• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

دوست يابي

rahnama

پدر ایران انجمن
اگر اندكي دقت كنيد،متوجه خواهيد شد كه شما آگاهانه يا نا خودآگاه به دنبال دوست يابي هستيد. اما آيا تاكنون فكر كرده ايد كه دوستي چيست و دوست حقيقي كدام است؟
از آنجا كه انسان موجودي اجتماعي است،صرف نظر از اينكه در چه جامعه اي زندگي مي كند طبعاً به دنبال يافتن ياران و دوستان و همراهاني براي خود مي باشد. البته چون اين گزينش در ميان اقوام و ملل مختلف،شكلهاي متنوعي پيدا مي كند و با انگيزه هاي گوناگون و يا بر اساس احساسات متفاوت عقلاني،عاطفي و غير از آن به وجود مي آيد؛تعاريف مختلفي نيز از اين واژه ارايه شده است. گروهي دوستي را صرفاً به معناي همان (معاشرت) دانسته اند. گروهي ديگر بر اين باورند كه دوستي عبارت است از پيدا شدن يك نوع ارتباط خاص كه در مقاطع مختلف و يا در زماني خاص،ميان افراد پيدا مي شود. برخي ديگر معتقدند كه دوستي،يك نوع قرارداد اخلاقي است كه با انگيزه هاي خاصّ دنيوي و اخروي بين افراد به وجود مي آيد. به هر حال قبل از آنكه بدانيم دوست خوب كيست و دوست بد كدام است؛بايد ديد ما چه تعريفي از (دوستي) داريم زيرا دوستي هم مي تواند صحيح و هم نا صحيح باشد.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
دوستي يعني چه؟
در تفسير الميزان در توسيف كلمه ي (أخِلاء)،دوستي چنين تعريف شده است: كلمه ي أخِلاء جمع خليل به معناي دوست است. و اگر دوست را خليل گفته اند بدان جهت است كه آدمي،خُلّت يعني حاجت خود را به او مي گويد. و ظاهراً مراد از اخلاء،مطلقِ كساني است كه با يكديگر محبت مي كنند. چه متقين و اهل آخرت كه دوستي شان با يكديگر به خاطر خداست (نه به خاطر منافع مادي) و چه اهل دنيا كه دوستي هايشان به منظور منافع مادي است. (1)
در كتاب المحجه البيضاء،دوستي چنين تعريف شده است:
(دوستي يعني همنشيني،معاشرت و گفتگوي انسان با افرادي كه به آنها علاقه و محبت دارد،زيرا با غير دوست معمولاً كسي قصد معاشرت ندارد. اين دوستي و ارادت و محبت يا لِذاته است (2) و يا مجازي و واسطه اي است كه انسان به وسيله ي آن به دوست حقيقي برسد). (3)
بنابراين دوستي ها ممكن است بر اساس منافع مادي و خواهش هاي نفساني و اغراض و احساسات باشد و يا بر اساس يك انگيزه ي صحيح. با استفاده از آنچه گذشت،دوستي صحيح بر اساس معيارهاي ديني را اينچنين تعريف مي كنيم:
محبت،علاقه،ارتباط روحي،حسن معاشرت و گفتگو ميان دو فرد و يا بين افراد جامعه با ملاك صحيح و انگيزه اي الهي به طوري كه دوستان بر اساس آن بتوانند نيازهاي فردي و اجتماعي و احتياجات دنيوي و اخروي خود را تأمين كنند.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
دوستي حقيقي
اين نوع از دوستي مخصوص اولياء و مؤمنان واقعي است كه تمام ارادت و انس و محبت خود را نسبت به خداوند تبارك و تعالي و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) صرف نموده اند. آري اينان نخبگان عالم و كساني هستند كه از غير دوست رسته و به دوست پيوسته اند و آنچنان لذت اين دوستي را چشيده اند كه حاضر نيستند دنيا و آنچه در آن است را با لحظه اي انس و محبت و مناجات با خداي تعالي و ارادت به ساحت معصومين (عليهم السلام) عوض كنند. زيرا آنان خود مصداق واقعي.
(والَّذِينَ آمَنُوا أشَّدُّ حُبّاً لِلّه). (4)
آنان كه ايمان دارند بيشترين محبت و عشقشان به خداست.

فرازي از مناجات
معلّمان بزرگ محبت و پرچمداران راستين عبوديت،ائمه ي هدي صلوات الله عليهم اجمعين هستند. در اينجا فرازي كوتاه از مناجات سيد العارفين علي بن الحسين حضرت امام سجاد (عليه السلام) را مي آوريم كه اين جملات خود گوياي آن است كه دوستان حقيقي كيان اند.
لِقاؤكَ قُرَّهُ عَيْني وَ وَصلُكَ مُني نَفْسي وَ إلَيكَ شَوْقِي و في مَحَبَتِكَ وَ لَهي و إلي هَواكَ صَابَتي وَ رِضَاكَ بُغْيَتِي وَ رُؤيَتُكَ حاجَتي وَ جِوارُكَ طَلِبَتِي وَ قُرْبُكَ غايَهُ سُؤالي وَ في مُناجاتِكَ رَوْحي وَ راحتي وَ عِنْدَكَ دَواءُ عِلَّتِي وَ شِفَاءُ غُلَّتِي وَ بَرْدُ لَوْعَتي وَ لا تَقطَعني عَنْكَ وَ لا تُباعدني مِنْكَ يا نَعيمي وَ جَنَّتي وَ يا دُنيايَ وَ آخِرَتي. (5)
نور چشمان من! لقاء تو،و آرزويم رسيدن به تو،و تمام اشتياقم به تو،شيدايي من در محبت تو،و دواي دردهايم و شفاي عطش تشنگي ام و خنكي دل سوخته ام همه نزد توست. پس مرا از خود جدا مكن و به هجرانم مبتلا مساز. اي نعمت و بهشت من و اي دنيا و آخرت من. كيست كه طعم حلاوت محبت تو را چشيد و جز آن را طلب كرد و كيست كه به قرب تو مأنوس گرديد،آنگاه از تو روي گرداند.
اي به ديدار تو روشن ديده ام
وصل تو نور دل غمديده ام
اي به سويت اشتياق جاني ام
عشق تو سرمايه ي حيواني ام
گرچه از عشق تو مي سوزد دلم
نيست جز مهر تو در آب و گِلم
من ندارم حاجتي جز روي تو
من نجويم مقصدي جز كوي تو
از تو غير از تو ندارم حاجتي
جز به ذكر تو نبينم راحتي
تشنه ام سيرابي ام در دست تست
تابش و بينايي ام پابست تست
اي خدا نوميد از آن نورم مكن
از درِ خود دور و مهجورم مكن
اي تو هم دنيا و هم عُقباي من
هم بهشت و هم بهشت آراي من (6)
 

rahnama

پدر ایران انجمن
دوستي مجازي
بر پايه ي آنچه تا بدين جا در تعريف دوستي گفتيم روشن مي شود كه هر علاقه و محبتي كه انسان به غير از خداوند تبارك و تعالي و ائمه ي معصومين (عليهم السلام) دارد،دوستي مجازي است. حال اگر اين دوستي برخاسته از خواهش هاي نفساني و شر و فساد باشد رهزن آدمي است و انسان را به منجلاب فساد مي كشد و اصولاً چنين دوست هايي ناپايدار خواهد بود.
اما اگر اين دوستي،داراي معيار صحيح بوده و از انگيزه ي الهي و فطرت انساني نشأت گرفته باشد؛ضمن آنكه پايدار مي ماند،سرانجام انسان را به سعادت رهنمون خواهد شد.
بي شك يك مسلمان كه با نگاه ديني،روش زندگي خود را ترسيم مي كند و تمام مراحل و ابعاد آن را حركت به سوي كمال مي داند؛در انتخاب دوست- كه سهم عظيمي در سعادت و شقاوت دارد و نقش مهمي در زندگي ايفا مي كند- دقت كامل را به عمل مي آورد و دوستاني را جهت معاشرت و زندگي مي گزيند كه در اين مسير يار و مددكار او باشند. در اين صورت است كه اين نوع دوستي و محبت مجازي،به بستر و واسطه اي براي رسيدن به آن حقيقت مطلق تبديل مي شود.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
بهترين دوستان
نخستين نكته اي كه در اينجا بايد بر آن تأكيد شود اين است كه دوستي و محبت داراي مراتب و درجاتي است. نبايد تصور كرد كه دوستي بين افراد،يكسان است. حقيقت اين است كه دوستان مراتب مختلفي دارند؛بعضي به عنوان دوست كامل شناخته مي شوند زيرا از همه ي ويژگيها و شرايط يك دوست كامل برخوردارند و بعضي شرايط كمتري را در خود جمع كرده اند.
با مطالعه ي احاديث و روايات هم به اين مطلب پي مي بريم كه دوستان به چند نوع تقسيم شده اند:
الصَّداقَهُ مَحدُودَهُ فَمَنْ لَمْ تَكُنْ فيهِ تِلكَ الحُدُودِ فَلا تَنْسِبْهُ اِلي كَمالِ الصَّداقَهِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فيهِ شَي ءٌ مِنْ تِلكَ الحُدُودِ فَلا تُنْسِبْهُ إلي شَي ءٍ مِنَ الصَّداقَهِ أوَّلُهَا أن يَكُونَ سَريرَتُهُ وَ علانيَتُهُ لَكَ واحِدَهً وَ الثَّانِيَهُ أنْ يَري زَيْنَكَ زَيْنَهُ وَ شَيْنَكَ شَينَهُ وَ الثَّالِثَهُ أنْ لا يُغُرَّهُ عَنْكَ مالٌ وَ لا وِلايَهُ والرّابِعَهُ أنْ لا يَمْنَعَكَ شَيئاً مِمّا تَصِلُ إلَيْهِ مَقْدِرَتُهُ وَ الْخامِسَهُ أنْ لا يُسْلِمَكَ عِنْدَ النَّكَبات. (7)
امام صادق (عليه السلام) فرموده است:
دوستي و رفاقت حدودي دارد.كسي كه واجد تمام آن حدود نيست،دوست كامل نيست و آن كس كه داراي هيچ يك از آن حدود نباشد اساساً دوست نيست.
اوّل آنكه: ظاهر و باطن رفيقت نسبت به تو يكسان باشد.
دوّم آنكه: زيبايي و آبروي تو را جمال خود ببيند و نازيبايي تو را نازيبايي خود بداند.
سوّم آنكه: دست يافتن به مال و يا رسيدن به مقام،روش دوستانه ي او را نسبت به تو تغيير ندهد.
چهارم آنكه: در زمينه ي رفاقت از آنچه و هر چه در اختيار دارد نسبت به تو مضايقه نكند.
پنجم: تو را در مواقع آرام و مصايب ترك نگويد.
شما تا چه اندازه مايل هستيد كه اين چنين دوستاني داشته باشيد؟ آيا آرزوي هميشگي شما نيست كه با اين گونه افراد رفاقت كنيد؟
با اطمينان مي توان گفت كه اينها دوستان برتر هستند و اگر دوستاني با اين خصوصيات پيدا كرديد،بدانيد كه كيميايي يافته ايد كه نبايد آن را به آساني از دست داد زيرا ارتكاب چنين خطايي از خرد به دور است و همان گونه كه امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: دوستي برادران مؤمن،جزيي از دين مي باشد و شخص عاقل مراقب دين خود است. (8)
آن حضرت در حديث ديگري فرمود:رفقاي صميمي سه دسته اند:
1. كسي كه مانند غذا از لوازم ضروري زندگي به حساب مي آيد و آدمي در همه ي حالات به وي نيازمند است ؛ كه او رفيق عادل است.
2. كسي كه وجود او براي انسان به منزله ي يك بيماري رنج آور است؛و آن رفيق احمق است.
3. رفيقي كه وجودش نافع و به منزله ي داروي شفابخش و ضدّ بيماري است؛كه او رفيق روشنفكر بسيار عاقل است. (9)
تفاوت بين دوستان و مراتب دوستي احتياج به دليل و برهان ندارد. لابد شما در زندگي دوستاني داشته ايد كه دوستي با آنان عذاب آور است و به اين ترتيب هميشه سعي مي كنيد خود را از او دور نگه داريد. در مقابل بعضي هستند كه انسان حاضر است با صرف ساعتها وقت و طيّ مسافت هاي طولاني و يا با تحمل رنج و مشقّت،او را پيدا مي كند و ساعتي با او همنشين باشد. اين مطالب همان چيزي است كه ما از آن به عنوان مراتب دوستي ياد كرديم.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
معيار دوستي
همان طور كه در تعريف دوستي اشاره شد،دوستي بايد بر اساس معيار و ملاك صحيح استوار باشد. زيرا معمولاً ملاك افراد جهت گزينش دوستان،متفاوت است. چه بسا افرادي كه با مقاصد نفساني براي رسيدن به خواسته هاي دنيوي و يا بر اساس مقاصد شرورانه و مفسدت آميز يا انگيزه هاي عاطفي غير معقول- تعصّبها- و خلاصه دوستي هاي بي بنياد و تصادفي اقدام به انتخاب دوست كنند. اما مسلماني كه با چراغ راهنمايي عقل و با تدبير و انديشه،كليه ي نيازهاي مادي و معنوي و از آن جمله دوست يابي خود را تأمين مي كند قطعاً دوستان خود را با ملاك صحيح و انگيزه ي الهي و براي خدا بر مي گزيند. او مي داند كه تنها دوستي هاي ناپايدار اين نوع دوستي يعني دوستي اهل ايمان است كه در دنيا و آخرت باقي خواهد ماند. چنان كه قرآن كريم مي فرمايد:
(الا خلاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعضٍ عَدُوٌّ إلا المُتَّقِين). (10)
در قيامت همه ي دوستان به استثناي متقين،دشمن يكديگرند.
اصولاً لازمه ي دوستي متقابل اين است كه يك طرف،طرف ديگر را در كارها و وظايفش كمك كند. اگر اين كمك در غير رضاي خدا باشد،در حقيقت به بدبختي و شقاوت و عذاب دايمي آن طرف كمك كرده است. از همين رو قرآن نيز در حكايت گفتار ستمگران در قيامت فرموده كه:
(يا وَيْلَتي لَيْتَنيي لَمْ أتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً). (11)
اي كاش فلاني را دوست خود نگرفته بودم.
بر خلاف دوستي هاي متقين كه دوستي مايه ي پيشرفت آنان در راه خداست و در روز قيامت هم به سود ايشان خواهد بود.
در حديثي از امام صادق (عليه السلام) اين گونه مي خوانيم:
(مَنْ أحَبَّ للهِ وَ أبْغَضَ للهِ وَ أعْطي للهِ عَزَّوَجلَّ فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلْ ايمانُهُ). (12)
كسي كه براي خدا دوست بدارد و براي خدا دشمن بدارد و براي خدا ببخشد،از كساني است كه ايمانش كامل شده.
آن حضرت در حديث ديگري مي فرمايد: از محكم ترين دستگيره هاي ايمان اين است كه براي خدا دوست بداري و براي خدا ببخشي و براي خدا منع كني.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
نقش دوست در زندگي
بدون شك عوامل مختلفي در ساختن شخصيت انسان مؤثر هستند كه از مهم ترين آنها مسأله ي همنشيني و دوستي و معاشرت است. اين عامل از چنان اهميتي برخوردار است كه اسلام فرموده:
(المَرءُ عَلي دينِ خَليلَهِ فَلْيَنْظُرْ أحَدُكُمْ مَنْ يُخالِل). (13)
آدمي بر دين و روش همنشين خود است پس بايد ببيند كه با چه كسي دوست مي شود.
روشن است كه انسان خواه نا خواه از ديگران تأثير مي پذيرد و بخش مهمي از افكار و صفات اخلاقي خود را از طريق دوستانش كسب مي كند. اين مطلب هم از نظر عقل و هم از طريق تجربه به اثبات رسيده است. ما به وسيله ي مشاهدات حسّي خود و نيز با بازنگري به تاريخ،در مي يابيم كه چه بسيار افرادي كه از راه دوست به سعادت ابدي و يا شقاوت ابدي رسيده اند. نقش دوست در زندگي به قدري زياد و برجسته است كه حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:
(مَنْ اِشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أمرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إلي خُلطائِهِ فَإنْ كانُوا أهْلَ دينِ اللهِ فَهُوَ عَلي دينِ اللهِ وَ إنْ كانُوا عَلي غَيْرِ دينِ اللهِ فَلا حَظَّ لَهُ مِنْ دينِ الله. (14)
هرگاه وضع كسي براي شما نامعلوم بود و دين او را نشناختيد،به دوستانش نظر كنيد. پس اگر آنها اهل دين و آيين خدا باشند او نيز پيرو آيين خداست و اگر بر آيين خدا نباشند او نيز بهره اي از آيين حق ندارد.
تو اول بگو با كيان زيستي
پس آنگه بگويم كه تو كيستي
ابن مسكويه دانشمند مشهور اسلامي و استاد بو علي سينا گويد:
(تمام سعادت انسان نزد ديگران و دوستان يافت مي شود. سعادتمند كسي است كه دوستان واقعي براي خود به دست آورد و در دوستي با آنان از هيچ فداكاري و از خود گذشتگي دريغ ننمايند تا هم او از آنان فضايل اخلاقي كسب كند و هم آنان از وي بهره ي اخلاقي برگيرند). (15)
يك روانشناس معروف مي گويد: (اين جمله را در ذهن خود،خود به خود تلقين كنيد: نيك بختي من،شادي من،عوائد من،بستگي به هيچ چيز ندارد مگر به مهارتي كه در شيوه ي معاشرت با ماردمان به كار مي برم).
آري انسان در سايه ي دوستان فداكار و صميمي است كه مي تواند پلكان ترقي و تعالي را يكي پس از ديگري طي نمايد و اين دوست است كه گاه تا اوج افتخار و عظمت بشر را رهنمون مي شود و منشأ خيرات و بركات اجتماعي مي گردد. هم چنين در سايه ي هم زيستي و همدلي است كه استعدادها شكوفا شده و بشر مي تواند اختراعات و اكتشافات و آثار ماندگار از خود بر جاي بگذارد كه جامعه از آنها سود ببرد.
از سوي ديگر دوستان ناشايست و شرور هستند كه بشر را به منجلاب فساد انداخته و او را تا سر حدّ فنا و نيستي پيش مي برند. سقراط گويد: هر يك از مردم آرزويي دارد،يكي مال مي خواهد،يكي جمال و ديگري افتخار،ولي به عقيده ي من يك دوست خوب از همه مهم تر است.
رسول گرامي اسلام،نقش دوست و اهميت دوستي را چنين يادآور شده است:
(اَلْمُؤمِنُ ألِفُ مألُوفٌ وَ لا خَيْرَ في مَنْ لا يَألَفُ وَ لا يُؤلَفْ). (16)
مؤمن چنان است كه با ديگران انس و الفت گرفته وديگران با او انس دارند و كسي كه نه الفت پذير است و نه الفت مي گيرد در او خيري نيست.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
ضرورت انتخاب دوست
يكي از ويژگيهاي طبيعت انسان،اجتماعي بودن اوست. بدين لحاظ آدمي هر چند به جهتِ برآوردن حوايج شخصي و انجام امور روزمرّه بي نياز از ديگران باشد و شخصاً از همه ي امكانات لازم براي رفاه و آسايش در سطح عالي برخوردار باشد،باز هم همواره علاقه مند است كه در كنار خانواده،مردم و جامعه زندگي كند. اين ويژگي اختصاص به فرد يا گروه خاصي از انسانها ندارد بلكه ويژگي عام و مشترك تمامي افراد بشر به عنوان يك خصلت طبيعي و روحي است.
بعضي از روانشناسان معتقدند در صورتي كه اين نياز دروني تأمين نشود و فرد براي يك مدت طولاني از مردم،جامعه و خانواده دور نگه داشته شود نهايتاً آثاري از جنون در او پيدا خواهد شد. روشن است كه اين نيازمنديِ طبيعت بشر به اجتماعي بودن،توأم با حكمتها و مصلحت هايي است و در سايه ي اجتماع و اجتماعي بودن است كه بشر توانسته در قرون و اعصار مختلف دست به كارهاي اساسي و بنيادي بزند و به پيشرفتهاي بزرگ در عرصه هاي مختلف دست يابد. فرهنگ و تمدن و پيشرفت مادّي و بشر مرهون تلاش جمعي او در كنار همنوعان خويش است. اختراعات،اكتشافات و صنايع فقط برخي از جلوه هاي بارز اين كوشش دسته جمعي است. وانگهي حيات بشر و رفع نيازمندي هاي شخص و خانوادگي نيز منوط به زندگي اجتماعي است. به عنوان مثال كافي است بينديشيم كه در تهيه ي يك نان چه اسباب و وسايلي دست به دست هم مي دهد تا در اختيار ما قرار گيرد. چنين است كه هيچ گاه بدون كمك ديگران ادامه ي حيات ممكن نيست.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
اسلام و زندگي اجتماعي
دين مقدس اسلام براي زندگي اجتماعي بشر اهميّت خاصّي قايل شده است. اصولاً ما در اسلام چيزي به نام عزلت و گوشه نشيني نداريم (گرچه در حاشيه براي افرادي خاص آن هم در شرايط ويژه و به صورت مقطعي وجود دارد).
اسلام به عنوان يك برنامه ي عمومي با گوشه گيري و كنار گرفتن از جامعه مخالف است. لذا اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) مي فرمايد:
إيَّاكَ وَ الفُرقَهَ فَإنَّ الشّاذَّ‌مِنَ النّاسِ الشِّيطان. (17)
مبادا از مردم دوري گزينيد كه گرفتار بلاهاي شيطان مي شويد.
در دين اسلام علاوه بر تأكيد بر اجتماعي بودن و گريز از گوشه گيري و تنهايي،مسؤوليتهاي سنگين اجتماعي بر دوش مسلمانان گذاشته شده و دستورات اكيد اجتماعي متوجه آنان گشته است تا آنجا كه گفته شده:
مَنْ أصْبَحَ وَ لَمْ يَهْتَمَّ‌بِأمُورِ الْمُسلِمينَ فَلَيْسَ بِمُسلِم. (18)
مسلمان نيست كسي كه صبح از خواب برخيزد و نسبت به امور مسلمانان بي اعتنا باشد.
نياز هر فرد به ديگران فقط در نيازهاي مادي خلاصه نمي شود بلكه انسانها فطرتاً به گونه اي خلق شده اند كه روح آنها به يكديگر متمايل و علاقه مند است. بشر خود را نيازمند به داشتن نوعي ارتباط با ديگران مي بيند به طوري كه بدون برقراري اين ارتباط قادر به ادامه ي حيات به شكل مطلوب نيست. حكايت جابر بن جُعفي گوياي اين مطلب است. جابر يكي از ارادتمندان اهل بيت (عليهم السلام) مي باشد. وي نزد امام باقر (عليه السلام) شرفياب شد و سؤال كرد: يابن رسول الله گاه بي آنكه سبب را بدانم و يا مصيبتي برايم پيش آيد دچار غم و اندوه مي گردم و چنان متأثر مي شوم كه زن و فرزند و دوستانم آثار آن را در چهره ام مشاهده مي كنند؛علت چيست؟
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
اي جابر،خداوند تبارك و تعالي همه ي برادران ايماني را از يك روح و از يك ريشه آفريده است. آنان را نسبت به هم برادر گردانيد و از جهت روحي و معنوي چنان ارتباطي نيرومند در ميانشان ايجاد نمود كه هرگاه يكي از آنان در شهري غمگين شود،برادران ديگرش در اثر ناراحتي او- در همان جا كه باشند- دچار غم و اندوه مي شوند. (19)
اين روايت حكايت از آن دارد كه مؤمنان و مسلمانان آن قدر به هم نزديك اند كه حتي حالات روحي و رواني دوستان خود را درك مي كنند.
بني آدم اعضاي يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كه نامت نهند آدمي (20)
 

rahnama

پدر ایران انجمن
اثر پذيري نفس
در صفحات گذشته مطالبي چند پيرامون نقش دوستي به ميان آورديم از جمله گفتيم آنكه بسياري از موفقيت ها و عدم موفقيت ها در جوامع،معلول وجود دوستان شايسته و يا ناشايستي است كه فرد براي خود انتخاب مي كند. حال ببينيم چرا چنين است؟ پاسخ اين سؤال،در يك كلام اين است كه: نفس اثرپذير است. از اين رو اعمال و حركات و افعال دوستان اثر مستقيم در روحيّات و خلق و خوي اشخاص دارد به گونه اي كه سهم زيادي از شخصيت انسان به واسطه ي معاشران و دوستان او شكل مي گيرد. حتي بعضي از بزرگان اخلاق و اهل معرفت بر اين باورند كه نفس آدمي به حدّي اثرپذير است كه مي تواند در يك برخورد كوتاه و با يك احوال پرسي و حتي از طريق يك نگاه از ديگران خود بگيرد.
در وصيت نامه ي دانشمند فرزانه مرحوم آيت الله شعراني آمده است:
(شايسته است برتو كه از معاشرتهاي خالي از تعليم با مردم بكاهي بويژه با ثروتمندان و دنياخواهان. بايد آنچه را كه آخرت را از ياد تو مي برد و ميل و رغبت به دنيا را در تو ايجاد مي كند رها كني و با صالحان و پارسايان و اهل عبادت همراه گردي زيرا اين عمل به طور كلي در تهذيب نفس مؤثر است). (21)
يارا! بهشت،صحبت ياران همدم است
ديدار يار نا متناسب،جهنّم است
آيا جز اين است كه آنان كه طالب سعادت ابدي در دنيا و آخرت اند بايد هوشمندانه جوياي افرادي باشند كه ميزان صفات كمالي انسان هستند؟
اينك بنگريم كه امام خميني (رحمت الله عليه) در رابطه با تأثير ديگران در نفس آدمي چه مي گويد: (نكته ي مهمّ نهي از مجالست با اهل معصيت يا نهي از نشستن در مجلسي كه معصيت خدا در او مي شود يا نهي از موادّه (22) و مخالطه و آميزش با دشمنان خدا،تأثير اخلاق و حالات و اعمال آنهاست در انسان و از اينها بالاتر تأثير در قلب،اعمال خود انسان است كه با اندك مداومت و مراقبتي در اعمال سيّئه،قلب تأثّر شديد پيدا مي كند و تنزّه از آن و تنزيه قلب با سالهاي دراز ممكن نشود و ميسّر نگردد.)
خلاصه ي سخن ايشان با بياني ساده تر چنين است كه: دوستي و همنشيني با بي دينان يا افراد فاسد و اهل گناه و معصيت آن چنان تأثير بدي دارد كه نه تنها حالات و اعمال انسان بلكه قلب انسان را مستقيماً دگرگون مي كند به طوري كه پاك شدن از آن خصلتهاي ناپسند به راحتي ممكن نيست و به زمان طولاني نياز دارد.
در واقع آن طور كه گفته اند،اخلاق بد هم مثل ميكروب آبله مسري است. مثلاً تكبر خود يك بيماري مسري است. گاهي انسان با متكبر معاشرت مي كند و پس از مدتي دچار كبر و خود بزرگ بيني مي شود يعني درست به همان گونه كه وقتي كسي با شخص مبتلا به بيماري آبله هم غذا شود دچار آبله مي گردد.
در روايات به اين نكته يعني اثر پذيري نفس از ديگران اشاره شده و سفارش گرديده كه با چه كساني بايد معاشرت و نشست و برخاست داشت و از چه كساني بايد اجتناب ورزيد.
به اين سخن گهربار از حضرت امام علي (عليه السلام) توجه كنيم كه فرمود:
لا تَصحَبِ الشَّريرَ فَإنَّ‌طَبْعَكَ يَسْرَقُ شَرّاً وَ أنتَ لا تَعلَمْ. (23)
از مصاحبت و دوستي با مردم شرور و فاسد بپرهيز زيرا طبيعت تو به صورت ناخودآگاه بدي و ناپاكي را از طبع منحرف او مي دزدد در حالي كه خود نيز از آن بي خبري.
و نيز همان حضرت مي فرمايد: (همنشيني و دوستي با بدان باعث سوي ظن به اَخيار و خوبان مي شود و همنشيني با خوبان و مؤمنان،تو را جزي خوبان مي كند).(24)
از طرف ديگر اسلام بر معاشرت و دوستي با انسانهاي مؤمن و شايسته اي كه موجب صلاح و رستگاري خواهد شد تأكيد بسيار نموده است.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) مي فرمايند:
مُجَالَسَهُ الصّالِحِينَ داعِيَهُ إلَي الصَّلاح. (25)
همنشيني با نيكان و صالحان- به خودي خود- آدمي را به نيكي و صلاح فرا مي خواند.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
وَ قَالَ الحَواريُّونَ لِعيسي (عليه السلام) مَنْ نُجالِسُ؟ فَقَالَ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللهَ رُؤيَتُهُ وَ يَزيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يَرغَبُكُمْ فِي الاخِرَهِ عَمَلُهُ. (26)
حواريون از حضرت عيسي (عليه السلام) سؤال كردند با كه معاشرت كنيم؟ آن حضرت فرمود: با كساني كه نگاه كردن به آنها شما را به ياد خدا بيندازد و سخن گفتن آنها دانش شما را بيفزايد و كردار آنها رغبت شما را به آخرت زيادتر كند.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
لقمان حكيم به فرزند خود سفارش مي كند كه: فرزندم همنشين عالمان باش و به آنان نزديك شو و به زيارت آنها برو؛شايد شباهتي به آنان پيدا كني،و با آنها باش.
اين مطلب كه انسان- از هر گروه و صاحب هر ايده اي كه باشد- به واسطه ي دوستي و معاشرت با ديگران،از آنها رنگ و بو گرفته و شبيه آنان خواهد شد؛چيزي است كه همگان كم و بيش از آن آگاهند و چه بسا كه نمونه هاي عيني آن را نيز در اطراف خويش سراغ دارند. نيازي نيست كه براي توضيح اين مطلب راه دوري برويم. اگر تاريخ ساليان اخير را ورق بزنيم به خصوص در جريان انقلاب اسلامي- قبل و بعد از پيروزي و در ادامه ي آن در جنگ تحميلي- چه بسيار كساني را ديديم كه از كوچه و خيابان به ميدان مبارزه و جهاد كشيده شدند و در اثر مجالست با مردان الهي به بالاترين پلّه ي نردبان ترقي يعني (شهادت) در راه خدا نايل شدند.
واضح است كه همه ي اين رشادتها در سايه ي محبت و دوستي با عالمان و برجستگان اهل معرفت و به ويژه الهام از نَفس قدسي و ملكوتي امام راحل (قدس سره) به عنوان رهبر انقلاب اسلامي ايران به دست آمد.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
اسلام و دوستي
در هيچ مكتبي به اندازه ي اسلام به دوستي و محبت و صلح و صفا در زندگي و داشتن جامعه اي همراه با مودّت و برادري سفارش نشده است. اين تنها مكتب انسان ساز اسلام است كه پايه و استوانه ي دين و دينداري را محبت و مودّت قرار داده (27) و دوستي و ارادت را يك ضرورت اجتماعي دانسته به گونه اي كه در حديث شريف آمده است: (غريب كسي است كه دوستان شايسته اي نداشته باشد) (28) و در روايات فراواني دوستي را بر خويشاوندي- با همه ي اهميّتش- مقدم دانسته است. در اين قبيل احاديث،نه تنها ضرورت و اهميّت دوستي گوشزد مي شود بلكه با ايجاد انگيزه هاي جذاب دنيوي و اخروي،مسلمانان به داشتن رفيقان لايق و شايسته تشويق و ترغيب مي شوند. از ميان احاديث و روايات فراواني كه در اين خصوص،داريم به دليل اهميت موضوع و به عنوان تبرّك و كسب فيض از آستان عترت شريعت (عليه السلام) دو روايت را ذكر مي كنيم.
قال علي (عليه السلام):
أعجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ مِنْ إكْتِسابِ الإخْوانِ وَ أعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ. (29)
عاجزترين مردم كسي است كه از به دست آوردن دوست عاجز باشد و از او عاجزتر كسي است كه دوستان به دست آورده را از دست بدهد.
پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلم) فرمود:
هر كه با برادر مؤمن دوستي نمايد در روز قيامت در زير سايه ي رحمت الهي مستقر و ساكن خواهد بود و منادي به ندا آيد كه اين جمع،همسايگان الهي هستند؛برخيزند و بي حساب وارد بهشت شوند. چون ايشان متوجه بهشت شوند،فرشتگان سؤال كنند كه شما چه جمعي هستيد؟ و چه شد كه اين مرتبه را يافتيد؟ گويند كه ما در دنيا محبت و دوستي با يكديگر مي نموديم از براي رضاي خداوند متعال. فرشتگان گويند:گوارا باد بهشت و نعمتهايش بر شما.(30)
درخت دوستي بنشان كه كام دل به بار آرد
نهال دشمني بر كَن كه رنج بي شمار آرد
شب صحبت غنيمت دان كه بعد از روزگار ما
بسي گردش كند گردون بسي ليل و نهار آيد
بهار عمر خواه اي دل و گرنه اين چمن هر سال
چو نسرين صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد (31)

دوستان هم شفاعت مي كنند
اينك پس از آگاهي از ارزش دوستان شايسته و آنان كه محبت و علاقه ي شان به خاطر خدا و براي خداست؛آيا مي توان نعمتي بهتر از اين سراغ گرفت كه انسان در اين جهان مادّي چنين ياراني داشته باشد؟ ياراني كه نخبگان زمين و شفاعت كنندگان قيامت اند و هر كس سعادتِ رفاقت و ارادت با آنان را داشته باشد ره توشه ي سعادت را با خود برداشته است زيرا اينان مؤمنان و تقواپيشگان واقعي در اين جهان هستند و در سراي آخرت نيز جزي شفاعت كنندگان امت اند. شايد به همين خاطر باشد كه علي (عليه السلام) فرمود:
عَلَيْكُمْ بِالإخْوانِ فإنَّهُمْ عُدَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَه. (32)
بر شما باد به انتخاب برادران و دوستان شايسته زيرا آنها بهترين توشه اند در دنيا و آخرت.
علامه ي بزرگوار طباطبايي (قدس سره) صاحب تفسير الميزان در ذيل آيه:
(فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَديقٍ حَميم). (33)
روايتي را نقل مي كند به اين قرار:
جابر بن عبدالله گويد،شنيدم از پيامبر گرامي اسلام كه فرمود: بعضي از بهشتيان مي گويند چه بر سر دوست ما آمد (در حالي كه دوستانشان در جهنم هستند)؟ خداوند تبارك و تعالي براي اين كه قلب اين مؤمن را شاد كند،فرمان مي دهد كه دوستش را از دوزخ خارج كنند و به بهشت بفرستند. اينجاست كه باقي ماندگان در دوزخ مي گويند: (نه شفاعتگري داريم،و نه دوست نزديكي). (34)
آري،تنها دوستان مؤمن اند كه در اين جهان انس و محبت آنان جان آدمي را معشوف مي كند و چون از ايمان مستحكم برخوردار و مقرب درگاه حق اند مي توانند در آن جهان افرادي را كه به واسطه ي برخي لغزشها در دوزخ هستند نجات دهند و شفاعت كنند و آن محبوب حقيقي نيز شفاعت ايشان را بپذيرد. البته روشن است كه نه شفاعت بدون معيار و ملاك است و نه تقاضا درباره ي دوستان بي حساب و به گزاف،بلكه مي بايست نوعي پيوند و ارتباط معنوي در ميان شفاعت كننده و شفاعت شونده باشد تا اين هدف تحقق پيدا كند.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
بنابراين نتيجه مي گيريم كه:
(دوستي) عبارت است از محبت و علاقه و ارتباط روحي و معاشرت بين افراد به طوري كه بر اساس آن بتوانند نيازهاي فردي و اجتماعي دنيوي و اخروي خود را تأمين كنند.
دوستي بر دو نوع است: حقيقي و مجازي. دوستي حقيقي همان انس و عشق و محبت به خداوند تبارك و تعالي و اهل بيت معصومين (عليهم السلام) است.
دوستي هاي مجازي- در شكل صحيح آن- دوستي هايي است كه افراد بتوانند با همدلي و همكاري و علاقه به يكديگر سعادت دنيا و آخرت را كسب و موفقيت هاي روزافزون را نصيب آنان سازد.
اگر انتخاب دوست صرفاً از روي احساسات و عواطف صورت گيرد،اطمينان بخش نخواهد بود.
انتخاب دوست ممكن است انگيزه هاي مختلفي داشته باشد اما در اين ميان تنها دوستي هاي مبتني بر معيارها و ملاك هاي صحيح قابل اعتنا است و آن دوستيهايي است كه با انگيزه ي الهي شكل مي گيرند.
با توجه به اجتماعي بودن انسان و نقش دوستي در زندگي او،انتخاب دوست به عنوان يك نياز روحي و جسمي ضرورت دارد.
دوستي هاي صحيح و ناصحيح ريشه ي بسياري از سعادت ها و يا گمراهي ها بوده است.
 
بالا