• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

جنگ جهانی دوم و سربازان هندي هيتلر

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
منبع: بي بي سي

در هفته هاي واپسين جنگ جهاني دوم در زماني كه نيروهاي متفق و مقاومت فرانسه در حال بيرون راندن نازي ها از فرانسه بودند، سه افسر ارشد آلماني دستگير شدند كه اطلاعاتي باورنكردني را در اختيار سرويس جاسوسي انگليس گذاشتند. اين اطلاعات در آن زمان يعني سال ۱۹۴۵ بسيار حساس تلقي شده و بنابراين پرونده آنها مختومه اعلام شد. اما اكنون كه تا افشاي رسمي اين پرونده مخفي جالب ۱۷ سال باقي مانده اطلاعاتي از آن به بيرون درز يافته است. بر اساس اين اطلاعات هزاران نفر از سربازان هندي كه براي حفظ پادشاهي انگليس قسم خورده و در كنار نيروهاي متفق مي جنگيدند، ترجيح دادند كه اين قسم را فراموش كرده و در كنار آدولف هيتلر قرار گيرند.
داستاني كه اين سه افسر ارشد آلماني به بازجويان خود گفتند سه آوريل ۱۹۴۱ در برلين آغاز مي شد. در اين روز «ساباز چاندرابوس» رهبر چپگرايان هند وارد پايتخت آلمان شد. بوس كه توانسته بود پس از ۱۱ بار بازداشت توسط نيروهاي انگليسي در هند، از اين كشور بگريزد. تنها براي دستيابي به يك هدف جلاي وطن كرده بود: جلب نظر هيتلر براي بيرون راندن انگليس از هند.
شش ماه بعد بوس توانست با كمك وزارت خارجه آلمان مركزي را تحت عنوان «مركز هند آزاد» تاسيس كند و در آن بروشورها و سخنراني هاي مكتوبي را در راستاي آرمان اين مركز منتشر كند. در پايان سال ۱۹۴۱ رژيم هيتلر رسماً دولت در تبعيد هند به رهبري بوس را به رسميت شناخت و حتي براي كمك به وي به منظور ايجاد يك ارتشي كه قرار بود اين ارتش با نام «لژيون هند آزاد» شناخته شود، بوس تلاش هاي خود را براي ايجاد يك ارتش ۱۰۰ هزار نفري از سربازان هندي اي كه در اردوگاه هاي اسراي جنگي در آلمان زنداني بودند، آغاز كرد. نكته جالب آن كه در سوگندنامه سربازان هندي ارتش هند آزاد از همان كلمات و جملاتي كه آنان در سوگندنامه خود براي حفظ پادشاهي انگليس ادا كرده بودند، استفاده شد. در اين سوگندنامه آمده بود: «من به نام خدا سوگند مي خورم كه از رهبر، نژاد و كشور آلمان و آدولف هيتلر به عنوان فرمانده نيروهاي مسلح آلمان در مبارزه براي هند كه رهبري آن را ساباز چاندرابوس برعهده دارد، پيروي كنم.»
سروان «باروات سينگ» كه هنوز ورود انقلابيون هندي را به اردوگاه اسرا به ياد دارد در اين مورد مي گويد: «بوس ۵۰۰ نفر داوطلب كه قرار بود در آلمان آموزش ديده و سپس به هند اعزام شوند، مي خواست. همه دست هايشان را بالا بردند. هزاران تن از ما داوطلب شديم.»
بالاخره سه هزار اسير هندي در خدمت لژيون هند آزاد درآمدند. اما بوس به جاي آن كه از اين وضعيت خشنود باشد نگران بود. بوس نمي توانست قبول كند كه تانك هاي هيتلر مرزهاي روسيه چپگرا را كه او آن را تحسين مي كرد در مي نوردند. نا اميدي بوس زماني به اوج خود رسيد كه وي پس از «استالينگراد» دريافت ارتش شكست خورده آلمان ديگر در وضعيتي نيست كه بتواند نيروهايش را براي بيرون راندن انگليسي ها از هند ياري دهد. هنگامي كه انقلابيون هند در ماه مه ۱۹۴۲ با هيتلر ملاقات كردند، ترديدهاي بوس به يقين تبديل شد و او به عينه فهميد كه رهبر نازي بيشتر تمايل دارد مردانش را براي مقاصد تبليغاتي خود به كار گيرد تا پيروزي هاي نظامي. بنابراين در فوريه ۱۹۴۳ بوس از لژيونر هاي خود روي برگرداند و سوار بر يك زيردريايي به طور مخفيانه به ژاپن گريخت. در اين كشور وي توانست به كمك ژاپني ها نيرويي ۶۰ هزار نفره را براي برگزاري راهپيمايي در هند بسيج كند.
اما نيروهايي كه وي زماني آنها را در آلمان رهبري مي كرد، بدون رهبر مانده و بسياري از آنان از مبارزه نااميد شدند. پس از بالاگرفتن اختلافات در ميان آنان و حتي بروز شورش، فرمانده اعظم آلمان تصميم گرفت كه نيروهاي هندي را اول به هلند و سپس به جنوب غربي فرانسه اعزام كند. بالاخره اين نيروها پس از Day -D(روزي كه نيروهاي متفق توانستند با دادن تلفات سنگين سواحل نرماندي فرانسه را فتح كنند) تحت فرماندهي (هيلمر وافن) افسر ssهمراه واحدهاي نظامي ارتش آلمان از فرانسه عقب نشيني كردند. در واقع لژيون هند آزاد دست آخر به جاي آن كه انگليس را از هند بيرون كند زمينه خروج خود را از فرانسه و آلمان فراهم كردند.
يك سال بعد لژيونر هاي هندي به وطن خود بازگشتند و پس از طي يك دوره كوتاه محكوميت، از زندان آزاد شدند. اما هنگامي كه انگليس اقدام به محاكمه كردن سه افسرارشد در لژيون هند آزاد كرد، شورش هايي در ارتش هند به پا خواست و اعتراضاتي نيز در خيابان ها برپا شد. پس از آن كه انگليس دريافت ديگر ارتش هند به فرامين دولت دست نشانده اش در هند توجهي ندارد عقب نشيني كرد و بدين ترتيب زمينه كسب استقلال هند از انگليس فراهم شد. اما ديگر ساباز چاندرابوس زنده نبود تا تحقق آرماني را كه وي برايش مبارزه اي را پايه گذاري كرده بود شاهد باشد. وي در سال ۱۹۴۵ درگذشت.
از آن زمان ديگر كسي چيزي از سروان باروات سينگ و لژيونرهاي همرزمش نشنيد. پس از پايان جنگ جهاني دوم، دولت انگليس از افشاي داستان زندگي اين لژيونرها منع شد و اين مبارزه در پرونده ها بايگاني شد تا اين كه بالاخره در روزهاي اخير اطلاعاتي از اين پرونده به بيرون درز كرد. سروان سينگ و همرزمانش كساني هستند كه مي توانند روزهاي سختي را كه در گذشته پشت سر گذاشته اند به خاطر بياورند. آنان هنوز هم شاهداني زنده از ارتشي هستند كه زماني براي تحقق آرمان هند آزاد به طور مخفيانه در خدمت هيتلر درآمدند.

 
بالا