• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

دل نوشته ها...

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
يك روز اندوه من همچون باران از آسمان دلم بيرون مي شود...
يك روز شادي من همچون طلوع خورشيد زيبا مي شود...
يك روز آرزوهايم رنگين كمان مي شود...
يك روز دلتنگيهايم مثل آخرين قطار رفتني مي شود...
يك روز لبخندم به زيبايي گل مي شود...
يك روز...
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
ديگر به خلوت لحظه ‌هايم قدم نمي‌گذاري

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]ديگر آمدنت در خيالم آنقدر گنگ است که نمي‌بينمت


[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]من مبهوت مانده ام

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]که چگونه اين همه زمان را صبورانه گذرانده اي

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]من نگاه ملتمسم را

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]در اين واژه ها پر کرده ام که شايد

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]ديگر زبانم از گفتن جملات هراسيده است

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]و دستهايم بيش از هر زمان ديگر نام تو را قلم مي زنند

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]و در اين سايه سار خيال

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]با زيباترين رنگها چشمهايت را به تصوير مي کشم

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]نگاهت را جادويي مي کنم

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]که شايد با ديدن تصوير چشمهايت جادو شود

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]تا به حال نوشته بودم؟

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]به گمانم نه
[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]پس اينبار برايت مي نويسم که

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]نوشته هايت سر خوشي را به قلبم هديه مي کنند

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]مي‌خواهمت هنوز

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]گاه چنان آشفته و گنگ مي شوم

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]که ترديد در باورهايم ريشه مي دواند

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]اما باز هم در آخرين لحظه تکرار مي کنم

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]که حتي اگر چشمانت بيگانه بنگرند

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]می خواهمت هنوز

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]هيچ باراني قادر نخواهد بود

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]تو را از کوچه انديشه‌هايم بشويد

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]و اينها براي يک عمر سرخوش بودن و شيدايي کردن ، کافي است

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]به گمانم در وراي اين کلمات مي خواستم بگويم که

[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif][FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]دلتنگت شده ام به همين سادگي....
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
صدای باز و بسته شدن پنجره را می شنوم
نور چشمانم را میزند
آنسوی پنجره پیدا نیست
باد روی تنم می لغزد
ذره های تیره ی شب این سوی پنجره روی صورتم می غلتد
من با تاب و تب
ذذره ها را می کاوم
تکه های شب
ذره های روز
همه را می کاوم
قطعات را کنار هم میچینم
همیشه قطعه گمشده ای هست
و تو
چه زود گم میشوی در ابهام تکه های گم شده
همانوقت که ریز ریز شدی
میدانستی چه لطفی دارد یکی نبودن..همه بودن
آسمان بی مرز ، ماهی های خیس، صدای باد، قاصدک های ِ بودن
همه بوی تورا میدهند
هیچ یک تو نیستند
چقدر چیدن این همه تکه سخت است
و من مدام تکه ها را گم میکنم
تو را گم میکنم توی خنده هایم، گریه هایم
پنجره را باز کن
عینک ته استکانی ات را بزن
مرا گم نکن
تو مرا گم نکن
"مرا با رنج بودن تنها مگذار"
من همان نقطه ی برخورد توام بازمین
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد


به زماني فکر می کنم

که بی چتر

زیر باران

تنها ماندم
 
آخرین ویرایش:

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
تنهايی را دوست دارم زيرا بی وفا نيست ...


تنهايی را دوست دارم زيرا عشق دروغی در آن نيست ...


تنهايی را دوست دارم زيرا تجربه کردم ...



تنهايی را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست


178.gif
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
مثل يه شبح
زير سقف دارم ميچرخم،
به همه جاهايي كه قراره بي تو زندگي كنم سر ميزنم...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
دلم براي تنهايي مي سوزد
چرا هيچ كس او را دوست ندارد
جرم تنهايي چيست كه هيچ كس او را نميخواهد؟
ديشب تنهايي از اتاقم گذشت
دنبالش دويدم ولي رفته بود
تنهاي تنها در نيمه شب او را مرده يافتم
از گريه چشمانش سرخ بود
برايش گريستم
آخر او نيز از تنهايي مرده بوده بود
تنهايي مرد و من تنهاتر شدم...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
دنيا و افرادش عادت كرده اند كه به چيزهاي بي اهميت چنان اهميت دهند،‌
كه اهميت موارد با اهميت در لواي اين اهميت دادن ها پنهان شود.
 
آخرین ویرایش:

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
در گلدان بي خيالي دانه هاي آرزو كاشتم،‌
تا شايد در اين گلدان حداقل يك آرزو جوانه زند...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
داغ دلم را تازه می کند
این بهار تازه وارد
وقتی همه ی گل ها را می آورد
جز تو...
 
آخرین ویرایش:

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
باز هم می گویم

خداوند

پاورچین
پاورچین

آرام
آرام

از روی پرچین تنهاییت می پرد

و پای در میان باغچه ی زندگیت می نهد


 
آخرین ویرایش:

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
چه سرد است میان حرفهایت
میان حرفهایت چه سرد است
سردی از من و هوا نیست
سردی از عمق درون است
سردی از خاطره هاست
 
آخرین ویرایش:

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
زندگی آوازیست مملو از شادی و غم
و چه کوتاه است این
خوش به حال آنکس که به وقت خواندن
فکر آسایش مردم باشد
 
آخرین ویرایش:

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
خيلي وقت است
دور از زمان ذهنم خميده گرديده...
خيلي وقت است
من نه ابراز شادي ميكنم
و نه تظاهر به خوشحالي...
خيلي وقت است صبرم به پهناي تاريكي
و به بلندي كوه گرديده...
خيلي وقت است تنهايي ديگر غير قابل بيان گرديده...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
دوستي واقعي در قلب است
كه بركت آن در عمق درون ما وجود دارد
نميدانيم چطور اين بهترين حادثه زندگيمان رخ مي دهد
و يا چطور ميتواند شروع شده باشد
اما شادي آن را به ارمغان مي آورد
و شما متوجه مي شويد كه
دوستي واقعي گرانبهاترين هديه است...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
من در چشم انداز ديروز ديدم...
ايل و تبار خاكستري را...
كه در ساعت شيطان فرار مي كردند ...
و پايمال كردن زمين را ....
با قرباني كردن گل سرخ عاطفه ها ...
ودر خشمي از به قدرت رسيدن غرور...
اين همه آرزوي مرده را چه كسي در دره ذهنمان دفن مي كند ؟
در نشانه اي از گل خون قرم سكوت...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
آرزوهارا مرور میکنم
دیدار
آشنایی
دوستی
جدایی اما...
آرزویم نبود
 
آخرین ویرایش:

eliza

متخصص بخش
[FONT=Vazir,helvetica,sans-serif]کاش سکوت نمی کردم
کاش با صدای رد برق سرم را بالا برده بودم
که می دیدم چه خبر است
اما دیگه دیر شده
باران باریده
!
[FONT=Vazir,helvetica,sans-serif]و اسمان لبخند رنگی میزند
ولی برای من نیست
دیر شده!
نتونستم
کم اوردم
اما
مگه من نبودم، دنبال آسمان پس چرا ؟
حالا بارون امده ولی من چتر دارم
اما دوستم زیر بارون
اسمان او را دوست دارد
خودش به من گفت
من باروم نمی شد
دوستم بی خبراز دل من گفت:
دستو قلاب کن من می خوام برم اون بالا
نمیدونم دستم طاقت دارد
تا نگه دارد
دلم نیود، آسمون مشتاقش بود
قلاب کردم
کی فکرشو می کرد من عاشق آسمون نقره ای باشم
ولی اسمون عاشق
...


__________________
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
هواي حوصله ابري ست
چشمي از عشق ببخشايم تا رود آفتاب بشويد دلتنگي مرا
هنوز عشق در حول و حوش چشم تو مي چرخد
از من مگير چشم ،
دست مرا بگير و كوچه هاي محبت را با من بگرد
يادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامي دلها معنا شود
آنگونه عاشقم كه حرمت مجنون را احساس ميكنم .
آنگونه عاشقم كه نيستان را يكجا هواي زمزمه دارم .
آنگونه عاشقم كه هر نفسم شعر است

چشم تو شعر ، چشم تو شاعر است
من دزد شعرهاي چشم تو هستم
 
بالا