• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

جهان برزخ در مصر باستان

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
روح انسان پس از مرگ بعلت طلسمي که در جسد موميايي وي قرار ميدادند و يا بعلت دعاهايي که از کتاب " book of the dead" در مقبره مي نوشتند از جهان فاني به جهان برزخ و آخرت که در زيرزمين خاکي قرار داشت مسافرت مي نمود و در عبور از آخرين مرزکه در اين دو جهان وجود داشت هيچگونه ترسي بر وي عارض نمي شد و او را پس از انجام تشريفات بوسيله هورس و يا انوبيس دو خداوند عاليقدر در حضور قضاوت دادگاه واپسين حاضر ميکردند .

روح انسان به آستانه دادگاه بوسه مي زد و بتالار عدل الهي وارد ميشد .

اين تالار محوطه وسيعي بود که اوزيريس پادشاه جهان مردگان و نجات دهنده ارواح در انتهاي اين محوطه جاي داشت و در انتظار فرزند خود بود که از زمين خاکي مراجعت کند .

در وسط تالار يک ترازوي دقيق نصب شده بود و " مات " الهه عدالت و راستي براي توزين قلب روح انسان پهلوي ترازو مي ايستاد و نزد وي هيولايي بنام " امي ميت " حاضر بود .

پيکر اين هيولا طوري بود که هم در خشکي و هم در اب مي توانست زندگي کند و از بدن يک شير و يک اسب ابي و يک کرگدن ترکيب شده بود و در انتظار بود که روح مرده گناهکار شناخته شده را در کام خود فرو برد و نابود کند .

دور تا دور دادگاه تحت رياست اوزيريس چهل و دو خداوند حضور داشتند و هر کدام شمشير برنده و تيز در دست داشتند و اين خدايان بعضي بشکل انسان و بعضي بشکل جانداران ديگر بودند و بمنزله مستشاران و اعضاي دادگاه بشمار مي رفتند و هر کدام مربوط به يکي از شهرهاي سرزمين مصر وظيفه مخصوص داشتند و وجدان آدمي را از جهت مخصوص مورد مطالعه و آزمايش قرار مي دادند .

روح مرده در جلسه دادرسي بدون هيچگونه ترديد مي کوشيد پرسشهاي خدايان را بعبارت منفي پاسخ دهد و هر يک از اين خدايان را در نوبت خود مخاطب مي ساخت و هر کدام را با نام و نشان مي خواند و به اين وسيله چنين وانمود ميکرد که خدايان را مي شناسد و از دادرسي ترس و هراسي ندارد و در زمين خاکي به راستي و درستي زندگي کرده و کفران نعمت و بي ديني در وي وجود نداشته است .
هنگامي که نوبت به وزن و توزين مي رسيد آنوبيس و هورس دو خداوند عاليمرتبه خداي حقيقت را در يک کفه ترازو قرار ميدادند و اين خداوند بشکل يک پر از پرندگان که علامت و نشان حقيقت است نمايان مي گذشت و در کفه ديگر ترازو قلب روح آدمي جاي مي گرفت .

تات نتيجه را روي لوحه مخصوص مي نگاشت و اوزيريس وقتي دو کفه ترازو را برابر و يا قلب آدمي را سبکتر از کفه ديگر مي ديد ، حکم به نفع روح مرده صادر ميکرد و چنين مي گفت ( روح او را آزاد گذاريد هر کجا که مايل باشد برود و با خدايان و پارسايان محشور شود ).

در اين هنگام بود که روح انسان در شعف و شادي بوسيله کشتي مينوي به آسمان صعود ميکرد و در اين آسمان جاودان ميشد و مختار و مجاز ميگرديد در سرزمين خدايان به کشت و زراعت بپردازد و مراقب سد ها باشد بي انکه در کار پر زحمت اجباري داشته باشد
 
بالا