این حق من نبود یادت بره منو
یادت بره همه روزای روشن و
روزای روشن و
یادت بره نگام دلواپس تو بود
دستهای بی کسم تنها کس تو بود
این حق من نبود تو بی خبر بری
من ساده باشم و تو ساده تر بری
منکه رو حرف تو حرفی نمیزنم
من بعد رفتنت با دلخوشی بدم
من مبتلا به تو تو در فکر فریب
این حق من نبود
میترسم از فریب از سایه ی غریب
این حق من نبود
این حق من نبود
شکستی عهد تو گفتی نمی بری
کجا بردی دلو کجا بردی دلو
ساکت شدم ولی رضایتی نبود
درد و غمم زیاد شکایتی نبود
شکایتی نبود
منکه به پای تو مشسته ام ولی
شکستی قلبمو گفتی مسافری
این حق من نبود
تو این شهر غریب اسیر تو بشم
با نیرگ و فریب
یادت بره همه روزای روشن و
روزای روشن و
یادت بره نگام دلواپس تو بود
دستهای بی کسم تنها کس تو بود
این حق من نبود تو بی خبر بری
من ساده باشم و تو ساده تر بری
منکه رو حرف تو حرفی نمیزنم
من بعد رفتنت با دلخوشی بدم
من مبتلا به تو تو در فکر فریب
این حق من نبود
میترسم از فریب از سایه ی غریب
این حق من نبود
این حق من نبود
شکستی عهد تو گفتی نمی بری
کجا بردی دلو کجا بردی دلو
ساکت شدم ولی رضایتی نبود
درد و غمم زیاد شکایتی نبود
شکایتی نبود
منکه به پای تو مشسته ام ولی
شکستی قلبمو گفتی مسافری
این حق من نبود
تو این شهر غریب اسیر تو بشم
با نیرگ و فریب