شبه، زمستونه، برف اومده
روی صندلي عقب ماشین نشستی و به بیرون، به جاده نگاه میکني
بیرون سرد و سفیـد و خلوت؛ داخل ماشین، ساکت.
شیشه اي که سرتو بهش تکه دادي، بخار گرفته؛ از بیرون فقط نور محو چراغها پیداس...
بخار شیشه با نفس کشیدنت، کم و زیاد میشه
دوست داري با نـوک انگشتات روی شیشه چیزي رو نقاشي کني...
چي میکشي یا چي مینویسي؟
روی صندلي عقب ماشین نشستی و به بیرون، به جاده نگاه میکني
بیرون سرد و سفیـد و خلوت؛ داخل ماشین، ساکت.
شیشه اي که سرتو بهش تکه دادي، بخار گرفته؛ از بیرون فقط نور محو چراغها پیداس...
بخار شیشه با نفس کشیدنت، کم و زیاد میشه
دوست داري با نـوک انگشتات روی شیشه چیزي رو نقاشي کني...
چي میکشي یا چي مینویسي؟