سرویس دینی جام:
در عرف مردم به كسي كه از نعمت خواندن و نوشتن محروم باشد و يا به فرد بي اطلاعي از مسائل، يا كم اطلاع بي سواد گفته مي شود كه مرادف با جهل است و در مقابل كسي كه خواندن و نوشتن را مي داند و يا فردي مطلع و آگاه از مسايل است به او با سواد گفته مي شود كه مرادف با علم است و بي سوادي و با سوادي افراد به مقتضاي شرايط محيطي، قبيله اي و اجتماعي و ... تفاوت مي كند.
ولي مفهوم جهل در آيات و روايات در مقابل عقل است، به اين معنا كه جاهل كسي است كه در مقام انديشه و يا عمل، غير واقع را به جاي واقع نشانده و بر اساس آن زندگي مي كند و اما عاقل به فردي اطلاق مي شود كه در دو جنبه انديشه و عمل واقع را درك كرده و حركت هاي ارادي اش بر واقعيت و حقيقت استوار است.
جهل تكيه بر غير واقعيت است و در واقع وابستگي انديشه اي و عملي به چيزي كه وجود عيني و خارجي ندارد، وجودي كه برايش ملاحظه مي شود، وجود فرضي است. وجودي كه رذايل و پستيها بر آن بنا شده است.
امير مومنان علي(ع) در اين مورد فرمود: جهل ريشه هر بدي است و نيز فرمود: جهل تباه كننده هر كاري است و به همين جهت آن حضرت جهل را دردناك ترين دردها معرفي كرد و در بيان ديگري چنين فرمود: جهل به معناي فوق در مقابل عقل است، يعني براي آن وجودي فرض شده كه به وسيله صفات پست و رذيله كه ازآن ناشي مي گردد تقويت مي شود.
جايگاه جهل كه ريشه هر بدي فساد و رذايل است بعد احساسي و تخيلي انسان است كه در مرتبه نازل از درك عقلاني قرار دارد. كسي كه در ارزيابي و شناخت واقعبات زندگي و به طور كلي تحليل هستي به دستگاه ادراكي تخيل و احساس تمسك جويد، دچار جهل مي شود، زير اين دستگاه ادراكي قادر به كشف واقعيات و حقايق هستي و حيات انساني نيست، زيرا مسايل مربوط به هستي و حيات آدميان فوق حّس و تخيل است و تفسير آنها در اين دستگاه نتيجه اش جهل به حقايق مربوط به هستي، جهل و انسان است. هر چند شخص متمسك به حس و خيال آن را واقع مي پندارد و آن را حقّ تلقي كند.
قرآن آناني كه بت را معبود خويش قرار داده اند پيرو ظن و گمان و پندار مي داند، زيرا معبود بودن بتها امري غير واقعي بوده و فقط وجود فرضي دارد و اين وجود فرضي معلول انديشه حسي و خيالي بت پرستان است.
قرآن در آيه مباركه ۳۶ سوره يونس مي فرمايد: و اكثر مردم جز از خيال و گمان باطل كه معلول تحليل و تفسيرهاي حسي و خيالي درباره هستي و جهان است پيروي نمي كنند. و روشن است كه به راستي ظن و خيال موهوم كسي را از حق بي نياز نمي كند و موهوم، حسي و خيالي هرگز جاي علم و يقين را نمي گيرد.
حق اين است كه جهان هستي ظهور و جلوه اراده، حكمت و قدرت و...خداست، پس او ربّ و مالك جهان و انسان است، او تنها معبود انسان و همه موجودات بايد باشد و اله بودن غير او پنداري بيش نيست و پندار عين جهل است. قرآن از اين مطلب پرده برداشته و درآيه مباركه ۶۶ سوره يونس مي فرمايد: آگاه باش كه به راستي هر چه درآسمانها و زمين است، مِلك خداست، و آنچه را مشركان و بت پرستان از غير خدا مي خوانند و پيروي مي كنند، پندار باطلي بيش نيست كه بر اساس حسّ و خيال يافته اند و اينها جز دروغ و غير واقع نمي گويند.
حاكميت پندارهاي حسي و خيالي با محكوميت عقل همراه است و نتيجه آن غفلت از مرتبه عالي نفس و فرو ماندن در مرتبه نازل"جسماني و حيواني" است.و ماندن در مراتب نازل و هدف ذاتي و نهايي قرار دادن غير الله رذيلت است كه از تفسير حسّي و خيالي هستي، جهان و انسان ناشي شده است. تفسري كه عين جهل است.و به همين مناسبت قرآن مجيد به كساني كه غير الله را معبود قرار داده اند صفت جاهل داده است. در سوره زمرآيه شريفه ۶۴ مي فرمايد: اي رسول ما به عبادت كنندگان غير خدا، بگو اي جاهلان آيا مرا امر مي كنيد كه غير خدا را بپرستم.
در نتيجه با توجه به بيان فوق روشن مي شود كه علت اساسي ماندن در مراتب نازل نفس "و خواسته هاي آن مراتب را هدف نهايي قرار دادن"حيات پنداري و هستي پنداري است. ثمره چنين ماندني وجود صفات رذيلت در نفس است و اعمال ناشي شده از چنين صفاتي هر چند ظاهرش زيبا باشد همراه با قبح فاعلي است و به بيان قرآن درآيات مباركه ۶۵-۶۶ سوره زمر؛ و حقيقتا به تو و همه پيامبران پيشين وحي شده، اگر به خدا شرك آوري"مشرك شوي" تمام اعمالت تباه مي شود و تو سخت از زيانكاران خواهي بود.بلكه تنها خدا را عبادت كن و از شكر گزاران باش
در عرف مردم به كسي كه از نعمت خواندن و نوشتن محروم باشد و يا به فرد بي اطلاعي از مسائل، يا كم اطلاع بي سواد گفته مي شود كه مرادف با جهل است و در مقابل كسي كه خواندن و نوشتن را مي داند و يا فردي مطلع و آگاه از مسايل است به او با سواد گفته مي شود كه مرادف با علم است و بي سوادي و با سوادي افراد به مقتضاي شرايط محيطي، قبيله اي و اجتماعي و ... تفاوت مي كند.
ولي مفهوم جهل در آيات و روايات در مقابل عقل است، به اين معنا كه جاهل كسي است كه در مقام انديشه و يا عمل، غير واقع را به جاي واقع نشانده و بر اساس آن زندگي مي كند و اما عاقل به فردي اطلاق مي شود كه در دو جنبه انديشه و عمل واقع را درك كرده و حركت هاي ارادي اش بر واقعيت و حقيقت استوار است.
جهل تكيه بر غير واقعيت است و در واقع وابستگي انديشه اي و عملي به چيزي كه وجود عيني و خارجي ندارد، وجودي كه برايش ملاحظه مي شود، وجود فرضي است. وجودي كه رذايل و پستيها بر آن بنا شده است.
امير مومنان علي(ع) در اين مورد فرمود: جهل ريشه هر بدي است و نيز فرمود: جهل تباه كننده هر كاري است و به همين جهت آن حضرت جهل را دردناك ترين دردها معرفي كرد و در بيان ديگري چنين فرمود: جهل به معناي فوق در مقابل عقل است، يعني براي آن وجودي فرض شده كه به وسيله صفات پست و رذيله كه ازآن ناشي مي گردد تقويت مي شود.
جايگاه جهل كه ريشه هر بدي فساد و رذايل است بعد احساسي و تخيلي انسان است كه در مرتبه نازل از درك عقلاني قرار دارد. كسي كه در ارزيابي و شناخت واقعبات زندگي و به طور كلي تحليل هستي به دستگاه ادراكي تخيل و احساس تمسك جويد، دچار جهل مي شود، زير اين دستگاه ادراكي قادر به كشف واقعيات و حقايق هستي و حيات انساني نيست، زيرا مسايل مربوط به هستي و حيات آدميان فوق حّس و تخيل است و تفسير آنها در اين دستگاه نتيجه اش جهل به حقايق مربوط به هستي، جهل و انسان است. هر چند شخص متمسك به حس و خيال آن را واقع مي پندارد و آن را حقّ تلقي كند.
قرآن آناني كه بت را معبود خويش قرار داده اند پيرو ظن و گمان و پندار مي داند، زيرا معبود بودن بتها امري غير واقعي بوده و فقط وجود فرضي دارد و اين وجود فرضي معلول انديشه حسي و خيالي بت پرستان است.
قرآن در آيه مباركه ۳۶ سوره يونس مي فرمايد: و اكثر مردم جز از خيال و گمان باطل كه معلول تحليل و تفسيرهاي حسي و خيالي درباره هستي و جهان است پيروي نمي كنند. و روشن است كه به راستي ظن و خيال موهوم كسي را از حق بي نياز نمي كند و موهوم، حسي و خيالي هرگز جاي علم و يقين را نمي گيرد.
حق اين است كه جهان هستي ظهور و جلوه اراده، حكمت و قدرت و...خداست، پس او ربّ و مالك جهان و انسان است، او تنها معبود انسان و همه موجودات بايد باشد و اله بودن غير او پنداري بيش نيست و پندار عين جهل است. قرآن از اين مطلب پرده برداشته و درآيه مباركه ۶۶ سوره يونس مي فرمايد: آگاه باش كه به راستي هر چه درآسمانها و زمين است، مِلك خداست، و آنچه را مشركان و بت پرستان از غير خدا مي خوانند و پيروي مي كنند، پندار باطلي بيش نيست كه بر اساس حسّ و خيال يافته اند و اينها جز دروغ و غير واقع نمي گويند.
حاكميت پندارهاي حسي و خيالي با محكوميت عقل همراه است و نتيجه آن غفلت از مرتبه عالي نفس و فرو ماندن در مرتبه نازل"جسماني و حيواني" است.و ماندن در مراتب نازل و هدف ذاتي و نهايي قرار دادن غير الله رذيلت است كه از تفسير حسّي و خيالي هستي، جهان و انسان ناشي شده است. تفسري كه عين جهل است.و به همين مناسبت قرآن مجيد به كساني كه غير الله را معبود قرار داده اند صفت جاهل داده است. در سوره زمرآيه شريفه ۶۴ مي فرمايد: اي رسول ما به عبادت كنندگان غير خدا، بگو اي جاهلان آيا مرا امر مي كنيد كه غير خدا را بپرستم.
در نتيجه با توجه به بيان فوق روشن مي شود كه علت اساسي ماندن در مراتب نازل نفس "و خواسته هاي آن مراتب را هدف نهايي قرار دادن"حيات پنداري و هستي پنداري است. ثمره چنين ماندني وجود صفات رذيلت در نفس است و اعمال ناشي شده از چنين صفاتي هر چند ظاهرش زيبا باشد همراه با قبح فاعلي است و به بيان قرآن درآيات مباركه ۶۵-۶۶ سوره زمر؛ و حقيقتا به تو و همه پيامبران پيشين وحي شده، اگر به خدا شرك آوري"مشرك شوي" تمام اعمالت تباه مي شود و تو سخت از زيانكاران خواهي بود.بلكه تنها خدا را عبادت كن و از شكر گزاران باش