• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

خاطرات سفر به گذشته ي انجمن

Nethunter

متخصص بخش شبکه و اینترنت
تستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت





خوب قضیه این تاپیک برای بی خبران از سفر به گذشته ما:نیش:
یه روز پاشدیم اومدیم انجمن بعد یه چرخی که زدیم یهو دیدیم ای داد ما رو دیروز انجمن پرت شدیم
با هزار مکافات اومدیم رو امروز یه چرخی دوباره زدیم دوباره پرت شدیم دیروز
هی اینجوری شدم :فکر: که اینجا چه خبره آخهههههههههه یهو دیدم علی هم با ماشین زمان اومده دیروز :نیش:
بعد نمی دونم چی شد رفتیم دوباره رو امروز هر چی به مریمی و آرشی تعریفیدیم خندیدن هی گفتن خوش به حالتون مارو هم ببرید دیروز
اما ما که نمی خواستیم ببریم اونارو خواستیم دلشان بسوزد:giggle: اما ماشین جادویی مارو گیر آوردن اونا هم اومدن دیروز و این تاپیک ساخته شد

حالا هی کیجی ویجی نزن چی شد اینجا کجاست یعنی چی دیروز امروز:غش:
خودم میگم
تغییر سرور داشتیم دیروز سرور جدید بود که دیتابیس یه روز قبل انجمنو رو میاورد بالا و زمان حال انجمن هم سرور قدیم بود
ما هی الان اون ساعت پرت میشیدیم این سرور اون سرور:giggle:
 
آخرین ویرایش:

Maryam

متخصص بخش ادبیات
خب بلاخره من هم اومدم گذشته ... :بدجنس:

باحاله ها ... یکم هم ترسناکه ...

احساس میکنم مرده شدم ... بصورت یه روح سرگردان در اومدم ...:ترس:
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
دوستاني كه پرت ميشن زمان گذشته ميتونن اينجا يادگاري بنويسن !
نميدونم به اين حرفم بخندم يا گريه كنم !!!

انجمن با امكانات وي‍ژه قابليت برگشت به زمان گذشته .ما سد زمان را براي شما ميشكنيم !:دعا:
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
دوستاني كه پرت ميشن زمان گذشته ميتونن اينجا يادگاري بنويسن !
نميدونم به اين حرفم بخندم يا گريه كنم !!!

انجمن با امكانات وي‍ژه قابليت برگشت به زمان گذشته .ما سد زمان را براي شما ميشكنيم !:دعا:


ای خدا ... منو بخور

آخه چرا باید این مدلی بشه ... هی میخوام نخندم بزنم رو تریپ ناراحت نوشه که نوشه ...

................................مریم
.........................:ناراحت:

میبینید دارم خودمو آتیش میزنم ... همش تقصیر پوریا هستش آهش ما رو گرفته بد هم گرفته ...هی من گفتم این کوزه رو بهش بدید ... گوش نکردید ... :گریه:
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
الان نزدیک نیم ساعته که ما توی گذشته موندیم ... این نیم ساعت مثل یه عمر بوده ... :ناراحت:

نه آبی ... نه برگی ... :دل شکسته:

کمک

هر چی صدا میزنیم کمک هیچ کس نیست تا به دادمون برسه ...

کســـــــــــی اینِِِِِِِِِِِِِِِِِِـــــــــــــجا هـــــــــــــــست ؟

:گریه:
 

somaye

New member
خوببببببببببببببببببببببب من تو گذشته هستم با یه کاربری جدید

قبلی نیومد بالا خوستم بیام یادگاری بنویسم :غش:
این امکانات انجمن منو کشته تو گذشته هم دیگه میاره مارو:غش:
 

somaye

New member
الهییییییییییییییییی من صبح در این جزیره ناشناخته بودم تک و تهنااااااااااااااااااااااا
آب و آذوقه ام تموم شد کشتیمون غرق شده بود و من تنها بازمانده ای این کشتی بزرگ بودم تو یه جزیره تنها

با ببر و پلنگو اینا جنگیدم تا زنده موندم :آه:

وای یهو دیدم یه کشتی دیگه غرق شد علی افتاد تو جزیره
وای یه کشتی دیگه غرق شد مریم افتاد تو جزیره
وای یکی دیگه آرشم اینجاستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت :غش:
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
خیلییییییییییی روزای پر هیجان خوبی بود :13:
هنوز هم گه گاهی اتفاقات جالب این چنینی برام اتفاق میوفته :ایرانجمن:
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
انجمن حکم یه بچه رو داره واسه ماهایی که از اون ابتدا بودیم...
و وقتی درحال بزرگ شدن بود در کنارش بودیم...
واقعا خاطرات زیبا و خوبی داره...
یادش بخیر...
امسال که بیاد انجمن 3 ساله میشه...
خوشحالم تو این انجمنم...
امیدوارم که تداوم داشته باشه و نوه و نتیجه هامون اینجا با هم صحبت کنند و بگن:

سلام نوه آدمین بزرگ علی...
:42:
سلام نوه مریم گلی...
:1:
ااااااااا تو نبیره آقا هوشنگی چشم آبی هستی....
:93:
نگوووووووووووو که تو نوه ماکسیما بوقلمون کشی ....منو ببین بینم...
:57:
شوخی میکنی امید فسیل بابابزرگ تو بود....
:adambarfy:
سوسک سبزی که میگفتن معروف به رابرته گرند فادر تو بود اوه مای گاد...
:mehdi:
ببین همش تقصیر مادربزرگته... باعث شد شهر ما سیل بیاد کی ؟ مگه عزیزجونت بارونی نیست...
:baroon:
آخر این بابابزرگ خسیست محمد 000 واست اون آدامس خرسی رو خرید...
:خونسرد:
این خط کش ننه آیداته... ناظم بود مگه؟؟...
:sanjaghi:
چی میگی تا اونجایی که واسمون تعریف کردن بابابزرگت اسمش فقط پلنگ بود ولی یه گربه بودها...
:47::91:
وااااااااااااااااای تو هم که مثل آقا بزرگت امین خان پشت موی هندی گذاشتی...
:77:
نسل سوم نیکول 1 ... نیکول 3 هستم...
:nicolnici::nicolnici::nicolnici:
نیا جلو بابابزرگت امین خیلی سوال میکرد ...مطمئنم تو هم مثل بابابزرگت هستی... نیا...
:24:
یه 360 درجه بچرخ... ببینم تو چقدر شبیه بنیامینی که ... بابابزرگت معروف به 360 نبود؟
:8:
ببینم جدة تو فاطمه دختری آنسوی دریاهاست....
:silverstar:
اااااااااااا این کیه .....شکم بزرگت منو یاد یکی میندازه... صبر کن ببینم... تو باید نوه داود شکمو باشی.... ههههه...
:غش::غش:

و....

واقعا فکرش رو بکنید... :98::98:
چقدر دلچسب و شیرین هست...
:بله::بله:



 

360درجه

متخصص بخش فیزیک
سلام به همه ی بچه ها گل...
راستش رو بخواید الان که پست آیدا رو دیدم یه لحظه دلم خیلی تنگ شد برای اون روزا ... داشتم یه این فکر میکردم که از این عمری که گذروندم چقدر تونستم ازش بهره برداری مفید داشته باشم( منظورت تحصیلی نیستا. چون به اون چیزی که میخواستم رسیدم) منظورم کلی بود.
آیدا خدا عمرت بده که باز باعث شدی یکمی به خودم بیام و ببینم از کجا اومدم و به کجا دارم میرم.
یادش بخیر اولین آشنایی من و امید و مریم خانم و آیدا تو یه تایپک بود تو انجمن ایرانیان(یک انجمن که قبل از این انجمن اکثر بچه ها قدیمی عضو اون بودن) که از همون اولش هم با کل کل شروع شد و من و امید و علی (ادمین همین سایت) یه طرف بودیم و مریم خانم و آیدا هم یه طرف . هیچ موقع اون لحظات یادم نمیره که همین طور بیخودی آمار پست هام تو یه روز از 30 رفت بالا یک درجه ارتقا کاربری پیدا کردم:خجالت2:
بعدش شدم مدیر و بعدش ........................ طبق معمول غیبم زد:سکوت:
و بعدش که اومدم یکی از اعضای سایت که باهاش تو ایرانیان اشنا شده بودم بهم گفت که اون انجمن منحل شد و علی جان هم برای اینکه بچه ها رو دور هم جمع کنه این انجمن رو با کمک عمو هوشنگ تاسیس کرده بودن.:83:
فقط یه حرف میتونم بگم:
یادش بخیر
در ضمن روزگار : خیلی داری به من و ملتم سخت میگیری. داداش این رسمش نیست. ما کمرمون از استخوان هستش نه از فولاد.
شاد باشید و کام روا زیر سایه ی حق:گل:
 
آخرین ویرایش:

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
:خنده2:
اون زمان ها به علت اینکه تازه با مسائل پیچیده تر فنی روبرو میشدم این اتفاقات زیاد برام روشن نبود، انجمن رو به جهت مشکلات سرور قبل در سرور جدیدی هاست کرده بودیم و دامین انجمن هنوز در شبکه به صورت کامل روی سرور جدید ست نشده بود و طی مدت 24 ساعت مرتب تعدادی از کاربران به جای سرور جدید به سرور قبلی متصل میدند و با یک انجمن خالی از سکنه روبرو میشدند!
آیدای عزیز اشاره ی بسیار درستی کرد اگر قدر امروز رو بدونیم مطئناً شرایط فعلی خیلی مناسب تر از شرایط گذشته هست البته یاد دوستی های قدیم هم بخیر منتها با توجه به تجربه خدمت شما عرض میکنم که مطمئن باشید دو سال دیگه هم نسبت به این روزها چنین خاطراتی در سطح وسیع تر توسط اعضایی که باقی موندند نقل خواهد شد و این رو من در این سالها بارها تجربه کردم.
هر فرصتی برای دوستی یک نعمت خداوند هست به شرطی که قدر دونسته بشه...!
 
آخرین ویرایش:

0mid

متخصص بخش ورزشی
هه واقعا یادش بخیر :نیش:
چقد اون موقع ها کل کل میکردیم با بچه های انجمن
حال همشونم میگرفتم همیشه :قلیون: :50: :سوت: :0mid:
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
باز این ریش سفیدای انجمن شروع کردند... اون قدیمااا:adambarfy::adambarfy::adambarfy::adambarfy::adambarfy::adambarfy:
بابا یکم ما جوونا رو تحویل بگیرین خب:زبون:
 
بالا