Mahdi Askari
مدير فنی
خوب بالاخره پس از گذاشتن 5 شوخی ، شوخی 6 رو در حالت خیلی رسمی براتون میذارم آخه نمیدونید برامون یک بخش جداگانه زدند منم نشستم کلی قوانین نوشتن و کلی کارای دیگه الان ما رو تو سایت به رسمیت می شناسند.:بله: :شاد:
--- و اما شوخی شماره 6 ---
:شاد: خوب کسانی که تو این شوخی هستند رو لو نمیدم تا خودتون ببینیدشون :شاد:
---------------------------------
یک زمانی یادمه تو شوخی شماره 1 امید ادعا کرد می خواد پا به پای من شوخی بذاره چند روز بعد طی یک پیغام خیلی خیلی خصوصی به امید گفتم:
الو امید اینجا آنتن نمیده فقط گوش کن می خوام شماره 4 رو تو بذاری خوب آماده باش
بعد در هنگامی که صدای باد در گوشی می پیچید یک صدایی اومد که من نمی تونم و کلاس دارم و ...
خوب این هیچ ربطی به شوخی نداشت و فقط می خواستم افشاگری کنم
واه همه نشستن تا ته اینو خوندن :غش2: + :غش*2500:
----------------------------------
خوب میرسیم به آمار و ارقام سایت که مشکل داره که نه
به آمار من
به من باید جایزه داد آخه طی این مدتی که اینجا بودم 11 باز درخواست دوستی فرستادم برا کسی هر 12 بارشو رد کرده ولی من از رو نرفتم
خوبه همه فهمیدند چه کسی رو گفتم :سوت:
--------------------------------------
خوب بدون عکس که صفا نداره باید عکس از بچه ها باشه
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ما که هر چی به علی گفتیم فایده نداشت مجبوریم خودمون یک کاری بکنیم
این وسایل برا درست کردن یک دزدگیر حرفه ای برا پاتوق آقایون می باشد که به دخترها حساسیت داره و بوق میزنه
به غیر از این وقتی آخرین نفر آقایون از اونجا خارج شد
با این وسیله در را قفل کند و کلیدش را
بگذارد
-------------------------------------------------
اما مدیر ارشد تالار ادبیات «بارون»
تشویق
یک شعری قدیم ها می گفتن تو کتاب ها
باز باران - با ترانه - با گوهر های فراوان
می خورد بر در و دیوار
و...
این عکسای این شعره
اینم بارون که خورده به در و دیوار و افتاده اینجا
الان بارون در مواجهه با من
آخیش :فرار:
از آخر این شکلک رو درست نکردن
----------------------------------------
و اما مملی خان یار روزهای تقلب در مدرسه
اینجا روز امتحان و کلاس ماست
اون روز مملی خان نتونست تقلب کنه و امتحانش رو خراب داد و داشت آتیش می گرفت
رفتیم بیرون با بچه یک بستنی فروشی دید خواست بخوره تا آتیشش کمتر بشه
من گفتم نخورید همه خوردن
من بهش گفتم
مملی دست نزنی
به بستنی
یخ میزنی
گوش نداد از آخر خورد و یخ زدش
شد این
اینم تمام بچه ها به همراه مملی که یخ زدند اونم منم که نخوردم و یخ نزدم
-----------------------------------------
خوب می رسیم به علی
پای ثابت شوخی ها
"""""""""""""""""""""""""""""
در زمان های قدیم که
شاه تیراندازی میکرد
فرح طناب بازی میکرد
علی انجمن رو راه انداخت
پس از مدتی من اینجا عضو شدم و بدلیل زحماتی که برا انجمن کشیدم شدم مدیر کل سایت کنار علی
بعد برای اینکه اختلافاتی بین من و علی صورت گرفت به خاطر استقلال و پیروزی
در یک حرکت ناجوانمردانه زیر دو خم منو گرفت 4 تاش کرد و منو تازه واردم کرد
بعد از کلی گریه و زاری به خاطر اینکه زیاد کسی مشکوک :مشکوک: نشه منو به همکار سابق تبدیل کرد تا قضیه لو نره
منم راز نگه دار قضیه رو برا کسی تعریف نکردم :سوت:
بسوزه فوتبال که رفاقت نمیشناسه :نیش:
---------------------------------------
توضیحات تکمیلی :
1- بعد از کلی پاس دادن این شوخی بین مریم خانم و نگار خانم خمدو گذاشتمش :غش2:
2- اگه این علی نبود اصلا نمیشد تاپیک شوخی رو بگردوی علی تشکر
3- کسانی که ناراحت شدن منو ببخشند
4- اونی که براش درخواست رستادم سنجاقی بود :سوت:
5-نداریم
--- و اما شوخی شماره 6 ---
:شاد: خوب کسانی که تو این شوخی هستند رو لو نمیدم تا خودتون ببینیدشون :شاد:
---------------------------------
یک زمانی یادمه تو شوخی شماره 1 امید ادعا کرد می خواد پا به پای من شوخی بذاره چند روز بعد طی یک پیغام خیلی خیلی خصوصی به امید گفتم:
الو امید اینجا آنتن نمیده فقط گوش کن می خوام شماره 4 رو تو بذاری خوب آماده باش
بعد در هنگامی که صدای باد در گوشی می پیچید یک صدایی اومد که من نمی تونم و کلاس دارم و ...
خوب این هیچ ربطی به شوخی نداشت و فقط می خواستم افشاگری کنم
واه همه نشستن تا ته اینو خوندن :غش2: + :غش*2500:
----------------------------------
خوب میرسیم به آمار و ارقام سایت که مشکل داره که نه
به آمار من
به من باید جایزه داد آخه طی این مدتی که اینجا بودم 11 باز درخواست دوستی فرستادم برا کسی هر 12 بارشو رد کرده ولی من از رو نرفتم
خوبه همه فهمیدند چه کسی رو گفتم :سوت:
--------------------------------------
خوب بدون عکس که صفا نداره باید عکس از بچه ها باشه
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ما که هر چی به علی گفتیم فایده نداشت مجبوریم خودمون یک کاری بکنیم
این وسایل برا درست کردن یک دزدگیر حرفه ای برا پاتوق آقایون می باشد که به دخترها حساسیت داره و بوق میزنه
به غیر از این وقتی آخرین نفر آقایون از اونجا خارج شد
با این وسیله در را قفل کند و کلیدش را
بگذارد
-------------------------------------------------
اما مدیر ارشد تالار ادبیات «بارون»
تشویق
یک شعری قدیم ها می گفتن تو کتاب ها
باز باران - با ترانه - با گوهر های فراوان
می خورد بر در و دیوار
و...
این عکسای این شعره
اینم بارون که خورده به در و دیوار و افتاده اینجا
الان بارون در مواجهه با من
آخیش :فرار:
از آخر این شکلک رو درست نکردن
----------------------------------------
و اما مملی خان یار روزهای تقلب در مدرسه
اینجا روز امتحان و کلاس ماست
اون روز مملی خان نتونست تقلب کنه و امتحانش رو خراب داد و داشت آتیش می گرفت
رفتیم بیرون با بچه یک بستنی فروشی دید خواست بخوره تا آتیشش کمتر بشه
من گفتم نخورید همه خوردن
من بهش گفتم
مملی دست نزنی
به بستنی
یخ میزنی
گوش نداد از آخر خورد و یخ زدش
شد این
اینم تمام بچه ها به همراه مملی که یخ زدند اونم منم که نخوردم و یخ نزدم
-----------------------------------------
خوب می رسیم به علی
پای ثابت شوخی ها
"""""""""""""""""""""""""""""
در زمان های قدیم که
شاه تیراندازی میکرد
فرح طناب بازی میکرد
علی انجمن رو راه انداخت
پس از مدتی من اینجا عضو شدم و بدلیل زحماتی که برا انجمن کشیدم شدم مدیر کل سایت کنار علی
بعد برای اینکه اختلافاتی بین من و علی صورت گرفت به خاطر استقلال و پیروزی
در یک حرکت ناجوانمردانه زیر دو خم منو گرفت 4 تاش کرد و منو تازه واردم کرد
بعد از کلی گریه و زاری به خاطر اینکه زیاد کسی مشکوک :مشکوک: نشه منو به همکار سابق تبدیل کرد تا قضیه لو نره
منم راز نگه دار قضیه رو برا کسی تعریف نکردم :سوت:
بسوزه فوتبال که رفاقت نمیشناسه :نیش:
---------------------------------------
توضیحات تکمیلی :
1- بعد از کلی پاس دادن این شوخی بین مریم خانم و نگار خانم خمدو گذاشتمش :غش2:
2- اگه این علی نبود اصلا نمیشد تاپیک شوخی رو بگردوی علی تشکر
3- کسانی که ناراحت شدن منو ببخشند
4- اونی که براش درخواست رستادم سنجاقی بود :سوت:
5-نداریم
آخرین ویرایش: