سیدنی . جی . هریس نویسنده ای سرشناس و واقع گراست كه رموز برنده شدن را در میدان زندگی می شناسد و برای موفقیت در آن ، راه هاي ساده اي پیشنهاد میكند . اگر برنده بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب كرده ایم و تا كنون فرصت مطالعه كتاب " برنده و بازنده " اين نويسنده را نداشته ايد ، خلاصه این کتاب می تواند راهنمای خوبی برای شما باشد .
ویژگیهای برنده
ویژگیهای بازنده
برنده متعهد میشود.
بازنده وعده میدهد.
***
وقتی برنده ای مرتكب اشتباه میشود ، میگوید : اشتباه كردم.
وقتی بازنده ای مرتكب اشتباه میشود ، میگوید : تقصیر من نبود.
***
برنده بیش از بازنده كار انجام میدهد ، و در انتها باز هم وقت دارد.
بازنده همیشه آنقدر گرفتار است كه نمیتواند به كارهای ضروری بپردازد.
***
برنده به بررسی دقیق یك مشكل می پردازد.
بازنده از كنار مشكل گذشته ، و آن را حل نشده رها میكند.
****
برنده میگوید: بیا برای مشكل راه حلی پیدا كنیم.
بازنده میگوید : هیچ كس راه حلی را نمیداند.
***
برنده می داند به خاطر چه چیزی پیكار میكند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید.
بازنده آن جا كه نباید ، سازش میكند، و به خاطر چیزی كه ارزش ندارد ، مبارزه میكند.
***
برنده با جبران اشتباهش ، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد.
بازنده می گوید : «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تكرار میكند.
***
برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد ، هر چند كه هر دو حالت را مد نظر دارد.
بازنده دوست داشتنی بودن را ، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد ، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد.
***
برنده گوش می دهد.
بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود ، برای حرف زدن.
***
برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میكند.
بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف ، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میكند.
***
برنده میگوید ، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.
بازنده میگوید ، تا بوده همین بوده و تا هست همین است.
***
برنده به افراد برتر از خود ، احترام میگذارد، و سعی میكند تا از آنان چیزی بیاموزد.
بازنده از افراد برتر از خود ، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.
***
برنده گامهای متعادلی بر میدارد.
بازنده دو نوع سرعت دارد ، یا خیلی تند و یا خیلی كند.
***
برنده میداند كه گاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید.
بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی كه نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.
***
برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته ، و هوشمندانه از ناتوانی های خود ، آگاه است.
بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست.
***
برنده مشكلی بزرگ را انتخاب می كند ، و آن را به اجزای كوچكتر تفكیك میكند ، تا حل آن آسان گردد.
بازنده مشكلات كوچك را آنچنان به هم می آمیزد، كه دیگر قابل حل شدن نیستند.
***
برنده می داند كه اگر به مردم فرصت داده شود ، مهربان خواهند بود.
بازنده احساس میكند كه اگر به مردم فرصت داده شود ، نامهربان خواهند شد.
***
برنده تمركز حواس دارد.
بازنده پریشان حواس است.
***
برنده از اشتباهات خود درس میگیرد.
بازنده از ترس مرتكب شدن اشتباه ، یادگرفته كه اقدام به هیچ كاری نكند.
***
برنده میكوشد تا مردم را هرگز نیازارد ، مگر در مواقع نادری كه این دل آزاری در راستای یك هدف بزرگ باشد.
بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این كار را میكند.
***
برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.
بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد ، بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب كند ، و هرگز برنده نمیشود.
***
برنده ترجیح می دهد كه ، خود را مسئول شكست هایش بداند ، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیكند.
بازنده شكستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند.
***
برنده معتقد است ، ما باكارهای درست و اشتباه خود ، سرنوشت خویش را تعیین میكنیم.
بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد.
***
برنده در چنین موقعیتی احساس میكند كه اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید.
بازنده از این كه بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میكند بازنده است.
***
برنده در هر شرایطی كه قرار بگیرد ، آرامش و تعادل خود را حفظ میكند.
بازنده اگر از دیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود ، و اگر جلوتر از دیگران باشد ، بی احتیاطی میكند.
***
برنده میداند كه نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست ، در حالی كه می كوشد تا آثار ناگوار این نقایص را به زداید هرگز تاثیر آنها را انكار نمیكند.
بازنده از این كه خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند ، هراسان است.
***
برنده در چنین شرایطی آزادانه ، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده ، تخلیه ی احساسی میكند ، سپس مساله را به فراموشی می سپارد.
بازنده هنگامی كه از دیگران بدرفتاری میبیند ، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می كشد، و با انتقام گرفتن از خود ، شرایط بدتری را پدید می آورد.
***
برنده میداند كه كدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد ، و كدام یك را پس از مشورت با دیگران بازنده نسبت به برندگان حسادت كرده ، و دیگر بازندگان را حقیر میشمارد .
بازنده به «استقلال» خود می بالد ، در حالیكه به واقع در حال خونسردی است. و به كار گروهی» خود می بالد ، در صورتی كه در حال دنباله روی است ، و اراده ای از خود ندارد.
***
برنده می داند كه هر قاعده ای در هر كتابی را می توان نادیده انگاشت جز یكی، « همانی كه هستی و میخواستی ، باش » ، تنها برگ برنده ، در دنیا همین است.
بازنده فكر میكند كه برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد.
***
برنده روی پای خود می ایستد و از اینكه دیگران، به وی تكیه كنند ، احساس تحمیل شدن نمی كند.
بازنده به كسانی كه از خودش قوی ترند ، تكیه میكند و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میكند.
***
برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است.
بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است.
***
برنده در وجود یك آدم بد ، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت كار میكند.
بازنده در وجود یك انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران همكاری كند.
***
برنده در عین حال كه تعصبات خود را میپذیرد ، تلاش میكند كه در هنگام قضاوت كردن بر این تعصبات غلبه كند.
بازنده منكر وجود هرگونه تعصب در خود است ، و بنابراین در سراسر عمر ، اسیر تعصبات خویش خواهد بود.
***
برنده هراسی ندارد از اینكه دریك موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد ، زیرا درافكارش خللی وارد نمی شود.
بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به كارشایسته ترجیح میدهد.
***
برنده بازی سرنوشت ، و این حقیقت كه شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنكه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درك میكند.
بازنده بی آنكه بازی های سرنوشت را درك نماید ، بدگمان است.
***
برنده میداند كه چگونه میتوان جدی بود ، بی آن كه خشك و رسمی باشد.
بازنده غالبا خشك و رسمی است زیرا ، فاقد توانایی جدی بودن است.
***
برنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با متانت لازم انجام می دهد ، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می كند كه ، در آنها از حق انتخاب برخوردار است.
بازنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد.
****
برنده ارزش های اخلاقی را ، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد.
بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندكی قایل است ، بیش از ظرفیت خویش در جهت كسب منابع قدرت بیرونی تلاش میكند.
***
برنده سعی میكند كه رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت كند ، و رفتارهای دیگران را ، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی كند.
بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میكند.
***
برنده دیگران را نكوهش می كند ولی آنها را می بخشد.
بازنده چنان بزدل است كه قادر به نكوهش دیگران نیست ، و چنان حقیر است كه قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست.
***
برنده پس از بیان نكته ی اصلی مورد نظرش ، لب از سخن فرو می بندد.
بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد ، كه نكته ی اصلی را فراموش میكند.
***
برنده هر امتیازی را كه بتواند بدهد ، می دهد جز این كه اصول بنیادی خود را فدا كند.
بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد ، و این در حالی است كه اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود.
***
برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.
بازنده توانایی های خود را هدر میدهد ، زیرا كه آنها را در خدمت ضعفهای خود به كار می گیرد.
***
برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یكسان عمل میكند.
بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میكند.
***
برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد ، اما ذهنش را درگیر آن نمیكند.
بازنده برای رسیدن به این هدف ، دست به هر كاری میزند ، اما سرانجام ، با شكست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد.
***
برنده حتی زمانی كه دیگران وی را به عنوان یك خبره می شناسند، می داند كه ، هنوز خیلی چیزها را نمیداند.
بازنده میخواهد كه دیگران او را یك خبره بدانند ، و این نكته كه : « بسیار كم می داند » را ، هنوز نیاموخته است.
***
برنده گشاده روست ، زیرا كه میتواند بی آنكه خود را تحقیر كند ، بر خطاهای خویش بخندد.
بازنده چون حتی در خلوت خویش ، خود را پست و حقیر می شمارد ، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست.
***
برنده نسبت به ضعفهای دیگران ، غمخواری میكند ، زیرا ضعفهای خود را درك نموده و آنها را پذیرفته است.
بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد ، زیرا وجود ضعف در درون خود را ، انكار نموده و پنهان میكند.
***
برنده هر كاری كه از دست اش بر آید انجام میدهد ، و اگر سرانجام شكست خورد ، به معجزه امید می بندد.
بازنده بدون آنكه كوچكترین تلاشی كند ، به انتظار معجزه می نشیند.
***
برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه كه از دیگران میگیرد ، می دهد.
بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد كه، « پیروزی » یعنی بیش از آنچه كه می دهی ، بستانی.
***
برنده هنگامی كه می بیند راهی را كه در پیش گرفته است ، با مسیر زندگانی او سازگار نیست ، هراس از ترك كردن آن ، ندارد.
بازنده « نیمه ی راهی » را در پیش گرفته و به آن ، ادامه می دهد ، و اهمیتی نمیدهد كه به كجا منتهی می شود.
بازنده وعده میدهد.
***
وقتی برنده ای مرتكب اشتباه میشود ، میگوید : اشتباه كردم.
وقتی بازنده ای مرتكب اشتباه میشود ، میگوید : تقصیر من نبود.
***
برنده بیش از بازنده كار انجام میدهد ، و در انتها باز هم وقت دارد.
بازنده همیشه آنقدر گرفتار است كه نمیتواند به كارهای ضروری بپردازد.
***
برنده به بررسی دقیق یك مشكل می پردازد.
بازنده از كنار مشكل گذشته ، و آن را حل نشده رها میكند.
****
برنده میگوید: بیا برای مشكل راه حلی پیدا كنیم.
بازنده میگوید : هیچ كس راه حلی را نمیداند.
***
برنده می داند به خاطر چه چیزی پیكار میكند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید.
بازنده آن جا كه نباید ، سازش میكند، و به خاطر چیزی كه ارزش ندارد ، مبارزه میكند.
***
برنده با جبران اشتباهش ، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد.
بازنده می گوید : «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تكرار میكند.
***
برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد ، هر چند كه هر دو حالت را مد نظر دارد.
بازنده دوست داشتنی بودن را ، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد ، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد.
***
برنده گوش می دهد.
بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود ، برای حرف زدن.
***
برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میكند.
بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف ، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میكند.
***
برنده میگوید ، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.
بازنده میگوید ، تا بوده همین بوده و تا هست همین است.
***
برنده به افراد برتر از خود ، احترام میگذارد، و سعی میكند تا از آنان چیزی بیاموزد.
بازنده از افراد برتر از خود ، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.
***
برنده گامهای متعادلی بر میدارد.
بازنده دو نوع سرعت دارد ، یا خیلی تند و یا خیلی كند.
***
برنده میداند كه گاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید.
بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی كه نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.
***
برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته ، و هوشمندانه از ناتوانی های خود ، آگاه است.
بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست.
***
برنده مشكلی بزرگ را انتخاب می كند ، و آن را به اجزای كوچكتر تفكیك میكند ، تا حل آن آسان گردد.
بازنده مشكلات كوچك را آنچنان به هم می آمیزد، كه دیگر قابل حل شدن نیستند.
***
برنده می داند كه اگر به مردم فرصت داده شود ، مهربان خواهند بود.
بازنده احساس میكند كه اگر به مردم فرصت داده شود ، نامهربان خواهند شد.
***
برنده تمركز حواس دارد.
بازنده پریشان حواس است.
***
برنده از اشتباهات خود درس میگیرد.
بازنده از ترس مرتكب شدن اشتباه ، یادگرفته كه اقدام به هیچ كاری نكند.
***
برنده میكوشد تا مردم را هرگز نیازارد ، مگر در مواقع نادری كه این دل آزاری در راستای یك هدف بزرگ باشد.
بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این كار را میكند.
***
برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.
بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد ، بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب كند ، و هرگز برنده نمیشود.
***
برنده ترجیح می دهد كه ، خود را مسئول شكست هایش بداند ، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیكند.
بازنده شكستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند.
***
برنده معتقد است ، ما باكارهای درست و اشتباه خود ، سرنوشت خویش را تعیین میكنیم.
بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد.
***
برنده در چنین موقعیتی احساس میكند كه اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید.
بازنده از این كه بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میكند بازنده است.
***
برنده در هر شرایطی كه قرار بگیرد ، آرامش و تعادل خود را حفظ میكند.
بازنده اگر از دیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود ، و اگر جلوتر از دیگران باشد ، بی احتیاطی میكند.
***
برنده میداند كه نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست ، در حالی كه می كوشد تا آثار ناگوار این نقایص را به زداید هرگز تاثیر آنها را انكار نمیكند.
بازنده از این كه خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند ، هراسان است.
***
برنده در چنین شرایطی آزادانه ، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده ، تخلیه ی احساسی میكند ، سپس مساله را به فراموشی می سپارد.
بازنده هنگامی كه از دیگران بدرفتاری میبیند ، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می كشد، و با انتقام گرفتن از خود ، شرایط بدتری را پدید می آورد.
***
برنده میداند كه كدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد ، و كدام یك را پس از مشورت با دیگران بازنده نسبت به برندگان حسادت كرده ، و دیگر بازندگان را حقیر میشمارد .
بازنده به «استقلال» خود می بالد ، در حالیكه به واقع در حال خونسردی است. و به كار گروهی» خود می بالد ، در صورتی كه در حال دنباله روی است ، و اراده ای از خود ندارد.
***
برنده می داند كه هر قاعده ای در هر كتابی را می توان نادیده انگاشت جز یكی، « همانی كه هستی و میخواستی ، باش » ، تنها برگ برنده ، در دنیا همین است.
بازنده فكر میكند كه برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد.
***
برنده روی پای خود می ایستد و از اینكه دیگران، به وی تكیه كنند ، احساس تحمیل شدن نمی كند.
بازنده به كسانی كه از خودش قوی ترند ، تكیه میكند و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میكند.
***
برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است.
بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است.
***
برنده در وجود یك آدم بد ، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت كار میكند.
بازنده در وجود یك انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران همكاری كند.
***
برنده در عین حال كه تعصبات خود را میپذیرد ، تلاش میكند كه در هنگام قضاوت كردن بر این تعصبات غلبه كند.
بازنده منكر وجود هرگونه تعصب در خود است ، و بنابراین در سراسر عمر ، اسیر تعصبات خویش خواهد بود.
***
برنده هراسی ندارد از اینكه دریك موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد ، زیرا درافكارش خللی وارد نمی شود.
بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به كارشایسته ترجیح میدهد.
***
برنده بازی سرنوشت ، و این حقیقت كه شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنكه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درك میكند.
بازنده بی آنكه بازی های سرنوشت را درك نماید ، بدگمان است.
***
برنده میداند كه چگونه میتوان جدی بود ، بی آن كه خشك و رسمی باشد.
بازنده غالبا خشك و رسمی است زیرا ، فاقد توانایی جدی بودن است.
***
برنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با متانت لازم انجام می دهد ، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می كند كه ، در آنها از حق انتخاب برخوردار است.
بازنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد.
****
برنده ارزش های اخلاقی را ، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد.
بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندكی قایل است ، بیش از ظرفیت خویش در جهت كسب منابع قدرت بیرونی تلاش میكند.
***
برنده سعی میكند كه رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت كند ، و رفتارهای دیگران را ، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی كند.
بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میكند.
***
برنده دیگران را نكوهش می كند ولی آنها را می بخشد.
بازنده چنان بزدل است كه قادر به نكوهش دیگران نیست ، و چنان حقیر است كه قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست.
***
برنده پس از بیان نكته ی اصلی مورد نظرش ، لب از سخن فرو می بندد.
بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد ، كه نكته ی اصلی را فراموش میكند.
***
برنده هر امتیازی را كه بتواند بدهد ، می دهد جز این كه اصول بنیادی خود را فدا كند.
بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد ، و این در حالی است كه اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود.
***
برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.
بازنده توانایی های خود را هدر میدهد ، زیرا كه آنها را در خدمت ضعفهای خود به كار می گیرد.
***
برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یكسان عمل میكند.
بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میكند.
***
برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد ، اما ذهنش را درگیر آن نمیكند.
بازنده برای رسیدن به این هدف ، دست به هر كاری میزند ، اما سرانجام ، با شكست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد.
***
برنده حتی زمانی كه دیگران وی را به عنوان یك خبره می شناسند، می داند كه ، هنوز خیلی چیزها را نمیداند.
بازنده میخواهد كه دیگران او را یك خبره بدانند ، و این نكته كه : « بسیار كم می داند » را ، هنوز نیاموخته است.
***
برنده گشاده روست ، زیرا كه میتواند بی آنكه خود را تحقیر كند ، بر خطاهای خویش بخندد.
بازنده چون حتی در خلوت خویش ، خود را پست و حقیر می شمارد ، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست.
***
برنده نسبت به ضعفهای دیگران ، غمخواری میكند ، زیرا ضعفهای خود را درك نموده و آنها را پذیرفته است.
بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد ، زیرا وجود ضعف در درون خود را ، انكار نموده و پنهان میكند.
***
برنده هر كاری كه از دست اش بر آید انجام میدهد ، و اگر سرانجام شكست خورد ، به معجزه امید می بندد.
بازنده بدون آنكه كوچكترین تلاشی كند ، به انتظار معجزه می نشیند.
***
برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه كه از دیگران میگیرد ، می دهد.
بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد كه، « پیروزی » یعنی بیش از آنچه كه می دهی ، بستانی.
***
برنده هنگامی كه می بیند راهی را كه در پیش گرفته است ، با مسیر زندگانی او سازگار نیست ، هراس از ترك كردن آن ، ندارد.
بازنده « نیمه ی راهی » را در پیش گرفته و به آن ، ادامه می دهد ، و اهمیتی نمیدهد كه به كجا منتهی می شود.