• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

دل نوشته ها...

sinareza

متخصص بخش ادبیات
سیـــر نمــــــی شود دلم ، هرچه نظر به تو کنم
دور مشــــو ز منظـــــرم ، جز تو چه آرزو کنم

روی تو را چو دیده ام ، بوی خوشت شنیده ام
از همـــه دل بــریــده ام، جـــز تو چه آرزو کنم

گرچه زمن گسسته ای،عهد و وفا شکسته ای
عشق مرا زدل برون ،دل به خسان تو بسته ای

تیــــغ جفـــا بر دل من ، پشت مـرا تو خسته ی
بــا تـــن زار و خستــه ام، جز تو چه آرزو کنم

در طلبت چـــه شادمان ، بی سر و پا شدم دوان
سینـــه سپــر مقــــابـــــل تیـــر و کمان دشمنان

آه چـــرا تــــو بسته ای ، راه بــه یارخسته جان
از تــــــو نشان ندیده ام ، جــز تـو چه آرزو کنم

ای مــــه بــــا وفای من ، دلبـــر خوش ادای من
خود تو بگو چه کرده ام ،چیست گنه خطای من

گـــر گنهم شــــد عاشقی ، ایـــن نبود سزای من
از تـــــــو به جان رسیده ام جز تو چه آرزو کنم

دیـر تـــــو را گـــزیده ام همچـو کمان خمیده ام
گوش کشـــــان بــه راه تو در شب تار و تیره ام

هرچه نشـــانـــه شد مرا گــــم شده بی نشانه ام
نــــور دو چشـــم و دیده ام ، جز تو چه آرزو کنم
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
قلب ما چون باغ است
گاه سر سبز و پر از سوسن و سرو
گاه پاییزی و غمگین ، پر درد
گاه سرد و نگران و بیمار
گاه سوزان و پر از اتش و اه
فصل فصل این باغ از درون خود توست
باغبان این باغ فکر و اندیشه ی توست
تو چو پر شور ز ایمان باشی
باغ قلبت شاد است
،بلبلان می خوانند
و تو خود می رقصی در این باغ
گاه پاییز دلت می اید
و دلت زرد و کبود ،پر غم
پر ماتم
و تمام گلها می سوزند و تو خود می نالی
آسمان ابری و بارانی و چشمان تو مرطوب
و تو خود می دانی آسمان دل تو خیس شده از باران
دلکم این را تو بدان
از پس این باران اسمان آبی مهمان است

و لبت خندان است
باز کن پنجره ی شاد دلت را ای دوست
باغبان دل تو در راه است
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
هربار به تو فکر می‌کنم
یکی از دکمه‌های‌م شل می‌شود
انقراض آغوش‌م یک نسل به تأخیر می‌افتد
و چیزی به نبض‌م اضافه می‌شود
که در شعرهایم نمی‌گنجد
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
من بودم
او بود
خوشبخت در یک جزیره ی دورافتاده ی متروک
همه چیز عالی بود.....
قبل از آنکه قایقی بیاید!
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
چشمانم را بسته ام و گذاشته ام ثانیه ها لحظه هایم را اعدام کنند .

در برابر روزها خسته تر از آنم كه حرفی بزنم،

یا شايد فريادي از سر سكوت

تنهايي هر روزه ام پر رنگتر از هميشه گذشته را به رخ دلتنگي كهنه مي كشد.

اینجا کسی نیست براي شكستن روزه سكوت ياري ام كند.

وقتی دلم تو را می خواهد ؛

وقتي اميد ديدنت از طولاني ترين ياس ها هم طولاني تر مي شود،
خیال بودنت را هم نمي خواهم !
وقتي دستانم را رها می کنم و نيستي تا آنها را بگيري

باورم مي شود اين منم كه نيستم ، نه تو!
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]بی تو شبهایم بی انتهاست و روز هایم کم فروغ و کوتاه اما هنوز آسمان شب کویر دلم را دوست دارم.

[FONT=georgia,Vazir,times,serif]به این امید زیر ابهتش به خواب می روم که شاید تو هم غرق چشمک های ستاره هایش
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]شده باشی، یا به یاد من ،به همان مهتابی می نگری که از شرم نگاههایم
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]هر شبش سفید تر ازقبل است.
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]خرسندم که بر زمین سنگین
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]و شرمنده از سیل گناه
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]جایی نداریم .
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]شاید
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]جای ما آن بالاست
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]پیش خدای دوستی ها...
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]همه ی ماه و ستاره های شب دلم را به تومی دهم
[FONT=georgia,Vazir,times,serif] تا ازآن روزی روشن٫بلند و بهاری در زندگیت بسازی...
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]وقتی دل تنها کالاست که خدا شکسته آن را می خرد پس چرا به دست
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]کسی که دلم را شکست بوسه نزنم؟!تنها بنایی که اگر بلرزد محکم تر می شود دل است.
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]من و تو برای رسیدن به هم هیچ چیز کم نداشتیم به غیر از یک معجزه!کاش به زمانی برگردم که
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]تنها غم زندگیم شکستن نوک مدادم بود.
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
یک ساعت که آفتاب بتابد ،

خاطره آن همه شب های بارانی از یاد میرود

این است حکایت آدم ها ،

فراموشی

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
هي چرخ مي زنم
چرخ
زمين مدام مي چرخد
و روز
وشب
و من



دايره كوچك مي شود من بزرگ مي شوم
مي افتم
آغوشم را باز مي كنم
زمين اندازه من است !
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
وقتي زندگي سخت مي گيرد تازه مي فهمم كه خيلي چيزهاي را هنوز بايد ياد بگيرم مثلا این حقیقت را که:
زيباترين گل .....
رز سرخ است .....
اما قسمتش .....
فقط خار است
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
پاييز هيچ حرف تازه اي براي گفتن ندارد

با اين همه از منبر باد که بالا مي رود

برگ ها چه زود به گريه مي افتند!!!
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
باران باران
خان ه سيا ه است!
__________________
member25629.gif
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
\-\/\;\-\^
=\__\\\/;//
//\[];'
يايد خط خطى كنم دفتر خاطراتم را
تا نرم سراغ تنها ييام
ولى جه ميشه كرد تنهاى ها خودش مياد سراغت
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
این دو دست خالی
از دوری ها خسته اند
از لحظه هایی که نیامده
یک به یک خط میخورند...
چشمهای منتظرم
در کنار راه بی راهی که هرگز
به دستهای تو نمیرسند، خشکید!!!!
بیا این جاده مال تو...
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
آمدنت را به کدامین امید باور کنم ...

یادت هست ؟!
رفتنت در باورم نبود
آن روز باورم دادی
آمدنت ذره ای در باورم نیست
امروز باورم ده
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به تنهائی ام نیاز دارم

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]که حواسم را

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif][SIZE=+0]پرت نکند چیزی ، از نبودنت [FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]. . .[/SIZE]
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
زنگ دنیـــا



هیچ می دانید که
آخرین زنگ دنیا کی می خورد؟


خدا می داند، ولی ...
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت.

آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود.

و آنروز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود!

سوالی که بیش از یک بار نمی توان به آن پاسخ داد.

خدا کند آنروز که آخرین زنگ دنیا می خورد،
روی تخته سیاه قیامت اسم ما را جزء خوبها بنویسند.

خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح آنقدر در حیاط نمانده باشیم که
حیات را از یاد برده باشیم.

خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم

و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم

و بدانیم که دفتر دنیا؛ چرک نویسی بیش نیست

چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
باید گذشت و از پل فردا عبور کرد ..


باید تمام ثانیه ها را مرور کرد ..


هر چند مشکل است ولی رخت تازه ای ..



بر قامت سیاه شب از جنس نور کرد ..
 
بالا