• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

جملات عامیانه به انگلیسی

нαѕту

کاربر ويژه
. I used to play tennis a lot, but I don't play very often now.
من سابقا تنیس زیاد بازی می کردم ، اما هم اکنون خیلی تنیس بازی نمی کنم.


212. I used to think that Mark was unfriendly, but now I realize he is a nice person.


سابقا فکر میکردم مار دوست داشتنی نیست، اما حالا می فهمم که فرد خوبی است.


213. Tom used to spend a lot of money on clothes. These days he can't afford it.


تام سابقا بابت لباس زیاد پول خرج می کرد ، این روزها او نمی تواند از پسش برآید.


214. Do you go to the cinema much?


آیا زیاد به سینما می روی ؟


215. Not now, I used to.


الان نه ، ولی سابقا بله .


216. I have started drinking tea recently, but I never used to like it before.


اخیرا شروع به نوشیدن چای کرده ام ، اما سابقاً چای دوست نداشتم.


217. Sara used to have very long hair when she was a child.


سارا وقتی بچه بود موهای خیلی بلندی داشت.


218. we used to live in a small village, but now we live in London.


ما سابقا در یک روستای کوچک زندگی می کردیم. اما اکنون در لندن زندگی می کنیم.


219. There used to be four cinemas in the town. Now there is only one.


سابقا در آن شهرک چهار سینما وجود داشت ،اما اکنون یک سینما وجود دارد.


220. Sara used to be my best friend, but we aren't good friends any longer.


سارا سابقا بهترین دوست من بود ، اما ما دیگه دوست های خوبی برای همدیگر نیستیم.







 

нαѕту

کاربر ويژه
. It only takes me 40 minutes to get to work now that the new road is open.
هم اکنون که جاده جدید باز شده ، فقط 40 دقیقه طول می کشدتا به سر کار برسم.


222. It used to take more than an hour.


سابقا بیشتر از یک ساعت وقت من را می گرفت.


223. When did you live in New York?


کی شما در نیویورک زندگی میکردی ؟


224. Did you used to go to the theater very often?


آیا سابقا اغلب خیلی به تئاتر می رفتی ؟


225. I used to read a lot of books, but I don't read much these days.


سابقا کتاب زیاد میخواندم ، اما این روزا زیاد کتاب نمی خوانم.


226. When I was a child, I used to like chocolate.


وقتی بچه بودم شکلات دوست داشتم.


227. Tom used to have a piano, but he sold it when he moved.


تام سابقا یک پیانو داشت اما وقتی که نقل مکان کرد آن را فروخت.


228. What are you going to do this evening?


این بعد از ظهر میخواهی چکار کنی ؟


229. I don't know now.


الان نمی دونم.


230. Alex is getting married next week.


الکس داره ماه بعد ازدواج می کنه.
 

нαѕту

کاربر ويژه
. Do you want to participate in his party?
آیا می خواهید در مهمانی اش شرکت کنید ؟
232. Alex and I have known each other a very long time. I must take part in his party.
من و الکس خیلی وقته که همدیگه رو می شناسیم . من باید در مهمانی او شرکت کنم.
233. What are you going to do on Saturday evening?
بعد از ظهر روز شنبه چکار میخواهی بکنی ؟
234. I am going to the park.
قصد دارم به پارک بروم.
235. What time is Sara arriving tomorrow?
سارا فردا چه ساعتی می رسد ؟
236. half past ten, I am meeting her at the station.
من ساعت 10:30 در ایستگاه می بینمش.
237. Tom isn't playing football next Saturday. He has hurt his leg.
تام شنبه بعد فوتبال بازی نمی کند. پایش صدمه دیه است.
238. I am so tired. I am going to bed now. Goodnight.
خیلی خسته هستم. میخواهم بروم بخوابم. شب بخیر.
239. Can you come on Monday evening?
می توانی روز دوشنبه بعد از ظهر بیایی ؟
240. sorry, but I am playing volleyball.
ببخشید آن موقع من دارم والیبال بازی می ی کنم.

 

нαѕту

کاربر ويژه

241. What about Tuesday evening then?
پس سه شنبه بعد از ظهر چطور ؟


242. No, not Tuesday. I am working late.


نه ، سه شنبه نه . چون تا دیروقت دارم کار می کنم.


243. And Wednesday evening ?


و چهارشنبه بعد از ظهر چطور ؟


244. I am going to the cinema.


به سینما می روم.


245. Well, are you free on Thursday?


خب ، پنج شنبه آزاد هستی ؟ ( وقت آزاد داری ؟)


246. I'm afraid not. I am meeting Alex.


متاسفانه نه ، الکس را ملاقات می کنم.


247. Does the film begin at 3:30 or 4:30?


آیا فیلم در ساعت 3:30 شروع می شود یا 4:30 ؟


248. We are having a party next Saturday. Would you like to come?


شنبه آینده ما مهمانی داریم. دوست داری بیای ؟


249. I don’t think, I will be busy that day.


فکر نمی کنم. آن روز سرم شلوغ خواهد بود.


250. Are you doing anything tomorrow morning?


فردا صبح کاری برای انجام دادن داری ؟
 

нαѕту

کاربر ويژه
. No, I am free.
نه ، من آزادم ( کاری ندارم ).


252. We are going to a concert tonight. Do you want to come?


امشب میخواهیم به کنسرت برویم. آیا می خواهی با ما بیایی ؟


253. What time does it start?


چه ساعتی شروع میشه؟


254. It starts at 7:30.


ساعت 7:30 شروع می شود.


255. I am leaving now, I have come to say goodbye.


الان دارم می روم. برای خداحافظی آمده ام.


256. Have you seen Reza recently?


اخیراً رضا رو دیده ای ؟


257. No, but we are meeting for lunch next week.


نه ، اما برای نهار هفته آینده همدیگر را می بینیم.


258. I will speak with him about you.


با او درباره شما صحبت خواهم کرد.


259. Excuse me. What time does this train get to London?


ببخشید ، چه ساعتی این قطار به لندن می رسد؟


260. Helen, I am going to the supermarket. Are you coming with me?


هلن دارم به سوپرمارکت می روم. با من میای ؟



 

нαѕту

کاربر ويژه

261. Sorry, I am talking on the phone.
ببخشید ، دارم با تلفن حرف می زنم.


262. I am bored with this program. What time does it end?


حوصله ام از این برنامه سر رفته. چه ساعتی این تمام میشه؟


263. Sara is coming to see us tomorrow. She is traveling by train and her train arrives at 10.15.


سارا دارد می آید که فردا ما را ببیند. او با قطار می آید و قطار او ساعت 10:15 می رسد.


264. Are you going to watch the late film on the TV tonight?


آیا می خواهی آن فیلم دیر وقت را در تلویزیون ببینی ؟


265. No, I am going to have an early night.


نه ، فیلم اول شب را میخوام ببینم.


266. I heard that Sara has won some money. What is she going to do with that?


من شنیدم که سارا مقداری پول برنده شده است. قصد دارد با آن چکار کند ؟


267. She is going to buy a new car.


او میخواهد یک ماشین نو بخرد.


268. I am just going to make a quick phone call. Can you wait for me?


من فقط میخواهم یک تلفن کوچک بزنم. میتونی منتظر من باشی؟


269. This cheese looks terrible. I am not going to eat it.


این پنیر به نظر افتضاح میاد. من که نمیخواهم بخورمش.


270. Your shoes are dirty.


کفش هایت کثیف هستند.
 

нαѕту

کاربر ويژه
. Yes, I know. I am going to clean them.
بله میدونم. میخواهم تمیزشون کنم.


272. I have decided not to stay here any longer. Tomorrow I am going to look for somewhere else to stay.


تصمیم گرفته ام دیگه اینجا نمونم. فردا میخواهم دنبال جای دیگری برای ماندن بگردم.


273. That man can't see the wall in front of him.


آن مرد نمیتونه دیوار پیش رویش را ببیند.


274. He is going to walk into the wall.


او به دیوار خواهد خورد.


275. Look at those black clouds. It is going to rain.


به آن ابرهای سیاه نگاه کن. میخواهد باران ببارد.


276. I feel terrible. I think I am going to be sick.


احساس بدی دارم . فکر می کنم دارم مریض میشم.


277. The economic situation is bad now and things are going to get worse.


هم اکنون وضعیت اقتصادی بد است و اوضاع داره بدتر هم میشود.


278. We were going to travel by train, but then we decided to go by car instead.


ما قصد داشتیم با قطار سفر کنیم ، اما بعد تصمیم گرفتیم در عوض با ماشین برویم.


279. Peter was going to do the exam, but he changed his mind.


پیتر می خواست امتحان بدهد ، اما تغییر عقیده داد.


280. I was going to go to London. But I changed my mind.


من میخواستم به لندن بروم ، اما تغییر عقیده دادم.



 

нαѕту

کاربر ويژه
. Are you going out this morning?
آیا امروز صبح می خواهی بیرون بروی ؟


282. No, I am going to tidy my room.


نه ، میخوام اتاقم رو مرتب کنم.


283. That sweater is too big for you.


آن پولیور برای شما خیلی بزرگ ( گشاد ) است.


284. I know. I am going to take it back.


میدونم. میخواهم پس بدمش.


285. I heard that you have been offered a job.


شنیدم که پیشنهاد کاری به شما شده است.


286. that is right, but I am not going to accept it.


درست است ، اما قصد ندارم قبولش کنم.


287. Haven't you phoned Sara yet?


هنوزز به سارا تلفن نزده ای ؟


288. No, I am going to phone her.


نه ، می خواهم به او زنگ بزنم.


289. This food is awful, isn't it?


این غذا خیلی بد است ، اینطور نیست ؟


290. Yes, it is disgusting. I am going to complain.


بله ، تهوع آور است. می خواهم اعتراض کنم.




 

нαѕту

کاربر ويژه

291. It is 8.30. Tom is leaving his house. He has to be at work 8.45, but the journey takes 30 minutes.
ساعت 8:30 است. تام داره خانه اش را ترک می کند. او میباست رأس ساعت 8:45 سر کارش باشد. اما او 30 دقیقه در راه است.


292. He is going to be late.


او دیر خواهد کرد.


293. when I last saw Tom, he was going to give up his job.


وقتی آخرین بار تام را دیدم ، میخواست کارش را رها کند.


294. that is right, but in the end he decided to stay where he was.


درست است ، اما بالخره او تصمیم گرفت همان جایی که کار می کرد بماند.


295. we were going to have a party last week, but some of our friends couldn't come, so we cancelled it.


ما می خواستیم هفته پیش یک مهمانی داشته باشیم. امت تعدادی از دوستان نمی تونستند بیایند. بنابرایم ما آن را کنسل کردیم.


296. Sorry, I have left the door open; I will go and shut it.


ببخشید ، در را باز گذاشته ام. می روم و آن را می بندم.


297. What would you like to drink?


دوست دارید چه بنوشید؟


298. I will have an orange juice, please.


یک عدد آب پرتغال می خواهم لطفاً.
299. Did you phone Sara?



به سارا زنگ زدی؟


300. Oh no, I forgot. I will phone her now.


اه نه ، فراموش کردم. الان بهش زنگ می زنم.


 

нαѕту

کاربر ويژه
301. I feel a bit hungry. I think I will have something to eat.
یک مقدار احساس گرسنگی می کنم. فکر کنم یه چیزایی برای خوردن داشته باشم.
302. I don't think, I will go out tonight. I am too tired.
فکر نمی کنم امشب بیرون بیایم. خیلی خسته ام.
303. I can see you are busy, so I won't stay long.
متوجهم که شما گرفتار هستید. بنابراین زیاد نخواهم ماند.
304. Can you give Tom this book?
میتونی این کتاب را به تام بدهی ؟
305. Sure, I will give it to him when I see him this afternoon.
مطمئناً. وقتی امروز بعداز ظهر او را ببینم بهش می دهم.
306. Thanks for lending me the money.
متشکرم بخاطر اینکه به من پول قرض دادی.
307. I will pay you back on Friday.
روز جمعه به شما پس خواهم داد.
308. I have tired to give her advice, she won't listen.
من از نصیحت کردن او خسته شده ام. او گوش نخواهد داد.
309. The car won't start.
ماشین شروع به کار نخواهد کرد.
310. Shall I open the window?
میتونم پنجره را باز کنم؟
 

нαѕту

کاربر ويژه
. Shall I ask a question?
میتونم یه سوال بپرسم ؟


312. Sure, you can ask whatever you want.


البته ، میتونی هر چی که میخوای بپرسی.


313. I am too tired to walk home. I think I will take a taxi.


آنقدر خسته ام که نمی توانم پیاده به خانه بروم. فکر کنم یک تاکسی بگیرم.


314. It is cold this room, isn't it?


این اتاق سرد است. اینطور نیست ؟


315. I will turn on the heating then.


پس شوفاژ را روشن خواهم کرد.


316. Would you like tea or coffee?


قهوه میل دارید یا چای ؟


317. I will have a cup of coffee, please.


یک فنجان قهوه میخواهم ، لطفا.


318. Goodbye. Have a nice holiday.


خداحافظ. تعطیلات خوبی داشته باشی.


319. Thanks. I will send you a postcard.


متشکرم . برای شما کارت تبریکی ارسال خواهم کرد.


320. I need some money.


مقداری پول نیاز دارم.







 

нαѕту

کاربر ويژه
. Are you coming with us?
باهامون میای ؟


322. It is raining. Don't go out. You will get wet.


باران داره میباره. بیرون نرو . خیس خواهی شد.


323. I will meet you outside of hotel in half an hour, ok?


شما را بعد از نیم ساعت بیرون هتل خواهم دید.


324. I will lend you some. How much do you need?


مقداری ( پول) به شما قرض میدهم. چقدر احتیاج دارید ؟


325. Remember to get a newspaper when you go out.


وقتی بیرون میروی ، بخاطر داشته باش که برای من هم روزنامه ای بخری.


326. Ok. I won't forget.


باشه. فراموش نخواهم کرد.


327. I don't want to go out alone.


نمی خواهم تنها بیرون بروم.


328. Will you come with me?


با من می آیی؟


329. What shall we do this evening?


امروز بعد از ظهر میخواهیم چکار کنیم؟


330. What shall I buy Helen for her birthday?


چه چیزی برای تولد هلن بگیرم؟




 

нαѕту

کاربر ويژه

331. Where shall we go on holiday?
برای تعطیلات کجا برویم؟


332. Shall we go by car or walk?


با ماشین برویم یا پیاده ؟


333. What time shall I phone you?


چه ساعتی میتونم به شما زنگ بزنم؟


334. Where will you be this time next year?


سال آینده این موقع کجا خوهی بود؟


335. I will be in Japan.


در ژاپن خواهم بود.


336. That plate is hot. If you touch it, you will burn yourself.


آن بشقاب داغ است. اگر به آن دست بزنید دستتان میسوزد.


337. Tom won't pass the exam.


تام امتحان را قبول نخواهد شد.


338. He hasn't studied hard enough.


او به اندازه کافی درس نخوانده.


339. Don't worry about the exam.


نگران امتحان نباش.


340. I am sure you will pass.


من مطمئنم که شما قبول خواهی شد.
 

нαѕту

کاربر ويژه
. Why don't you try on this jacket?

چرا این ژاگت رو امتحان نمی کنی ؟

342. It will look nice on you.

به تنت زیبا خوهد بود.

343. I think Sara will get the job.

فکر کنم سارا آن کار را بگیرد.

344. She has a lot of experience.


او تجربیات زیادی دارد.

345. I can't meet you this evening. A friend of mine is coming to see me.

امروز بعد از ظهر نمیتونم ببینمت. یکی از دوستانم برای دیدن من داره میاد.

346. You must meet Tom sometimes.

چند وقت به چند وقت تام را باید ببینی.

347. I think you will like him.

فکر کنم از او خوشت بیاید.

348. What are you doing next Monday evening at 7:45?

بعد از ظهر دوشنبه هته آینده ساعت 7:47 چه کار می کنی ؟

349. I don't know where I will be.

نمیدونم کجا خواهم بود.

350. I have bought Rosa this picture. Do you think she will like it?

برای رزا این عکس را خریده ام. فکر میکنی او از این خوشش بیاید؟



 

нαѕту

کاربر ويژه

351. At 10:30 tomorrow morning, I will probably home.
ساعت 10:30 فردا صبح احتمالا در خانه هستم.


352. The meeting is still going on.


جلسه هنوز ادامه داره.


353. When do you think it will end?


فکر می کنید ( جلسه ) کی به اتمام برسد ؟


354. My car needs to be repaired.


ماشین من نیاز به تعمیر دارد.


355. How much do you think it will cost?


فکر می کنید چقدر هزینه در بر دارد ؟


356. Sara and Tom are in Love.


سارا و تام عاشق همدیگر هستند.


357. D o you think they will get married?


فکر می کنی آنها با هم ازدواج می کنند؟


358. As I know, they love each other much more.


تا اونجایی که من میدونم اونا همدیگرو خیلی بیشتر دوست دارند.


359. I am going out now.


الان دارم بیرون میروم.


360. What time do you think you will be back?


چه ساعتی فکر می کنی برمیگردی ؟




 

нαѕту

کاربر ويژه
. The future situation is uncertain.
وضعیت در آینده نامعلوم است.

362. What do you think will happen?
فکر می کنی در آینده چه اتفاقی می افتد؟

363. Gray phoned while you were out.
وقتی بیرون بودی گری زنگ زد.

364. I will call him back.
به او زنگ خواهم زد.

365. Sara is in hospital.
سارا در بیمارستان است.

366. Oh really? I didn't know. I will go and visit her.
اُه واقعاً ؟ نمیدونستم . به ملاقاتش خواهم رفت.

367. Yes, I know. I am going to visit her this evening.
بله میدونم. میخواهم امروز بعد از ظهر به ملاقاتش بروم.

368. Tom will probably get here at 8 o'clock.
تام احتمالا ساعت 8 به اینجا میرسد.

369. I have got a headache.
سردرد دارم.

370. Have you? Wait a second and I will get an aspirin for you.
سر درد داری ؟ چند لحظه صبر کن تا برایت قرص آسپرین بیاورم.

 
بالا