• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

روش های تدریس زبان انگلیسی به زبان آموزان

وضعیت
موضوع بسته شده است.

BLaDe

متخصص بخش زبان
[h=2]روش تدریس صامت
همچون تلقین پذیری ؛ روش تدریس صامت نیز در ماهیت نظری اش بیشتر به استدلال های شناختی متکی است تا استدلال های عاطفی. کالب گاتگنو موسس این روش به یک نگرش انسان گرایانه در آموزش علاقه مند بود. اما توجه بیشتر روش تدریس صامت نگرش حل مشکل در یادگیری می باشد. ریچاردز و راجرز نظریه یادگیری روش تدریس صامت را چنین خلاصه می نماید :

۱. یادگیری آسان تر می شود اگر یادگیرنده به جای به خاطر سپردن و یا تکرار آنچه می بایست یاد گرفته شود از خلاقیت و قدرت مکاشفه استفاده نماید.

۲. یادگیری با همراهی اشیاء فیزیکی آسان تر می گردد.

۳. یادگیری از طریق حل مشکل مطالبی که می بایست آموخته شود آسان می گردد. روش تدریس صامت به رویه های کشف در یادگیری تاکید دارد. گاتگنو معتقد بود که یادگیرندگان می بایست استقلال؛ خودجوشی و حس مسئولیت را در خود تقویت کنند و در همان زمان یادگیرنده های موجود در یک کلاس می بایست در فرایند حل مشکلات زبان با هم همکاری نمایند. معلم که در واقع محرک است نه کنترل کننده بیشتر مواقع ساکت است و به همین دلیل نام این روش ؛ تدریس صامت می باشد. معلمان می بایست در مقابل غرایز خود مقاومت کرده و هر چیزی را برای زبان آموزان هجی ننمایند و روی تخته ننویسند. در مواقع برخورد زبان آموزان با هر مشکل جزئی به کمک آنها نروند و زمانی که زبان اموزان در پی یافتن راه حل هستند خود را باید از سر راهشان کنار بکشند.

در کلاس زبان روش تدریس صامت به صورت بارز از موادی همچون مجموعه ای از میله های کیوزنیر یا میله های رنگ شده کوچک با طول های مختلف و یک سری از نمودارهای دیواری استفاده میشود. از این میله ها برای معرفی واژگان (رنگ ها ؛ اعداد ؛ صفات مثل بلند و کوتاه و غیره) افعال (دادن ؛ گرفتن ؛ برداشتن ؛ انداختن) و نحو (زمان ؛ صفات نسبی ؛ جمع بستن ؛ ترتیب کلمات و امثالهم) استفاده میشود. مدرس محرک های تک واژه ای و یا عبارات و جملات کوتاه را یک و یا دو بار تکرار می نمایند و در آن صورت زبان اموزان می بایست تلفظ و درک خود را با کمترین بازخورد مصحح از طرف معلم در میان خودشان اصلاح نمایند. نمودارها به معرفی الگوهای تلفظ؛ نمودارهای دستوری و امثال آن می پردازند.

روش تدریس صامت نیز همچون روش تدریس تلقین پذیری از جهاتی مورد انتقاد قرار گرفته است. از یک دید و مفهوم می توان گفت روش تدریس صامت بسیار دور از یک روش اموزشی به نظر می اید و معلم در ایجاد یک جو ارتباطی در کلاس نقش بسیار کمی دارد. جنبه های بسیار زیادی از زبان در این روش وجود دارد که می توان گفت به نفع زبان اموزان است. انها مجبور نیستند همچون روش یادگیری جمعی زبان ساعت ها و روزها برای یادگیری مفهومی تلاش کنند که به راحتی با راهنمایی مستقیم معلم می توان یاد گرفت. بعد از چندین درس میله ها و نمودارها کنار گذاشته میشوند و مطالب دیگری می بایست معرفی گردد و در این مرحله روش تدریس صامت مانند هر کلاس زبان دیگر به نظر می اید.

البته که در این روش بینش های خاصی دریافت میشود که می بایست استخراج گردد. اغلب ما به عنوان معلم وسوسه می شویم که هر مطلبی را در اختیار زبان آموزان قرار دهیم. ما می توانیم با تزریق داروی شفا بخش یادگیری کشف به فعالیت های کلاس و کم کردن گفتگوی معلم نسبت به آنچه معمول است نتیجه خوبی بگیریم و اجازه دهیم زبان اموزان خودشان کارهایشان را انجام دهند. این مواردی از کاربردهای ابداع و نواوری می باشد. این بینش ها ما را با تفکرات جدیدی آشنا می سازد که ما از طریق توسعه بنیادهای نظری در آموزش زبان و بررسی دقیق و سنگین و سبک کردن مسائل با حالت چند محیطی سازگاری پیدا کنیم.



منبع
Principles of language learning and teaching by H.Douglas Brown
مترجم
دکتر منصور فهیم




 

BLaDe

متخصص بخش زبان
[h=2]روش تدریس پاسخ فیزیکی کامل
موسس روش تدریس پاسخ فیزیکی کامل جیمز آشر متوجه این موضوع شد که کودکان در یادگیری زبان اول قبل از تکلم؛ کار نیداری زیادی انجام می دهند. شنیدنی های آنها با پاسخ های فیزیکی همراه می باشد (رسیدن؛ چنگ زدن ؛ حرکت دادن ؛ نگاه کردن و ...). او همچنین به یادگیری سمت راست مغز بیشتر توجه نمود. طبق نظر آشر فعالیت حرکتی مربوط به سمت راست مغز است که متعاقب پردازش زبان در سمت چپ مغز انجام می شود. آشر همچنین معتقد بود که کلاس های زبان اغلب محل تشویش و اضطراب زیاد می باشد و در صدد بود تا روشی را ابداع نماید که تا حد ممکن فاقد تنش باشد و در آن یادگیرندگان حالت دفاعی به خود نگرفته و احساس شرم و کمرویی ننمایند و بنابراین کلاس این روش تدریس کلاسی است که در آن عمل حرکتی و شنیدازی زیادی انجام می شود. معلم نقش هدایتگری در عملکرد کلاس دارد؛ معلم کارگردان یک صحنه نمایش است که در آن زبان آموزان بازیگران آن می باشند.

ویژگی بارز این روش آن است که حتی در سطح پیشرفته مهارتی بیشتر قویا از حالت امری استفاده می نماید. دستور دادن یک شیوه ساده برای وادار نمودن یادگیرندگان به انجام حرکتی است که به او آموزش می دهد مثل : پنجره را باز کن ؛ در را ببند ؛ بلند شو ؛ بشین ؛ کتاب را بدار؛ آن را بده به ... و غیره. دادن هیچ پاسخ کلامی ضروری نمی باشد. جملات نحوی پیچیده تر را می توان به صورت امری بیان نمود مثل : (مستطیلی را روی تخته سیاه رسم نمایید. سریعا به سمت در بروید و آن را بکوبید. استفاده از شوخی کار آسانی می باشد مثلا آهسته به سمت پنجره بروید و از جا بپرید. مسواکتان را داخل کتابتان بگذارید). جملات استفهامی نیز به سادگی مورد استفاده قرار می گیرند. مانند : کتاب کجاست ؟ جان چه کسی است ؟ (زبان اموزان به کتاب و یا جان اشاره می کنند). سرانجام زبان اموزان یکی یکی احساس راحتی نمود و جرات می کنند به سوالات پاسخ های کلامی بدهند و سپس خودشان سوال کنند و فرایند بدین طریق ادامه می یابد.

همچون روش های دیگری که در اینجا بررسی شد روش تدریس پاسخ فیزیکیکامل نیز به عنوان یک روش؛ محدودیتهای خاص خود را داراست. این روش بطور خاصی در سطوح مقدماتی مهارت در زبان موثر بود اما همان طور که یادگیرندگان در توانش زبانی خود پیشرفت می نمودند ؛ مشخصه بارز خود را از دست می داد. اما امروزه روش تدریس پاسخ فیزیکی کامل به عنوان یک فن مورد استفاده قرار می گیرد که شیوه مفیدتری برای بررسی این روش می باشد. بسیاری از کلاس هایی که در ایجاد ارتباط و هم کنشی موفق می باشند از فعالیت های روش تدریس پاسخ فیزیکی کامل هم در داده های شنوایی و هم در فعالیت های فیزیکی استفاده می نمایند.

منبع
Principles of language learning and teaching by H.Douglas Brown
مترجم
دکتر منصور فهیم




 

BLaDe

متخصص بخش زبان
Whole language

مقدمه

واژه whole language در سال ۱۹۸۰ توسط گروهی از معلمان امریکایی اختراع شد که در اموزش زبان مادری به خواندن و نوشتن توجه زیادی داشتند.

آموزش خواندن و نوشتن در زبان اول یک اقدام فعال اموزشی محسوب میشود. یکی از روش های اموزش خواندن و نوشتن بر روی روش رمزگشایی زبان است. یعنی در این روش بر روی اموزش اجزای مختلف زبان مانند گرامر ؛ لغات ؛ آواشناسی بطور جداگانه تاکید میشود. از نظر اوایی بر این تئوری استوار است که خواندن شامل تشخیص کلمات و بر گرداندن آنها به آواهاست. و بقیه تئوری های خواندن مربوط به مهارت هاست.

در این روش تکیه بر اموزش خواندن و نوشتن بطور طبیعی برای برقراری ارتباط و لذت بردن از خواندن و نوشتن است.

در سال ۱۹۹۰ ؛ این روش اموزشی در امریکا بسیار محبوب شد به خاطر این که راهی خلاقانه برای اموزش مهارت های زبانی به دانش اموزان دوره ابتدایی بود.

در اموزش زبان این روش دارای رویکرد اموزشی و فلسفی است که بر اهمیت معنادار ساختن فرایند تدریس و یادگیری تاکید می کند. همچنین به بچه ها و بزرگشالان کمک می کند تا زبان دوم را مانند زبان اول (زبان مادری) یاد بگیرند.

تئوری زبان و یادگیری

این روش دارای دیدگاه تعاملی به زبان است که در آن به زبان به عنوان یک وسیله برای برقراری ارتباط بین انسان ها می نگرد ؛ یک ارتباط تعاملی بین خواننده و نویسنده.

تئوری یادگیری این روش ریشه در مکتب های انسان گرایانه و ساختار گرایی دارد.

اهداف ؛ مطالب درسی ؛ فعالیت های یلدگیری ؛ نقش یادگیرنده و معلم و مواد آموزشی

در طراحی این روش اموزشی از اصول زیر استفاده میشود :

- استفاده از ادبیات اصیل به جای موضوعات تصنعی؛ مخصوصا متون و تمریناتی که برای مهارت های خواندن طراحی شده اند.
- تمرکز بر روی اتفاقات واقعی و طبیعی به جای داستان های نوشته شده ای که هیچ ربطی به تجربیات دانش آموزان ندارند.
- خواندن متونی که یادگیرندگان علاقه داشته باشند مانند ادبیات.
- نوشتن به عنوان یک فرایندی که یادگیرندگان در آن به جستجو و کشف معنا می پردازند.
- استفاده از متون دانش آموز ساخته به جای متون معلم ساخته
- تلفیق مهارت هایی چون خواندن و نوشتن و ... .
- یادگیری دانش اموز محور : دانش اموزان در مورد اینکه چه بخوانند حق انتخاب دارند؛ به آنها این فرصت داده میشود تا دنیای خود را کشف کنند.

معلم نقش یک عضو فعال و کمکی در امر یادگیری دارد و فضای اموزشی درست خواهد کرد تا یادگیرندگان از طریق کار گروهی به یادگیری بپردازند.

یادگیرنده نقش مشارکتی با بقیه یادگیرندگان و معلم دارد. همچنین نقش یک ارزیابی را دارند که هم یاد گرفته های خود و هم دیگران را به کمک معلم ارزشیابی می کنند. آنها مواد اموزشی و فعالیت های مورد نیاز خود را انتخاب می کنند.

مواد اموزشی بکار رفته در این روش باید واقعی باشند مثلا ادبیات و یا مطالبی که دانش اموزان سر کلاس میاورند.



منبع
approaches and methods in language teaching by jack c. richards


 

BLaDe

متخصص بخش زبان
[h=2]روش تدریس با نگرش طبیعی (the natural approach)
نظریات استیفن کرشن در فراگیری زبان دوم به صورتی گسترده و داغ از دهه ۱۹۷۰ مورد بحث واقع شده است. مهم ترین بخش روش شناسی آثار کرشن در روش تدریس با نگرشی طبیعی متجلی شده و توسطیکی از همکارانش به نام ترسی ترل بسط داده شده است. با توجه به بسیاریاز ادعاهایی که آشر در مورد روش تدریس پاسخ فیزیکی کامل داشت ؛ کرشن و ترل احساس می کردند یاد گیرنده ها از به تاخیر انداختن تولید زبانی تا زمانی که گفتار پدیدار شود سود خواهند برد. یادگیرنده ها می بایست در کلاس تا حد ممکن راحت و آرام باشند و در نتیجه ارتباط و فراگیری زیادی می بایست صورت گیرد. در حقیقت روش تدریس با نگرش طبیعی استفاده از فعالیت های روش تدریس پاسخ فیزیکی کامل را در سطح مقدماتی یادگیری زبان به صلاح مس دید هنگامی که درون داده های قابل فهم برای روشن شدن فراگیری زبان ضروری می باشند.

هدف روش تدریس با نگرش طبیعی متوجه مهارت ها در ارتباط های بنیادین بین شخصی بود؛ یعنی موقعیت های روزمره زبان از قبیل : مکالمات؛ خرید؛ گوش دادن به رادیو و امثالهم وظیفه اولیه معلم آماده ساختن داده های قابل فهم بود یعنی زبان گفتاری که برای یادگیرنده قابل درک است و یا فقط کمی بالاتر از سطح درک یادگیرنده می باشد. ضرورت ندارد یادگیرنده ها در طول سکوت چیزی بگویند تا اینکه احساس نمایند آمادگی آن را دارا می باشند. معلم منبع داده ها به یادگیرنده و ایجاد کننده گونه محرک و جالبی از فعالیت های کلاسی بود. فعالیت هایی از قبیل : دستور دادن ؛ بازی ؛ هجو ؛ طنز و کار در گروه های کوچک.

مهم ترین جنبه های بحث برانگیز در روش تدریس با نگرش طبیعی دوره صامت و تاکید آن بر مفهوم داده های قابل فهم بود. هر فردی می تواند با گیبونز چنین استدلال نماید که تولید شفاهی بسیار دیر انجام می شود و در مرحله اولیه برای معلم لازم است که زبان آموزان را به صحبت کردن تشویق نماید و تعیین و تبیین این که ما از قابل درک چه معنایی مورد نظرمان می باشد بسیار مشکل است. یادگیری زبان یک فرایند هم کنشی است و بنابراین اتکای بیش از حد به نقش داده ها در عوض تحریک باز داده ها می تواند باعث توقف در فرایند فراگیری زبان دوم شود.

اما البته که ما می توانیم به روش تدریس با نگرشی طبیعی نظر اندازیم و به یاد اوریم که بعضی مواقع ما تاکید می نماییم زبان اموزان در همان اوایل زیاد صحبت کنند و به این طریق همان طور که یادگیرنده سعی در پیشرفت دارد باعث ایجاد اضطراب و تشویش میشویم و احتمال مخاطره بیشتر را کاهش می دهیم. بنابراین یک بار دیگر مسئولیت شما به عنوان معلم این است که بهترین آنچه را بقیه تجربه نموده اند انتخاب کرده و آن بینش زیادی را کسب نموده و شم زبانی خاصی را بدست اورد. این بینش ها و شم های زبانی را می توان به یک گزینش روشنفکرانه و شناخت درست زبانی در شما تبدیل نمود.



منبع
Principles of language learning and teaching by H.Douglas Brown
مترجم
دکتر منصور فهیم


 

BLaDe

متخصص بخش زبان
[h=2]تدریس زبان ارتباطی
با پیشرفت و تکامل فن آموزش زبان دوم طی چند دهه گذشته؛ ما چند واکنش و واکنش متقابل را در روش ها و دیدگاه های تدریس زبان مورد آزمایش و بررسی قرار داده ایم. ما می توانیم نگاهی به گذشته یک قرن تدریس زبان بیندازیم و روند و سیر تحولات آن را مشاهده کنیم. چگونه می توانیم صد سال به عقب برگردیم و دوره حاضر را توصیف کنیم ؟

در واقع پاسخ این سوال در تلاش های اخیر ما درباره تدریس زبان ارتباطی نهفته است. یورش به سوی ارتباط کاری بی رحمانه و نامناسب است. محققان ساختار توانش ارتباطی را تعریف و مجددا تعریف کرده اند. انان هزاران کاربرد از زبان را کشف کرده اند که یادگیرنده های زبان باید بر انها فایق ایند. آنها ارتباط مکتوب و ملفوظ گفتمان و عادات کاربردی زبان را توضیح داده اند. آنها ماهیت و نوع سبک ها و ارتباط غیر کلامی را مورد آزمایش قرار داده اند. با این گنجینه دانش ؛ ما متهورانه به سوی هدف که همانا یادگیری بهترین روش تدریس ارتباطی است جلو رفته ایم.

با نگاهی به مطالب امروزی تدریس زبان دوم یک نظم کلی در تدریس زبان ارتباط به چشم می خورد. کتاب های متعددی برای معلمین و مدرسین آنها ماهیت دیدگاه های ارتباطی را توصیف کرده و روش هایی را برای تمیز دادن هدف ها و سنین مختلف ارائه می نمایند. خلاصه در هر کجا که شما به سوابق مکتوب امروز بنگرید؛ آن را مرجعی برای ماهیت ارتباطی کلاس های زبان می یابید.

تدریس زبان ارتباطی به عنوان یک رویکرد قابل درک است و نه به عنوان یک روش. این دیدگاه در واقع دیدگاهی واحد است اما دارای وضعیت نظری گسترده درباره ماهیت زبان؛ یادگیری و آموزش آن می باشد. هنوز هم ترکیب کردن تعاریف و توصیفات گوناگون پیشنهاد شده کاری است بس دشوار. از زمان اولین کار ویدوسون تا مقاله ابتدایی برین و کندلین تا کاربردهای عملی توانش ارتباطی سویگنون و تا متون درسی ویژه آموزش مدرسین؛ به اندازه ای تعاریف متعدد و مختلف داشته ایم که افکار ما را دچار اغتشاش می کند. من چهار مشخصه مربوط به هم و جدا نشدنی زیر را برای ساده سازی و صراحت به عنوان تعریف تدریس زبان ارتباطی پیشنهاد می کنم :

۱. اهداف کلاس ها روی تمام اجزاء و ابعاد توانش ارتباطی متمرکز شده و به کار توانش زبانی و دستور زبان محدود نمی شود.

۲. تکنیک های زبان ابداع شده اند تا افراد یادگیرنده برای رسیدن به نتایج معنی دار ؛ به علم معنی و استفاده کاربردی و صحیح زبان بپردازند. صورت های سازمانی زبان ؛ هدف اصلی نیست بلکه آنها جنبه هایی از زبان هستند که یادگیرنده را قادر می سازند تا به اهداف اصلی برسند.

۳. روانی و درستی و دقت به عنوان اصول کامل کننده پس از تکنیک های ارتباطی در نظر گرفته شده اند. البته بعضی اوقات به جنبه روانی اهمیت بیشتری داده اند تا دقت و درستی؛ تا افراد یادگیرنده به جنبه معنادار استفاده زبان بپردازند.

۴. در کلاس های ارتباطی؛ در نهایت زبان آموزان باید بتوانند زبان را هم به صورت درک و هم انتقال؛ در متون از پیش تمرین نشده ؛ استفاده کنند.

این چهار مشخصه نشان می دهد که چندین تغییر و تحول اساسی از زمان دیدگاه های اولیه تا کنون رخ داده است. تا حدودی این تغییرات در نتیجه رشد دانشی است که در شرح چندین روش مشاهده گردید؛ (مانند تدریس جمعی و رویکرد طبیعی تدریس) که در برخی حالات دیگر این تغییرات ریشه ای هستند. برنامه ی ساختگرایانه یا آموزش ترتیبی دستور زبان؛ نقطه اتکا و مهم آموزش زبان در طی قرن ها بوده است.

آموزش زبان ارتباطی چنین پیشنهاد می کند که ساختار دستور زبان بهتر است در زیر مجموعه ی مقوله های کاربردی مختلف زبان دسته بندی شود. همچنین در این روش ما به میزان زیادی توجه کمتری نسبت به ارائه و بحث فراوان قواعد دستور زبان که در روش های سنتی بود داریم. وقتی برای ایجاد روانی و سلیس بودن زبان تلاش می کنیم ؛ استفاده صحیح زبان در آموزش ژبان ارتباطی امری بسیار مهم می باشد. البته ذکر این جمله مهم است که جنبه روانی و سلیس بودن زبان تنها نبایستی در واضح بودن یا غیر مبهم بودن و ارتباط صریح خلاصه شود. و تمزینات از قبل تنظیم نشده ی زیادی در کلاس های درس امروزی وجود دارد. یادگیرندگان تشویق می شوند تا با راهنمایی معلم و نه تحت کنترل او ؛ تمرینات از پیش تعیین نشده و غیر منتظره را انجام دهند.

چهارمین مشخصه آموزش زبان ارتباطی ؛ اغلب برای معلمین غیر بومی که به زبان دوم زیاد مسلط نیستند کمی نشکل ایجاد می کند. دیالوگ ها ؛ تمرینات کتبی ؛ تمرینات از پیش تعیین شده و بحث دستور زبان برای بیشتر معلمین غیر بومی زبان دوم ساده تر می باشد. اما این اشکال نباید شخص را از دنبال کردن هدف ارتباطی در کلاس باز دارد.

تکنولوژی (فیلم؛ویدیو؛تلویزیون؛ضبط صوت؛شبکه اینترنت؛و نرم افزارهای کامپیوتر) می تواند به این دسته از معلمین کمک کند. علاوه بر این در دهه گذشته یا همین حدود ما شاهد افزایش سطح مهارت علمی معلمان زبان در سراسر جهان بوده ایم. از آنجایی که موسسات آموزشی و سیاسی در کشورهای مختلف نسبت به اهمیت آموزش زبان های خارجی به منظور رسیدن به هدف های ارتباطی حساسیت زیادی نشان می دهند؛ شاید ما بهتر بتوانیم در سراسر جهان ؛ هدف های آموزش زبان ارتباطی را به انجام برسانیم.

منبع
Principles of language learning and teaching by H.Douglas Brown
مترجم
دکتر منصور فهیم




 

BLaDe

متخصص بخش زبان
[h=2]فرایند، سبک و راهکار
قبل از آن که به صورتی ویژه به بعضی سبک ها و راهکارهای یادگیری زبان دوم نگاهی بیندازیم ، چند کلمه در تشریح تفاوت های موجود بین فرایند، سبک و راهکار به عنوان اصطلاحات متداول در واژگان فراگیری زبان دوم بیان می کنیم. در کاربرد این سه اصطلاح سر در گمی های فراوانی وجود داشته است. بنابراین تعریف دقیق آنها از آغاز کار اهمیت دارد.

فرایند ، عمومی ترین این سه مفهوم است. تمام انسان ها در فرایندهای جهانی خاص درگیر هستند. درست همانگونه که برای بقا به هوا؛ آب و غذا نیازمندیم به همان ترتیب تمام انسان های دارای هوش طبیعی در سطوح یا انواع خاصی از یادگیری درگیرند.انسان ها معمولا سرگرم، تداعی، انتقال، تعمیم و فرسایش هستند. همه ما از رابطه محرک-پاسخ استفاده می کنیم و تحت تاثیر تقویت هستیم. همه ما به میزان مختلف توانایی هایی را در استعدادهای هفت گانه داریم.

سبک، اصطلاحی است که به تمایلات و ترجیحات پیوسته و نسبتا پایدار در افراد اشاره می کند. سبک ها ویژگی های عمومی کارکرد هوشمندانه(و همچنین انواع عوامل شخصیتی) هستند که منحصرا به شما به عنوان یک فرد بستگی دارند و شما را از دیگران متمایز می کنند. به عنوان مثال ممکن است شما بیناگراتر، شکیباتر در مقابل ابهام یا احساسی تر از فرد دیگری باشید. اینها سبک هایی هستند که الگوی عمومی را در تفکر یا احساس شما تعیین می کنند.

راهکارها، روش های خاص پرداختن به یک مسئله یا وظیفه و شیوه های عمل برای دست یافتن به هدفی خاص و برنامه های طرح شده برای کنترل و استفاده از اطلاعات خاص هستند. آنها (طرح های جنگی)بافتاری شده ای هستند که ممکن است لحظه به لحظه یا روز به روز یا سال به سال تغییر کنند. راهکارها در هر فردی نیز متغیر هستند(متغیر درون فردی). هر یک از ما مجموعه ای از راه های ممکن برای حل یک مشکل خاص استفاده می کنیم.


منبع
روش تدریس داگلاس براون ترجمه ی دکتر منصور فهیم


 

BLaDe

متخصص بخش زبان
[h=2]راهکارهای یادگیری زبان دوم (نظر اُمالی)
۱. راهکارهای فراشناختی

سازماندهی قبلی : بررسی کلی ولی جامع مفهوم یا اصل سازمان دهنده در فعالیت پیش بینی شده یا یادگیری

توجه هدایت شده : تصمیم گیری پیشاپیش برای توجه کلی به امر یادگیری و نادیده گرفتن جزییات نامربوط

توجه انتخابی : تصمیم گیری در مورد توجه به جنبه های خاص درون داد

خود تدبیری : درک شرایطی که در یادگیری به فرد کمک می کند و فراهم آوردن آن شرایط

برنامه ریزی کارکردی : برنامه ریزی و تمرین مولفه های زبانی که برای انجام دادن یک وظیفه خاص زبانی در آینده ضروری می باشند

خود نظارتی : اصلاح بیان برای دقت در تلفظ، دستور زبان و واژگان شخصی یا به کار بردن زبان مناسب با موقعیت و اشخاص حاضر

تولید زبانی با تاخیر : تصمیم گیری برای به تعویق انداختن تکلم به منظور اولویت دادن به یادگیری از طریق درک مطلب شنیداری

خودآزمایی : بررسی نتایج زبانآموزی خود بر اساس یک معیار درونی از کمال و درستی


۲. راهکارهای شناختی

تکرار : تقلید از یک الگوی زبانی از جمله تکرار فراوان و تمرین بدون صدا

مراجعه به منابع : استفاده از کتاب های مرجع زبان هدف

ترجمه : استفاده از زبان اول به عنوان پایه ای برای فهم و یا تولید زبان دوم

گروه بندی : مرتب کردن و یا دسته بندی و احتمالا طبقه بندی مجدد مطالب آموختنی بر اساس ویژگی های مشترک

یادداشت برداری : یادداشت کردن منظور اصلی، نکات عمده رئوس مطالب یا خلاصه اطلاعات ارائه شده به صورت شفاهی یا کتبی

قیاس : استفاده آگاهانه از قواعد برای تولید و یا درک زبان دوم

ترکیب مجدد : ایجاد جمله معنی دار یا زنجیره بزرگتر زبانی با ترکیب عناصر شناخته شده با روشی جدید

تجسم : ربط دادن اطلاعات جدید به مفاهیم دیداری در حافظه از طریق تصور و تجسم عبارات یا اماکن آشنا که به آسانی قابل بازشناسی هستند

نمایش شنیداری : حفظ عین صدا یا صدای مشابه آن برای کلمات، عبارات یا زنجیره های طولانی تر زبانی

کلمه کلیدی : به خاطر سپردن کلمه ای جدید در زبان دوم با (۱) یافتن کلمه ای آشنا در زبان اول که از نظر آوایی یا به طریقی دیگر شبیه کلمه جدید باشد. (۲) ایجاد تصویرهایی از رابطه بین کلمه جدید و کلمه آشنا که به راحتی قابل بازشناسی باشد.

بافتاری کردن : قرار دادن کلمه یا عبارت در توالی معنی دار زبانی

توضیح ماهرانه : ربط دادن اطلاعات جدید به مفاهیم دیگر در حافظه

انتقال : استفاده از دانش زبانی و یا ذهنی قبلی به منظور تسهیل امر یادگیری زبانی

استنباط : استفاده از اطلاعات موجود برای حدس زدن در مورد معنای واحدهای جدید زبانی، پیش بینی نتایج یا تکمیل اطلاعات ناقص

۳. راهکارهای اجتماعی ـ عاطفی

همکاری : کار گروهی با یک یا چند همکلاسی برای دریافت پس خور، جمع آوری اطلاعات و با دریافت الگوی یک فعالیت زبانی

پرسش برای روشن شدن مطلب : درخواست از معلم یا سایر متکلمان بومی زبان برای تکرار، تفسیر، توضیح و یا ارائه مثال


منبع
روش تدریس داگلاس براون
ترجمه دکتر منصور فهیم




 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا