همیشه روش صحيح و سازنده استفاده از ديکشنري و انتخابشان سؤال خيلي از ماست. در اين مقاله جناب آقاي علي کردستي (عضو رسمي اتحاديه آموزش زبان اروپا) با بايدها و نبايدهاي استفاده از ديكشنري در يادگيري زبانهاي خارجي، مباحث جالبي را پيشروي شما قرار داده است.
چگونه روش هاي بهتري را جايگزين عادتهاي سخت گذشته کنيم؟
همه ما چند کتاب مرجع با عنوان ديكشنري به اشکال مختلف تكزبانه، دوزبانه و چندزبانه در انواع و اندازه هاي مختلف در منزل، محل كار، کامپيوتر و حتي تلفن همراه خود داريم ولي روش صحيح و سازنده استفاده از ديکشنري و انتخابشان سؤال خيلي از ماست. در اين مقاله جناب آقاي علي کردستي (عضو رسمي اتحاديه آموزش زبان اروپا) با بايدها و نبايدهاي استفاده از ديكشنري در يادگيري زبانهاي خارجي، مباحث جالبي را پيشروي شما قرار داده است.
اجبار و اصرار ما به استفاده از ديكشنري به زماني برمي گشت كه دسترسي آسان به اطلاعات، کامپيوتر (فايلهاي صوتي يا تصويري) و اينترنت وجود نداشت يا بسيار دشوار بود؛ زماني كه حتي بسياري از کتاب هاي آموزشي نوار كاست يا فايل صوتي همراه نداشتند و بيشتر زبان آموزان دسترسي مستقيم (شنيداري) به تلفظ طبيعي لغات در جمله ها نداشته و مجبور بودند با هزار زحمت تلفظ درست را از روي علائم Phonetics پيدا کرده و آن را در تخيل خود شبيه سازي كنند.
ديكشنريها در زمان خودشان كمك فراواني هم به روند يادگيري و هم به حل كردن خيلي از ابهامات در متون ميكردند اما چيزي كه در هر علمي وجود دارد اين است كه بايد با پيشرفت علوم و روشها همسو شويم و با تغيير علم، ما نيز تغيير كنيم.
امروزه بسياري از مقالات روز دنيا و تحقيقات در اين زمينه به نحوه استفاده از ديكشنري و وابستگي زبان آموزان به آن ايرادات جدي گرفته اند و ديگر اين کتاب هاي مرجع مثل سابق، جايگاه خود را در روش هاي جديد آموزشي ندارد.
لغات براي اينکه ملکه ذهن شوند بايد با تمام حواس درك شوند:
درست مثل كودكي كه براي آشنايي با اشياي جديد پس از درگير شدن از طريق حس شنوايي و بينايي به سرعت به سمت آنها ميرود، لمسشان ميكند و با نزديک كردن آن اشيا به دهانش، آنها را مزه مزه هم ميكند تا به يک تعريف «حسي» از اشيا، با کليه حواس پنجگانه در ذهن خود برسد.
اين در حالي است كه ما در بزرگسالي به دنبال آسانترين راه براي «حفظ کردن معاني» واژه ها هستيم و كوچكترين زحمتي به خود براي بازي با کلمات يا وقت گذاشتن براي حس کردن يا حدس زدن مفهوم آنها نميدهيم و فورا سراغ دمدست ترين راه ميرويم، در حالي كه همان ديکشنري اجازه درگير كردن حواس براي درك مطلب مورد نظر را کاملا از ما ميگيرد.
کساني كه زبان را با وابستگي به ديكشنريها بياموزند، نميتوانند جايگاه مناسبي براي لغات پيدا کرده و طبق آمار، آنها را به طور ميانگين تا سه برابر سريعتر از افرادي که بدون ديکشنري به فراگيري پرداخته اند، فراموش ميکنند.همانطور که همه ما زبان مادري را بدون استفاده از ديکشنري ها فرا گرفته ايم، لازم است بدانيم که در خيلي از موارد ديکشنري توانايي درك مطلب و مفهوم عميق را از فرد ميگيرد به اين دليل كه خود ديكشنريها در خيلي از موارد مفهوم خوبي به شما نميرسانند و بالطبع باعث سردرگمي بيشتر شما ميشوند.
مثلا در قطعه اي شعر آمده که Make me sway، (يعني مرا به ترنم و رقص وادار!) بعد سراغ ديکشنري ميرويم تا مفهوم Sway را پيدا کنيم و متوجه ميشويم که Sway يعني to go from one side to another side، سپس نتيجه ميگيريم که شاعر فرموده است: مرا مجبور کن از اين طرف بروم آن طرف! يا به عبارت ديگر مرا سرگردان کن!
بعد از شعر انگليسي سر در نياورده و زده ميشويم و آن را رها ميکنيم! مثال بارز ديگر اين است که براي هر لغت، در ديکشنري ها 4 تا 5 معني متفاوت پيدا کرده و وقتي سعي در يافتن معني درست داريم به 2 تا 3 لغت جديد ديگر در دل اين تعاريف برميخوريم و بعد از زمان محدودي متوجه ميشويم که به جاي تمرين خواندن، فقط ديکشنري ورق زدهايم و از اين صفحه به آن صفحه پريدهايم بدون آنکه به درک مطلب درستي رسيده باشيم.
آيا ميشود با ديکشنري در يک جلسه کاري نشست و صحبت کرد؟ آيا ميشود به طرف مقابل گفت صبر کنيد تا من معني يک لغت را از ديکشنري پيدا کنم؟! آيا اصلا در فرايند يادگيري زبان مادري از ديکشنري مرتبا استفاده كردهايم؟! در پاسخ به اين موارد متوجه ميشويم که ديکشنري ها اول يا آخر بايد كنار بروند! پس چه بهتر كه زودتر اين کار انجام شود تا ترک عادت در آينده موجب گرفتاري بيشتر نشود! لازم به ذکر است که جامعه علمي جهان نيز به اين نتيجه رسيده و در ديکشنري هاي معروفي همچون آکسفورد و لانگمن، ديگر بيشتر روي بعد بازيها، سرگرميها و تصاوير کار ميشود تا ساير جنبه هاي سنتي.
راه حل جلوگيري از عادت کردن به ديکشنري ها اين است که هميشه براي خواندن، ابتدا متن مناسب براي سطح علمي خود را انتخاب کنيد و براي اينکه بتوانيد متن مناسب خود را بيابيد بايد از سطح زباني خود و تناسب آن با متن، مطلع باشيد.
بهترين و علمي ترين راهي كه شما بتوانيد متني مناسب با سطح خود را بيابيد اين است كه به شيوه 5 به يك عمل كنيد. به اين ترتيب كه 5 خط از متني كه انتخاب كردهايد را بخوانيد و اگر در همان 5 خط (ميانگين هر خط 12 کلمه است) حداکثر 3 لغت جديد وجود داشت، متن مناسب است اما اگر بيش از 3 لغت جديد در آن متن وجود داشت، متني سنگين براي شما خواهد بود و از سوي ديگر اگر يك لغت نامفهوم هم براي شما در آن 5 خط وجود نداشت، متن مورد نظر، برايتان ساده است.
هنگام خواندن متني مناسب، بايد مراحل ذيل را يک به يک به انجام رسانيد:
1. خود را در موقعيتي راحت قرار دهيد. اصول آموزش نوين، شرط اساسي و اوليه فراگيري را قرارگرفتن در محيطي مناسب ميداند؛ محيطي همچون خانه و صندلي اي همچون کاناپه را پيش شرط آمادگي براي فراگيري موثر است و ميتواند موجبات تداوم و بيشتر شدن ساعات فراگيري را فراهم آورد.
2. با لبخند و در کنار ديگران تمرين کنيد. سعي کنيد لغات جديد را با توجه به ساير جملات و تجسم محيط مربوطه (context)، حدس زده و بدون نگراني از اشتباه کردن به خواندن ادامه دهيد تا متن به اتمام برسد و ببينيد با توجه به مفهوم کلي متن، حدسهاي شما درست بوده اند يا خير. (فراموش نکنيد که حتي در زبان مادري ما در يک صفحه از روزنامه و جرايد عمومي به 8 تا 13 لغت جديد بر مي خوريم که سعي ميکنيم آنها را حدس بزنيم و سراغ ديکشنري هم نميرويم!)
3. اينترنت (Google Image) را جايگزين ديکشنري ها کنيد تا از مفهوم واژه ها تصويرسازي کنيد، به خودتان جايزه بدهيد و به بازي ادامه دهيد. فراموش نکنيد که وقتي زبان ياد ميگيريد که بتوانيد زبان خواندن را به عنوان يک تفريح و سرگرمي وارد زندگي خود کنيد و بدانيد درک کامل يک متن در يک روز بهتر از خواندن 10 متن است که از مفهوم و درک عميق آن بازمانده ايد. (يک ده آباد بهتر از صد شهر خراب)
4. به صورت شنيداري متن را مرور کنيد. سعي کنيد متوني را انتخاب کنيد که به فايلهاي شنيداري آن نيز دسترسي داريد تا بتوانيد در روزهاي بعد، بدون اتکا به متن آن، مفاهيم را در ماشين، محل کار يا هنگام پياده روي مرور کنيد.
5.خلاصه متن را بنويسيد. فراموش نکنيد که مادام که لغات جديد را در جملات خود به کار نبرده ايد، فرايند يادگيري لغت به اتمام نرسيده است.
ديکشنري ها؛ ازخرافه تا واقعيت!
همه ما چند کتاب مرجع با عنوان ديكشنري به اشکال مختلف تكزبانه، دوزبانه و چندزبانه در انواع و اندازه هاي مختلف در منزل، محل كار، کامپيوتر و حتي تلفن همراه خود داريم ولي روش صحيح و سازنده استفاده از ديکشنري و انتخابشان سؤال خيلي از ماست. در اين مقاله جناب آقاي علي کردستي (عضو رسمي اتحاديه آموزش زبان اروپا) با بايدها و نبايدهاي استفاده از ديكشنري در يادگيري زبانهاي خارجي، مباحث جالبي را پيشروي شما قرار داده است.
اجبار و اصرار ما به استفاده از ديكشنري به زماني برمي گشت كه دسترسي آسان به اطلاعات، کامپيوتر (فايلهاي صوتي يا تصويري) و اينترنت وجود نداشت يا بسيار دشوار بود؛ زماني كه حتي بسياري از کتاب هاي آموزشي نوار كاست يا فايل صوتي همراه نداشتند و بيشتر زبان آموزان دسترسي مستقيم (شنيداري) به تلفظ طبيعي لغات در جمله ها نداشته و مجبور بودند با هزار زحمت تلفظ درست را از روي علائم Phonetics پيدا کرده و آن را در تخيل خود شبيه سازي كنند.
ديكشنريها در زمان خودشان كمك فراواني هم به روند يادگيري و هم به حل كردن خيلي از ابهامات در متون ميكردند اما چيزي كه در هر علمي وجود دارد اين است كه بايد با پيشرفت علوم و روشها همسو شويم و با تغيير علم، ما نيز تغيير كنيم.
امروزه بسياري از مقالات روز دنيا و تحقيقات در اين زمينه به نحوه استفاده از ديكشنري و وابستگي زبان آموزان به آن ايرادات جدي گرفته اند و ديگر اين کتاب هاي مرجع مثل سابق، جايگاه خود را در روش هاي جديد آموزشي ندارد.
درك مطلب
درست مثل كودكي كه براي آشنايي با اشياي جديد پس از درگير شدن از طريق حس شنوايي و بينايي به سرعت به سمت آنها ميرود، لمسشان ميكند و با نزديک كردن آن اشيا به دهانش، آنها را مزه مزه هم ميكند تا به يک تعريف «حسي» از اشيا، با کليه حواس پنجگانه در ذهن خود برسد.
اين در حالي است كه ما در بزرگسالي به دنبال آسانترين راه براي «حفظ کردن معاني» واژه ها هستيم و كوچكترين زحمتي به خود براي بازي با کلمات يا وقت گذاشتن براي حس کردن يا حدس زدن مفهوم آنها نميدهيم و فورا سراغ دمدست ترين راه ميرويم، در حالي كه همان ديکشنري اجازه درگير كردن حواس براي درك مطلب مورد نظر را کاملا از ما ميگيرد.
کساني كه زبان را با وابستگي به ديكشنريها بياموزند، نميتوانند جايگاه مناسبي براي لغات پيدا کرده و طبق آمار، آنها را به طور ميانگين تا سه برابر سريعتر از افرادي که بدون ديکشنري به فراگيري پرداخته اند، فراموش ميکنند.همانطور که همه ما زبان مادري را بدون استفاده از ديکشنري ها فرا گرفته ايم، لازم است بدانيم که در خيلي از موارد ديکشنري توانايي درك مطلب و مفهوم عميق را از فرد ميگيرد به اين دليل كه خود ديكشنريها در خيلي از موارد مفهوم خوبي به شما نميرسانند و بالطبع باعث سردرگمي بيشتر شما ميشوند.
مثلا در قطعه اي شعر آمده که Make me sway، (يعني مرا به ترنم و رقص وادار!) بعد سراغ ديکشنري ميرويم تا مفهوم Sway را پيدا کنيم و متوجه ميشويم که Sway يعني to go from one side to another side، سپس نتيجه ميگيريم که شاعر فرموده است: مرا مجبور کن از اين طرف بروم آن طرف! يا به عبارت ديگر مرا سرگردان کن!
بعد از شعر انگليسي سر در نياورده و زده ميشويم و آن را رها ميکنيم! مثال بارز ديگر اين است که براي هر لغت، در ديکشنري ها 4 تا 5 معني متفاوت پيدا کرده و وقتي سعي در يافتن معني درست داريم به 2 تا 3 لغت جديد ديگر در دل اين تعاريف برميخوريم و بعد از زمان محدودي متوجه ميشويم که به جاي تمرين خواندن، فقط ديکشنري ورق زدهايم و از اين صفحه به آن صفحه پريدهايم بدون آنکه به درک مطلب درستي رسيده باشيم.
آيا ميشود با ديکشنري در يک جلسه کاري نشست و صحبت کرد؟ آيا ميشود به طرف مقابل گفت صبر کنيد تا من معني يک لغت را از ديکشنري پيدا کنم؟! آيا اصلا در فرايند يادگيري زبان مادري از ديکشنري مرتبا استفاده كردهايم؟! در پاسخ به اين موارد متوجه ميشويم که ديکشنري ها اول يا آخر بايد كنار بروند! پس چه بهتر كه زودتر اين کار انجام شود تا ترک عادت در آينده موجب گرفتاري بيشتر نشود! لازم به ذکر است که جامعه علمي جهان نيز به اين نتيجه رسيده و در ديکشنري هاي معروفي همچون آکسفورد و لانگمن، ديگر بيشتر روي بعد بازيها، سرگرميها و تصاوير کار ميشود تا ساير جنبه هاي سنتي.
راه حل جلوگيري از عادت کردن به ديکشنري ها اين است که هميشه براي خواندن، ابتدا متن مناسب براي سطح علمي خود را انتخاب کنيد و براي اينکه بتوانيد متن مناسب خود را بيابيد بايد از سطح زباني خود و تناسب آن با متن، مطلع باشيد.
بهترين و علمي ترين راهي كه شما بتوانيد متني مناسب با سطح خود را بيابيد اين است كه به شيوه 5 به يك عمل كنيد. به اين ترتيب كه 5 خط از متني كه انتخاب كردهايد را بخوانيد و اگر در همان 5 خط (ميانگين هر خط 12 کلمه است) حداکثر 3 لغت جديد وجود داشت، متن مناسب است اما اگر بيش از 3 لغت جديد در آن متن وجود داشت، متني سنگين براي شما خواهد بود و از سوي ديگر اگر يك لغت نامفهوم هم براي شما در آن 5 خط وجود نداشت، متن مورد نظر، برايتان ساده است.
راه حل
1. خود را در موقعيتي راحت قرار دهيد. اصول آموزش نوين، شرط اساسي و اوليه فراگيري را قرارگرفتن در محيطي مناسب ميداند؛ محيطي همچون خانه و صندلي اي همچون کاناپه را پيش شرط آمادگي براي فراگيري موثر است و ميتواند موجبات تداوم و بيشتر شدن ساعات فراگيري را فراهم آورد.
2. با لبخند و در کنار ديگران تمرين کنيد. سعي کنيد لغات جديد را با توجه به ساير جملات و تجسم محيط مربوطه (context)، حدس زده و بدون نگراني از اشتباه کردن به خواندن ادامه دهيد تا متن به اتمام برسد و ببينيد با توجه به مفهوم کلي متن، حدسهاي شما درست بوده اند يا خير. (فراموش نکنيد که حتي در زبان مادري ما در يک صفحه از روزنامه و جرايد عمومي به 8 تا 13 لغت جديد بر مي خوريم که سعي ميکنيم آنها را حدس بزنيم و سراغ ديکشنري هم نميرويم!)
3. اينترنت (Google Image) را جايگزين ديکشنري ها کنيد تا از مفهوم واژه ها تصويرسازي کنيد، به خودتان جايزه بدهيد و به بازي ادامه دهيد. فراموش نکنيد که وقتي زبان ياد ميگيريد که بتوانيد زبان خواندن را به عنوان يک تفريح و سرگرمي وارد زندگي خود کنيد و بدانيد درک کامل يک متن در يک روز بهتر از خواندن 10 متن است که از مفهوم و درک عميق آن بازمانده ايد. (يک ده آباد بهتر از صد شهر خراب)
4. به صورت شنيداري متن را مرور کنيد. سعي کنيد متوني را انتخاب کنيد که به فايلهاي شنيداري آن نيز دسترسي داريد تا بتوانيد در روزهاي بعد، بدون اتکا به متن آن، مفاهيم را در ماشين، محل کار يا هنگام پياده روي مرور کنيد.
5.خلاصه متن را بنويسيد. فراموش نکنيد که مادام که لغات جديد را در جملات خود به کار نبرده ايد، فرايند يادگيري لغت به اتمام نرسيده است.