معمولاً پيش مي آيد که کودک در سنين 5 تا 8 سالگي چيزي را از مغازه يا همکلاسي اش در مدرسه بدزدد. در چنين شرايطي براي اين که کودک يکسري موارد مهم و اساسي را در زندگي بياموزد و از طرفي براي اجتناب از وارد آوردن ضربه روحي بر او، اتخاذ تدبيري مناسب و شايسته از سوي والدين امري لازم و ضروري است.
چه چيزي کودک را به دزديدن سوق مي دهد؟
اين سؤال مناسب ترين پرسشي است که هرگاه کودک دست به چنين اقدامي مي زند، والدين بايد از خودشان بپرسند. دزدي در اين سن مي تواند دلايل آگاهانه و ناآگاهانه تأييد شده اي داشته باشد که در زير نگاهي اجمالي به اين دلايل مي اندازيم:ميل:
در چنين حالتي کودک به شما خواهد گفت که ميل به دزديدن بسيار قوي تر از ديگر تمايلاتش است و او فکر نکرده دست به چنين کاري خواهد زد، چرا که شيء مورد نظر به شدت او را به سمت خود کشيده. اين موضوع مربوط به ميل و خواسته اجتناب ناپذيري است که از درون او را وادار مي کند تا شيء مورد نظر را داشته باشد. ادعاي کودک يک چيز است:« نمي توانم جلوي ميلم را بگيرم».کمبود محبت:
در برخي از موارد، دزديدن يک شيء ممکن است به خاطر کمبود محبت باشد. کودک که خود را در چنين شرايطي مي بيند، براي جبران کمبودهاي عاطفي اش سعي مي کند با اشياي مادي خود را دلخوش کرده و آن را جايگزين مسايل ديگر کند. اين نوع دزدي مي تواند بارها توسط کودک انجام شود و تکرار آن مي تواند در کودک نشانه هاي بيماري افسردگي را شديدتر کند. در چنين مواردي توصيه مي شود که حتماً کودک تحت نظر يک روان درمان قرار بگيرد.تقليد:
در اين مورد کودک به طور ناآگاهانه اي دوست دارد مثل فرد ديگري بوده و از او تقليد کند.اين ميل در کودک خيلي زود شکل مي گيرد. درواقع او در مهد کودک هنگامي که مي بيند کودک ديگري با سطل زردرنگ بازي مي کند، تمايل دارد آن را بردارد تا مثلاً احساس کند شبيه ديگران است. اين حس در کودک هنگامي که بزرگ تر مي شود، به صورت ديگري تغيير مي يابد؛ آنها دوست دارند به شيوه اي کاملاً متفاوت با ديگران زندگي کنند و براي رسيدن به اين امر ممکن است دست به هر کاري بزنند.تخطي از خط ممنوعه:
در چنين حالتي کودک مي خواهد قوانيني که مي شناسد را مورد آزمايش و بررسي قرار دهد. او به دنبال اين است تا بفهمد چه اتفاقي مي افتد. هنگامي که او خط ممنوعه را رد کرده و کارهاي منع شده را انجام مي دهد، از اين کار لذت برده و در درون حس مي کند که کاملاً قدرتمند است و در چنين حالتي کم پيش مي آيد تا احساس گناه و مجرم بودن کند. کودک با راز خود تنهاست و بدون ترديد نياز به کسي خواهد داشت که بتواند از اين وسوسه نجات يابد.