ریشه واژه خودشیفتگی و خودکامی به اسطوره یونانی که «نارسیوس» بود، برمی گردد.
نارسیوس، مرد جوان خوش سیمایی بود که بسیار مجذوب خودش شد، به نحوی که کنار آب می نشست و ارتباطی با کسی نداشت. سرانجام عاشق عکس در آب شد و پنداشت که حوری بهشتی است. بنابراین کوشید که او را بگیرد ولی چون کامیاب نشد، مایوس گردید و در پایان از این اندوه جان سپرد! این در واقع تعریف ویژگی فرد خودشیفته است. انسانی که صرفا به خویشتن می اندیشد و به قول یکی از روان شناسان صاحب نام؛ «تمام نیروی روانی وی به خودش معطوف است».
ترسم آن روز که در آینه خود نگری
عاشق خود شوی و دیده ز من برسپری
خودشیفتگی نوعی اختلال هیجانی اغراق آمیز است.
مبتلایان به این اختلال، با سایرین همدل نیستند، ولی نیاز دارند پیاپی از سوی آنان مورد تمجید واقع شوند. خودشیفتگی، پیامد توانش آدمی در پذیرش نیازها و خواسته های دیگران است. هرچند خودشیفتگان و خویشتن کامان، تصویری مبالغه آمیز از خویش دارند، اما از پنداره بسیار آسیب پذیری برخوردار بوده و غالبا با هویت خویشتن ناآشنایند.
اختلال یادشده کمتر از سایر اختلالات شخصیتی رخ می نماید و احتمال ابتلا بدان تقریبا یک درصد است. پاره ای مطالعات می نمایانند که اختلال مزبور بیشتر در مردان جوان روی می دهد. آسیب پذیری در عزت نفس، شخص مبتلا به خودشیفتگی را نسبت به انتقاد یا شکست خیلی حساس می کند. گرچه امکان دارد آنان این موضوع را آشکارا بروز ندهند، ولی خرده گیری از ایشان سبب دل آزاری، احساس حقارت، کم ارزشی، تهی بودن و پوچی در آنها می شود. اینان در برابر توهین، غضب یا هجوم متقابل و گستاخی نشان می دهند. بیشتر اوقات چنین تجاربی به انزوای اجتماعی و یا تحقیر می انجامد. روابط بین فردی و عملکرد اینگونه اشخاص اکثر مواقع با مشکل روبه رو می گردد.
این اختلال ممکن است در عهد خردسالی همه افراد وجود داشته باشد.
برای این اختلال یک علت مشخص شده وجود دارد و آن این است که فرد خودشیفته احتمالا در همدلی و روابط عاطفی با مادر خویش دچار مشکل بوده و یا اینکه از سوی پدر و مادرش، مخصوصا مادر، در همان اوایل زندگی مطرود شده است!آمارها شیوع ثابت شده شمار افراد خودکامه در کل جمعیت را حدود یک درصد پیش بینی کرده اند که البته تصور می رود عده ایشان، شایع تر از این رقم باشد. همچنین ازتعداد افرادی که به درمانگاه ها و مراکز پزشکی تخصصی رجوع می کنند، حدود ۲تا ۱۶درصدشان به چنین اختلالی مبتلا هستند.
وجود ناهمگونی و به هم ریختگی در روابط این افراد، گذشته از روابط خانوادگی و زناشویی، روابط بین فردی و شغلی را هم در بر می گیرد.
افسردگی و اضطراب بیمارگونه، گرایش به میگساری و مواد مخدر و... در بیشتر مواقع در پی بیماری مورد بحث بروز می کند.
برای کمک به این بیماران، انواع شیوه های درمانی روان شناسی همچون روان درمانی فردی، گروهی و محیط درمانی به کار بسته می شود. البته اگر فرد خودشیفته در برابر این راهکارها ایستادگی کند، هیچ یک از ایشان را یارای آن نیست که مفید واقع شوند. اینان حتی ممکن است در برابر پزشک معالج هم از خود مقاومت شدیدی نشان دهند.
از بین همه این شیوه های درمانی، گروه درمانی بیشتر سودمند است.
نارسیوس، مرد جوان خوش سیمایی بود که بسیار مجذوب خودش شد، به نحوی که کنار آب می نشست و ارتباطی با کسی نداشت. سرانجام عاشق عکس در آب شد و پنداشت که حوری بهشتی است. بنابراین کوشید که او را بگیرد ولی چون کامیاب نشد، مایوس گردید و در پایان از این اندوه جان سپرد! این در واقع تعریف ویژگی فرد خودشیفته است. انسانی که صرفا به خویشتن می اندیشد و به قول یکی از روان شناسان صاحب نام؛ «تمام نیروی روانی وی به خودش معطوف است».
ترسم آن روز که در آینه خود نگری
عاشق خود شوی و دیده ز من برسپری
خودشیفتگی نوعی اختلال هیجانی اغراق آمیز است.
مبتلایان به این اختلال، با سایرین همدل نیستند، ولی نیاز دارند پیاپی از سوی آنان مورد تمجید واقع شوند. خودشیفتگی، پیامد توانش آدمی در پذیرش نیازها و خواسته های دیگران است. هرچند خودشیفتگان و خویشتن کامان، تصویری مبالغه آمیز از خویش دارند، اما از پنداره بسیار آسیب پذیری برخوردار بوده و غالبا با هویت خویشتن ناآشنایند.
اختلال یادشده کمتر از سایر اختلالات شخصیتی رخ می نماید و احتمال ابتلا بدان تقریبا یک درصد است. پاره ای مطالعات می نمایانند که اختلال مزبور بیشتر در مردان جوان روی می دهد. آسیب پذیری در عزت نفس، شخص مبتلا به خودشیفتگی را نسبت به انتقاد یا شکست خیلی حساس می کند. گرچه امکان دارد آنان این موضوع را آشکارا بروز ندهند، ولی خرده گیری از ایشان سبب دل آزاری، احساس حقارت، کم ارزشی، تهی بودن و پوچی در آنها می شود. اینان در برابر توهین، غضب یا هجوم متقابل و گستاخی نشان می دهند. بیشتر اوقات چنین تجاربی به انزوای اجتماعی و یا تحقیر می انجامد. روابط بین فردی و عملکرد اینگونه اشخاص اکثر مواقع با مشکل روبه رو می گردد.
این اختلال ممکن است در عهد خردسالی همه افراد وجود داشته باشد.
برای این اختلال یک علت مشخص شده وجود دارد و آن این است که فرد خودشیفته احتمالا در همدلی و روابط عاطفی با مادر خویش دچار مشکل بوده و یا اینکه از سوی پدر و مادرش، مخصوصا مادر، در همان اوایل زندگی مطرود شده است!آمارها شیوع ثابت شده شمار افراد خودکامه در کل جمعیت را حدود یک درصد پیش بینی کرده اند که البته تصور می رود عده ایشان، شایع تر از این رقم باشد. همچنین ازتعداد افرادی که به درمانگاه ها و مراکز پزشکی تخصصی رجوع می کنند، حدود ۲تا ۱۶درصدشان به چنین اختلالی مبتلا هستند.
وجود ناهمگونی و به هم ریختگی در روابط این افراد، گذشته از روابط خانوادگی و زناشویی، روابط بین فردی و شغلی را هم در بر می گیرد.
افسردگی و اضطراب بیمارگونه، گرایش به میگساری و مواد مخدر و... در بیشتر مواقع در پی بیماری مورد بحث بروز می کند.
برای کمک به این بیماران، انواع شیوه های درمانی روان شناسی همچون روان درمانی فردی، گروهی و محیط درمانی به کار بسته می شود. البته اگر فرد خودشیفته در برابر این راهکارها ایستادگی کند، هیچ یک از ایشان را یارای آن نیست که مفید واقع شوند. اینان حتی ممکن است در برابر پزشک معالج هم از خود مقاومت شدیدی نشان دهند.
از بین همه این شیوه های درمانی، گروه درمانی بیشتر سودمند است.
آخرین ویرایش: