• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

فرعون های ماندگار مصر باستان

..::آبی دل::..

متخصص بخش
ملكه حاچپسوت

در دامنه ارتفاعات غربي مقابل شهر تبس در ساحل غربي نيل، ويرانه هاي زيباترين معبد مصر به چشم مي خورد.اين معبد امروزه به" دير البحري"معروف است. اين معبد كوچك را دختر توتموز اول،عليا حضرت ملكه حاچپسوت،براي انجام مراسم ويژه مردگان بنا كرد.وقتي باستانشناسان ماجراهاي زندگي حاچپسوت را به هم پيوند مي دادند،به يكي از مهيج ترين داستانهاي تاريخ مصر باستان پي بردند.زيرا به واقع سرگذشت زن زيبايي است كه تخت سلطنت مصر را از دست پسر بچه اي ربود و بيست و يك سال با آرامشي آميخته با دلهره سلطنت كرد.


A63.jpg




ماجرا چنين آغاز مي شود كه توتموز اول از ملكه بزرگ دربارش چهار فرزند داشت. همه آنها به جز شاهزاده خانم خردسال،حاچپسوت،در كودكي مردند.توتموز پسري هم از يكي از همسران ديگرش داشت، در مصر باستان برادران و خواهران خانواده سلطنتي نيز بنا بر سنت با يكديگر ازدواج مي كردند. شايد بتوان گفت كه ازدواج با محارم تخت و تاج را در ميان خانواده شاهي نگه مي داشت و پاكي و خلوص دودمان سلطنتي را تضمين مي كرد.اما حاچپسوت برادر تني نداشت وهمين امر براي او بهترين پيشامدها را در پي داشت.وقتي توتموز اول پايان زندگيش را نزديك ديد حاچپسوت را به ازدواج برادر ناتني او، پسري كه از همسر ديگرش داشت در آورد.پس از مرگ توتموز اين مرد با نام توتموز دوم، فرعون مصر و حاچپسوت، ملكه مصر شد.



Hatshepsut_207.jpg






(ملكه حاچپسوت)

حاچپسوت وشوهرش صاحب دو دختر شدند.توتموز دوم علاوه بر آن هم پسري از يكي از زنان حرمش داشت.وقتي اين پسر نه ساله بود پزشكان دربار به توتموزدوم گفتند كه چيز زيادي به پايان عمرش باقي نمانده است. براي اينكه خاندان شاهي بار ديگر بدون وليعهد نماند، توتموز دختر بزرگش را به ازدواج پسرش در آورد. بعد از مرگ توتموز دوم اين پسر بچه به عنوان توتموز سوم بر تخت نشست و همسر خردسالش ملكه بزرگ مصر شد. حاچپسوت اكنون مي بايست نقس ملكه مادر را باز مي كند، او در تمام مراسم رسمي فروتنانه پشت سر فرعون خردسال گام بر مي داشت،اما در تمام اين مدت ظاهرأ زمام امور را درپنجه هاي خود مي فشرد.

اما حكومت بر مصر زير نام توتموز سوم خردسال حاچپسوت را راضي نمي كرد.بنابراين احتمالأ يك روز حاچپسوت خود را همچون پادشاهان قديم با مقدسترين جامه و علامتهاي رسمي فرعون آراست، و در حالي كه ريش مصنوعي چهار گوشي به چانه خود چسبانده بود، بر تخت سلطنت نشست وخود را فرعون مصر اعلام كرد.حاچپسوت نخستين زني بود كه با يك كودتاي بدون خونريزي به فرمانروايي دره نيل رسيد.

حاچپسوت هماندم كه سلطنت را به چنگ آورد، دستور داد توتموز سوم را به صحن وسيع وتاريك داخل معبد آمون تبعيد كنند.آنگاه حاچپسوت كاهن بزرگ و وفادار آمون را به مقام صدراعظمي نشاند و به كمك او بازسازي معابد مصر را آغاز كرد.معابد مصر در دوران فرمانروايي طولاني هيكسوس ها به طرز غم انگيزي رو به خرابي رفته بود.

در اين ميان حاچپسوت كار ساختمان دير البحري،معبد ويژه پس از مرگ خودش را را هم در تبس آغاز كرده بود. معبد او توسط سر معمارش سنموت طرح ريزي و ساخته شد،سنموت تنها مردي بود كه حاچپسوت در تمام عمر دوستش مي داشت.سنموت در زماني كه بر كار ساخنمان ديرالبحري نظارت مي كرد دستور داد كه يك آرامگاه مخفي هم براي خودش در زير محراب داخلي معبد حاچپسوت بسازند.


حاچپسوت بيست و يك سال با كارداني بر مصر حكومت كرد. سلطنت او به رغم خصومتها و توطئه هايي كه در پشت پرده جريان داشت،حد فاصلي بود ميان مصر قديم محصور در دره نيل كه در صلح و صفا با همسايگانش دادوستد مي كرد، و مصر جديد كه رفته رفته به امپراطوري جنگ طلب و سلطه گر با ثروتي فوق تصور مبدل مي گشت.

زندگي حاچپسوت به طرز ناگهاني و اسرار آميز به پايان رسيد. توتموز هنگامي كه از نو به سلطنت رسيد.سي و يك ساله بود.خواه حاچپسوت را او به قتل رسانده باشد يا نه، واقعيت
اين است كه كوشش كرد تا تمام يادبود هاي او را در مصر نابود كنند
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
فرعون آخن آتون چهل و پنج سال پس از مرگ تحوطمس سوم،امپراطوري مصر به اوج ثروت و قدرت رسيده بود.در آن زمان آمنحوتپ سوم، فرعون وقت بود. او مدت ده يا پانزده سال از دره نيل خارج نشد. ودر عوض خود را وقف اجراي برنامه هاي وسيع ساختماني در وطنش كرد،و چنان باشكوه و جلال مي زيست كه باستان شناسان او را "آمنحوتپ مجلل"نام داده اند.
تبس در آن زمان نخستين شهر دنياي باستان و در حقيقت مادر شهري پر جمعيت و مملو از مردم سرزمينهاي گوناگون بود.آمنحوتپ سوم براي گريز از سر و صدا و ازدحام پايتخت،محل مناسبي را در ساحل غربي نيل،در برابر شهر برگزيده و حريم سلطنتي تازه اي در آنجا بنا كرد. فرعون آمحوتپ و ملكه تي صاحب چند دختر كوچك شده بودند،اما هنوز پسري نداشتند. از اين رو هنگامي كه ملكه در حدود سال 1386 پيش از ميلاد پسري به دنيا آورد تمام دره نيل غرق در شادماني شد.نام پدرش آمنحوتپ را بر او نهادند.
زماني كه آمنحوتپ سالهاي نوجواني را مي گذراند نبردي در دربار و در پشت صحنه جريان داشت. حريم سلطنتي چنان كه ظاهرأ به نظر مي رسيدآرام نبود. پدر آمحوتپ و كاهن بزرگ آمون براي كسب قدرت درگير نبردي خاموش بودند.
طي اين سالها خداي جديدي به نام آتون در دربار اهميت و اعتبار يافته بود. اين خداي جديد خود خورشيد بود.(آتون يك واژه قديمي مصري براي نشان دادن ذات واقعي و فراگير خورشيد بود. مثلأ گفته مي شد كه رع، خداي بزرگ آفتاب در آتون زندگي مي كند.)آمنحوتپ در حريم سلطنتي معبدي براي آتون بنا كرد.
هنگامي كه وليعهد تقريبأ بيست و يك ساله بود، با نفريتي ازدواج كرد. سه سال بعد آمنحوتپ سوم كه ديگر بيمار و سالخورده شده بود او را نايب السلطنه مصر اعلام كرد.در مراسم باشكوه تاجگذاري در هرمونتيس، نزديك تبس، وليعهد جوان به عنوان آمنحوتپ چهارم تاج بر سر گذاشت.
فرعون جديد مي خواست در پايين دست رودخانه شهر بزرگ جديدي بنا كند.او ديگر نمي توانست تبس را كه زير تسلط آمون و معبد عظيمش قرار داشت تحمل كند.قرار بود شهر جديد آمنحوتپ به آتون اختصاص يابد.
هنگامي كه ساختمان شهر جديد پابان مي گرفت، روزي فرعون بي مقدمه اعلام داشت كه نام خود را تغيير داده است.او ديگر آمنحوتپ به معناي" آمون راضي است"نام نداشت و آخن آتون ناميده مي شد، يعني"او كه براي آتون سودمند است".

اين كار به منزله مرگ آمون بود.نام فرعون در مصر باستان اهميت و تأثير زيادي داشت، زيرا غالبأ بيانگر سياست دولت نسبت به امور مذهبي بود. پادشاه با تغيير نامش به آخن آتون به مردم سراسر مصر و امپراطوري اخطار كرد كه آتون به عنوان نخستين خداي مورد حمايت شاه جانشين آمون شده است.
انتقال دربار به شهر جديد،ويراني و تباهي تبس را درپي داشت.باراندازهاي سنگي بزرگ شهر عملأ در زير آفتاب متروك مانده بود،زيرا خراجها و كالاهاي بازرگاني در باراندازهاي پايتخت جديد تخليه مي شد.

در زمان وحدت مصر همواره مقررات مذهبي و هنري خشكي بر شيوه تصوير كردن انسانها حاكم بود. هر بخشي از اندام انسان به صورتي نشان داده مي شد كه مصريان آن را بهترين حالت آن اندام مي دانستند، به عنوان مثال،سر را به صورت نيمرخ شانه ها و كمرگاه را از روبه رو، وساقها را از نيمرخ تصوير مي كردند در نتيجه چهره انسانها به قدري خشك و بي حالت از كار در مي آمد كه تشخيص چهره اي كه در زمان آخن آتون ترسيم مي كردنداز چهره اي كه طي دوران خوفو ترسيم كرده بودند مشكل مي نمود. از لحاظ پيكر تراشي يا نقاشي از شخص فرعون مقررات خشكي حاكم بود.


آخن آتن تمام اين مقررات را تغيير داد. او به نقاشان آموخت البته به شكلي ابتدايي و ناقص،كه چگونه در تصويرها و نقاشي هايشان از عامل بعد (پرسپكتيو)استفاده كنند.و اصرار داشت كه آنها تصوير و پيكره افراد را به همان صورتي كه واقعأ بودند بكشند وبسازند.
در سالهايي كه آخن آتون در شهر افق زندگي مي كرد، تي قاعدتأ مي بايست از رفتار و رهبري پسرش هراسان و خشمگين شده باشد، زيرا ملكه مادر به چشم مي ديد كه مصر به علت فقدان رهبري صحيح از سوي فرعون بيشتر و بيشتر در بي نظمي و آشفتگي غوطه ور مي شد.

حارمحاب، فرمانده كل قوا ،و آي، مشاور اعظم، كه مردي سالخورده بود به نيل عليا سفر كردند تا با ملكه مادر مذاكره كنند. احتمالأ آن دو به ملكه مادر قبولاندند كه به عنوان ميانجي به سراغ پسرش برود. شايد هم ملكه تي شخصأ به اين نتيجه رسيده بود كه وقت آن رسيده است كه سر رشته امور را خود به دست گيرد.
احتمالأ بحث و مشاجره چندين روز بين ملكه مادر و فرعون آخن آتون به طول انجاميد،و در پايان ملكه تي برنده شد حال مزاجي آخن آتون بسيار وخيم شده بود. او ديگر نه روحيه داشت و نه توان مبارزه.نفريتي اندكي بعد از پيروزي ملكه مادر مغضوب واقع شد. و شايد به دليل آنكه از پشت كردت به آتون خودداري ورزيداز كاخ تبعيد و مجبور به اقامت در كاخ شمالي شهر شد.مستخدمان شخصي او و برادر ناتني آخن آتن كه پسر شش ساله اي به نام توت عنخ آتون بود،همراه وي به اقامتگاه جديد رفتند.
توت عنخ آتون برادر بزرگي به نام اسمنخكار داشت كه با دختر بزرگ آخن آتون ازدواج كرد. فرعون بيمار اسمنخكار را به عنوان نايب السلطنه مصر برگزيد و او را با همسرش به تبس اعزام داشت.مقرر شده بود كه آنها معبد كارناك را از نو بگشايندو كاهن بزرگ آمون را به مقام پيشين باز گردانند.
سه سال بعد اسمنخكار و همسرش هر دو در گذشتند. در همين ايام نيز فرعون آخن آتون در شهر افق در گذشت. او بيش از چهل و دو سال نداشت.
مصر اكنون بدون فرعون بود. و گمان مي رود كه نفريتي به عنوان آخرين كوشش براي حفظ كيش آتون عجولانه دست به كار شد و سريعأ ازدواج توت عنخ آتون كوچك را با دختر دوازده ساله اش ترتيب داد. به اين ترتيب توت عنخ آتون نه ساله كه با ايمان به آتوت پرورش يافته بود،فرعون جديد مصر شد.
توت عنخ آتون مدتي از شهر افق بر مصر حكومت كرد، اما بعد به وسيله كاهنان پيروز و به قدرت باز گشته آمون به تبس برده شد. كاهنان او را مجبور كردند كه نامش را از توت عنخ آتون به توت عنخ آمون تغيير دهد. او در بقيه زندگي كوتاهش همچون عروسكي در دست كاهن بزرگ بر مصر حكومت مي كرد.
وقتي توت عنخ آمون در سن هجده سالگي درگذشت، مشاور اعظم، آي، كه در اين موقع مردي بسيار سالخورده بود،حدود پنج سال به عنوان فرعون بر مصر حكومت كرد.آنگاه او هم درگذشت و حارمحاب،فرمانده كل قواي آخن آتون قدرت را به دست گرفت.حارمحاب به عنوان فرعون،سلطنت طولاني خود را وقف بازگرداندن نظم و امنيت به دره نيل و تجديد شكوه گذشته مصر كرد.
به هنگام حكومت حارمحاب بود كه حذف خاطره آخن آتون آغاز شد. كاهنان آمون با فرعون مرده به جنگ برخاستند،همانطور كه او زماني با كاهنان به جنگ برخاسته بود. نام آخن آتون از تمام بناهاي يادبود ستونها و معابد زدوده
شد.
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
ملکه نفر تي تي بعد ار کلئوپاترا نفرتي تي القاب متعددي داشته است، در شهر باستاني كارناك كتيبه هايي وجود دارد كه او را وارثه، بزرگ نيكوكاران، صاحب دلربايي، مظهر خوشبختي، بانوي ملاحت، عزيز و بانوي دو مملكت خطاب كرده اند.

خانواده
در باره اصل و نسب نفرتي تي عقيده محكمي وجود ندارد، اما نظريه اي كه عموميت بيشتري دارد او را دختر آي (Ay) كه بعدها به مقام فرعون رسيد، ميداند. يك نظريه ديگر كه حاميان متعددي يافته است، نفرتي تي را شاهزاده خانمي از اهالي بين النهرين ميدانند و همچنين عده اي او را دختر يا خويشاوند آمنهوتپ سوم Amenhotep III يا از يك خانواده اشرافي اهل تيبس يونان ميدانند.

تاريخ دقيق ازدواج نفر تي تي با آمنهوتپ چهارم و به تخت نشستن او به عنوان ملكه چندان دقيق نيست اما ميدانيم كه اين دو شش دختر داشته اند كه تاريخ تولدشان ثبت شده است.

070418-nefertiti-egypt_big.jpg


نماي ديگري از مجسمه مشهور نفرتي تي در موزه آلتس برلين
آمنهوتپ چهارم در سال چهارم سلطنت خود (1346 ق.م.) به پرستش آتون (Aton خداي خورشيد) پرداخت. او انقلابي مذهبي به وجود آورد كه ملكه نفرتي تي در آن نقشي برجسته داشت. اين عقيده وجود دارد كه اين سال آغاز بنا نهادن پايتختي جديد نيز بوده كه آختاتن (Akhetaten) نام داشته و در محلي كه امروز العمارنه (al-‘am?rn?) ناميده ميشود قرار داشته است.

در سال پنجم سلطنت، آمنهوتپ چهارم براي نشان دادن مذهب خود، نامش را به طور رسمي به اخناتن تغيير ميدهد. در سال ششم، هرچند ساخت و ساز شهر هنوز تا دو سال ادامه داشته، اما پايتخت رسما از تيبس به العمارنه منتقل ميشود. اين شهر جديد به مذهب جديد اين زوج تقديم شده بود و اعتقاد بر اين است كه مجسمه نيم تنه مشهور ملكه در همين دوران ساخته شده باشد.


قدرتمندترين زن جهان
نفرتي تي در طي دوران سلطنت اخناتن و شايد بعد از آن، از قدرتي بي مانند برخوردار بود و شايد قدرتمندترين زن در سراسر جهان به شمار ميرفت. گاهي او در دوران سلطنت شوهرش از قدرتي برابر با شاه برخوردار بود و آنها به طور مشترك به سلطنت ميپرداختند.

تصاوير نفرتي تي بر ديوارهاي معبد در اندازه هاي تصوير فرعون نقش شده است كه همين امر نشان دهنده اهميت اوست. تصاوير ديگري از نفرتي تي وجود دارد كه او را به تنهايي در حال پرستش آتون نشان ميدهد و همچنين نقش برجسته اي كه وي را با گرز و در حال مغلوب ساختن دشمني خارجي در برابر آتون نمايش ميدهد. چنين مضاميني همواره مختص به فراعنه بوده و با اين حال نفرتي تي نيز در آنها به تصوير كشيده شده است.

مرگ
در حدود سال 14 سلطنت (1336 ق.م.) به بعد ديگر در اسناد تاريخي نامي از نفرتي تي به ميان نيامده است. اعتقاد بر اين است كه او در اثر شيوع يك بيماري مانند طاعون يا به دلايل طبيعي درگذشته باشد.
يك موميايي دردره پادشاهان كه آنرا به نفرتي تي نسبت مي دهند.


نظريه اي كه سابق بر اين وجود داشت و مبني بر سقوط ملكه از اوج قدرت و رسوايي او بود، اكنون مردود اعلام شده است زيرا پاك شدن عامدانه تصاوير يك ملكه اخناتن در واقع مربوط به ملكه اي به نام كيا (Kiya) بوده است. در هر صورت، اطلاعات قابل تحقيق و بررسي از اين دوره در طي تاريخ به كلي از ميان رفته اند.

با در نظر گرفتن نظريات موجود، اين احتمال وجود دارد كه نفرتي تي مسئول جدايي از مذهب آتون بوده است. او پايتخت را مجددا به تيبس بازگرداند، تا موجب رضايت مردم و كاهنان اعظم معبد آمون شود. نفرتي تي آماده پذيرش مرگ خود بود. اكنون زمان به سلطنت رسيدن توتانخاتن (Tutankhaten) ناپسري وي بود كه با دختر نفرتي تي، آنخسن پاتن (Ankhesenpaaten) ازدواج كرده بود.
اين زوج سلطنتي بسيار جوان و بي تجربه بودند. نظرياتي مبني بر زنده بودن نفرتي تي در اين دوران وجود دارد كه او را راهنماي اين زوج ميداند. در صورت صحت اين نظريات، در سال سوم سلطنت توتانخاتن، نفرتيتي درگذشته و يا سلطه خود را بر امور سلطنت از دست داده است. در همين سال توتانخاتن نام خود را به توتانخامون تغيير ميدهد تا بر پرستش آمون تاكيد نمايد.

تدفين
سالهاست كه محل دفن نفرتي تي در هاله اي از شك و ابهام فرو رفته است اما برخي باستان شناسان دره پادشاهان را محل دفن او مي دانند.

بانوي جوانتر
در روز 9 ژوئن سال 2003، باستان شناسي به نام جوآن فلچر (Joann Fletcher) متخصص موهاي باستاني از دانشگاه يورك انگلستان، اعلام كرد كه ممكن است موميايي نفرتي تي يكي از موميايي هاي ناشناسي كه در مقبره KV35 واقع در دره شاهان يافته شده و به نام "بانوي جوانتر" شهرت يافته است، باشد.
البته در سال 1999 نيز يك محقق مصرشناس به نام ماريان لوبان (Marianne Luban) به چنين نتيجه اي دست يافته بود و نتيجه تحقيق خود را در مطلبي با عنوان "آيا موميايي نفرتي تي در دست ماست؟" در اينترنت قرار داده است. دلايل ادعاي اين دو محقق شباهت فراواني با يكديگر دارد.
تيم تحقيقاتي بر روي موميايي مذكور اعلام كرده اند كه اين موميايي طوري آسيب ديده است كه به نظر ميرسد در همان دوران باستان مورد بي حرمتي قرار گرفته باشد. شيوه موميايي اين جسد كه در آن از مايع موميايي استفاده شده و همچنين مغز جسد دست نخورده باقي مانده، نشان دهنده نوع موميايي سلطنتي سلسله هجدهم فراعنه است.
نكات ديگر موجود در اين موميايي يكي سن بدن و وجود گردنبندهايي ساخته شده از مهره هاييست كه اصلا به نام نفر (nefer) شهرت يافته و مختص ملكه بوده اند و همچنين كلاه گيسي با مدلي بسيار نادر كه توسط نفرتي تي به كار ميرفته، هستند. بنا به نظر اين گروه، بازوي موميايي در اصل به شكل خميده و در وضعيتي مختص با فرعون قرار داده شده بوده كه بعدها از بدن جسد جدا شده و به جاي آن بازوي ديگري در وضعيت عادي قرار داده شده است.

با اين حال بسياري از مصرشناسان ادعاي فلچر را رد ميكنند. بنا به گفته آنان نسبت دادن يك موميايي باستاني به يك شخص خاص كه هيچ اطلاعات DNA از او در دسترس نيست تقريبا غير ممكن است و از آنجايي كه والدين و فرزندان او هرگز شناسايي نشده اند، تشخيص جسد نفرتي تي نيز امكان ندارد. هرگونه سند اتفاقي مانند مدل مو و طرز قرار گرفتن بازو براي تشخيص يك موميايي از يك شخصيت تاريخي به اندازه كافي مداركي محكم به شمار نمي آيند.

به گفته آنان، دليل آيب ديدگي موميايي تنها موردي است كه ميتواند مورد بررسي قرار بگيرد و البته اين آسيب كه گفته ميشود براي انتقام گيري ايجاد شده است، نيز خود محل شك و ابهام است. برخلاف نظر فلچر، بازوهاي خميده نيز حالتي تنها مختص به فرعون نبوده است و براي اعضاي ديگر خانواده سلطنتي مورد استفاده قرار ميگرفته است.

كلاه گيس يافته شده در نزديك جسد نيز از منشائي ناشناس برخوردار است و لزوما به اين بدن بخصوص مرتبط نيست. در نهايت، سلسله هجدهم، يكي از بزرگترين و مرفه ترين سلسله هاي پادشاهي مصر باستان بوده است كه به مدت 200 سال برقرار بوده و اين جسد موميامي مونث ميتواند به هر يك از صدها همسر سلطنتي يا دختران آنها تعلق داشته باشد.


هنگامي كه در سال 2006 قبري حاوي تابوت در ورودي مقبره توتانخامون كشف شد، خبرگذاريهاي متعددي درباره امكان يافته شدن جسد نفرتي تي قلمفرسايي كردند. اما اين تابوت خالي و تنها محتوي بالشتكهايي بود و بس.

جاودانگي
با وجود تمام مجادلات و مباحثات پيرامون جسد موميايي شده نفرتي تي، جايگاه مستحكم اين ملكه به عنوان يك نماد يا شمايل محبوب فرهنگي در جهان همچنان برقرار است. او شخصيتي محبوب و مشهور و پس از كلئوپاترا، مشهورترين ملكه مصر باستان بوده و تصاوير او در ميان هواداران اروپايي موجب تغيير استانداردهاي زيبايي در قرن بيستم شده است.
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
رامسس دوم

رامسس دوم از بزرگ ترين فراعنه مصر است. وى از سال ۱۲۹۲ تا ۱۲۲۵ پيش از ميلاد به مدت ۶۷ سال سلطنت كرد. در دوران سلطنت او مصر شكوه و عظمت بى سابقه اى يافت و امپراتورى مصر در دوران سلطنت او از جنوب سوريه تا آبشار چهارم رود نيل گسترده بود واو حبشه و قسمتى از عربستان را هم ضميمه امپراتورى خود كرد و حفر ترعه اى ميان مديترانه و درياى سرخ از اقدامات اوست. مشخصات دوره سلطنت طولانى او جلال و تجمل و توسعه برده دارى و ازدياد سربازان مزدور بود كه جملگى منجر به انحطاط مصر شد. خروج قوم بنى اسرائيل از مصر در زمان او يا جانشينش اتفاق افتاد. رامسس دوم ۱۱۱ پسر و ۵۹ دختر داشت و از او بيش از هر فرعون ديگر مدرك و مجسمه در دست مى باشد

Ramses%20II%20mummy.jpg


رامسس دوم یا رامسس بزرگ (*Riʕmīsisu؛معنا:زادهٔ ره) (زاده ۱۳۰۲،پادشاهی ۱۲۷۹-۱۲۱۳ (پیش از میلاد))فرعون مصر باستان از دودمان نوزدهم پادشاهان آن سرزمین بود. بسیاری او را نیرومندترین فرعون تاریخ مصر باستان می‌دانند.
ستی یکم پدرش هنگامی که او چهارده‌ساله بود وی را به جانشینی برگزید. رامسس در آغاز دهه بیستم زندگی به پادشاهی رسید. او ۶۶سال و دوماه پادشاهی نمود و بیش از نود سال زیست. او پایتخت را از شهر تب به رآمسس برد.
رامسس دوم سومین فرعون از دودمان نوزدهم بود. وی در جنگ با امپراتوری هیتی توانست بر سرزمینهای خاوری مدیترانه دست یابد.
برخی او را فرعون یادشده در سفر خروج دانسته‌اند.

Ramses II
simbel02.jpg

[FONT=tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]
7584.jpg

[FONT=tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]رامسس دوم
[FONT=tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]جانشين ستي اول فرعوني بود بنام رامسس دوم که مدت 67 سال سلطنت کرد و در اين مدت اغلب بر ضد اقوام اسيايي که زحمت مصريان را فراهم مي کردند ،جنگيده و با پادشاه هاطي عهد نامه دوستي منعقد ساخت و بموجب اين عهد نامه تسلط مصر در فلسطين و شمال سوريه برسميت شناخته شد و دختر پادشاه هاطي به عقد رامسس دوم در آمد و اين عهد نامه در آن زمان جنبه بين المللي داشته و بمنزله قرار داد عدم تجاوز بشمار رفته است .
از رامسس دوم ابنيه متعددي به يادگار مانده است ، از انجمله مقبره وي در شهر طب و معبدي در شهر لوکسور و معبد ديگر در کارناک با 134 ستون سنگي و همچنين در ابوسمبل ميان آبشار اول و دوم رود نيل معبد بزرگي بنا نمود و چهار مجسمه از خود را هر کدام به ارتفاع 67 فوت ( 22 متر و نيم ) به ياد گار گذارده است و بطوريکه از کتيبه هاي مصري و تطبيق ان با مطالب " تورات " معلوم ميگردد خروج بني اسرائيل از مصر تحت رهبري حضرت موسي در سده سيزدهم ق.م
در سلطنت رامسس دوم صورت گرفته است و پس از درگذشت رامسس دوم پسر وي موسوم به " مر نپتاح " در کهولت بسلطنت رسيد و با اقوام ليبي و ساکنان کناره شرقي درياي مديترانه که در مصب رود نيل رخنه کرده بودند جنگيد و پيروز گرديد و اصلاحات پدر را تکميل نمود و يک ستون سنگي بيادگار نهاد و فتوحات وي بر روي اين ستون نگاشته شده و مجسمه خود و هيکل آمون خداي خود را نصب کرد و در پشت سر اين مجسمه مجسمه الهه مات " همسر آمون و همچنين مجسمه خونسو " خداي ماه " ( پسر آمون و مات ) قرار گرفته است . با درگذشت اين فرعون سلسله نوزدهم فراعنه مصر پايان يافته است .

Write By :Meraj Marjani ( بر گرفته از کتاب افسانه های دینی مصر باستان اثر دکتر موسی جوان )

 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
توت عنخ آمون
20071113172646mask203.jpg



توت عنخ آمون (۱۳۳۳-۱۳۲۴ق.م) كه به او پادشاه كودك و پسر طلايي گفته مي شود، اسرار آميزترين فرعون مصر باستان است. او تقريبا 9 ساله بود كه بر تخت شاهي نشست و حدود هجدهسال عمر داشت كه به گونه اي مرموز از دنيا رفت.

مقبرهاو در چهارم نوامبر ۱۹۲۲ توسط باستان شناس بريتانيايي، هوارد كارتر (۹(۱۸۷۴-۱۹۳ وهمكارانش در دره شاهان در استان الأقصر واقع در جنوب مصر كشف شد كه برخي از باستانشناسان آن را بزرگترين رويداد در زمينه باستان شناسي در تاريخ حساب كردند.
توت عنخ آمون دوازدهمين پادشاه سلسله هجدهم فراعنه است كه در فاصله سالهاي ۱۳۲۰و ۱۵۶۷پيش ازميلاد بر سرزمين مصر حكمراني داشتند.

جاذبه پس ازمرگ

شهرت جهانگير توت عنخ آمون مديون دوران كوتاه شاهي وي نيست، چه او دستاوردي بزرگ درزندگي اش نداشته است. اما اين پس از مرگ بود كه وي جهانيان را شيفته خود ساخت.
مقبرهتوت عنخ آمون برخلاف بسياري ديگر از قبور فراعنه، سالم و دست نخورده كشف شد و هيچ يك از آثار يافته شده در آن به خارج مصر قاچاق نشد.
گنجينه هاي عظيم و دلاويز طلايي و ديگر آثار ساخته شده از چوب آبنوس كه مجموع آنها به نزديك به ۵ هزار قطعه مي رسد در مقبره او پنهان بود. ديوارهاي اين مقبره با شكوه به تصاوير و شكل هاي دوران فراعنه مزين است.

چيزهاي شگفتانگيز

زمانيكه هوارد كارتر براي نخستين بار از يك سوراخ كوچك بهداخل مقبره نگاه مي كرد، در پاسخ به همكارش كه از او پرسيده بود، چه مي بيند، گفت: چيزهاي شگفت آوري مي بينم.
مهمترين اثر كشف شده در مقبره توت عنخ آمون موميايي خود ويبود كه با جواهرات، طلسم ها و دعاهاي بي شمار پوشانده شده بود. روي او نيز با ماسك طلايي زيبا و داراي نقش گرفته شده بود.
كارترو يارانش براي اينكه ماسك و جواهر را از موميايي جدا كنند، سر و اعضاي بدن را بااستفاده از وسايلي مانند چاقو و سيم هاي آهني از هم جدا كردند كه موميايي بر اثر آنبه شدت آسيب ديد.
درسال۱۹۲۶اجزاي موميايي بهم چسپانده و به تابوت اصلي برگردانده شد. در سالهاي بعد پژوهشگران سه بار براي انجام تحقيقات وعكسبرداري، آن را از تابوت بيرون آوردند.

تصويري از تمدن مصرباستان

آثاركشف شده در مقبره توت عنخ آمون، گوشه هايي از تمدن عظيم مصر سه هزار سال پيش وزندگي در آن زمان را روشن مي سازد و تصويري از زندگي پادشاهان، سنت ها و باوره اي مذهبي رايج در آن زمان به دست مي دهد.

درميان آثار كشف شده، لوازم شخصي توت عنخ آمون از دوره كودكي تا زمان مرگ ديده ميشود.

20071113172605king203.jpg



اسباب بازي، ابزار شكار، قلم، دوات و كاغذ، بستر خواب، تخت شاهي، انواع گردن بند،شيپورهاي نظامي، سپر، ظرفهاي غذاخوري، چراغ خواب، كالاها و اسباب ويژه مراسم مذهبي،پيكره هاي كوچك خدايان آن زمان و همچنين كالا، زيورآلات و ديگر وسايلي كه توت عنخ آمون در زندگي روزمره اش استفاده مي كرده و لوازمي كه، بر اساس باورهاي مصريان باستان، توت عنخ آمون در سفر به جهان ديگر به آنها نياز خواهد داشت، از جمله اين آثار است كه با وي دفن شده بود.
هنر،دقت و ظرافت كاري كه در اين آثار ديده مي شود، اوج تمدن مصريان باستان را نشان ميدهد.

لعنت فراعنه

در مصرو در خارج از اين كشور بعضي از مردم به " لعنت فراعنه" معتقدند.
اين افسانه پس از كشف مقبره توت عنخ آمون و انتقال آثار يافت شده در آن به قاهره، رواج يافت و به عاملي ديگر براي علاقه مردم به او تبديل شد.

گفته مي شود زماني كه كارتر مقبره را كشف كرد در يكي از اتاق هاي آن تابلويي را يافت كه برآن نوشته شده بود: "هركه تلاش كند اين فرعون كوچك آزار دهد، يا به قبر او دستبزند، مرگ با هر دو بال خود به سراغ او خواهد آمد."

گفته مي شود كه لورد كارنرفون (۱۸۶۶-۱۹۲۳) تامين كننده مالي كاوشها در مقبره توت عنخ آمون، كه پس از كشف مقبره او از لندن به قاهره آمد، پس از مدت كوتاهي در اثر گزيدگي نوعي حشره دچار مسموميت شد و جان باخت.
همچن ينادعا مي شود بيشتر كساني كه به طور مستقيم يا غير مستقيم در كاوش اين مقبره دستداشته اند، زود هنگام مردند.
البته دانشمندان، افسانه " لعنت فراعنه" را خرافه اي بيش نمي دانند.
امابرخي باستان شناسان غربي و مسلمان داستانهايي را دراين زمينه حكايت كرده اند و دربسياري از فيلم ها و بازي هاي كامپيوتري از اين افسانه استفاده شده است.
فليپواندينبرگ، Philip Vandenberg نويسنده آلماني در كتابي كه به نام " نفرين فراعنه،The Curse of the Pharaohs" نوشته، داستان هاي شگفت انگيزي آورده كه ادعا شده براثر"لعنت فراعنه" رخ داده است.
زاه يحواس، باستان شناس معروف و دبير كل شوراي عالي باستان شناسي مصر نيز در سلسله مقالههايي كه در روزنامه "الشرق الأوسط" چاپ لندن منتشر كرد، داستان هاي مشابهي را از "لعنت فراعنه" روايت كرده است كه هنگام عمليات كاوش در مناطق باستاني فراعنه رخداده.
با اينحال وي به "لعنت فراعنه" باور ندارد و مي گويد:
"درمقبره هاي سربسته فراعنه موميايي هايي وجود دارد كه فاسد مي شوند و در نتيجه فضايمناسبي براي پديد آمدن مكروب هاي خطرناك ايجاد مي گردد. در گذشته، باستان شناسان پساز كشف مقبره به سرعت وارد آن مي شدند و با اين كار، در معرض آلودگي به ميكروب قرارمي گرفتند و زود مي مردند."

معماي مرگ

از سويديگر مرگ مرموز توت عنخ آمون در خردسالي تا امروز سوژه بسياري از پژوهشها و فيلمهاي مستند بوده است. در سال۱۹۶۸كه از جمجمه توت عنخ آمون توسط اشعه ايكس عكسبرداري شد، يك شكستگي در استخوانجمجمه ديده شد و اين فرضيه مطرح شد كه شايد وي بر اثر ضربه اي به سرش كشته شده باشدبه خصوص اينكه مصر در زمان او دچار هرج و مرج بود.
توت عنخ آمون پس از اخناتون( (۱۳۷۹-۱۳۶۲ق.م ) فرعون مصر كه مردم را به يكتا پرستي دعوتكرد، بر تخت نشست.برخيمورخين معتقدند كه توت عنخ آمون درصدد آن بوده كه مصر را به عقيده تعدد خدايانبرگرداند كه شايد همين امر باعث شده باشد كه او ترورشود.فرضيهديگر اين است كه شايد وي توسط سروزير جاه طلبش،"آي"، كشته شدهباشد.اما درسال ۲۰۰۵ پس از آنكه از بازمانده موميايي توت عنخ آمون اسكن سه بعديThree-dimensional CT Scans گرفته شد، پژوهشگران اعلام كردند كه توطيه اي براي قتلاو در كار نبوده است.
درگزارشي كه آنان منتشر كردند آمده است: شكستگي موجود در جمجمه نمي تواند دليلي باشدبر اينكه وي بر اثر ضربه اي كه به سرش وارد شده، كشته شده است. اين شكستگي شايد دراثناي موميايي كردن جسد رخ داده باشد.زاهيحواس مي گويد شايد توت عنخ آمون بر اثر شكستگي كه در ران چپش در هنگام شكار رخ دادهو بعدها عفونت كرده، مرده باشد.با اينحال هنوز شواهد مسلمي در دست نيست كه نحوه مرگ او را به طور قطعي ثابت كند. باگذشت بيش از ۳۰۰۰ سال از مرگ توت عنخ آمون، داستان او همچنان جذاب است. اكنون كهنقاب از روي وي برداشته شده است، شيفتگان او از هر طرف دنيا به ديدارش مي آيند تارو در رو او را ببينند.
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
خوفو یا خئوپس (فرئون سازنده هرم)
خوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم بود. او سه همسر داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوچک دیگر دفن شده اند.

هرچند کهخوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شخوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم ی آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.
اهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم بود. او سه همسر داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوخوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم بود. او سه همسر داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوچک دیگر دفن شده اند.

هرچند که هرم بزرگ به نوعی معرف جوهره مصر باستان به شمار می آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.
چک دیگر دفن شده اند.

هرچند که هرم بزرگ به نوعی معرف جوهره مصر باستان به شمار می آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.
هرم بزرگ به نوعی معرف جوهره مصر باستان به شمار می آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
کلئوپاترا هفتم



180px-%D0%9A%D0%BB%D0%B5%D0%BE%D0%BF%D0%B0%D1%82%D1%80%D0%B0_VII.jpg

مجسمه کلوئاترای هفتم.


کلئوپاترا نام هفت تن از ملکه‌های مصر است. معروفترین آنها کلئوپاترا هفتم (به یونانی: Κλεοπάτρα Φιλοπάτωρ) (۶۹ قبل از میلاد تا ۳۰ قبل از میلاد) می‌باشد که خود را با نیش افعی کشت.
وی در سن ۱۷ سالگی توسط برادرش یعنی بطلیموس چهاردهم به حکومت رسید.ولی بزودی طرفداران برادرش او را از سلطنت بر کنار کردند.هنگامی که ژولیوس سزار وارد مصر گردید، با کلئوپاترا ازدواج کرد و به وی کمک کرد تا دوباره ملکه شود.کلئوپاترا به همراه سزار به روم رفت و تا زمان قتل وی در انجا ماند.سپس به مصر بازگشت. سه سال بعد، کلئوپاترا با مارک انتونی که همراه اوکتاویا بر روم حکم می‌راند ملاقات کرد.انتونی همسر خود را که خواهر اکتاویا بود رها کرد و با کلئوپاترا ازدواج کرد.اکتاویا جنگی را بر ضدان‌ها اغاز کرد و در سال ۳۱ قبل از میلاد ان‌ها را شکست داد. کلئوپاترا و انتونی به اسکندریه مصر گریختند.سپاه اکتاویا ان‌ها را تعقیب کرد.هنگامی که کلئوپاترا فهمید که موفق به شکست رومیان نیست.تصمیم به خود کشی گرفت.ابتدا انتونی را با خنجر کشت و سپس خود را به‌وسیله مار کبرا کشت.
 
بالا