• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

:. جشن ها و آيين هاي تاريخي ايران زمين .:

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
1.به کار بردن بوى خوش



جمشيد نخستين کسى است که بوى خوش را بهر مردمان که بدان نيازمند بودند آورد. ايرانيان چه در زندگى و چه پس از مرگ خواستار بوى خوش بودند. در مهمانی ها، جشنها و به تخت نشستنها خوشبو می افروختند يا می افشاندند و گل می نهادند، چون بزرگى را پذيره می شدند يا او به سراى ايشان در می آمد بر او مشک و ديگر بوها می افشاندند، در هنگام پيشباز رفتن يال و بش اسبان را از مشک و زعفران می اندودند، کيخسرو در جشنگاهى که برپا کرد درختى از گوهر بر پهلوى تخت او نهاد که که بارش ميوه هاى زرين بود که درون آنها را از مشک سوده انباشته بودند و باد بوى آنرا بر مهمانان می افشاند مردمان گلاب و ديگر بوها بر تن و موى خود میماليدند يا بر زلفها مشک میپاشيدند. در بستر مهمان و خوابگاه او جام کافور و گلاب مینهادند تا جاى خواب خوشبو شود.


از کارهاى جمشيد


دگر بوی هاى خوش آورد باز که دارند مردم به بويش نياز

------------------------


2.شستشوى و پاکيزگى


يکى از ويژگیهاى ايرانيان باستان پاکيزگى است. اين رسم به ويژه هنگام به جا آوردن آئين دينى سخت چشمگير است. در زندگى روزانه نيز هميشه پایبند به آن بوده اند.



همه شهر گرمابه و رود و جوى به هر برزنى رامش و رنگ و بوى




جمشيد فرمان داد تا گرمابه و کاخهاى بلند بسازند.



بفرمود ديوان ناپاک را به آب اندر آميختن خاک را
هر آنچ از گل آمد چو بشناختند سبک خشت را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ ديو ديوار کرد نخست از برش هندسى کار کرد
چو گرمابه و کاخهاى بلند چو ايوان که باشد پناه از گزند


-------------------

3.نذر و نياز کردن


يکى از رسمهاى ديرين ايرانيان نذر و نياز کردن است. براى به دست آوردن فيروزى يا کاميابیهاى ديگر با خداوند پيمان میکردند که اگر کامياب گردند خواستهٔ فراوان به... بدهند، به بينوايان و درويشان بخشش کنند. شهرهاى ويران را از نو آبادان کنند و خارستانها را چون بهشت سازند و آنچه در توانائى ايشان است در خوبى جهان به کار برند و از کسانى که به آنان بدى کرده اند کينه به دل نگيرند.



ز بيداد شهرى که ويران شدست گذرگاه گوران و شيران شدست
بکوشم که آباد گردد ز نو نمانم که ماند پر از خار و خو
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
.ستايش و سرفرازى


يکى از رسمهاى کهن در ايران ستايش است. ستودن بر چند گونه است: گاهى در آغاز يا پس از پايان نامهٔ گفتار يا کردار مردم کسى را میستايند، هنگامى با آشنا کردن با کس ديگر اينکار انجام میشود، زمانیکه کسى را به مهمانى میخوانند او را میستايند و در سراى با خواندن ترانه آنکس را ستايش میکنند؛ گاهى زيبائى اندام زن يا مردى ستوده میشود، زمانى پس از مرگ بزرگى يا پهلوانى بر مرگ او دريغ میخورند و کارهاى گذشته و زيبائى پهلوانى آنرا می ستايند، گاهى خود گوينده از پهلوانى خود و کارهائى که انجام داده دم میزند و دلاورى و نژاد خود را میستايد و زمانى از دلاورى و پهلوانى هماورد در جنگ سخن میگويد. از جمله سپردن فرانک فريدون را به کسى



بدان کين گرانمايه فرزند من همى بود خواهد سر انجمن
به برد سرو تاج ضحاک را سپارد کمربند او خاک را
تو را بود بايد نگهبان اوى پدروار لرزنده مرجان اوى
بپذرفت فرزند او نيکمرد نياورد هرگز بدو باد سرد


---------------------------

5.رامشگران و خيانتکاران


ايرانيان در جشن نوروز، خوان گستریهاى شاهانه، ميهمانیها، زايشها، پس از به دست آوردن فيروزى بر دشمن، عروسیها و هنگام شادمانى رامشگران میخواستند. هنگامیکه فرستادگان بيگانه را به فرمان شاه در بارگاه نگاه میداشتند تا پاسخ پيام او را آماده سازند. نيز سازندگان به درگاه میخواستند هنگام پذيره شدن رود و تبيره مینواختند، در عروسیهاى شاهانه رامشگران بر فيل می نشستند و گوشوار بر گوش، افسر زرين بر سر و جامهٔ زربفت بر تن داشتند. اين جشنها يک هفته به درازا می کشيد و گاهى براى چنين جشنها در سراسر کشور رامشگران می نواختند و به آواز رود می نوشيدند و سرود می خواندند. گاهى پهلوانان ساز می نواختند و نغمه سر می دادند و از روزگار گلايه می کردند که چرا بايد هميشه به رزمگاه باشند و از بزم دور بمانند.

مردمان نيز در سراى خويش به ساز و آواز میپرداختند و شبانگاه آواى آنان به گوش ديگران میرسيد. دختران آنها چنگ مینواختند، چامه می سرودند و پایکوبى میکردند. به نوازندگى مرد و زن دلبستگى داشتند و زنان بيشتر چنگ و رود مینواختند و نغمه سرائى میکردند.


سازندگان دف و چنگ و نى را هم آواز میکردند و به ربط و رود را برمیساختند. از سازهائى که در هنگام شادمانى به کار میبردند رود، بربط، عود، دف، ني، طنبور، رباب، تبيره، دراى هندي،کوس، بوق و گاودم و از سرودها و نغمه ها و چامه ها سرود خسرواني، سرود پهلواني، سرود مازندراني، سرود فيروزى سوفراي، سرود هفتخوان اسفنديار، سرود دادآفريد پيکارگرد، سبز در سبز، لاله اندر سمن، خروش مغان، چامه رزم خسرو (بهرام گور) و چامه شاه بود.
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
.يادگارى دادن


هنگامیکه بهرام گور از قرود جدا شد. آن شاهزاده به او يک گرز فيروزه دسته زرين به يادگار داد.


يکى گرز پيروزه دسته بزر فرود آن زمان برگشاد از کمر
بدو داد و گفت اين ز من يادگار همى دار با خود که آيد به کار



------------------------


7.هديه، پيشکش و نثار


مهروران و دلداران براى همديگر هديه و پيشکش (هل و گل) میفرستادند يا اگر کسى نيازى به ديگرى داشت از فرستادن پيشکش خوددارى نمیکردند و چون به نزد او میرفت او را نثار میکرد و هديه ها میداد. در هنگام جشن همسرى پدر عروس تاجى به داماد هديه میکرد... در آوردگاه فرمانده سپاه به زيردستان خويش میگفت که اگر سخت به کار جنگ کمر بندند هديه ها میيابند. گاهى همراه نامه هديه میفرستادند.


------------------------

8.رايزنى


ايرانيان (روميان و تورانيان) براى هر کار يا پيشامدى رايزنى ميکردند. اگر شاهى میخواست کار تازهاى بکند و تصميمى نو بگيرد، اگر میخواست چيزى بياموزد، جنگى را آغاز کند يا با دشمن آشتى بجويد، هنگامیکه دشمن به او پيشنهاد آشتى میکرد، زمانیکه پيشامدى ناگهانى رخ میداد. شاه رايزنان را فرا میخواند، شاهان هميشه رايزن داشتند. هنگامیکه خطرى کشور را تهديد میکرد، بزرگان و بخردان و فرزانگان و سرداران و افسران در پيشگاه انجمن میکردند و رأى میزدند. گاهى شاه براى فرماندهى سپاه رايزنى میگماشت و به او میگفت که با فرمانده همکارى کند و فرمانده بی رايزنى با او کارى نکند. هنگامیکه فرمانده سپاه خطرى حس میکرد با افسران رأى میزد؛ زمانیکه پهلوانى نيرومند از دشمن به سوى لشگرگاه ايران می آمد و هماورد میخواست گردان ويلان با فرمانده سپاه رايزنى میکردند و سپس به سوى دشمن میشتافتند.
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
9.خلعت


بزرگان ايران رسم براين میداشتند که هر کس را که سزاوار میديدند به او خلعت میبخشيدند حتى پدر به پسر خود پند میداد که به ياران خود خلعت بدهد. در هنگام جنگ به افسران دشمن پيشنهاد میکردند که چنانچه فرمانبردارى کنند و از نبرد خود را کنار بکشند از فرمانده سپاه براى آنان خلعت میستانند. هنگامیکه در ميدان جنگ کسى پيروزى به دست می آورد از سوى فرمانده به او خلعتها داده می شد؛ فرستادگان دشمن پس از آنکه پيام خود را به فرمانده می دادند آنگاه خلعت دريافت می داشتنند.


------------------------

10.بزم و ميهمانى


در مهمانیهاى بزرگان و مهتران خوان میگستردند. گاهى ديده میشد که در بزمى مشک و عنبر می آويختند و با گلهاى بنفشه و نرگس و ارغوانى و شاخ سمن و سوسن مهمانخانه را می آراستند.

--------------------------


11.سپاس و سپاسگزارى


از رسمهاى بسيار کهن که ميان مردم کشور ايران روا بود سپاسگزارى است. گاهى سپاس خداوند و زمانى سپاس همنوعان خويش را میداشتند. در نکوهش ناسپاسى نيز سخن بهميان آمده است.



با رنج و سختى کت آمد به روى ز بهر من اى مهربان چاره جوى
همه بنده کردى تو اين دوده را ز تو يافتم پور گم بوده را
ز درد و غمان رستگان توايم به ايران کمر بستگان توايم


----------------------------


12.نگهداشت سنت


رستم هنگامیکه به فرامرز پند میداد گفت راه نوى را که با آئين همراه نيست در پيش مگير.


منه نورهى کان نه آئين بود که تا ماند آن بر تو نفرين بود.



 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
[h=2]جشن های زرتشتیان
1.جشن يلدا


از لحاظ نجومي: شب يلدا (يا شب چله) شب اول زمستان و درازترين شب سال است و فرداى آن با دميدن خورشيد، روزها بزرگتر شده و تابش نور ايزدى افزونى میيابد. ايرانيان باستان شب آخر پائيز و اول زمستان را شب زايش مهر يا زايش خورشيد میخواندند و براى آن جشن بزرگى برپا میکردند. همچنين از منابع رومى میدانيم که پيران و پاکان به تپه اى رفته، با لباس نو و مراسم ياز آسمان میخواستند که آن رهبر بزرگ را براى رستگارى آدميان گسيل دارد و باور داشتند که نشان زايش آن ناجي، ستاره اى است که بالاى کوهى ـ به نام کوه فيروزى ـ که داراى درخت بسيار زيبائى بوده است، پديدار خواهد شد و موبد بزرگ براى اين موضوع دعائى می خوانده که قسمتى از آن هنوز در کتاب بهمن پشت برجاى مانده است.



 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
2.جشن سده


از لحاظ زمانى جشن سده روز ۱۰ بهمن میباشد. جشن سده جشن پيدايش آتش است. صد روز از پايان تابستان گذشته (اول آبانماه) و يا صد شب و روز به نوروز مانده است و کهن بودن آن به پايه جشنهاى نوروز و مهرگان میرسد.


از نظر نجومى (طبيعي) نياکان ما در روزگاران بسيار کهن، سال را به دو پاره (فصل) بخش میکردند. تابستان که هفت ماه به درازا مىکشيد، در نخسنتين روز فروردينماه آغاز و آخرين روز مهرماه پايان مىيافت. زمستان از آغاز آبانماه شروع مىشد. تا پايان اسفند به طول مىانجاميد. جشن سده، صدمين روز از آغاز زمستان (اول آبان) و يا صد روز و شب (پنجاه روز و پنجاه شب) به اول تابستان بود (اول فروردين). از نظر تاريخى نسبت اين جشن به هوشنگ شاه داده است. در شاهنامه آمده است که روزى هوشنگ شاه با همراهان خود در کوهى مىرفتند ناگهان چيزى دراز، تيره پيکر و سياهرنگ ديد که مارى بود و هوشنگ باهوش خود، سنگى گرفت و سوى مار پرتاب کرد که آن را بکشد. سنگ به سنگ ديگرى برخورد کرد و چون هر دو سنگ چخماق بودند، فروغ (جرقهاي) پديدار شد به بوته گرفت و مار فرار کرد. از اين رويداد هوشنگ شاه شادمان شد و خداوند ار نيايش کرد که راز آتش را به او آشکار کرده است. شادمان و پيروز، هوشنگ شاه آتش را از همان هنگام قبله قرار داد، آن روز را جشن اعلام کرد و اين سنت تا امروز برجا است. به گفته فردوسى:



به سنگ گران سنگ خرد برآمد هم آن و هم اين سنگ گرديد خرد
فروغى پديد آمد از هر او سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پيش جهانآفرين نيايش همى کرد و خواند آفرين
که او را فروغى چنين هديه داد همين آتش آنگاه قبله نهاد
يکى جشن کرد آن شب و باده خورد ”سده ها“ نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند اين سده يادگار بسى باد چون او دگر شهريار




از نظر دينى اين جشن به ياد آوردنده اهميت نور، آتش و انرژى است. نورى که از خداوند جدا است و از خداوند جدا هم نيست. قبلهاى که در همه جا هست، هر جانور است، خدا آن جا است، فروغ خورشيد، ماه آتش، چراغ و نيز روشنائى درونى دل و جان، همه نشانهائى از فروغ اهورامزدا هستند، بهشت در اوستا به نام روشنائى بىپايان خوانده شده است.



 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
3. سده سوزی


جشنى است که هنوز زرتشتيان کرمان به يادگار جمشيد و عادات ايران باستان میگيرند و براى اينکار موقوفات در کرمان اختصاص داده اند. پنجاه روز پيش از جشن نوروز خروارها بته و هيزم (درمنه) درگير محله (باغچه بوداغ آباد) گرد می آورند. جنب اين باغچه خانهاى است مسجد مانند و موبدان موبد از اعيان شهر و حتى از خارجه ها دعوت شايانى مىکند. در اين مجلس شراب و شيرينى و ميوه زياد چيده مىشود و اول غروب آفتاب دو نفر موبد دو لاله روشن می کنند و بته ها را با آن آتش میزنند و سرود مخصوصى میخوانند.



هنگامىکه آتش شعله میزند همه مهمانان که بيش از چندين هزار نفر میشوند با فريادهاى شادى دور آتش میگردند و اين ترانه را میخوانند:




صد بسده سى به گله پنجاه به نوروز هابله


شراب مینوشند و ميان هلهله شادى جشن تمام میشود. در کرمان همه مردم منتظر سده سوزى هستند و اهميت فلاحتى براى آنها دارد چون بعد از آن اول بذرافشانى و کشت و کار برزگران است. اين عادت در بعضى از شهرهاى خراسان هم هنوز وجود دارد.



 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
4.آتش افروزی نوروزی

از مراسم همگانى ديگرى که در تمامى مناطق ايرانی نشين برگزار میشود، رسم آتش افروزى است. سبب افروختن آتش نخست اينکه احترامى است که ايرانيان باستان براى آتش قائل بودند و آتش را مقدس میدانستند و در نگهدارى آن کوشا بودند. دوم اينکه آتش می افروختند تا به وسيله آن کثافات و پليدیهاى زمستان زدوده شود.



به طور کلى مراسم استقبال از نوروز و برگزارى جشنها به شرح و ترتيب زير است:



- خانه تکاني، نظافت و تميز کردن لباسها، منازل و محيط زندگى در حدود ده روز مانده به نوروز، انجام مىدش و اين نظافت و خانهتکانى با دقت هر چه تمام انجام میگرفت.



- از يکماه قبل از فرا رسيدن نوروز به کاشتن و سبز کردن دانه هائى همچون گندم، عدس، کنجد در بشقابهائى بهعنوان طليعهاى از فرا رسيدن نوروز مبادرت می شد.

در آثارالباقيه باز آمده است:
هر شخص از راه تبرک به اين روز دو طشت جو کاشت سپس اين رسم در ايرنيان پايدار ماند روز نوروز در کنار خانه هفت از غلات بر هفت استوانه بکارند و از روئيدن اين غلات به خوبى و بدى زراعت و حاصل ساليانه را حدس بزنند و به احتمال زياد ترکيب هفتسين ترکيب هفت غلات بوده است و يا به تعبيرى هفتچين يا هفت چيز چيده شده از درختان و سبزيجات (داده هاى هفت امشاسپند) میباشد و عدد ۷ نيز بهعلت تقدس و عظمت آن در بين ايرانيان باستان امروز بوده است.


نوروز سه جنبه نجومي، ملى و دينى دارد:

از لحاظ نجومى مقارن اعتدال ربيعى (روز و شب) و بنا به گفته ابوريحان بيروني: ”نوروز نخستين روز از فروردين ماه و پيشانى سال نو است و ششم فروردين ماه نوروز بزرگ (باشد) زيرا که خسروان بد آن پنج روز حقهاى حشم (خوياشن و چاکران). گروهان بگذارندى و حاجتها و روا کردندى و آنگاه بد آن روز ششم خلوت کردندى خاصگان را و اعتقاد پارسيان اندر نوروز نخستين است که اول روزى است که از زمانه و به دو ملک آغازيد گرديدن.


از ديدگاه ملى و تاريخ آمده است:


هنگامیکه جمشيد شاه از کارهاى سازندگى فارغ شد، مردمان در آسايش، کشور در آباداني، و همه چيز فراوان بود به ديوان فرمان داد ا تختى زرين و جواهر نشان براى او بسازند و او را به هوا برند و اين روز را آغاز سال نو خواندند و به گفته سراينده بزرگ ملى فردوسي:


چو اين کارهاى وى آمد بهجاى ز جاى مهي، برتر آورد پاى



به فرکيانى يکى تخت ساخت چه مايه بر گوهراند نشاخت


که چون خواستى ديو برداشتى ز هامون به کردون برافراشتى


چو خورشيد تابان، ميان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا


سر سال نو، هرمز فروردين بر آسوده از رنج تن، دل ز کين


چنين جشن فرخ از آن روزگار بماند از آن خسروان يادگار



ابوريحان بيرونى مینويسد:



”به باور پارسيان در اين روز جهان هستى يافت و آفرنش آغاز گرديد.“


خيام در نوروزنامه می نويسد:

”و گويند چون ايزد تبارک و تعالى بد آن هنگام که فرمان فرستاد که ثبات گرديد تا تابش و منفعت او به همه چيزها برسد از سر حمل برفت و آسمان او را برگردانيد و تاريکى از روشنائى جدا گشت و شب و روز پديدار شد و آن آغازى شد بر تاريخ جهان را.“


اما هم اکنون، شب اول لحظه تحويل سال نو رشته پلو يا سبزىپو با ماهى می خورند، روز شنبه اول سال هم آش رشته مىپزند. اگر شنبه به نوروز بيفتد آن سال را مبارکتر مىدانند و بيشتر شادى مىکنند.



در خانواده هاى کرمانى خصوصاً در روستاها رسم است که دو سه روز قبل از تحويل سال مقدار زيادى نان مىپزند زيرا معتقد هستند که در موقع تحويل بايد صندوقخانه هر خانه پر نان باشد.


در طول مدت دوازده روز اول سال به ديدن يکديگر میروند روز اول سال را بزرگ خانواده يا بزرگ محل در خانه مىنشيند تا همه به ديدن او بروند و نوروز را به او تبريک بگويند.



در کرمان در ايام نوروز از مهمانان با شيرينىهاى محلى عالى پذيرائى مىشود روز سيزدهم فروردين در نظر مردم نحس است و عموماً به صحرا میروند و ناهار را در صحرا صرف میکنند و آنچه آجيل و شيرينى مانده در آن روز میخورند.



در پارهاى از نقاط يزد روزهاى شنبه و چهارشنبه اول سال نيز از خانه خارج مىشوند و به خارج از شهر مىرند از جمله در تفت مردان در اين سه روز از شهر خارج شده به محلى مىروند، معروف به کشمان که در آن گندم، جو، يونجه، شبدر، کاشته شده است و عقيده دارند که در صحرا پاى خود را به سبزه بزنند دختران دمبخت براى گشودن بخت خود سبزه گره مىزنند و يا زنان عقيم بر لب آب مىنشينند و کلوخ بر آب می اندازند و دعا میکنند. (کتاب عقايد و رسوم عامه ابراهيم شکورزاده.)



 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
5. جشن های ماهیانه

در هر يک بار نام روز نو ماه يکى میباشد. زرتشتيان اين روزها را جشن میگيرند اين دوازده جشن به نام ماهها، فروردينگاه (۱۹ فروردين)، ارديبهشتگان (۲ ارديبهشت گاهنامه کنونى ايران و ۳ ارديبهشت گاهنامه زرتشتي)، خردادگان (۴خرداد کنونى و ۶ خرداد زرتشتي)، تيرگان (۱۰ تير کنونى و ۱۳ تير زرتشتي)، امردادگان (۳ امرداد کنونى و ۷ امرداد زرتشتي)، شهريورگان (۳۰ امرداد کنونى و ۴ شهريور زرتشتي)، مهرگان (۱۰ مهر کنونى و ۱۶ مهر زرتشتي)، آبانگان (۴ آبان کنونى و ۱۰ آبان زرتشتي)، آذرگان (۳ آذر کنونى و ۹ آذر زرتشتي)، ديگان ()، بهمنگان (۲۶ دى کنونى و ۲ بهمن زرتشتى و اسفندگان (۲۹ بهمن و ۵ اسفند زرتشتي) خوانده مىشود.



از ميان اين جشنها جشن مهرگان جنبه ملى دارد که در بخش جشنهاى ملى درباره آن سخن مىگوئيم. بزرگترين جشنهاى زرتشتيان (ايران باستان)، نوروز بود که با اعتدال ربيعى همراه است. هنگامى که خورشيد روى مدار استوا قرار مىگيرد و روز و شب برابر میشوند، اين روز اول فروردين برابر، ۲۱ مارس است. جشن مهرگان که دومين جشن بود که با اعتدال پائيزى همزمان بود. (اين اعتدال در روز ۲۳ سپتامبر برابر با اول مهر است و مهرگان ده روز ديرتر يعنى روز مهر از مهرماه که دهم مهر باشد جشن گرفته میشود. بعد از اين دو جشن، جشنهاى تيرگان و ديگان مهم بودند. جشن تيرگان برابر روزى است که خورشيد در دورترين نقطه شمالى از استوا قرار دارد و بزرگترين روز و کوتاهترين شب است (اين روز در حدود ۲ ژوئن است که برابر اول تير میباشد و جشن تيرگان ده روز ديرتر در دهم تير است) و جشن ديگان که خورشيد در دورترين نقطه جنوبى از استوا قرار دارد و بزرگترين شب و کوتاهترين روز است (اين روز در حدود ۲۲ دسامبر برگزار می شود).



 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
[h=2]
icon1.png

جشن فروردينگان


در روز فروردين از ماه فروردين (نوزدهم فروردين) برگزار مىشود و همانطور که از نام آن پيدا است مربوط به فروهر پاکان و در گذشتگان مىباشد و در حقيقت میشود گفت. اين جشن روز يادبود روانان است چون واژه فروردين و فرهر هر دو از يکى ريشه مشتق شده و به معنى نيروئى است که از عالم بالا براى راهنمائى و پاسبانى ارواح در وجود بوديعه گذاشته است.


زرتشتيان تهران در اين روز به آرامگاه زرتشتيان که در کاخ فيروزه واقع شده مىروند و از موبدان که در آنجا حضور دارند میخواهند که به نام درگذشتگان آنها آفرينگان بخوانند. در حين سرودن آفرينگان مواد خوشبو روى آتش دود مىکند، شمع روشن مینمايند، گل و سبزه حاضر است، ميوه جات تازه را پاره مىکنند و لرک هم که مخلوطى است از هفت قسم ميوه خسک، حاضر است و سورگ هم که نان کوچک گردى است در روغن کنجد مىپزند. پس از اتمام آفرينگان خوانى ميوه و لرک و سورگ که تيرک شده است بين حاضرين پخش میشود که بخورند به علاوه هر کسى به سر قبر نزديکان خود رفته گل و سبزه مىگذارد و شمع روشن میکند.



سرگردآورنگ در کتاب جشنهاى ايران باستان سورگ را تشبيه کرده است به نان روغنى که مسلمانان در روز جمعه آخر سال درست مىکنند و به سر قبر میبرند و به مردم میدهند.



در روم قديم در ماه فوريه به ياد ارواح مردگان که آنها را ماتس می ناميدند در قبرستانها مراسمى برگزار میکردند و فديه مىدادند. هندوها نيز نظير اين جشن دارند که آنرا پيتارا مىنامند. عيسويان کاتوليک هم در اول ماه نوامبر عيدى دارند به نام توسينت که عيد اموات است و در آن روز از درگذشتگان ياد نموده مزار آنانرا گلباران مىکنند.


 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
جشن ارديبهشتگان


اين جشن در روز دوم ارديبهشت از ماه ارديبهشت واقع مىشود و چون ارديبهشت امشاسپند (واژه اوستائى اشاوهيشتا) نماينده اشوئى و پاکى و راستى و درستى است و نگهبانى تمام اقسام آتش در جهان نيز سپرده به او است ايرانيان باستان در اين جشن همه به لباس سفيد که نشان زرتشتیگرى است ملبس شده و بهدر بمهرها رو می آوردند و دست جمعى ستايش و پرستش پروردگار را به جا مىآورند و سپس جشن و سرور را آغاز مىنمودند. امروزه نيز زرتشتيان اين روز را مقدس مىدانند و به آتشکده ها رو آورده اهورامزدا را با خواندن ارديبهشت يشت و ديگر نمازها سپاس میگويند!



 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
جشن خوردادگان


اين جشن به فرشته خورداد که واژه اوستائى آن ههاروهتاته است تعلق دارد و در (۴ خرداد) روز خورداد از ماه خورداد برگزار مىشد. چون خورداد به معنى رسائى و کمال و تندرستى است و در عالم مادى پاسبانى آب چشمهها و نهرها و رودها و درياها به اين فرشته واگذار است نياکان ما در اين روز بهسر چشمه ها يا کنار رودها و ساحل درياها مىرفتند و پس از ستايش اهورامزدا روز را به عيش و سرور با دوستان و ياران مىگذارنيدند

 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
جشن تيرگان


اين چشن يکى از جشنهاى بزرگ ايران باستان است که تا چندين سال پيش اين جشن در روز تير ايزد و تيرماه از طرف زرتشتيان برگزار مىشد ولى امروز ديگر از آن اثرى نيست.



روش برگزارى اين جشن بدين قرار بود. روز پيش از عيد تمام محوطه خانه از درون و برون آب و جارو و گردگيرى میشد و صبح روز جشن همه آبتنى نموده لباس نو میپوشيدند و مخصوصاً چيزى که ويژگى به اين جشن داشت تار نازکى بود که از ابريشم هفت رنگ و سيم نازک و ظريفى به هم تابيده بودند و به نام تير و باد معروف بود. اين تار را زرتشتيان در بامداد روز تير به مچ دست مىبستند و در روز باد يعنى بعد از ده روز از دست باز کرده به باد مىدادند. در اين جشن جوانان زرتشتى با شعف و شادى دنبال هم میدويدند و بههم آب میپاشيدند و صداى قهقهه آنها در کوچه و محله مىپيچيد در حقيقت مىشود گفت که اين روز جشن آبريزان هم بود



تير که واژه اوستائى آن تشتر است ستارهاى است نورانى که کليه اوستادانان آنرا به سيريوس ترجمه نمودهاند و در فرهنگها به نام ستاره باران نوشته شده است. اين ستاره را به عربى شعرى يمانى مىگويند و نبايد آنرا با تير يا عطارد يکى دانست. از فقره پنجم تير پشت که در وصف تشتر میباشد نيز رابطه اين ستاره با باران به خوبى مشاهده مىشود در اين فقره ما مىخوانيم ”چهارپايان خرد و بزرگ و مردم مشتاق ديدار تشتر هستند. کى دگرباره اين ستاره باشکوه و درخشان طلوع خواهد کرد.و کى دگرباره چشمههاى آب بستيرى شانه اسبى جارى خواهد شد؟“



يکى از داستانها که درباره اين جشن گفته شده راجع به جنگ ايرانيان با تورانيان است در عهد سلطنت منوچهر پادشاه پيشدادي.


اين جشن در زمان قديم از روز تير شروع مىشد و تار روز باد ادامه داشت يعنى مدت برگزارى جشن ۱۰ روز بوده است. (در بين هندوان همين مراسم با استفاده از رنگ به جاى آب انجام مىشود).



 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
جشن امردادگان


در زمان قديم اين جشن در روز امرداد و امرداد ماه برگزار میشده و چون امرداد فرشته جاودانى و بیمرگى میباشد و در عالم جسمانى نگهبانى نباتات و روئيدنیها با او است زرتشتيان در اين روز به باغها خرم و دلنشين دور از محوطه شهر میرفتند و طى مراسمى اين جشن را با شادى و سرور در هواى صاف و در دامن طبيعت برگزار میکردند و از تماشاى آفريدهاى بیشمار پروردگار لذت میبرند.




 
بالا