تاريخ معاصر ايران مملو از کنشها و واکنشهايي است که ريشه در اعصار و قرون دارد و زن ايراني در اين عرصه به شکل پررنگتر و ملموستر به ايفاي نقش پرداخته است. در دوران پهلوي عليالخصوص پس از شهريور 1320 زنان در حول محور قدرت نفوذي فوقالعاده يافتند و حتي در پارهاي از وقايع نقش اساسي بازي کردند.
از جمله اين زنان تاجالملوک آيرملو همسر دوم رضاخان (رضاشاه بعدي) بود که در هر دو دربار پهلوي قدرت و نفوذي فوقالعاده داشت. وي در سال 1295ش به عقد رضاخان ميرپنج درآمد. در آن هنگام رضاخان چهل سال و تاجالملوک 25 سال داشت. رضاخان براي تشکيل خانواده خود در محله سنگلج خانهاي اجاره نمود و ظرف مدت 5 سال صاحب چهار فرزند (دو دختر و دو پسر) شد. پس از کودتاي سوم حوت 1299ش رضاخان ابتدا وزير جنگ با لقب سردار سپه شد و بعد نخستوزير، سپس فرمانده کل قوا و بالاخره به پادشاهي رسيد، تاجالملوک از اين موهبت استفاده شاياني برد و 53 سال اولين بانوي دربار پهلوي (پدر و پسر) گشت. تاجالملوک در دوران سلطنت رضاشاه يک بانوي درباري و ملکه ايران بود و به هيچ وجه اجازه ورود در مسائل سياسي را نداشت و تنها در امور مالي فعاليت ميکرد. از جمله قريه مردآباد واقع در کرج که متعلق به ابوالفتح ميرزا سالارالدوله و سابقاً جزو خالصجات بود به مالکيت او درآمده و با استفاده از افراد قشون به توسعه و کشت و زرع و آبادي آن اقدام گشت و بعدها قسمت اعظم زمينهاي آن به قيمت گران به فروش رفت و نام شاهدخت بر آن نهاد. و کاخي عظيم در آنجا ساخته شد و ساليانه مبلغ گزافي از فروش محصولات آنجا نصيب او گشت. تاجالملوک از طرفداران ترويج فرهنگ غربي در دربار ايران بود. اين طرفداري به ويژه، پس از سفر او در سال 1312 به آلمان، سويس و فرانسه به جهت ديدار محمدرضا افزون گشت. وي در بازگشت ميهمانيهاي پر خرج به شيوة اروپايي در ايران باب کرد. در ابتدا ميهمانيها شامل زنان و شاهزادگان دربار ميشد اما پس از کشف حجاب که خود تاجالملوک نقش اساسي در آن ايفا نمود، اين ميهمانيها مانند دربار اروپايي به صورت مختلط تشکيل ميگشت. وي در عروسيهاي پسر و دختران خود و همچنين در شکست و جدايي آنان نقش بسزايي داشت به ويژه در مورد پسرش محمدرضا پهلوي حرف اول را ميزد. پس از شهريور 1320 و خروج رضاشاه از ايران به ” ملکه مادر “ مشهور گشت و نامههاي ملتمسانه رضاشاه به وي مبني بر بزرگ فاميل بودن و حفظ خاندان پهلوي بر قدرت و اعتبار او افزود. 1 او از 1320ش در امور سياسي نيز دخالت نمود و با بزرگاني چون قوام، بيات، و ساعد آشنايي و رفت و آمد پيدا کرد، به طوري که پارهاي از تقاضاهاي وي پذيرفته ميشد. تاجالملوک پس از فوت رضاشاه به عقد شخصي به نام غلامحسين صاحبديواني درآمد. صاحب ديواني از مالکان شيراز بود و خواستار نمايندگي مجلس، پس از نفوذ همسر استفاده کرد و به خواهش تاجالملوک در دوره حکومت قوام نام او از صندوق فسا بيرون آمد و به وکالت مجلس رسيد. اما عمر روابط حسنه او با ملکه نيز چندي نپاييد و تدريجاً بين آن دو جدايي افتاد. ملکه مادر در امور سياسي خود گاه با کمک شمس به فعاليت ميپرداخت و گاه با کمک اشرف. به عنوان مثال انتصاب هژير به وزارت دربار از اقدامات او و شمس بود. بعدها در عصر حکومت دکتر مصدق ملکه مادر از مخالفين سرسخت او شد و با اشرف پهلوي به تشکيل جناح مخالفين درباري پرداخت. او با عدهاي از مخالفين مصدق در مجلس ارتباط داشت و يکي از قطبهاي مهم فشار عليه مصدق به حساب ميآمد. از جمله افرادي که جزو ياران ملکه مادر به حساب ميآمدند جمال امامي، محمدعلي نصرتيان، محمدعلي شوشتري، منوچهر تيمورتاش و مهدي پيراسته بودند. شدت اين اقدامات به حدي بود که به دستور دکتر مصدق ملکه مادر و دخترش اشرف از ايران تبعيد گشتند.
پس از کودتاي 1332 ملکه زندگاني جديد خود را در رفاه کامل شروع کرد و اين بار علاوه بر دخالت در امور زندگي فرزندان خويش، به معاملات و سرمايهگذاريهاي داخلي و خارجي پرداخت و ظرف مدت کوتاهي يکي از سرمايهداران بزرگ ايران گشت. او مدت 35 سال با قدرت کامل در دربار پهلوي زندگي کرد و در زمان انقلاب 1357 به کاخ خود در امريکا فرار نمود و همراه فرزندش شمس در آنجا ساکن شد. اندکي بعد به بيماري مبتلا شد و چندي در بيمارستان بستري گشت. و بالاخره در ناباوري اخراج و فوت فرزندش محمدرضاشاه در يکي از بيمارستانهاي امريکا در حالي که در تنهايي کامل بسر ميبرد بدرود حيات گفت.
از جمله اين زنان تاجالملوک آيرملو همسر دوم رضاخان (رضاشاه بعدي) بود که در هر دو دربار پهلوي قدرت و نفوذي فوقالعاده داشت. وي در سال 1295ش به عقد رضاخان ميرپنج درآمد. در آن هنگام رضاخان چهل سال و تاجالملوک 25 سال داشت. رضاخان براي تشکيل خانواده خود در محله سنگلج خانهاي اجاره نمود و ظرف مدت 5 سال صاحب چهار فرزند (دو دختر و دو پسر) شد. پس از کودتاي سوم حوت 1299ش رضاخان ابتدا وزير جنگ با لقب سردار سپه شد و بعد نخستوزير، سپس فرمانده کل قوا و بالاخره به پادشاهي رسيد، تاجالملوک از اين موهبت استفاده شاياني برد و 53 سال اولين بانوي دربار پهلوي (پدر و پسر) گشت. تاجالملوک در دوران سلطنت رضاشاه يک بانوي درباري و ملکه ايران بود و به هيچ وجه اجازه ورود در مسائل سياسي را نداشت و تنها در امور مالي فعاليت ميکرد. از جمله قريه مردآباد واقع در کرج که متعلق به ابوالفتح ميرزا سالارالدوله و سابقاً جزو خالصجات بود به مالکيت او درآمده و با استفاده از افراد قشون به توسعه و کشت و زرع و آبادي آن اقدام گشت و بعدها قسمت اعظم زمينهاي آن به قيمت گران به فروش رفت و نام شاهدخت بر آن نهاد. و کاخي عظيم در آنجا ساخته شد و ساليانه مبلغ گزافي از فروش محصولات آنجا نصيب او گشت. تاجالملوک از طرفداران ترويج فرهنگ غربي در دربار ايران بود. اين طرفداري به ويژه، پس از سفر او در سال 1312 به آلمان، سويس و فرانسه به جهت ديدار محمدرضا افزون گشت. وي در بازگشت ميهمانيهاي پر خرج به شيوة اروپايي در ايران باب کرد. در ابتدا ميهمانيها شامل زنان و شاهزادگان دربار ميشد اما پس از کشف حجاب که خود تاجالملوک نقش اساسي در آن ايفا نمود، اين ميهمانيها مانند دربار اروپايي به صورت مختلط تشکيل ميگشت. وي در عروسيهاي پسر و دختران خود و همچنين در شکست و جدايي آنان نقش بسزايي داشت به ويژه در مورد پسرش محمدرضا پهلوي حرف اول را ميزد. پس از شهريور 1320 و خروج رضاشاه از ايران به ” ملکه مادر “ مشهور گشت و نامههاي ملتمسانه رضاشاه به وي مبني بر بزرگ فاميل بودن و حفظ خاندان پهلوي بر قدرت و اعتبار او افزود. 1 او از 1320ش در امور سياسي نيز دخالت نمود و با بزرگاني چون قوام، بيات، و ساعد آشنايي و رفت و آمد پيدا کرد، به طوري که پارهاي از تقاضاهاي وي پذيرفته ميشد. تاجالملوک پس از فوت رضاشاه به عقد شخصي به نام غلامحسين صاحبديواني درآمد. صاحب ديواني از مالکان شيراز بود و خواستار نمايندگي مجلس، پس از نفوذ همسر استفاده کرد و به خواهش تاجالملوک در دوره حکومت قوام نام او از صندوق فسا بيرون آمد و به وکالت مجلس رسيد. اما عمر روابط حسنه او با ملکه نيز چندي نپاييد و تدريجاً بين آن دو جدايي افتاد. ملکه مادر در امور سياسي خود گاه با کمک شمس به فعاليت ميپرداخت و گاه با کمک اشرف. به عنوان مثال انتصاب هژير به وزارت دربار از اقدامات او و شمس بود. بعدها در عصر حکومت دکتر مصدق ملکه مادر از مخالفين سرسخت او شد و با اشرف پهلوي به تشکيل جناح مخالفين درباري پرداخت. او با عدهاي از مخالفين مصدق در مجلس ارتباط داشت و يکي از قطبهاي مهم فشار عليه مصدق به حساب ميآمد. از جمله افرادي که جزو ياران ملکه مادر به حساب ميآمدند جمال امامي، محمدعلي نصرتيان، محمدعلي شوشتري، منوچهر تيمورتاش و مهدي پيراسته بودند. شدت اين اقدامات به حدي بود که به دستور دکتر مصدق ملکه مادر و دخترش اشرف از ايران تبعيد گشتند.
پس از کودتاي 1332 ملکه زندگاني جديد خود را در رفاه کامل شروع کرد و اين بار علاوه بر دخالت در امور زندگي فرزندان خويش، به معاملات و سرمايهگذاريهاي داخلي و خارجي پرداخت و ظرف مدت کوتاهي يکي از سرمايهداران بزرگ ايران گشت. او مدت 35 سال با قدرت کامل در دربار پهلوي زندگي کرد و در زمان انقلاب 1357 به کاخ خود در امريکا فرار نمود و همراه فرزندش شمس در آنجا ساکن شد. اندکي بعد به بيماري مبتلا شد و چندي در بيمارستان بستري گشت. و بالاخره در ناباوري اخراج و فوت فرزندش محمدرضاشاه در يکي از بيمارستانهاي امريکا در حالي که در تنهايي کامل بسر ميبرد بدرود حيات گفت.