر نامه ، نشریه انجمن آثار ملی خراسان ، خراسان ، 1329 .
10- ک.ز.اشرافیان، م.ر.آرونوا ، دولت نادرشاه افشار،ترجمه محمد حمید امین،چاپ دوم،تهران ،انتشارات شبگیر ، 1356.
11- لاکهارت ، لارنس ، ترجمه و اقتباس مشفق همدانی ، چاپ دوم ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، 2537 .
12- مالکوم ، سر جان ، تاریخ ایران ، ترجمه میرزا اسمعیل حیرت ، به کوشش مرتضی تفرشی ـ ابراهیم زند پور ، تهران ، انتشارات سراسیاولی ، 62 ، نسخه خطی . بی تا .
13- مروی وزیر مرو ، میرزا محمد کاظم ، عالم آرای نادری ، به تصحیح محمد امین ریاحی ، جلد دوم ، تهران ، انتشارات کتابفروشی زوار ، 1364 .
14- میمندی نژاد ، دکتر محمد حسین ، زندگی پر ماجرای نادر شاه افشار ، تهران ، انتشارات جاویدان ، بی تا .
15- مینورسکی ، تاریخچه نادرشاه ، رشید یاسمی ، چاپ دوم ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، 2536 .
16- نجمی ، ناصر ، نادرشاه افشار ، تهران ، نشر علم ، 1376 .