• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

اهل سمپادم(طنز)

Topaz

متخصص بخش تلفن همراه
این شعرو اولین بار من و دو تا از دوستانم سال اول راهنمایی نوشتیم و سر صف خوندیمش.بر گرفته از

شعر صدای پای آب سهراب سپهری.بعدش دوستم گذاشتش تو وبلاگش و ملت هم اومدن تغییرش

دادن.اصلشو پیدا نکردم ولی این مشابهه اونه.ولی بدانید از اول خودمان نوشتیمش!!!

اهل سمپادم

روزگارم خوش نیست

اتودی دارم ، خرده پولی ، سر سوزن هوشی

دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید

دوستانی هم چون من مشروط

و کلاسی که همین نزدیکی ست ، پشت آن کوه بلند

اهل تیزهوشانم

پیشه ام خر زدن است

گاه گاهی هم می نویسم تکلیف ،می سپارم به شما

تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانی ست

دلتان تازه شود – چه خیالی – چه خیالی

می دانم خر زدن بیهوده است

ورودی در پیش است و

دانشم کم عمق است

اهل این مدرسه ام

قبله ی من نمره ، جانمازم جزوه ، مهرم میز

عشق از پنجره ها می گیرم

همه ذرات مخ من متبلور شده است

درس هایم را وقتی می خوانم

که خروس می کشد خمیازه

مرغ و ماهی خوابند

معلم از من پرسید :چند نمره ز من می خواهی ؟

من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند؟

پدرم تشابه را از بر داشت و کوئیز هم می داد

خوب یادم هست

دبستان باغ آزادی بود

درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب

امتحان چیزی بود مثل آب خوردن

درس بی رنجش می خواندم

نمره ی بی خواهش می آوردم

تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردند

و کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت

درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود

کم کمک دور شدیم ازآن جا ، بار خود را بستیم

عاقبت آمدیم اینجا ، به محیط خس آموزش

رفتم از پله ی راهنمایی بالا، بار ها افتادم

در مدرسه سرویسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت

من کسی رادیدم که از داشتن یک نمره ی 10 دم دفتر پشتک می زد

دختری دیدم که به راننده نفرین می کرد

مینی بوسی دیدم کسی از روزنه ی پنجره می گفت کمک

سفر سبز چمن تا کوکو

بارش اشک پس از نمره ی تک

جنگ مسئول سرویس با جمعیت منتظران

حمله ی درس به مخ

فتح یک ترم به دست عربی

قتل یک نمره به دست استاد

مثل یک لبخند در آخر ترم

همه جا را دیدم

اهل تیزهوشانم

اما نیستم تیزهوش

کارت من گم شده است

من به مشروط شدن نزدیکم

آشنا هستم با سرنوشت نیمی از تیزهوشان

نبضشان را می گیرم

هذیانهاشان را میفهمم

مرگشان را می بینم

من ندیدم هرگز یک نمره ی بیست

من ندیدم که کسی ترم آخر راحت باشد

من در این مدرسه چقدر مضطربم

من به یک نمره ی ناقابل 10 خشنودم

و به دیپلم قناعت دارم

من نمی خندم اگر دوست من می افتد

من در این مدرسه در سراشیب کسالت هستم

خوب می دانم کی معلم درس می پرسد

سرویس کی می آید

هر کجا هستم باشم ، کلاس کاهه ، سرویس

دبیرستان از آن من است

چه اهمیت دارد گاه می روید خار بی نظمی ها

رختها را بکنیم، پی ورزش برویم

توپ در یک قدمی ست

و نگوییم که افتادن مفهوم بدی ست

و نخوانیم کتابی که درآن فرمول نیست

و نزنیم کتابی که در ان تست نیست

و بدانیم اگر بوفه نبود همگی می مردیم

و بدانیم اگر جزوه نبود همه می افتادیم

و اگر سرویس نبود همه می ماندیم

و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم

و نپرسیم در برگه چرا نمره نیست

و اگر هست چرا صفر شده است

بد نگوییم به معلم اگر نمره ی تک آوردیم

کار ما نیست شناسایی مسئول کپی

کار ما شاید اینست که در حسرت یک نمره ی بیست

پیوسته شناور باشیم

این یکیش بود...به صورت دیگه هم نوشتنش:

اهل سمپادم،روزگارم خوش نیست!امتحاناتی دارم،خرده عقلی،سرسوزن هوشی!

دوستانی دارم بهتر از دالتون و اقلیدس،هم چو من سر در کتاب و کلاسی که در این نزدیکی است.


اهل سمپادم،پیشه ام درس خواندن،گه گاهی نگاهی به بیرون می کنم تا به بچه ای که در حال بازی

است بگویم آرام تر.



گرچه خود می دانم از روی حسادت است و دیگر هیچ.


اهل سمپادم.


قبله ام تخته،جانمازم جزوه،مُهرم میز


من عشق از نمره ی ۲۰ می گیرم.


همه ذرات بدنم متبلور شده است.


من درسم را وقتی می خوانم که هنوز خروس بیدار نشده و جغد به خانه بر نگشته...

ولی ماله خودمون یه چیزه دیگه بود...!:نیش:
 

Topaz

متخصص بخش تلفن همراه
آره!!!!!!!با اینکه اکثر اوقات بهمون گیر میداد کلی تشویقمون کرد!!
 

parisa

متخصص بخش
من عشق از نمره ی ۲۰ می گیرم.


همه ذرات بدنم متبلور شده است.


من درسم را وقتی می خوانم که هنوز خروس بیدار نشده و جغد به خانه بر نگشته...

جالب بود ولی این قسمت انگاربرای من سرودین ها
:خنده2:
 

Topaz

متخصص بخش تلفن همراه
یه چیزه دیگه هم هست که تغییرش دادن...
چونکه ما یه کم تخصصی نوشته بودیم.مثلا نام ناظم و خودم و معلم ریاضی و شیمی رو هم ذکر کرده بودیم.یا مثلا از مشکلات اون مدت که میگفتن سمپاد منحل میشه و بچه ها در مدرسه ی ما و دبیرستانمون و علامه حلی(پسرانه)تظاهرات کردند،نوشتیم.
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات

گلای عزیز عالی بودید. :دست: آفریــــــــن :گل::شاد:
تبریک میگم بهتون برای تبحّر و شیرینی ای که دارید. :گل:

این قسمتش رو چقدر ملموس و قشنگ نوشتید:ناراحت::نیش2: :
درس هایم را وقتی می خوانم

که خروس می کشد خمیازه​
مرغ و ماهی خوابند​
 

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی
بااجازه صباجون:گل:
یادم آید روز دیرین​
خوب وشیرین​
اول ترم​
وقت بسیار درس اندک …​
حال اینک روز آخر​
روز تلخ امتحانات​
آخر ترم​
وقت اندک​
درس بسیار ، درس بسیار ، درس بسیار
 
بالا