" به ساعت من تو تمام قرار ها را نیامده ای کدام نصف النهار را از قلم انداخته ام؟ قرار روزهای بی قراریم! کجای آسمان ببینمت؟ من از جستجوی زمین خسته ام. "
" تواگه پائيز زردي واسه من بهار سبزي…تواگه هواي سردي واسه من هميشه گرمي…تواگه ابر سياهي واسه من ابر بهاري…تواگه دشت گناهي واسه من يه بي گناهي… تواگه غرق نيازي واسه من يه بي نيازي…تواگه رفيق راهي واسه من يه تکيه گاهي...تقدیم به همه دوستان هم ترانه ایم... "
" «...آنگاه عیسی بدیشان گفت اندک زمانی نور با شماست،پس مادامی که نور با شماست راه بروید تا ظلمت شما را فرو نگیرد و کسی که در تاریکی راه می رود نمی داند به کجا می رود.» "
" کاش می شد روی خط زندگی .. با تو باشم تا نهایت سادگی "
" دارم از تو مینویسم که نگی دوستت ندارم از تو که با یه نگاهت زیر و رو شد روزگارم دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم موقع نوشتنا وقت اسم گذاشتنا کسی رو جز تو نداشتم اسمی جز تو نمیذاشتم من تموم قصه هام قصه توست اگه غمگینه اون از غصه توست اون از غصه توست "
" جام می و خون دل هر یک به کسی دادند در دایره قسمت اوضاع چنین باشد "
" رفاقت رو باید از برگ درخت آموخت وقتی که زرد میشه,وقتی که میمیره و از درخت جدا میشه بازم پای درخت میشینه. "
" تواگه پائيز زردي واسه من بهار سبزي…تواگه هواي سردي واسه من هميشه گرمي…تواگه ابر سياهي واسه من ابر بهاري…تواگه دشت گناهي واسه من يه بي گناهي… تواگه غرق نيازي واسه من يه بي نيازي…تواگه رفيق راهي واسه من يه تکيه گاهي...تقدیم به همه دوستان هم ترانه ایم... "
" «...آنگاه عیسی بدیشان گفت اندک زمانی نور با شماست،پس مادامی که نور با شماست راه بروید تا ظلمت شما را فرو نگیرد و کسی که در تاریکی راه می رود نمی داند به کجا می رود.» "
" کاش می شد روی خط زندگی .. با تو باشم تا نهایت سادگی "
" دارم از تو مینویسم که نگی دوستت ندارم از تو که با یه نگاهت زیر و رو شد روزگارم دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم موقع نوشتنا وقت اسم گذاشتنا کسی رو جز تو نداشتم اسمی جز تو نمیذاشتم من تموم قصه هام قصه توست اگه غمگینه اون از غصه توست اون از غصه توست "
" جام می و خون دل هر یک به کسی دادند در دایره قسمت اوضاع چنین باشد "
" رفاقت رو باید از برگ درخت آموخت وقتی که زرد میشه,وقتی که میمیره و از درخت جدا میشه بازم پای درخت میشینه. "