در صحنه زندگی اجتماعی بشر، كمتر كسی را میتوان یافت كه از عیب، پاك بوده و از لغزش مصون باشد. اگر هم چنین افرادی پیدا شوند، بسیار نادرند؛ زیرا انسان همواره گرفتار كشمكش غرایز حیوانی و تمایلات عالی انسانی خویش است و هر كاری هم كه از او سر میزند، فرایند نزاع این دو نیروست.
بنابراین به طور طبیعی، نمیتوان انتظار داشت همه كارهای یك فرد درست و پسندیده باشد. هر كس به مقتضای حال خود كم و بیش لغزش هایی دارد.

گذشت به انسجام جامعه، کم شدن کینه و افزایش محبت و موقوف شدن انتقامجویی و آرامش اجتماعی کمک می کند: « وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»؛ «و گذشت شما به پرهیزگارى نزدیكتر است». (1)
در آیه دیگری میفرماید: «وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ «و باید عفو كنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید كه خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزنده مهربان است». (2)
کسی که گذشت کند، خداوند خود بر عهده گرفته است که پاداش او را از فضل بیپایانش مرحمت کند. گویا خداوند خود را مدیون چنین کسی میداند و میفرماید: اجرش با من است: «فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ»؛ «پس هر كه درگذرد و نیكوكارى كند، پاداش او بر [عهده] خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمىدارد.»(3)
این جمله آخر ممکن است اشاره به چند نکته باشد:
1. دستور عفو به خاطر این است که در صورت قصاص و کیفر، گاه انسان نمی تواند خود را دقیقاً کنترل کند و از حد می گذراند و در صف ظالمان قرار میگیرد.
2. اگر دستور عفو داده شده، به معنای دفاع از ظالمان نیست؛ زیرا خداوند ظالمان را هرگز دوست ندارد؛ بلکه هدف، هدایت گمراهان و استحکام پیوندهای اجتماعی است.
3. کسانی که شایسته عفو هستند که از مَرکَب ظلم پیاده شوند و از گذشته خود نادم گردند و در مقام اصلاح خویش برآیند، نه ظالمانی که عفو، آنها را جسورتر و جریتر میکند.
عفو و مجازات، هر کدام جای ویژهای دارد. عفو در جایی است که انسان قدرت بر انتقام دارد و اگر میبخشد، از موضع ضعف نیست ؛ این عفو سازنده است؛ هم برای مظلوم پیروز؛ زیرا به او تسلط بر نفس و صفای دل میبخشد و هم برای ظالم مغلوب که او را به اصلاح خودش وا میدارد. (4)
اما یوسف علیهالسلام که حاضر نبود شرمندگی برادران مخصوصاً به هنگام پیروزیاش ادامه یابد یا اینکه این معنی به ذهنشان خطور کند که ممکن است یوسف در مقام انتقامجویی بر آمده ، بلافاصله به آنها امنیت و آرامش خاطر داد و گفت: «لاَ تَثْرَیبَ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ»؛ «[یوسف] گفت: «امروز بر شما سرزنشى نیست.»(6)
نه تنها هیچگونه کینهای به دل نگرفت؛ بلکه نهایت کوشش را به خرج داد که احساس شرمندگی را از درون جان آنها بیرون راند. سپس برای اینکه به آن خاطر نشان کند نه تنها حق او بخشیده شده؛ بلکه حق الهی با این ندامت و پشیمانی قابل بخشش است، فرمود: «یَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»؛ «خدا شما را مىآمرزد و او مهربانترین مهربانان است.»(7)
در حقیقت یوسف علیهالسلام با این کار، نهایت سعه صدر و بزرگواری و گذشت خود را نشان داد.
کسی که گذشت کند، خداوند خود بر عهده گرفته است که پاداش او را از فضل بیپایانش مرحمت کند. گویا خداوند خود را مدیون چنین کسی میداند و میفرماید: اجرش با من است: «فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ»؛ «پس هر كه درگذرد و نیكوكارى كند، پاداش او بر [عهده] خداست؛ به راستى او ستمگران را دوست نمىدارد»
درحقیقت قرآن رشته برادری را در میان مسلمانان، حتی بعد از ریختن خونهای ناحق، همچنان برقرار میداند و برای تحریك عواطف، ولی مقتول را برادر قاتل معرفی میكند و با این تعبیر، آنان را به عفو و گذشت تشویق مینماید.
بهكارگیری بخشش در مورد اشخاص لایق و خودداری از عفو در خصوص افراد فرومایه، همواره مورد توصیه و تأكید پیشوایان بزرگوار اسلام بوده است.
امام علی علیهالسلام در این باره فرموده است: «الْعَفْوُ یُفْسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدْرِ اِصلاحِهِ مِنَ الْكَریمِ؛ عفو و گذشت همان اندازه كه بزرگوار را اصلاح میكند، فرومایه را تباه میسازد». (9)
پی نوشت ها:
1. بقره: 237
2. نور: 22
3. شوری: 40
4. تفسیر نمونه، ج 20، ص 466
5. یوسف: 91
6. یوسف: 92
7. یوسف: 92
8. بقره: 178
9. بحارالانوار، ج 77، ص 419
زهرا رضاییان
بخش قرآن تبیان
بخش قرآن تبیان