صحبت های خودمونی با خدا...

[سنجاقي]

خدایا سایه ها هم با من گلاویز شده اند...
تو نورت را بفرست...

 

[fatemeh]

پروردگارا؛

آرامش را همچون دانه های برف آرام و بی صدا بر سرزمين قلب كسانی كه برايم عزيز هستند جاری بگردان.....​

 

[الهه خورشید]

خدايا چگونه زندگي کردن را به من بياموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت

 

[الهه خورشید]

خــــــــدایا حواســـــت هســــــــت؟؟؟؟؟؟؟ صدای هـــق هق گریه هام . . . از هـــــمون گلویی میاد که . . . تو از رگـــــش به من نـــــزدیک تری

 

[fatemeh]

خدایا! ما را به برکت نمازهای روز مره،مخصوصاً نمازهای صبحگاهان آگاه و آشنا کن
و دلهایمان را با روشنایی انوارش روشنی بخش
و تمام اعضایمان را به پیروی آثارش بگمار
به نور وجودت ای نوربخش دلهای عارفان

و زکات و صدقه و انفاق مان را بپذیر
و از گناه و اصرافمان بگذر
و قلبهایمان را به نور یقین روشن کن ای بهترین آمرزندگان
و تنها هدایتگر مهربان ....

آمیــــــــــــــــن ای نهایت آرزوی مشتاقان ...​

 

[الهه خورشید]

خدايـــا ؛
ايـن روزهــا حرفهـــايم
بوي نـاشـــکري مي دهنــد ...
امـــا تـــو...
بـه حســـاب تنهـــايي و درد دل بگـــذار...!

 

[الهه خورشید]

خدایا حكمت قدمهایی را كه برایم بر میداری آشكار كن تا درهایی را كه به سویم
میگشایی ندانسته نبندم و درهاییكه به رویم میبندی به اصرار نگشایم

 

[الهه خورشید]

خدایـــــــــــــا !
ممــنونم ازت بابــت خیــلی چــیزا ...
یه چــیزایی که زیــاد بهش فــکر نمیکنــیم
مثلاً به بیــمارستان هایی که پــر از مریـض هــستو ما جزوه اونا نیــستیم
مــثلاً به همــین خــونه ایی که میــدونیم فــرداهم هــست و آواره ی خــیابونا نمــیشیم
مــثلاً به ایــنکه صــبح و ظــهر و شــب سیر از پــای ســفره بلند شــدیم
خــــــــــدایا از ایــن مــــثلاً ها خیــــــــــلی زیاده خیـــــــــــلی
خــــدایا بــی انــصافیه مــنو بــبخش اگــر گــاهی ....


br

 

[mobin.H]

خدایا آتش نورد کن مرا

بهشت نمی خواهم
آن جا پر از وسوسه های
انسانیت است
مرا به دمش های طوفانی ات
به آغوش داغ کویر
به زادگاهم
بازگردان
می شنوی
صدای پاهای خسته دردم را
صدای شکستن استخوان روحم را
......
پر پروازم گیر کرده
به شاخه زمین
من زمینگیر شده ام
خرما و انگور باکره نمی خواهم
اکنون زمینی ام
محصول اشک هایم کو ؟
می ترسم از تشنگی درو کردن
همیشه
نینوا و عطش های سوزانش
هروله گریه کنان دست هایی کوچک
و گلوی خشک فرستاده ای
در شکم آب ...
و جهل نا تمام من ...
جهل
نا تمام​

من ..

 

[الهه خورشید]

 

[الهه خورشید]

جز در برابر تو
زانو نميزنم....

خدا

 

[الهه خورشید]

خدایا، چون ماهیان که از عمق و وسعت دریا بی خبرند،
عظمت عشق تو را نمی شناسم.
فقط میدانم که معبود این دل خسته هستی
و اگر دیده از من برگیری خواهم مرد

 

[ریحانه69]

​

خدا جون می گم خبر داری


شوخی شوخی داریم پیر میشیم ...


قرار نیست یکم ما رو به آرزوهامون برسونی ؟؟؟؟

 

[سنجاقي]

خدایا سایه ها هم با من گلاویز شده اند تو نورت را بفرست...

 

[Star Last]

خدایا
خدت
با دستای خدت
اینقد بچلونش که کمپوت بشه
بعد جلو چشمش بیاد :دی

 

[Star Last]

خدایا احساس میکنم صدات نزدیک منه
چجوری شده الان؟
خدا دوسد دالم
تو منو دوس دالی؟

 

[fatemeh]

خدایا

دلها و چشمان مشتاقانی که امشب عاشقانه به دنبال تو می گردند را ناامید مگردان​

​

​

 

[آسمان دریایی]

​

دلم يك كوچه مي خواهد بن بست ....

باراني نم نم .....
و
يك خدا.....
كه كمي با هم راه برويم ....

همين.....
​

 

[fatemeh]

از تمام روزنه های ناامیدی ام که عبور می کنم....
کافیست تنها نام تو را بشنوم....
تمام ناامیدی هایم امید می شود...
​

 

[fatemeh]

خدایا!
ما اگر بد کنیم تو را بنده های خوب بسیار است
اما تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجا؟؟؟