• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

فرهنگ واژه های بیگانه به پارسی

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات


درود دوستان
:احترام:



این جستار را پیشکش می کنم به همه-ی آن کسانی که دوست دارند هرچه بیشتر پارسی گوی و پارسی نویس شوند. من تلاش می کنم تا در اینجا چند واژه نامه-ی گوناگون را بیاورم. امیدوارم که آنها را بپسندید.


با سپاس از همه-ی شما نازنینان انجمن:گل:



پارسا مرزبان
 

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
واژه نامه-ی بیگانه به پارسی، گرد آورنده: آریا ادیب. (بخش نخست)




واژه نامه ی ب
یگانه – فارسی آریا ادیب که به یاری یک نرم افزار رایانه ای که ویژه ی نوشتن یک فرهنگ نامه برنامه ریزی شده است، در آینده به صورت دفتری انتشار خواهد یافت، از دید فنی امکان نمایش این واژه نامه در همه ی ابعاد و گنجایش آن در تارنمای اینترنتی وجود نداشت. از این رو من بر آن شدم تا با سوا کردن و نشان دادن نمونه هایی چند از این واژه ها برای هرکدام از حروف الفبا، خوانندگان را با این واژه نامه آشنا نمایم.
واژه نامه ای که در زیر برای آشنایی خوانندگان فراهم شده است کوتاه شده ی فرهنگ فراگیری است که دیرتر به شکل دفتری بیرون خواهد آمد. از این رو در این جا نه تنها به واژه هایی گلچین شده برای هرحرف الفبا، بلکه برای بسیاری از واژه ها نیز به نوشتن یکی دو معنی بسنده شده است. برای بسیاری از واژه ها نیز که هم معنی اسمی و هم مصدری دارد و با (اسم مصدر) نشان داده شده است و در بیش تر موارد تنها معنی اسمی و یا مصدری آن ها نوشته شده است. برای بسیاری از اسامی و افعال نیز که دارای اشکال صرف و نحوی دیگری مانند صفت، قید، اشکال فاعلی، مفعولی، مرخم، اضافی و دیگر اشکال می باشد از نوشتن همه ی این اشکال برای هر واژه چشم پوشی شده و این کار تنها در دفتر اصلی که منتشر خواهد شد انجام گردیده است. من برای نمایش هرچه زودتر واژه نامه ی بیگانه - فارسی، بنا را برآن گذاشتم تا منتظر پایان کار نمانم و نخست واژه های نمونه را وارد تارنما نمایم و سپس اندک اندک و پیوسته واژه های به روز شده ی دیگری را از دفتر اصلی به فرهنگ نمایش داده شده در زیر بیافزایم تا دامنه ی بهره برداری از آن برای خوانندگان این صفحه رفته رفته گسترده تر گردد و در آینده نیز کوشش خواهم کرد تا فرهنگ نماش داده شده را پیوسته با واژه های تازه یافته، تازه ساخته و تازه به بازار زبان آمده نیز تکمیل و به روز نمایم.
در گردآوری و تالیف واژه نامه ی بیگانه – فارسی آریا ادیب از دوباره نویسیِ واژه های بیگانه ای که دیگر برابرِ جا افتاده ی آن ها در هر فرهنگ فارسی ای یافت می شود و نیازی به نوسازی نیز ندارد، پرهیز شده است و تنها واژه هایی در واژه نامه گرد آورده شده است که برابر فارسی آن ها یا به روز شده و نوتر گردیده، و یا آن که از بیخ و بن نو است و از این رو هنوز اندک به کار گرفته می شود.
پر روشن است که دسته ی بزرگی از این برابرهای نو هنوز باید از الک تاریخی زبان بگذرد و دوران جایگیرشدن خود را در واژگان زبان فارسی پشت سر بگذارد، زیرا از میان برابرهای نو برای واژه های بیگانه، تنها آن دسته ای برجای خواهد ماند که از بوته ی آزمایش درستی، رسایی و شیوایی سربلند بیرون آمده و در واژگان فارسی پذیرفته گردد.
همان گونه که در نوشته ی جداگانه ای نیز در این باره گفته ام، در نوشته های فارسی همیشه و همه جا هم نباید بر به کارگیری برخی از واژه های سره و ناب فارسی پای فشاری نمود و زیان به کاربردن برخی از این واژه ها برای دریافت درست درونمایه ی نوشته های فارسی، گاه افزون تر از سود آن ها می باشد. یک زبان زنده و پویا هیچ گاه بی نیاز از به کارگیری آن دسته از واژه های هنوز دقیق تر و رساتر بیگانه نیست و اگر چون این کند آرام آرام زایندگی، توانایی و پویایی خود را از دست می دهد و پیوندش با دانش و فرهنگ و ادب جهانی باریک و یا گسسته خواهد گردید. نمونه ی چون این زبانی نیز در جهان وجود ندارد.


آریا ادیب





فرهنگ بیگانه – فارسی
آریا ادیب
(بخش نخست)


آ = آلمانی ا = انگلیسی ت = ترکی ر = روسی
ع = عربی ف = فرانسوی فا = فارسی ل = لاتین
ی = یونانی


آ - ا

آئرومتر aerometre (ف، اسم)= هوا سنج
آباژورAbat - Jour (ف، اسم) = پرتو افکن، سایبان، آفتابگردان
ابتکار (ع، (اسم)مصدر) = نوآوری
آبسه abces (ف، اسم) = دمل چرکی
آپارات Apparat (ر، اسم) = دستگاه
آپوتئوز Apotheose (ف، اسم)= پرستش انسان
اپیدمی Epidemie (ف، اسم)= مرگامرگ
آتاشه Attache (ف، اسم)= کارمند سفارتخانه
اتصال (ع، (اسم)مصدر) = پیوستگی، به هم پیوستن
آتلیه Atelier (ف، اسم)= کارگاه هنری
اتم Atome (ف، اسم)= پاریز
اتنوگرافی Ethnographie (ف، اسم)= نژادشناسی
آتو Atout (ف، اسم)= برگ برنده، بهانه
اتوبوسAutobus (ف، اسم)= همه بر
آتی (ع، اسم فاعل)= آینده
اتیکت Etiquette (ف، اسم)= برچسب
اثر (ع، اسم)= آفرینه، نشان
احتیاط (ع، (اسم)مصدر)= استوارکاری، دوراندیشی
احساس (ع، (اسم)مصدر)= سُهش، اندریافت، اندریافتن
احشاء (ع، اسم جمع)= اندرونه
احمق (ع، صفت)= کم خرد، کودن
احیا (ع، (اسم)مصدر)= باز زیست، زنده ساختن
اختصار (ع، (اسم)مصدر)= کوته نوشت، کوته سخن، کوتاه کردن
اختلاط (ع، (اسم)مصدر) = آمیزش، آمیختگی، آمیختن، درهم شدن
اختلاف (ع، (اسم)مصدر)= ناسازگاری، ناهمگونی
اختلال (ع، (اسم)مصدر)= نابسامانی، بهم خوردگی
آخرت (ع، اسم)= آن سرای، آن جهان
آخرین (ع فا، صفت نسبی) = بازپسین، واپسین
اخطاریه (ع، اسم ) = یاد برگ
آدامسAdams (ا، اسم) = سقز
آدرسAddress (ا، اسم) = نشانی
ادغام (ع، (اسم)مصدر)= از خودسازی، درهم سازی،همپیوندی
آدمیرالAdmiral (ا، اسم)= دریا سالار
ادویه (ع، اسم جمع ) = بوی افزار
اراده (ع، اسم) = خواست، آهنگ، خویشکاری
ارادی (ع، صفت)= بخواست
ارتباط (ع، (اسم)مصدر)= پیوستگی، بستگی
ارتداد (ع، (اسم)مصدر) = گم راهی، ازدین برگشتن
ارتوپدی Orthopedie (ف، اسم ) = شکسته بندی
ارتو گرافیOrthographie (ف، اسم)= درست نویسی
ارشد (فرزند) (ع، صفت تفضیلی) = (نخست زاده)، بزرگ تر، برتر
آرشیوArchives (ف، اسم)= بایگانی
ارگانیزهorganise (ف، صفت)= سازمانیافته
ارگانیسمOrganisme (ف، اسم)= سازواره، اندامه
ارگانیکorganique (ف، صفت)= اندامی، انداموار، پیکری
آرمArme (ف، اسم)= نشانه ی ویژه
آرکتیکArctic (ا، اسم)= شمالگان
آژانAgent (ف، اسم)= کارگزار، پاسبان
آژانسAgence (ف، اسم)= کارگزاری، نمایندگی
آسAs (ف، اسم) = تکخال
اساس (ع، اسم) = پایه، بنیاد، پی، شالوده
آسانسور Ascenseur (ف، اسم) = بالا بر، بالا رو
اسپایرالspiral (ا، اسم، صفت)= پیچه، مارپیچ مانند، مارپیچی
استاتیکstatique (ف، صفت)= ایستادی، ایستاده
استادیومStadium (ا، اسم)= ورزشگاه؛ دوره
استانداردStandard (ف، اسم)= هنجار، نمونه ی پذیرفته شده
استبداد (ع، (اسم)مصدر)= خودکامگی، خودسری
استحقاق (ع، (اسم)مصدر) = شایستگی، سزاواری
استحکام (ع، (اسم)مصدر) = استواری
استخدام (ع، (اسم)مصدر) = بکار گماشتن، بکارگیری
استخراج (ع، (اسم)مصدر) = بیرون آوردن
استراتژیکstrategique (ف، صفت)= راهبردی
استراحت (ع، (اسم)مصدر) = آسایش، آسودگی
استراق سمع (ع، (اسم)مصدر)= دزدیده گوش کردن
استرداد (ع، (اسم)مصدر)= بازپس خواستن، پس گرفتن
آستروئیدAsteroide (ی، اسم)= خرده سیاره
آسترونومیAstronomie (ا، اسم)= ستاره شناسی
استقامت (ع، (اسم)مصدر)= ایستادگی، پایداری
استقبال (ع، (اسم)مصدر)= پذیره شدن، به پیشواز رفتن
استقرار (ع، (اسم)مصدر)= جا گرفتن، استوار شدن، آرام گرفتن
استقلال (ع، (اسم)مصدر)= خودبودگی، ناوابستگی
استکبار (ع، (اسم)مصدر)= خود بزرگ پنداری، خودنمایی، گردنکشی
استیلStyle (ف، اسم)= سبک
استیناف (ع، (اسم)مصدر)= از سر گرفتن، دوباره آغاز کردن، وارسی
اسرار آمیز (ع، فا، صفت) = رازناک
اسراف (ع، (اسم)مصدر)= زیاده روی، فراخ روی، گشاد بازی
اسلوب (ع، اسم) = شیوه، روش
اسهال (ع، (اسم)مصدر)= شکم روش، بیرون روه
اسیر (ع، صفت)= در بند، گرفتار
اشاره (ع، (اسم)مصدر) = نُمار، نماردن
اشانتیونEchantillon (ف، اسم)= نمونه (ی کالا)
اشتباه (ع، (اسم)مصدر)= نادرست، بیراه
اشتهار (ع، (اسم)مصدر)= ناموری، بلندآوازی
اشتیاق (ع، (اسم)مصدر)= آرزومندی
اشکال (ع، (اسم)مصدر)= دشواری، سختی، پیچیدگی
اصطکاک (ع، (اسم)مصدر)= سایش
اصل (ع، اسم) = ریشه، بیخ، بن، بنیاد
اصلا (ع، قید)= از هیچ باره، هرگز، از بن، از بیخ
اصیل (ع، صفت) = ریشه دار
اضافه کردن (ع فا، مصدر) = افزودن
اضطراب (ع، (اسم)مصدر)= شوریدگی، بی تابی، آشفتگی، پریشان حالی
اطاعت کردن (ع فا، مصدر)= سرخم کردن، فرمان بردن
اعتراض (ع، (اسم)مصدر)= واخواهی، واخواست، خرده گیری
اعتراف (ع، (اسم)مصدر)= بروز دادن، خستو شدن
اعتقاد (ع، (اسم)مصدر)= باور، باور کردن
اعمال کردن (ع فا، مصدر) =-بکار بستن
اعزام کردن (ع فا، مصدر)= گسیل داشتن
اغراق (ع، (اسم)مصدر)= گزافگویی
افراط (ع، (اسم)مصدر)= زیاده روی، پی فراخی، تندروی، پر بود
افراطی (ع، صفت)= پی فراخ، گزاف گرا، گزاف اندیش، تند رو، پربودمنش، زیاده رو
افشاگری (ع-فا، اسم )= برون افکنی
افول (ع، (اسم)مصدر) = فرونشست
اقبال (ع، اسم) = بخت
اقلیت (ع، مصدر جعلی)= کمینه
اقیانوس (ی، اسم)= پهناب
اکتوئلactuel (ف، صفت) = به روز
اکثریت (ع، مصدر جعلی)= بیشینه
اکسورسیسمExorcisme (ف، اسم)= جن زدایی، جن گیری
اکسیداسیونOxydation (ف، اسم مصدر)= اکسایش
اکولو.ژیEcology (ف، اسم)= بوم شناسی
اکولوژیکecologique (ف، صفت)= بوم شناختی
اکونومیسیمEconomisme (ف، اسم)= اقتصاد باوری
الاستیکelastic (ا، صفت)= کشایند، کشدار،کشسان
الکترومغناطیس (ع، اسم)= رخشاهنجشی
الکترونElectron (ف، اسم)= رخشیزه
آلوتروپیAllotropy ( ا، اسم)= دگروارگی
آلیاژ Alliage (ف، اسم)= همبسته، همجوش
آماتورAmateur (ف، اسم)= هوسکار
امان (ع، (اسم)مصدر)= بی ترسی، زنهاری
امکان (ع، (اسم)مصدر) = شایش
املاء (ع، (اسم)مصدر)= درست نویسی
امنیت (ع، مصدر جعلی)= آبیمی، آسودگی، زنهار، ایمنی
امین (ع، صفت) = استوان
آناتومیAnatomie (ف، اسم)= کالبد شکافی
آنارشیAnarchie (ف، اسم)= هرج و مرج
آنارشیستAnarchiste (ف، صفت) = هرج و مرج خواه
آنتارکتیکAntarctic (ا، اسم)= جنوبگان
آنتروپولوژیAnthropologie (ف، اسم)= انسان شناسی، مردم شناسی
انتریگIntrigue (ف، اسم)= اسباب چینی
انتقام (ع، (اسم)مصدر)= پی ورزی، کینه توزی
انتقام گرفتن (ع فا، مصدر) = کین آختن
آنتی بیوتیکAnthibiotique (ف، اسم و صفت )= پادزی
آنتی تزAntithese (ف، اسم)= برابر نهاد
آنتیکantique (ف، صفت)= باستانی ، دیرینه، کهن سال
انحراف (ع، (اسم)مصدر)= کژدیسگی، کژروی، کجراهی، کج روی
انحطاط (ع، (اسم)مصدر) = فرو بودگی، پست شدن، به پستی گراییدن
اندیکاتورIndicateur (ف، اسم)= نشاندهنده
انعام (ع، اسم)= مژدگانی
انعکاس (ع، (اسم)مصدر)= بازتاب
انفجار(ع، (اسم)مصدر)= پُکش، ترکیدن
انقلاب (ع، (اسم)مصدر)= فراخیز
آوانسAvance (ف، اسم)= پیشی
اوپتی میسمOptimisme (ف، اسم)= خوشبینی
اومانیستHumaniste (ف، صفت)= انسانگرا
اهمال (ع، (اسم)مصدر) = سهل انگاری(کردن)، سبکسری (کردن)
ایده آلIdeal (ف، اسم)= آرمانی، دلخواه، بهین آرزو
ایده آلیستی (ف- فا، صفت)= پندارآمیز، آرمان گرا
ایده آلیسمidealisme (ف، اسم)= خواست اندیشی، آرمان گرایی، ایده باوری، مینوگرایی
ایدئولوژیک ideologique (ف، صفت) = اندیشه ای
آیرودینامیکAerodynamique (ف، اسم) = هوانیوگانی
ایزوتوپisotope (ف، صفت)=-هم جا
ایماژ Image (ف، اسم) = انگاره
ایمان (ع، اسم) = استوارداشت
ایمپولزImpulse (ا، (اسم)مصدر)= تکانه، برانگیزش
اینتر نت internet (ا، اسم)= رایا تار، تارکده
ایندکسIndex (ا، اسم)= نمودار، نمایه
ایندیویدوالیسمIndividualisme (ف، اسم)= فرد باوری

ب

بابت (ع، اسم)= باره، درباره، درخورد، سزاوار، شایسته
باتری Batterie (ف، اسم) ) = آتشبار
بارومتر Barometre (ف، اسم) = هواسنج
باسنBassin (ف، اسم) = لگن (خاصره)
باطل (ع، صفت) = پوچ، بی هوده، یاوه
باطن (ع، اسم)= اندرون، نهاد، سرشت
باطنی (ع. فا، صفت) = اندرونین، نهادین
باعث (ع، اسم فاعل) = برانگیزنده
بالاخره (ع، قید) = سرانجام
باند Bande (ف، اسم) = نوار، رشته، دسته، گروه، زمین ِ دراز
بانداژ Bandage (ف، اسم) = نوارپیچ، نوارپیچی
باندرول Banderole (ف، اسم) = نوار دراز و باریک، نوار چسب
بحث (ع، (اسم)مصدر) = گفتمان، کاوش
بخیل (ع، صفت) = زُفت
بدیل (ع، اسم)= جانشین
برانکار (ف، اسم) ) = تخت روان
بربریسمBarbarisme (ف، اسم)= بربر خویی
برعکس (فا. ع، صفت)= واژگون، وارونه
برق (ع، اسم)= رخشه، آذرخش، درخشندگی
برکت (ع، (اسم)مصدر) = فراوانی، افزونی، افزون شدن
برنش Bronche (ف، اسم)= نایژه
بُعد (ع، اسم) = دوری
بعضی (ع. فا، اسم) = برخی، پاره ای
بقیه (ع، اسم) = آن دیگرها
بکلی (فا.ع، قید )= از بیخ و بن
بلاتکلیف (ع، صفت) = دل اندروای
بلاغت (ع، (اسم)مصدر) = رسایی سخن، زبان آوری
بلیت Billet (ف، اسم) = پَتَه
بنا (ع، اسم) = سازه، ساختمان
به وجود آمدن (فا.ع، مصدر) = پدید شدن، پدید آمدن
بوروکراسیBureaucratie (ف، اسم)= اداره بازی
بیان کردن (ع فا، مصدر) = باز گفتن، باز نمودن
بیعانه (ع.فا، اسم مرکب)= پیش بها
بیلان Bilan (ف، اسم) = ترازنامه، سیاهه
بین المللی (ع، صفت)= جهان کشوری
بیوگرافیBiographie (ف، اسم) = زیست نامه، زندگی نامه
بیولوژی Biologie (ف، اسم) = زیست شناسی

پ

پاتریوتیسمPatriotisme (ف، اسم)= میهن پرستی
پاراگراف Paragraphe (ف، اسم) = بند
پارالل Parallele (ف، اسم)= هم رو، هم سو
پاساژ Passage (ف، اسم)= گذرگاه، بازارچه
پاگون (ر، اسم) = سردوشی
پانتومیم Pantomime (ف، اسم)= لال بازی
پاندول Pendule (ف، اسم)= آونگ
پانسمان Pansement (ف، اسم)= زخم بندی
پتانسیلPotentiel (ف، اسم و صفت) = توانش، نهانی
پراگماتیسمPragmatisme (ف، اسم) = کارکردگرایی
پرانتزParenthese (ف، اسم) = دوکمانک
پروپاگاندا Propaganda (ا، اسم) = آوازه گری، هوچی گری
پروتوتایپPrototype (ا، اسم) = پیش نمونه، پیش نمون، پیش گونه، پیش الگو
پروژکتور Projecteur (ف، اسم) = نورافکن، پرتو انداز
پروژکتیلProjectile (ف، اسم) = پرتابه
پروژکسیونProjection (ف، اسم) = فراافکنی، افکندگی، انداختگی
پروژه Project (ف، اسم) = فرانداز، پی ریزی، پیشنهاد
پروسهProces (ف، اسم)= روند، فراشد، فراگرد، فرآیند، شوند
پریز Prise (ف، اسم)= گیرک
پریود Period (ا، اسم)=دوره، گردش
پلی گامیPolygamie (ف، اسم) = چندگانی
پورنوگرافیPornographie (ف، اسم) = هرزه نگاری
پُز Pose (ف، اسم)= ریخت، رفتار، خودنمایی
پولی مِرPolymer (ا، اسم) = بَسپار
پودر Poudre (ف، اسم)= گَرد
پیک نیک (ف، اسم)= دانگی، دانگانه
پیگمنتPigment (ا، اسم)= رنگیزه، رنگدانه

ت

تابع (ع، اسم فاعل) = پی رو، دنبال کننده، دنباله رو، سپس رو
تاریخ (ع، (اسم) مصدر) – سالمَه
تاکتیک (ف، اسم)= رزم آزمایی، چاره ی جنگی
تئوریTheory (ا، اسم)= دیدمان، نگرش
تئولوژیTheologie (ف، اسم)= یزدان شناسی
تابلوTableau (ف، اسم)= نمایه
تامل (ع، (اسم) مصدر) – اندیشه کردن، دوراندیشی
تانی (ع، (اسم) مصدر) = درنگ کردن، آهستگی
تجربه (ع، (اسم) مصدر) = آزمودن، اروند
تحرک (ع، (اسم) مصدر)= پویندگی، پویایی، پویش
تحصیل (ع، (اسم) مصدر) = درس خواندن، دانش آموزی، دانش یابی
تحصیلکرده (ع فا، صفت) = دانش آموخته، دانش یافته
تحقیق (ع، (اسم) مصدر) = بررسیدن، بررسی، وارسی، پژوهش
تحلیل (ع، (اسم) مصدر)= گشودن، واکافت
تحول (ع، (اسم) مصدر)= دیگرگون شدن، فراگشت، دگردیسی، دگرگشت
تخصص (ع، (اسم) مصدر) = ویژه کاری، کارشناسی
تخمین (ع، (اسم)مصدر) = برآورد (کردن)، به گمان گفتن، سنجیدن
تخیل (ع، (اسم)مصدر) = پنداشتن، گمان کردن، پندار، پنداشت
تراکتور Tracteur (ف، اسم)= خیش کار
تربیت کردن (ع.فا، مصدر)= پرهیختن
ترتیب (ع، (اسم)مصدر) = چینش، راست و درست کردن
ترجیح دادن (ع.فا، مصدر)= برتر نهادن
ترفیع (ع، (اسم)مصدر) = بالابری، بالا بردن
ترکیب کردن (ع.فا، مصدر)= آمیختن، سرشتن
ترکیبی (ع.فا،صفت)= آمیخته، سرشته
ترمین علمیTerm (ا، ع. فا، اسم) = دانشواژه
ترویج (ع، (اسم)مصدر) =روادهی، روا کردن
تزThese (ف، اسم)= برنهاد، نهشت، گذاره، پایان نامه
تصور (ع، (اسم)مصدر) = انگاشتن، انگاره
تصور کردن(ع.فا، مصدر)= انگاشتن
تصور شده (ع. فا، اسم مفعول)= انگاشته، انگارده
تضاد (ع، (اسم)مصدر)= همستاری، ناسازگاری
تضامن (ع، (اسم)مصدر) = همبایستی
تعصب (ع، (اسم)مصدر)= رگ مرداری
تعمق (ع، (اسم)مصدر)= ژرف اندیشی
تغییر (ع، (اسم)مصدر)= دگرکونی
تفاوت (ع، (اسم)مصدر)= ناهمسانی، ناهمگونی، جدایی، دوری، ناهمی، ناهمانی
تفریح (ع، (اسم)مصدر) = خوشی، شادمانی، شادمانی کردن
تقریبا (ع، قید)= کمابیش، نزدیک به، پیرامون ِ
تقویم (ع، اسم) = گاهنامه، روزشمار، سالنما
تقویت (ع، (اسم)مصدر)= نیرومند کردن
تکلیف (ع، (اسم)مصدر)= بایسته
تکنولوژیTechnologie (ف، اسم) = فن آوری
تکنیک Technique (ف، صفت) = فنی، کار فنی
تلافی (ع، (اسم)مصدر) = باز نهش
تلفظ (ع، (اسم)مصدر)= واگفتن، واگفت، واگویی، فراگویی
تلفنTelephone (ا، اسم)= دورگو
تلکسTelex (ا، اسم)= دورنویس
تلگرافTelegraph (ا، اسم)= دور نگار
تلگرامTelegram (ا، اسم)= دورنگاشته
تلویزیونTelevision (ف، اسم)= دوردیس، دور نشان
تله پاتیTelepathy (ا، اسم) دور هم اندیشی
تِمTheme (ف، اسم)= درون مایه، زمینه، فرهشت
تماما (ع، قید)= یکسره
تمرین (ع، (اسم)مصدر) = بوزش، نرم کردن، ورزش دادن
تمنی (ع، (اسم)مصدر)= آرزومندی، درخواست
تنبیه (ع، (اسم)مصدر)= آگاه کردن، گوشمالی، توزش
تنظیم (ع، (اسم)مصدر)= چیدمان
توجه (ع، اسم) = رویکرد
تور Tour (ف، اسم) = گردش، دوره گردی، گشت
توریسمTourisme (ف، اسم) = گردشگری، گشتگری، جهانگردی
توزیع (ع، (اسم)مصدر) = وابخشیدن
توضیح (ع، (اسم)مصدر)= بازگفت، فرانمود
توطئه (ع، (اسم)مصدر)= زمینه سازی (کردن)، بند و بست
توقع (ع، (اسم)مصدر)= چشمداشت، امید و خواهش
توقیف (ع، (اسم)مصدر)= بازداشت (کردن)
تولید(ع، (اسم)مصدر)= زایاندن، ایجاد گری
تونل Tunnel (ف، اسم) = دالان
تهاتر (ع، (اسم)مصدر)= پایاپای
تهدید (ع، (اسم)مصدر)= ترسانیدن
تیپ Type (ف، اسم) = نمونه، گونه
تیترTitre (ف، اسم)= نهند
تیراژ Tirage(ف، اسم)= کشش، شماره ی چاپ


ث

ثابت (ع، اسم فاعل)= پایدار، پا بر جا، استوار
ثبات (ع، (اسم)مصدر)= قرار، پایداری، استواری
ثروت (ع، اسم) = دارایی، داشته
ثقل (ع، (اسم)مصدر)= سنگین شدن، سنگینی
ثلث (ع، اسم) = سه یک
ثمر (ع، اسم) = بار، میوه
ثناء (ع، اسم) = ستایش، درود
ثواب (ع، اسم) = پاداش، مزد

ج

جاذب (ع، اسم فاعل)= رباینده، کشاننده
جاذبه (ع، اسم)= هنجش، ربایش
جامد (ع، صفت)= بربسته
جامع (ع، اسم فاعل)= فراگیر، گردآور
جایز (ع، صفت)= روا
جبران (ع، اسم، جعلی) = بازنهش
جزء (ع، اسم)= بهر
جزییات (ع، اسم، جمع)= ریزگان
جذاب (ع، صفت)= گیرا
جذب (ع، (اسم)مصدر)= ربایش، گیرایی
جذبه (ع، اسم)= کشش
جذر (ع، اسم)= بیخ، ریشه
جرات (ع، (اسم)مصدر)= دلیر شدن، دلیری، بی باکی، گستاخی
جُرم (ع، اسم)= بزه، گناه
جزیره (ع، اسم)= آداک، آبخو
جسد (ع، اسم) = کالبد، تن مرده
جسمانی (ع، صفت نسبی)= تنکرد
جعلی (ع، فا، صفت)= ساختگی
جغرافیا (ع، اسم)= گیتاشناسی
جعرافیایی (ف، ع، فا، صفت)= گیتایی
جلد (ع، اسم)= پوشانه
جلسه (ع، اسم)= نشست
جمعه (ع، اسم)= آدینه
جمعیت (ع، (اسم)مصدر)= گرد آمدن، مردمگان
جنون (ع، (اسم)مصدر)= دیوانه سری، دیوانگی

چ

چاپار (ت، اسم) = پیک، نامه بر
چخماق (ت، اسم)= آتش زنه، افروزه
چماق (ت، اسم)= چوبدستی

ح

حاجت (ع، اسم)= آیفت، در خواست، نیاز
حاصل (ع، صفت فاعلی)= دستیافت
حافظه (ع، اسم)= بَرم، یاد، یادانبار
حتمی (ع.فا، صفت)= چاره ناپذیر، بایسته
حداقل (ع، قید) = دست کم
حدس (ع، (اسم)مصدر)= گمان بردن، گمانه
حذف (ع، مصدر) = زدودن، انداختن، دور کردن
حرام(ع، اسم و صفت)= ناروا، ناپسند، ناشایست
حرف (ع، اسم)= سخن
حراف (ع، صفت)= پرسخن
حرکت (ع، اسم)= جنبش
حریف (ع، صفت)= هماورد، هم نیرد، همچشم
حساب کردن (ع.فا، مصدر) = بر شمردن
حق العمل (ع، اسم)= کارمزد
حقوق (ع، اسم جمع) =دادیک
حقه (ع، اسم)= ترفند، نیرنگ
حقه باز (ع فا، صفت فاعلی)= پشت هم انداز، نیرنگ باز
حکومت (ع، (اسم)مصدر)= فرمانروایی، کشورمداری
حل (مشکل) چاره گری
حلقه (ع، اسم) = چنبر
حلقه زدن (ع فا، مصدر) = پره بستن، پره زدن
حماقت (ع، (اسم)مصدر)= کم خردی، کودنی
حمایت (ع، (اسم)مصدر) = جانبداری، پشتیبانی
حمل و نقل (ع، اسم)= ترابری
حمله (ع، اسم)= تازش، یورش
حوصله ( ع، اسم)= شکیبایی، بردباری

خ

خاتمه ی کلمه (ع، اسم مرکب)= پی چسب
خاتمه یافتن (ع فا، مصدر) = انجامیدن، پایان یافتن
خاطره (ع، اسم)= یاد بود، یادگار
خالص (ع، صفت)= ناب، پاک، بی آلایش، سره
خالی (ع، صفت)= تهی
خانم (ت، اسم و صفت) = بانو
خروج (ع، (اسم)مصدر) = برونش، بیرون آمدن، بیرون رفتن
خسیس (ع، صفت)= زُفت
خراب کردن (ع فا، مصدر) = فرو شکاندن، از کار انداختن
خصوصیت (ع، (اسم)مصدر)= ویژگی
خط(ع، اسم)= دبیره
خطا (ع، اسم)= نادرست، بزه
خطا کار (ع فا، صفت مرکب) = بزه گر، بزهکار
خفاش (ع، اسم)= بِیواز، شب پره
خلاء (ع، اسم)= تهیگی
خلاق (ع، صفت)= آفرینشگر
خلسه (ع، اسم)= ربودگی
خلق (ع، مصدر) = آورش، آفرینش
خلق (ع، اسم جمع) = مردم، مردمان
خلق الساعه (ع، صفت) =هنگامی
خلیج (ع، اسم)= شاخاب، شاخابه
خود رای (ع، صفت) = خویشکار
خیال (ع، اسم)= پندار، گمان، انگارش
خیال کردن (ع فا، مصدر) = انگاشتن، پنداشتن
خیالی (ع فا، صفت) = پندارآمیز
خیمه (ع، اسم)= تا ژ، چادر

د

دائمی (ع، قید)= بی امان، پیوسته، همیشگی
دتکتورDetector (ا، اسم)= پیداگر، آشکارگر، ردیاب
درجه (ع، اسم) = زینه، پایه
در مقابل (ع, فا، قید)= فراروی، فرادید
درک (ع، (اسم)مصدر)= دریافت
دسپوتیسمDespotisme (ف، اسم)= خدایگانی، خدایگان سالاری
دعوت کردن (ع فا، مصدر) = فراخواندن
دفاع (ع، (اسم)مصدر)= پدافند
دقت (ع، (اسم)مصدر)= باریک بینی، باریک اندیشی
دقت کردن (ع فا، مصدر) = باریک شدن
دقیق ( ع، صفت) = باریک بین
دکترینDoctrine (ف، اسم)= آموزه
دنیا (ع، اسم)= جهان، گیتی
دنیوی (ع، صفت نسبی)= گیتیانه، جهانی
دوآلیسمDualisme (ف، اسم)= دوگانه گرایی، دو بینش انگاری
دوام (ع، (اسم)مصدر)= ماندگاری، پایندگی
دور (ع، (اسم)مصدر)= گردش، روزگار
دوغلو (ت، اسم و صفت) = همزاد ها
دینامیکDynamique (ف، صفت) = پویا، جنباننده
دینامیسمDynamisme (ف، اسم) = پویایی

ذ

ذات (ع، اسم)= نهاد، سرشت، گوهر
ذاتی (ع فا، صفت) = خودگوهر، خود سرشت
ذخیره (ع، اسم)= اندوخته، پس انداز، پس افت، توشه
ذهنی (ع فا، صفت)= درون خودی
ذوب شدن (ع فا، مصدر) = گداختن
ذوذنقه (ع، اسم)= دوزنخه

ر

رئیس (ع، اسم)= سرکرده، بُد، فر نشین، سرپرست
رابط (ع، اسم فاعل)= میاندار
راسیونالیسمRationalisme (ف، اسم) = خردورزی
راسیونلRationnel (ف، صفت)= خردورزانه
راندمان Rendement (ف، اسم) = بازده
راه حل (ع فا، اسم مرکب)= راهکار، چاره
رجحان (ع، (اسم)مصدر)= برتری، افزونی، چَربش
رژیمRegime (ف، اسم)= رازمان
رسم (ع، اسم) = نهادمان، آیین، روش
رسوب (ع، (اسم)مصدر)= نهشت، آبرفت، ته نشست
رشوه (ع، اسم)= پاره
رعیت ( ع، اسم) = پادرَم
رفراندوم Referendum (ف، اسم) = همه پرسی
رفرم Reforme (ف، اسم) = به سازی، به سامان آوری
رفوزه (ف، اسم مفعول) = پذیرفته نشده، بازگشته
رقاص (ع، صفت)= پای باز
رفیق (ع، صفت)= همپا، همراه، یار
رقابت (ع، (اسم)مصدر)= هماوردی، همچشمی
رقیب (ع، صفت)= هماورد، همچشم
رنجر Ranger (ا، اسم) = تکاور
رنسانسRenaissance (ف، اسم)= نوزایی
روحانی (ع، صفت نسبی) = دین یار
روز تعطیل (ع فا، اسم مرکب)= آسوده روز
روژ (ف، اسم)= سرخاب
رویزیونیسم Revisionisme (ف، اسم) = بازبین گرایی
ریتمRythme (ف، اسم)= ضرباهنگ، هنجار
ریسایکلینگRecycling (ا، اسم)= دورگردی

ز

زاپاس Zapas (ر، اسم) = یدکی
زاویه (ع، اسم)= گوشه، کنج
زلزله (ع، اسم)= زمین لرزه
زمانه (اسم)= روزگار، دهر
زیاد (ع، صفت)= بسیار، فراوان
زیگراگ Zigzag (ف، اسم)= دندانه دار، کنگره دار
زینت دادن (ع فا، مصدر)= آراستن

ژ

ژانر Genre (ف، اسم) = گونه (ادبی یا هنری)
ژتون Jeton (ف، اسم)= پولک
ژله Gelee (ف، اسم) = لرزانک
ژنGene (ف، اسم)= ژاد
ژورنال Journal ف، اسم) = روزنامه
ژورنالیستJournaliste (ف، اسم) = روزنامه نویس، روزنامه نگار

س

سابقه (ع، اسم فاعل) = پیشینه
ساحل (ع، اسم) = کناره، کرانه
ساده لوح (ع فا، صفت مرکب)= خام اندیش، زودباور، ساده دل
سادیسمSadisme (ف، اسم)= آزارگری، دیگرآزاری، مردم آزاری
ساسات ( ر، اسم) = دریچه ی هوا
ساکن (ع، صفت)= آرمنده، آرمیده
سالن Salon (ف، اسم) = تالار
ساندویچ Sandwich (ا، اسم) = بَزماورد
سرایت (ع، (اسم)مصدر)= واگیری
سرّی (ع فا، صفت)= رازورانه
سرواژServage (ف، اسم)= زمین بستگی، بندگی
سریالSerial (ف، صفت)= زنجیره ای، پیاپی
سریع الهضم(ع، صفت مرکب)= آسانگوار
سطح (ع، اسم)= رویه
سطر (ع، اسم) = رج، رده
سعادت (ع، (اسم)مصدر)= نیکبختی، خوشبختی
سقف (ع، اسم)= آسمانه، بام
سقوط (ع، (اسم)مصدر)= فروشد
سلف سرویسSelf.service (ا، اسم مرکب)= خود زاوری
سلول Cellule (ف، اسم)= یاخته
سلیقه (ع، اسم)= پسند، نهاد، سرشت
سمبلSymbole (ف، اسم)= نماد
سمپوزیوم Symposium (ف، اسم) =گفت و نیوشی
سنتزSynthese (ف، اسم)= باهم نهاد
سنت (ع، اسم)= فراداد
سنتی (ع فا، صفت)= فرادادی
سوء هاضمه (ع، اسم مرکب)= دشگواری، بدگواری
سوبسیدSubside (ف، اسم)= یارانه
سوس Sauce (ف، اسم)= چاشنی، مزه
سوسیالیسمSocialisme (ف، اسم)= جامعه خواهی
سوغات ( ت، اسم) = ره آورد، ارمغان
سهل الوصول (ع، صفت مرکب)= آسان یاب
سهل انگار (ع فا، صفت فاعلی)= آسانگیر
سیاحت (ع، (اسم)مصدر)= گردشگری، جهانگردی
سیبل Cible (ف، اسم)= آماج، نشانه
سِیر (ع، (اسم)مصدر)= پویه، گردش، رفتار
سیرت (ع، اسم)= خو، روش
سیستمSystem (ا، اسم)= سامان، همَستاد
سیستماتیک Systematic (ا، صفت)= سامانمند، با هَمَست
سیلندر Cylindre (ف، اسم)= استوانه
سینماCinema (ف، اسم)= توژه نما
سینکرونSynchron (ا، صفت)= هم گاه

ش

شامل (ع، اسم فاعل)= دربردارنده، فراگیرنده
شاهد (ع، اسم فاعل)= گواه، خوبرو
شباهت (ع ساختگی، اسم )= همسانی، همانندی، همویی، اینهمانی
شبیه (ع، صفت)= همانند، همسان
شبیه بودن (ع فا، مصدر)= ماندن
شجاع (ع، صفت)= دلیر، دلاور، پردل
شراکت (ع، (اسم)مصدر)= انبازه
شرکت (ع، (اسم)مصدر) = انیاز شدن، همدست شدن، انبازی، همدستی
شرح دادن (ع فا، مصدر)= باز گفتن، باز نمودن، آشکار نمودن
شرط ( )= همبایسته، قرار
شرکت داشتن (ع فا، مصدر)= دست داشتن
شریک (ع، صفت)= همباز، انباز، همدست، همکُن
شعاع (ع، اسم)= پرتو
شعبده (ع، اسم)= چشم بندی، نیرنگ
شعبه (ع، اسم)= شاخه
شعله (ع، اسم)= افرازه، زبانه
شفاعت (ع، (اسم)مصدر)= خواهشگری
شفاهی(ع فا، قید)= گفتاری، زبانی
شک (ع، (اسم)مصدر)= دودلی، گمان
شکایت (ع، (اسم)مصدر)= شکوه، گله، دادخواهی
شکل (ع، اسم)= گونه، مانند، سان، دیس، نگاره، سیما، ریخت
شوق (ع، مصدر) =خواستاری، آرزومندی
شوم (ع، اسم و صفت)= بد شگون، وارون
شهاب (ع، اسم)= آسمان سنگ، آسمانکان
شهرت (ع، (اسم)مصدر)= آوازه، ناموری
 
آخرین ویرایش:

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
واژه نامه-ی بیگانه به پارسی، گرد آورنده: آریا ادیب. (بخش دوم)

فرهنگ بیگانه – فارسی
آریا ادیب
(بخش
دوم)

آ = آلمانی ا = انگلیسی ت = ترکی ر = روسی
ع = عربی ف = فرانسوی فا = فارسی ل = لاتین
ی = یونانی





ص

صاعقه (ع، اسم)= آذرخش، آتشه، ابرنجک
صاف (ع، صفت)= هموار، کوبیده، بی آلایش
صامت (ع، صفت)= بی گفتار، خاموش
صحبت (ع، (اسم)مصدر)= گفتگو، گفتار، سخن
صدا (ع، اسم)= آوا، آواز، بانگ
صدمه (ع، اسم)= آسیب، گزند
صراحت (ع، (اسم)مصدر)= روشن گویی، رک گویی
صَرف (ع، (اسم)مصدر)= هزینه
صرفنظر کردن (ع فا، مصدر)= چشم پوشیدن
صریح (ع، صفت)= روشن، آشکار، رک، بی پرده
صعود کردن (ع فا، مصدر)= برشدن، فرا شدن
صلح (ع، اسم )= آشتی، سازش
صلح طلب (ع ساختگی، صفت مرکب)= آرامش خواه، آرامشجو
صلیب ( ع، اسم) = چلیپا
صمیمیت ( ع، اسم) = یکدلی، یکرنگی
صنف ( ع، اسم) = گروه، رسته، گونه
صورتحساب ( ع، اسم مرکب) = سیاهه
صیاد ( ع، اسم) = دامیار، شکارگر

ض

ضامن (ع، صفت)= پایندان، پذیرفتار
ضرر (ع، اسم)= زیان، گزند
ضروری (ع، صفت)= بایا، ناگزیر، به ناچار
ضعف (ع، (اسم)مصدر)= کم توانی، سستی
ضعیف (ع، صفت)= کم توان، سست
ضلع (ع، اسم)= بر، پهلو
ضمانت (ع، (اسم)مصدر)= پایندانی، پذرفتاری
ضمیمه (ع، صفت)= پیوست

ط

طاقت (ع، اسم)= پایاب، تاب، بردباری
طالب (ع، اسم فاعل)= خواهان
طالع (ع، اسم)= بخت
طایفه (ع، اسم)= تیره، دودمان، خاندان
طرح (ع، (اسم)مصدر)= فرانداز، پی ریزی، پیشنهاد
طرز (ع، اسم)= شیوه، روش، هنجار
طرف (ع، اسم)= سو، کرانه
طغیان کردن (ع فا، مصدر)= برجوشیدن
طفیلی (ع، صفت نسبی) = ناخوانده، انگل
طلب (ع، (اسم)مصدر)= خواست، خواهش، جستجو
طور (ع، اسم)= گونه، شیوه، هنجار، روش
طول (ع، (اسم)مصدر)= درازا
طولانی (ع فا، صفت)= دراز، دیرانجام، دیرنده، زمانگیر
طول عمر(ع ساختگی، اسم)= جاندرازی
طول کشیدن (ع فا، مصدر)= دیر پاییدن
طویله (ع، اسم)= باربند، جایگاه ستور
طی کردن (ع فا، مصدر)= پیمودن
طینت (ع، اسم)= نهاد، سرشت، درون

ظ

ظاهر شدن (ع فا، مصدر)= پدیدار شدن، هویدا شدن
ظاهری (ع فا، صفت)= برونین
ظرف (ع، اسم)= آوند
ظرافت (ع فا، مصدر)= زیرکی، نکته سنجی، خوشگلی
ظرفیت (ع، اسم)= خورند، گنجایش
ظهر (ع، اسم)= پیشین، نیمروز
ظهور (ع، (اسم)مصدر)= پیدایش

ع

عاج (ع، اسم)= پیلسته
عاشق (ع، اسم فاعل)= دلداده، دلباخته، شیفته
عاقبت (ع، اسم)= فرجام، سرانجام
عاقل (ع، صفت) = استوار خرد، خردمند
عالی (ع، صفت)= والا، بلند، ارجمند، بزرگوار
عالی مقام (ع، صفت)= بلند پایه
عایدی(ع، اسم)= کاربهر
عجیب (ع، صفت)= شگفت انگیز، شگفت آور
عدالت (ع، (اسم)مصدر)= دادگریف همبایی
عدد (ع، اسم)= شماره
عده ای (ع فا، اسم)= تنی چند، شماری از
عرصه (ع، اسم)= پهنه، گستره، قلمرو، میدان
عرض (ع، اسم)= پهنا
عرضه نمودن (ع فا، مصدر)= فرانمودن، نشان دادن
عروس (ع، اسم)= بیوگ
عروسی (ع فا، (اسم)مصدر)= بیوگانی
عزم (ع، (اسم)مصدر)= آهنگ، دل نهادن بر کاری
عسل (ع، اسم)= انگبین،
عشق (ع، (اسم)مصدر)= دلدادگی، دلباختگی، شیفتگی
عصاره (ع، اسم)= انگ، شیره، افشره
عصب (ع، اسم)= پی
عصر (ع، اسم)= روزگار، دوره، دهر
عطا کردن (ع فا، مصدر)= ارزانی داشتن، بخشیدن
عطسه (ع، اسم)= شنوسه، ستوسه
عظمت (ع، اسم مصدر)= بزرگی، بلندپایگی، بزرگ منشی، بزرگواری
عظیم (ع، صفت)= سترگ، کلان، بزرگ
عفاف (ع، (اسم) مصدر)= پارسایی، پاکدامنی، پرهیزکاری
عقب (ع، اسم)= واپس، پشت سر، بازپس
عقده (ع، اسم)= بست
عقیده (ع، اسم)= باور
عقیم (ع، صفت)= سترون، نازا
عکس العمل (ع، اسم مرکب)= واکنش
علاج (ع، اسم)= چاره، درمان، گزیر
علامت (ع، اسم)= نمودگار، نشان
علمی (ع فا، صفت)= فرزانی
عمقی(ع فا، صفت)= ژرفنایی
عملکرد (ع، اسم)= کارکرد
عمومی (ع فا، صفت)= همگانی
عنکبوت (ع، اسم)= تارتنک، کارتنک
عنوان (ع، اسم)= نهند، سرنامه
عیب (ع، اسم)= اَهو، بدی
عینک (ع فا، اسم)= آیینک، چَشمک، چشم فرنگی
عینی (ع فا، صفت)= برون خودی

غ

غبار (ع، اسم)= گرد
غده (ع، اسم)= د َژ پیه
غرور (ع، (اسم) مصدر)= بزرگ خویشتنی، خودبینی
غسل (ع، (اسم) مصدر)= پادیاب، شستشو(دادن)
غلاف (ع، اسم)= پوشینه، پوشش
غلبه (ع، (اسم) مصدر)= چیرگی، فرادستی
غلط (ع، (اسم) مصدر)= نادرست، بیراه
غنی (ع، صفت)= پرمایه، توانگر، بی نیاز
غواص (ع، اسم و صفت)= آب ورز، آب باز
غورت دادن (ت فا، مصدر)= فروخوردن
غوز (ع، اسم)= گوژ
غیر (ع، اسم)= جز، مگر، سوا، بیگانه
غیرارادی (ع فا، ساختگی، صفت)= بناخواست
غیرضروری (ع فا، ساختگی، صفت)= نا بایا، نا بایست

ف

فاعل (ع، اسم فاعل)= کنا
فاقد (ع، اسم فاعل)= بی بهره از
فانی (ع، اسم فاعل)= میرا، نیست شونده
فتوی (ع، اسم)= وَچَر
فحش (ع، اسم)= دشنام، ناسزا
فدایی (ع، صفت) = جانیاز
فر Fer (ف، اسم)= تنور، اجاق
فراکسیون Fraction (ف، اسم)= بخش، پاره، برخه، دسته
فردی (ع فا، قید)= تکی، تکروانه
فرضیه (ع، اسم)= گذاره، پنداره
فرع (ع، اسم)= شاخه
فرکانسFrequence (ف، اسم)= بَسامد
فرمForm (ا، اسم)= سان، ریخت
فرماسیونFormation (ف، اسم)= سازند، صورتبندی
فرمولFormule (ف، اسم)= سانیز
فستیوالFestival (ف، اسم)= جشنواره
فسیلFossile (ف، اسم)= سنگواره
فصاحت (ع، (اسم) مصدر)= روانی سخن، زبان آوری، روشن گویی
فصل (سال) (ع، اسم)= فرگَرد
فصل(کتاب) )(ع، اسم)= نَسک
فصیح (ع، صفت )= شیوا، روان، رسا، زبان آور، خوش سخن
فعل (ع، اسم)= کارواژه، کنش، کردار
فنومنPhenomene (ف، اسم)= پدیده، نمود
فولکلور Folklore (ف، اسم)= توده شناسی
فونتیگPhonetique (ف، اسم و صفت) = آهنگ شناسی، آهنگ دار
فونولوژیPhonologie (ف، اسم)= آواشناسی
فونکسیونFunction (ف، اسم)= کارکرد
فهمیدن (ع فا، مصدر لازم )= دریافتن
فیزیونومیPhysionomie (ف، اسم)= سیماشناسی
فیش (ف، اسم)= برگه، زبانه
فیلمFilm (ا، اسم) = توژه
فیله Filet (ف، اسم)= راسته

ق

قابل ذکر (ع، صفت مرکب) = گفتنی
قابله (ع، اسم فاعل) = پازاج، پیش نشین، ماما
قابلیت (ع، اسم مصدر) = شایستگی، آمادگی
قاتق (ت، اسم) = نانخورش
قادر (ع، صفت فاعلی) = توانا، نیرومند
قاضی (ع، اسم فاعل) = داور، دادرس
قاعده (قانون) (ع، اسم)= چم، هنجار، هَند
قاموس (ع، اسم) = واژه نامه، فرهنگ
قبیل (ع، اسم)= گونه، سان
قدرت (ع، (اسم) مصدر)= توان، توانایی، نیرو، توش
قدمت (ع، اسم مصدر)= دیرینگی، کهنگی
قدیمی (ع فا، صفت)= دیرینه، کهنه، کلان سال
قرن (ع، اسم) = سده
قسمت (ع، اسم)= بخش، پاره
قصد (ع، (اسم) مصدر)= آهنگ، آهنگ کردن
قصیده (ع، اسم) = چکامه
قصه (ع، اسم)= انگارش
قضاوت (ع، (اسم) مصدر) = داوری، دادرسی
قطع (ع، اسم) = برش
قفل (ع، اسم) = کلیدان
قوس (ع، اسم) = درونه، کمان
قیاس (ع، (اسم)مصدر)= هم پنداری، سنجش
قیام (ع، (اسم) مصدر) = خیزش، بپا خاستن
قیامت (ع، اسم) = رستاخیز
قید (ع، اسم) = پا بند، بند
قیمتی (ع فا، صفت)= ارزنده، بهادار، بهاگیر، گرانبها

ک

کابل (ف، اسم)= سیم
کاپوت Capot (ف، اسم)= روپوش، پوشش، ابریشمی
کاپیتالیسمCapitalisme (ف، اسم)= سرمایه داری
کادو (ف، اسم)= پیشکش، ارمغان
کاملا (ع، قید)= سخت، یکسره
کاندیدا (ف، اسم)= نامزد
کانیبالیسمCannibalisme (ف، اسم)= همنوع خواری
کپسول Capsule (ف، اسم)= پوشینه
کپیCopy (ا، اسم)= رو برداری، گَردَه برداری، رو نویسی، رونوشت
کت Cotte (ف، اسم)= نیمتنه
کتبی (ع فا، صفت)= نگارشی، نوشتاری
کرست Corset (ف، اسم)= سینه بند، شکم بند
کریستال Cristal (ف، اسم و صفت)= بلور، بلوری
کریتیسیسمCriticisme (ف، اسم)= نقد، عیار سنجی
کسر (در ریاضی) (ع، اسم) = برخه
کشف (ع، (اسم) مصدر)= یافته، یافتن
کفالت (ع، (اسم)مصدر)= پایندانی
کفیل (ع، صفت)= پایندان، پذیرفتار
کلاسClasse (ف، اسم)= آموزگاه
کلاسیک Classique (ف، صفت)= درسی، دبستانی
کلمه (ع، اسم) = واژه
کلوب Club (ف، اسم)= باشگاه، انجمن
کلینیک Clinique (ف، اسم)= درمانگاه
کمپ Camp (ف، اسم)= اردو، اردوگاه
کمپرس Compresse (ف، اسم)= دستمال آب گرم
کمپرسور Compresseur (ف، اسم)= دستگاه فشارآور
کمپلکسComplexe (ف، صفت)= همتافت، بهم پیوسته
کمد Commode (ف، اسم)= گنجه ی کشودار
کمک (ت، اسم) = یاری، مدد، همراهی
کمدی Comedie (ف، اسم)= نمایش یا نوشته ی خنده آور
کم سن (فا، ع، صفت )= نوسال
کمیته Comite (ف، اسم)= انجمن برگزیدگان
کمونیسمCommunisme (ف، اسم)= همبودگرایی
کنترل Controle (ف، اسم)= بازرسی، وارسی، بازدید، بازبینی
کنترلچی (ف،ت، اسم) = باز بین، بازرس
کنتکستContext (ا، اسم)= زمینه
کندنساتورCondensateur (ف، اسم) = چگالگر
کنسرت Concert (ف، اسم) = هماهنگی، یگانگی، ساز و آواز هماهنگ
کنفرانس Conference (ف، اسم) = سخنرانی، گردهمایی برای گفتگو
کنکور(ف، اسم) = همچشمی، پیشی گرفتن از یکدیگر
کنگره Congres (ف، اسم) = انجمن
کوانتومQuantum (ا، اسم)= دانیز
کوپنCoupon (ف، اسم) = کالا برگ
کونتورCompteur (ف، اسم) = شمارنده، دستگاه شمارش

گ

گارد Garde (ف، اسم) = نگهبانی، نگهبان، پاسداری، پاسدار
گارسون Garcon (ف، اسم) = پسر، شاگرد، پیشخدمت
گالری Galerie (ف، اسم) = سرسرا، راهرو، نمایشگاه
گرافولوژیGraphologie (ف، اسم) = نوشته شناسی
گرافیGraphie (ف، پسوند)= نگاری
گرامر Grammaire (ف، اسم) = دستور زبان
گریس Graisse (ف، اسم) = چربی، روغن، پیه
گواتر Goitre(ف، اسم) = غمباد
گیشه Guichet (ف، اسم) = باجه، دریچه

ل

لااقل (ع، قید) = دست کم
لابیرنتLabyrinth (ا، اسم)= هزارتو، هزاردالان، پردالان
لازم (ع، صفت) = بایسته، بایا
لامپ Lampe (ف، اسم) = چراغ برق
لامسه (ع، اسم) = بساوایی
لایق (ع، صفت)= کارآمد، شایسته، درخورد، فراخور
لاینفک (ع، صفت)= جدایی ناپذیر، ناگشودنی
لباس (ع، اسم)= جامه، رخت، پوشاک، تن پوش
لحاظ (ع، (اسم)مصدر)= نگرش
لحاف (ع، اسم) = بالا انداز، دواج
لحظه (ع، اسم)= دم
لحن (ع، اسم) = آهنگ سخن
لزوم (ع، (اسم) مصدر) = بایش
لعنت (ع، اسم) = راندگی، دشنام
لفافه (ع، اسم) = کارپیچ، پوشه
لقب (ع، اسم)= نامواره، بازنام
لقمه (ع، اسم) = نواله
لکن (ع، اسم) = لیکن، ولیکن
لکنت (ع، (اسم)مصدر)= زبان کندی، زبان گرفتگی
لمس کردن (ع فا، مصدر) = بساویدن
لوسترLustre (ف، اسم)= چراغ آویز
لوکس Luxe (ف، اسم)= چیز آراسته و قشنگ
لهجه (ع، اسم)= گویش
لیازانLiaison (ف، اسم)= پیوندآوایی
لیاقت (ع، (اسم) مصدر)= کارآمدی، شایستگی، برازندگی، سزاواری
لیبرالیسمLiberalisme (ف، اسم)= آزادی خواهی
لیپمی Lipämie (ی، اسم) = چرب خونی
لیسانس Licence (ف، اسم)= پروانه، دانشنامه ی پیش از دکترا
لیستList (ا، اسم) = سیاهه، فهرست

م

مات Mat (ف، اسم) = تار، کدر
ماتریالMaterial (ا، اسم) = کارپایه
ماتریالیسمMaterialisme (ف، اسم) = ماده گرایی، ماده باوری
ماتیک Cosmetique (ف، اسم) = سرخاب لب
ماخذ (ع، اسم)= بایگانه
مارکسیسمMarxisme (ف، اسم) = مارکس باوری
ماساژ Massage (ف، اسم) = مالش، مشت و مال
ماسک Masque (ف، اسم) (ع، اسم مفعول)= نقاب، روبند
مالکیت (ع، (اسم)مصدر)= داشتاری
مامان Maman (ف، اسم) = مادر، چیز قشنگ
مامور (ع، اسم مفعول)= گماشته، فرمانبر
مانتو Manteau (ف، اسم) = بالاپوش
مانع شدن (ع فا، مصدر) = باز داشتن
مانیکورManicure (ف، اسم) = لاک ناخن
ماورا (ع، اسم) = فرا، آن سوی
ماوراالطبیعی (ع، صفت)= سرشت آنسویی
مایع (ع، صفت) = آبگونه
مبارک (ع، صفت) = خجسته، فرخنده، همایون
مبتدی (ع، اسم فاعل) = تازه کار، نوآموز
مبتکر (ع، اسم فاعل) = نوآور
مبصر (ع، اسم فاعل) = دیده بان، نگاهبان
متابولیسم Metabolisme (ف، اسم)= سوخت و ساز
متخلف (ع، اسم فاعل) = لغزشکار
متدMethode (ف، اسم)= شیوه، روش، راه
متحرک (ع، اسم فاعل)= جنبنده
متحیر (ع، اسم فاعل) = هاژ، هاج، هاج و واج، سرگشته، درمانده
متخصص (ع، صفت فاعلی)= کارشناس، ویژه کار
متصاعد (ع، اسم فاعل) = فرایاز، بالا رونده
متصل (ع، اسم فاعل) = بهم پیوسته، همبند، همبسته
متضاد (ع، اسم فاعل)= همستار
متضمن (ع، اسم فاعل) = در بر دارتده
متعادل (ع، اسم فاعل) = ترازمند، هم وزن، برابر
متعدد (ع، صفت) = بی شمار، بسیار
متفکر (ع، اسم فاعل)= اندیشه ور
متقارب (ع، اسم فاعل)= همرس، نزدیک شونده
متکبر (ع، صفت) = برمنش، خودپسند، گرانسر
متمادی (ع، اسم فاعل) = دراز
متن (ع، اسم)= زمینه، درون
متوالی (ع، قید) = پشتاپشت، پیاپی، پشت سرهم
متوسط الحال (ع، صفت مرکب)= میانمایه
مثال (ع، اسم)= وارینه، نمونه
مثانه (ع، اسم)= آبدان
مِثل ِ (ع، اسم)= به وارینه ی، مانند
مجاز (ع، اسم مفعول)= روا
مجازات (ع، (اسم)مصدر)= کیفر، باد اَفراه
مجبور (ع، اسم مفعول) = واداشته، ناگزیر، ناچار
مجسمه (ع، اسم مفعول)= پیکره
مجمع (ع، (اسم)= انجمن
مجوف (ع، اسم مفعول) = میان تهی، پوک، کاواک
مجهز (ع، اسم مفعول) = آماده شده، آماده
مجهول (ع، اسم مفعول) = نا شناخته، نا شناس
محافظه کاری (ع فا، (اسم)مصدر)= نگاهش کاری
محال (ع، صفت) = ناشدنی، ناشو
محتاط (ع، صفت)= استوارکار
محترم (ع، اسم مفعول)= ارجمند، گرامی
محتوی (ع، اسم فاعل)= درونه، گرد فرو گیرنده
محدود (ع، اسم مفعول)= مرزپذیر
محرم (ع، اسم) = همراز
محرمانه (ع فا، قید و صفت) = پوشیده، پنهان
محروم (ع، اسم مفعول)= بی بهره، ناکام، نامراد
محسوب (ع، اسم مفعول) = شمرده شده، بشمار آورده شده
محصول (ع، اسم مفعول)= دستیافت، فراورده
محقق (ع، اسم فاعل) = پژوهشگر
محکم (ع، صفت) = استوار
محل تولد (ع، اسم مرکب) = زادگاه، زادبود
محله (ع، اسم) = کوی، برزن
محنت (ع، اسم)= آدرنگ، آزار، اندوه
مخالف (ع، اسم فاعل) = ناساز، ناسازگار
مختار (ع، صفت)= آزادکام، گزیننده
مختصر (ع، اسم مفعول)= کوتاه کرده شده، گریزان، جسته و گریخته
مختل (ع، اسم مفعول )= بهم خورده، نابسامان، تباه
مختلط (ع، اسم فاعل) = بهم آمیخته، در هم شده
مختوم (ع، اسم مفعول)= انجام یافته، به پایان رسیده
مخدر (ع، اسم فاعل) = سست کننده
مخزن (ع، اسم) = انبار، گنجینه
مخفی کردن (ع فا، مصدر)= فروپوشاندن، پنهان کردن
مخلوط (ع، اسم مفعول) (ف، اسم)= آمیزه، بهم آمیخته
مد Mode (ف، اسم) = باب روز
مدرسه (ع، اسم)= آموزشگاه
مدرن (ف، صفت) = امروزی، نو
مدرنیزاسیونModernisation (ف، اسم)= نوسازی
مدل Modele (ف، اسم) = نمونه، الگو، سرمشق
مرابحه (ع، (اسم)مصدر) = بهره کاری
مربوط (ع، اسم) = بسته، پیوسته
مرتب (ع، صفت) = بسامان، بچم، باچم، آراسته، در جای خود
مرتجع (ع، صفت) = کهنه پسند، بازگشت کننده
مرحله (ع، اسم)= گامه
مرطوب (ع، صفت)= آبناک، نمناک، نمدار
مرکب (ع، اسم مفعول)= آمیخته، سرشته
مری (ع، اسم) = سرخ نای
مسئله (ع، اسم)= فراپرس، درخواست
مساعده (ع، اسم)= پیش مزد
مساوی(ع، صفت) = همچند، برابر
مستبد (ع، اسم فاعل)= خودکامه، خودسر
مستقر (ع، اسم مفعول)= جایگیر، جای گرفته
مستقیم (ع، صفت)= سرراست
مستکبر (ع، اسم فاعل)= خود بزرگ پندار
مستمری (ع فا، اسم) = جامگی، ماهیانه
مسجد (ع، اسم) = مَزگِت
مسری (ع، اسم فاعل) = واگیر
مسواک (ع، اسم) = دندان شوی
مشاور (ع، اسم فاعل)= رایزن
مشترک المنافع(ع، صفت مرکب)= هم سود
مشتق (ع، اسم مفعول)= فراجسته
مشورت (ع، اسم مصدر)= رایزنی، کنکاش
مشهور (ع، صفت)= نامور، بلند آوازه، بنام، نامی، نامدار، سرشناس
مصادره (ع، (اسم)مصدر)= بازگیری
مصالحه (ع، مصدر )= آشتی کردن، سازش کردن
مصرف (ع، اسم)= جای هزینه
مصنوعی (ع فا، صفت)= ساختگی
مضر (ع، اسم فاعل)= زیانمند، زیان آور
مضمون (ع، اسم مفعول)= درونمایه
مطبوع (ع، اسم مفعول) = دلپسند، گوارا
مطمئن (ع، صفت)= استوان، آسوده خاطر
معادل (ع، صفت)= همچند، همسنگ ، برابر، همتا
معادله (ع، (اسم)مصدر)= همچندی، همسنگی
معاشر (ع، صفت)= آمیزگار، همنشین، همدم
معاشرت (ع، (اسم)مصدر)= آمیزگاری، همنشینی، همدمی
معاصر (ع، صفت)= هم دوره
معتاد (ع، صفت) = آموختار
معترض (ع، اسم فاعل)= واخواه، خرده گیر
معتقد بودن (ع فا، مصدر)= بر آن بودن، باور داشتن
معدل (ع، اسم مفعول) = میانگین، برابر شده
معدود (ع، اسم مفعول)= شمرده شده، اندک، کم
معروف (ع، صفت) = نامور، بلند آوازه، بنام، نامی، سرشناس
معکوس (ع، صفت) = وارونه، بازگونه
معلوم (ع، اسم مفعول)= دانسته، آشکار
معما (ع، اسم و صفت )= چیستا، پوشیده
معنوی (ع، صفت نسبی)= نامادی
معنی (ع، اسم)= چم
معیار (ع، اسم)= سنجه
مغازه Magasin (ف، اسم) = دکان، فروشگاه، انبار
مغرور (ع، صفت) = گرانسر، خود فریفته
مقاله (ع، (اسم)مصدر) = گفتار، سخن
مقایسه (ع، (اسم)مصدر) = سنجش
مقدار (ع، اسم) = اندازه، پاره
مقدمه (ع، اسم) = پیش در آمد
مقرر (ع، اسم) = بر بست، دستور
مقصود (ع، اسم مفعول) = خواسته، آهنگ شده
مقید (ع، اسم مفعول) = پا بست، پا بسته
مکانیزم Mecanisme (ف، اسم)= ساز و کار
ملاط (ع، اسم) = آژند
ملحق شدن ( ع فا، مصدر مرکب) = پیوستن
ملودی Melodie (ف، اسم) = آهنگ، نوای خوش
ملی (ع، صفت )= میهنی
مملکت (ع، اسم) = کشور، قلمرو
ممنوع (ع، اسم مفعول) = بازداشته شده
مناسب (ع، صفت) = درخورد، شایسته، همشکل
منبع (ع، اسم) = بنمایه، سرچشمه
منتظر (ع، اسم فاعل) = چشم براه
منجر (ع، اسم مفعول) = کشیده شده
منجمد (ع، صفت) = بربسته، یخ زده
منحرف (ع، اسم فاعل) = کژ رو
منحل کردن )(ع فا، مصدر) = گشودن، برچیدن
مندرج (ع، صفت) = درآمده درچیزی، نهفته
منزجر (ع، صفت) = رانده شده، ترسانده شده
منشاء (ع، اسم) = خاستگاه، جای پرورش
منشور (ع، اسم) = نوشته ی سرگشاده
منطبق (ع، صفت) = دمساز، برهم نهاده
منظره (ع، اسم) = دورنما، چشم انداز
منظم (ع، صفت)= بسامان، بچم، با چم، آراسته
منظور (ع، اسم مفعول)= خواست
منظوم (ع، اسم مفعول) = وافته
منعکس (ع، اسم فاعل) = برگشته
منفجر (ع، اسم فاعل) = گشوده شده، شکافته، ترکیده
منور (ع، صفت) = پرتو افشان، درخشان
منوط (ع، اسم مفعول)= وابسته
مواخذه (ع، (اسم)مصدر)= بازخواست
موازی (ع، صفت)= هم رو، هم سو
موافق (ع، صفت) = سازگار، همساز، هم اندیشه، همداستان
موتیف Motif (ف، اسم ) = بن مایه، انگیزه
موج (ع، اسم) = خیزاب، آبخیز
مورفولوژیMorphologie (ف، اسم) = ریخت شناسی
موسس (ع، اسم فاعل) = پایه گذار، بنیادگذار
موسسه (ع، اسم مفعول)= بنگاه
مولف (ع، اسم فاعل)= گردآورنده
موضوع (ع، اسم مفعول) = فرنام، نهاده شده
موفق (ع، صفت) = کامروا، کامیاب
موقت (ع، صفت) = گذرا
مونتاژ Montage (ف،( اسم) مصدر) = سوار کردن، جفت و جور کردن
مونس (ع، صفت) = همدم، همنشین
مونوگامیMonogamie (ف، اسم) = تک گانی
مونولوگ Monologue (ف، اسم ) = تک گویی
مهاجرت ( ) = برون کوچی
مهارت (ع، ( اسم) مصدر) = خبرگی، استادی، زبردستی
مهیج (ع، اسم فاعل)= برانگیزنده
میدیومMedium (ا، اسم) = رسانه
میسایلMissile (ا، اسم) = پرانه، موشک
میکربMicrobe (ف، اسم) = زیواچه
میکروسکوپ Microscope (ف، اسم) = ریز بین
میلاد (ع، اسم)= زاد روز

ن

نارسیسیسمNarcissisme (ف، اسم) = خودشیفتگی، خودپرستی
ناسیونالیسمNationalisme (ف، اسم) = ملت باوری، ملت خواهی
ناطق (ع، اسم فاعل) = سخنگو، سخنران، گویا، گوینده
ناقص (ع، صفت) = نارسا، کم
نامحدود (ع فا، صفت) = مرزناپذیر، بی کران
نبات (ع، اسم) = بر رسته، گیاه
نتیجه (ع، اسم) = دستیافت، برآمد، پیامد
نحس (ع، صفت) = وارون، بدشگون، بد اختر
نُرمNorm (ا، اسم) = هنجار
نرمالNormal (ا، اسم) = به هنجار
نسیه (ع، اسم) = پسادست
نظام (ع، ( اسم) مصدر) = رازمان
نظر (ع، ( اسم) مصدر) = بینش ، نگرش، دید
نظریه (ع، اسم) = دید مان
نظم (ع، ( اسم) مصدر) = رایش، سامان، چم
نظیر (ع، صفت) = همدوش، مانند، هم سان
نفوذ (ع، ( اسم) مصدر) = رخنه (کردن)
نقاش (ع، صفت فاعلی) = نگارگر، نگارنده، چهره پرداز
نقش (صورت) (ع، اسم) = نگاره
نقد (ع، ( اسم) مصدر) = سخن سنجی (کردن)
نقص (ع، ( اسم) مصدر) = کمداشت، نارسایی، کاستی، کمی
نقطه گذاری (ع فا، اسم مصدر) = سجاوندی
نقطه نظر (ع، اسم مرکب) = دیدگاه
نمره Numero (ف، اسم) = شماره
نور (ع، اسم) = پرتو، فروغ، روشنی
نورولوژی Neurologie (ف، اسم) = پی شناسی
نیهیلیسمNihilisme (ف، اسم) = هیچ انگاری

و

واجب (ع، صفت) = بایا، بایسته
واسطه (ع، صفت) = میانجی
واضح (ع، صفت) = آشکار، نمایان، روشن
واقعا (ع، قید) = براستی
واقعه (ع، اسم فاعل) = رویداد، پیشامد
واکسن Vaccin (ف، اسم) = مایه
واهی (ع، صفت) = بی بنیان، سست، فرو هشته
وجدان (ع،( اسم) مصدر) = یابش
وجه (ع، اسم) = روی
وخامت (ع،( اسم) مصدر) = ناگواری، گرانباری، سختی
وراج (ع، صفت) = پرسخن، پرگو
وسط (ع، اسم) = میان، میانه
وسواس (ع، اسم) = دودلی، اندیشه ی بد
وسیع (ع، صفت) = گسترده، پهناور، فراخ
وضو (ع،( اسم) مصدر) = آبدست، پادیاب، دست نماز(گرفتن)
وضوح (ع،( اسم) مصدر) = روشنی، روشن شدن
وطن (ع، اسم) = زادبوم، میهن
وظیفه (ع، اسم) = خویشکاری
وفات (ع، اسم) = مرگ
وقت (ع، اسم) = گاه، هنگام
وقفه (ع، اسم) = ایستایی، درنگ
وکیل (ع، اسم) = نماینده، گماشته
ویزاVisa (ا، اسم) = روادید
ویزیت (ف، اسم) = بازدید، دیدار

ه

هارمونیHarmony (ا، اسم) = هم آهنگی، همسازی
هتل Hotel (ف، اسم) = مهمانخانه
هجوم (ع،( اسم) مصدر) = یورش، تاخت
هدایت (ع، مصدر) = راهبری کردن
هدف (ع، اسم) = نشانه، آماجگاه، آماج، بُرجاس
هدیه (ع، اسم) = پیشکش، ارمغان
هذیان (ع،( اسم) مصدر) = پریشان گویی، بیهوده گویی
هضم کردن (ع فا، مصدر) = گواردن
هلیکوپترHelicopter (ا، اسم) = چرخ بال
هم رای (ع فا، صفت) = هم آواز
هم عقیده (ع فا، صفت) = همداستان، هم اندیشه
همه جانبه (ع فا ، صفت مرکب) = همه سویه
هومانیسمHumanisme (ف، اسم) = انسان باوری
هیدروتراپیHydrotherapy (ا، اسم) = آب درمانی
هیدروگرافیHydrography (ا، اسم) = آب نگاری
هیدرومترHydrometer (ا، اسم) = آب سنج

ی

یقین (ع، اسم) = استوارداشت، بی گمانی
یونیزاسیونIonisation (ف، اسم) = یونش
 

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
واژه نامه کوچک زبان پارسی به کوشش: مهرانگیز فرمین



واژه نامه ای بکوشش بانو مهرانگیز فرمین گرد آوری و در کتابی در اندازه کوچک و در
۱۷۰ برگ به نام «واژه نامه کوچک زبان پارسی» در کشور فرانسه با همیاری انتشارات فرهنگ ایران به چاپ رسیده است. این واژه نامه در برگیرنده نزدیک به ۸۰۰۰ واژه عربی و دیگر زبان های بیگانه که در گفتگو های روزانه در زبان ایرانیان بکار برده می شود، و در برابر آن بیش از ۲۰۰۰۰ واژه پارسی سره آورده شده است. در برابر واژه های وام گرفته شده از دیگر زبان ها، کوتاهواره هایی نوشته شده است و نام فرهنگنامه هایی که در گرد آوری واژه ها از آنان بهره گرفته شده در نسک آورده شده اند.




کوتاهواره:

زبان ها
آرامی

[TD] آر [/TD]
[TD]

انگلیسی
[/TD]
[TD]

ا
[/TD]
[TD]ایتالیایی [/TD]
[TD] ای [/TD]
[TD]

اسپانیایی
[/TD]
[TD]

اس
[/TD]
[TD]ترکی [/TD]
[TD] ت[/TD]
[TD]

چینی
[/TD]
[TD]

چ
[/TD]
[TD]روسی [/TD]
[TD]ر [/TD]
[TD]

سُریانی
[/TD]
[TD]

س
[/TD]
[TD]فرانسوی [/TD]
[TD]فر [/TD]
[TD]

لاتین
[/TD]
[TD]

لا
[/TD]
[TD]یونانی [/TD]
[TD]ی[/TD]








فرهنگ ها
فرهنگ آنندراج

[TD="align: center"]فرهنگ اوستا [/TD]
[TD="align: center"]برهان قاطع [/TD]
[TD="align: center"]فرهنگ ذ ـ بهروز [/TD]
[TD="align: center"]بُن دهش [/TD]
[TD="align: center"]فرهنگ پاسداران زبان [/TD]
[TD="align: center"]فرهنگستان [/TD]
[TD="align: center"]فرهنگ پهلوی [/TD]
[TD="align: center"]دانشنامه علایی [/TD]
[TD="align: center"]سنجش خرد [/TD]
[TD="align: center"]صحاح الفرس [/TD]
[TD="align: center"]فرهنگ عمید [/TD]
[TD="align: center"]غیاث اللغات [/TD]
[TD="align: center"]فرهنگ کوچک [/TD]
[TD="align: center"]لاروس تازی ـ پارسی [/TD]
[TD="align: center"]لغت فرس [/TD]
[TD="align: center"]فرهنگ فارسی معین [/TD]
[TD="align: center"]فرهنگ نوشیروان [/TD]
[TD="align: center"]واژه نامک
[/TD]





آ

کد:
 [RIGHT]
[COLOR=Navy][SIZE=4][B][COLOR=#000080][FONT=bkoodakbold]
[LIST]
[*]

آباء: پدران - نیاکان

آباژور: (فر) سایه شکن

آبجی: (ت) - خواهر- همشیره

آب حیات: آب زندگی

آب قنات: پَرَشک

آب معدنی: آب کانی

آب مقطر: چکیده آب - چکه آب

آب نبات: شکرینه - شکربسته

آبدار باشی: آبدارچی - چایچی

آبونه: (فر) همبست

آپارات: (ر) دستگاه - پخش رخشاره

آپارتمان: (فر) سراچه- اپَرَک 

آپاندیس: (فر) آویزه

آتشی مزاج: تند خوی - زود خشم

آتمسفر: (فر)هوابار- پناد 

آتلیه: (فر) کارگاه

آتیه: آینده

آحاد: یکان

آجر:  آگور

آچار: (ت) دست ابزار- پیچ بازکن

آخر: پایان - پسین - فرجام

آخرت: سرای پسین

آخرالامر:  سر انجام

آداب: ادب ها 

آدامس: ( ا ) ژد

آدرس:  (فر) نشانی

آدم وحوّا: مشی و مشیانه

آدمی سیرت:آدمی سرشت، نهاد

آذوقه: آزوغه- از ریشه آزوک

آراء: رای ها 

آرامش طلب:آرامش جو- آسایش خواه 

آرتزین: (فر) - خیز چاه

آرتیست: (فر)هنرپیشه - بازیگرنمایش 

آرشیتک: (فر) مهراز

آرخلوق:  (ت) نیم تنه- تن پوش

آروغ: (ت) باد گلو

آزادی طلب: آزادیخواه - آزادی جو

آزرده خاطر:دلگیر- رنجیده- دل آزرده

آژان: (فر) پاسبان

آژانس: (فر) نمایندگی- کارگزاری

آسانسور:  (فر) بالارو

آسفالت:  (فر) گجفه - گَجف

آسم:  (فر) تنگدم

آسوده خاطر: آسوده دل- دل آرام

آشپزباشی: (ت) - سر آشپز

آشغال: آخال

آشفته خاطر: آشفته دل- دلواپس 

آشوب طلب: آشوبگر

آشیانه وحوش: کنام جانوران

آفاق: کیهان- کرانه های آسمان

آفت: گزند(ب) زیان - آسیب

آفریقایی: آفریکایی

آقا:  (ت) سرور - خواجه

آگراندیسمان:  بزرگ نمایی-گستردن

آلاچیق:  (ت) پرچین گاه- تاژ

آلاخون والاخون:  (ت) بی خانمان دربدر- آواره - خانه به دوش

آلاگارسن :(فر) - پسرانه

آلامد: (فر) باب روز

آلبوم: (فر) - جُنگ

آلت: ابزار- افزار

آلرژی: (فر) سُهندگی

آلومینیوم:  (فر) سیمک

آماتور: (فر) ریژکار- نوکار

آمار و ارقام: آمار و شماره ها- ایاره ها

آمبولانس: (فر) بیماربر

آمپر: (فر) شتابه

آمپول: (فر) آوندک

آمر:   فرمان دهنده - فرمان پاد

آمن: درپناه - بی بیم

آمونیاک: نوشاهک

آمین: ایدون باد- چنین باد

آناناس: (فر) کاجدیس - کاجودیس

آناً: دریک دم- بیدرنگ

آنتن: (فر) سَرون

آنتی بیوتیک: (فر) جان دارو- پادزهر

آنتیک: (فر) کهن - کهنسال- کهنه 

آندوسکوپی: (فر) اندرون بینی

آندیو: (فر) کاسنی فرانسوی

آنژین: (فر) گلودرد

آنوقت: آنگاه- آنزمان - آن هنگام

آنی: گذرا

آوانس: (فر) پیش پرداخت 

آهن آلات: آهن ابزار 
[/LIST]
[/COLOR][/B][/SIZE][/COLOR]
[/RIGHT]




ا

کد:
[RIGHT][COLOR=Navy][SIZE=5]
[LIST]
[*][B][COLOR=#000080][SIZE=4][FONT=bkoodakbold][SIZE=4][FONT=bkoodakbold][COLOR=#000080]
[/COLOR][/SIZE][/SIZE][/COLOR][/B][COLOR=#000080][SIZE=4][FONT=bkoodakbold][SIZE=3][FONT=bkoodakbold][COLOR=#000080]
اباء: سرباززدن- سرپیچی- رویگردانی

ابتداء: آغاز- نخست

ابتدایی: آغازین - نخستین 

ابتذال: بی ارجی- پیش پا افتادگی

ابتکار:  نوآوری- نویابی

ابتلا: دچاری

ابد: جاویدان - همیشه

ابداً: هرگز- هیچگاه- بهیچ روی 

ابداع: نوآوری - نوسازی 

ابدی: جاودانی- پایا 

ابدیت:  جاودانگ، پایندگی

ابرازکردن: نمایان کردن - آشکارکردن

ابرام: پافشاری - یکدندگی - سمجی

ابلاغ:   فرمان، دستور، پیام رسانی 

ابلق:  دورنگ 

ابله:    نابخرد- نادان -کودن 

ابلهانه:   سبکسرانه

ابلیس: اهریمن

ابن: پسر- پور

ابو: پدر- بابا - پاپا

ابهام:   پوشیده- گنگی- پیچیده کردن سخن 

ابیات: بندها - بند هر سروده 

اُپرا: (فر) آوا نمایش 

اپیلاسیون: (فر) مو زدایی

اُپیوم اُپیون: (ف پ) نارکوکه - پادزهر

اتابک:  (ت) پدربزرگ - فر نشین

اتاق ، اطاق: (ت) سراچه- چهاردیواری 

اتاق انتظار: پرموگاه

اتاق خواب: شبستان- بسترگاه

اتاق عمل:  نیشکارگاه

اتاق میهمان: میهمانخانه - تالار

اتباع:   پیروان - شهروندان - فرمانبران

اتراق: جا گیری - فرود آمدن 

اتحاد:  همبستگی - یگانگی 

اتخاذ: گرفتن - فراگرفتن 

اتصال:   پیوستگی-ناجدایی- چسبیدن

اتفاق: پیش آمد - رخداد - رویداد

اتفاق:  همکاری - همدلی- همسویی

اتفاقاً: ناگهانی - بناگاه - ناگهانی

اتفاقی:  پیش آمدی

اتکاء: پشت گرمی- پشتیبانی- دلگرمی 

اتکاء بنفس: خود استواری- خَواتاهی

اتم: (ی) ریزین - هسته

اتلاف: تبه، نابود کردن- از میان بردن 

اتلاف وقت: زمان کشی

اتوبوس: (فر) خودروی بزرگ- گذربر

اتومبیل: (فر) خود رو

اتوماتیک: (فر) خودکار

اتهام: بدنام کردن- دروغ، گناه بستن 

اتیکت:  (فر) برچسب

اثاث: بار و بنه- کالا

اثبات: بازنمایی- برجای داشتن 

اثر: نشان - نشانه- رد 

اثناء: زمان - هنگام - گاه 

اثنی عشر: دوازدهه

اجابت: پذیرفتن - برآوردن 

اجاره: کرایه - بهای جا

اجازه:  پروانه - روادید

اجاق: (ت) آتشدان- دیگپایه

اجاق کور: (ت) نازا- سِتَرون

اجبار: بزور واداشتن- فرچپانی

اجباراً: بزور، به ستم

اجباری:  ناچاری- ناگزیری 

اجتماع:  انجمن- هنجمن- همبودگاه

اجتناب:  پرهیز، دوری 

اجتناب کردن: پرهیز، دوری جستن

 اجتناب ناپذیر: ناچار- ناگزیر 

اجر: پاداش- مزد

اجراء: انجام - بکارگیری - کاربست

 اجراء کردن: انجام دادن- بکاربستن 

اجرت: دستمزد 

اجل: دم ، زمان مرگ

اجمال: کوتاهی- فشردگی- چکیده 

اجنبی: بیگانه - انیرانی

احاطه:  پیرامون گیری- فراگیری 

احتراز: پرهیز،دوری کردن- رویگردانی 

احتراق: آتش گرفتن- سوختن 

احترام: ارج-گرامیداشت- بزرگداشت 

احترام گذاشتن:  بزرگ، والا داشتن 

 احتضار: دم مرگ بودن- جان دادن 

احتکار: انبارگری- نهان کالایی 

احتکارکردن: انبار، پنهان کردن 

احتمال: گمان بردگی - شایدی 

احتمالاً: شاید- انگارکه - گمان می رود 

احتیاج: نیاز

احتیاج داشتن: نیازمند بودن 

احتیاط: دوراندیشی- هوشیاری 

احد: یک - تک - تنها - یکتا 

احداث: ساخت

احداث کردن: ساختن - پدید آوردن 

احراز:  دست یافتن- رسیدن به چیزی 

احساس:  دریافتن- پی بردن 

احساس کردن: دریافتن - سُهیدن

احسان: نیکی - بخشش- مهرورزی

احسنت: آفرین- زهی- به به

احشاء: اندرونه

احضار:  فراخواندن

احمر: سرخ - سرخرنگ

احمق: تهی مغز- بیخرد - نادان

احمقانه:  نابخردانه

احوال: چگونگی - سرگذشت

احوال شما چطوراست؟: چگونه هستید ؟ چگو نه اید؟ چونید؟

احیاء: شب زنده داری - زنده کردن 

احیاناً: شاید - گاه گاهی

اختراع: نوآوری- نوآفرینی

اختراع کردن: آفریدن- پدیدآوردن

اختصار: کوتاه کردن- کوتاه سخنی 

 اختصاص: ویژگی - ویژه کردن 

اختفاء: پنهان کردن - نهفتگ

اختلاف: نا سازگاری - نا همگونی 

اختلال: آشفتگی- پریشانی

اختلال حواس: خرد پریشانی 

اختلاط:آمیزه

اختناق: خفگی - آواکُشی

اختیار: گزینش- آزادکامی

اختیارکردن: گزیدن - گزین کردن

اخراج: - بیرون، ازکار برکنارکردن  

اُخروی: روز واپسین - جهان دیگر

اخطار: گوشزد- هشدار- یادآوری

اخطارنامه: هشدارنامه - یادبرگ

اخفاء: پنهان، پوشاندن، نهان داشتن

اخلاق: خوی- رفتار 

اخلال: آشوب، کارشکنی کردن 

اخیر: پایانی - فرجامی- واپسین 

اخیراً:  بتازگی 

اداره: سازمان- دیوان 

اداره کردن:  گرداندن- سامان دادن 

اداء: بجای آوردن- پرداختن

اداء واصول: لوس بازی- سبکسری 

اداء و اطوار: غر و غمزه - نازو کرشمه

ادامه: پیگیری- دنبال کردن 

ادای احترام: فرنایش

ادرار: آبگونه - میزش(پ) - پیشاب

ادراک: دریافت کردن - پی بردن 

ادعاء: خواست- فراخواست- دادخواهی

ادعا کردن: ازآن خود دانستن

ادعا نامه: کیفرخواست

ادغام: آمیختن - درهم کردن

ادویه: دارو ها- چاشنی- بوی افزا

ادیب: ادب مند

اذیت: آزار- رنج - گزند 

اذیت کردن: رنجاندن - آزردن 

ارائه: نشان دادن - نمایاندن 

اراجیف: یاوه ها - ژاژها 

ارادت: سرسپردگی - مهرورزی 

اراده: خواست

اراده آهنین: خواست پا برجا-خواست استوار

اراذل:  ناکسان - فرومایگان

ارباب: سرور- فرمند 

ارتباط: پیوند- پیوستگی 

ارتجاع: واپس گرا - کهنه پرست

ارتعاش:  لرز- لرزش - لرزاندن 

ارتفاع: بلندی- بلندا- بالا 

ارتقاء: بالا رفتن- پایه گرفتن

ارتکاب: دست بکارشدن - گناه کردن 

ارتکاب جرم: بزهگری - بزهکاری 

ارث: مرده ریگ - بازمانده - مانداک 

ارجاع: واگذاری - واگذاشت 

اُردک: (ت) مرغابی

اُردو: (ت) لشگرگاه - سپاه بسیجیده

ارزاق: خواربار

ارزش قائل شدن: ارج گزاردن - والا شمردن 

ارسال:گسیل، روانه کردن- فرستادن 

ارشاد: راهنمایی، پند و اندرز دادن

ارض: زمین - خاک- سرزمین - مرزوبوم 

ارضاء:    خشنودکردن- خشنوتن

ارعاب: ترساندن - هراساندن

ارفاق: گذشت - چشم پوشی 

ارفع: بلندتر- بلندپایه تر

ارکستر: (فر) همنوازی

ارم: بهشت - فردوس - پردیس

اریکه:  اورنگ- تخت

ازاء: برابر- به جای

از اوّل تا انتها: ازآغاز تا پایان 

از جانب: از سوی 

ازجهت ویا ازاینجهت: ازایرا- اِ ت ایرای

ازحال طبیعی خارج شدن: از خود بی خود شدن - خشمگین شدن

ازحد تجاوز کردن: از اندازه گذشتن 

از حفظ: از بر- از ویر

از این حیث: ازاین رو- بااین رو 

ازخاطربردن: از یادبردن- فراموش کردن

ازخاطر رفتن: ازیاد رفتن-فراموش شدن 

ازاین سبب: با این انگیزه - از اینرو

از این قبیل: از اینگونه - بدین سان

ازاین قرار: بدینگونه

ازاین لحاظ: از این دیدگاه - ازاینرو

ازخودراضی: خودخواه- خودپسند

ازدحام: انبوه - هنگامه 

ازدواج: زناشویی

ازدیاد: فزونی

ازدیاد جمعیت: افزایش زادگان 

از روی احتیاج: ازسرنیاز، مستمندی 

از قبل: از پیش - پیشاپیش

از قِبَل: از سوی

از قضاء: ازپیشامد روزگار

ازل:  دیرینگی - همیشگی- بی آغاز

اساس: پایه ها - پی - بنیاد

اساساً: از بن - از ریشه - از پایه

اساسی: بُنیک

از لحاظ: ازروی 

از صمیم قلب: از ته دل- باهمه جان و دل 

ازعهده بر آمدن: ازپس آن بر آمدن - توانایی کاررا داشتن - کار آمد بودن 

ازنظر: از دید- از نگر

از نقطه نظر: ازدیدگاه 

از باب: از در

از این بابت: از این روی

از نظر افتادن: از یاد رفتن-از چشم افتادن 

از وراء: از لا به لای

اساتیر: افسانه ها - داستانهای پنداری 

اسارت: بردگی - گرفتار،در بند شدن 

اسباب: افزارها - ابزارها - سازوبرگ

 اسباب بازی: بازیچه

اسپاگتی: (ای) رشته

اسبق: پیشتر- پیشین 

اسپورت: (فر) ورزش

استارت: (ا) تک آغاز

استبداد: خودسری- خودکامگی 
 
استراتژی: (لا) راهبرد

استراتژیک: (لا) راهبردی

استثمار: بهره کشی- سودگیری 

استثناء: سوا - جدا

استحضار: بیادآوردن- آگاه کردن 

استحکام: استواری - پا بر جایی

 استحمام: به گرمابه رفتن- تن شستن 

استخدام: بکارگماردن - بکارگرفتن 

استخدام دائمی: بکارگماشتن پایا

استخدام موقت: بکارگماشتن زمانی

استخدام فصلی: بکار گماردن پاره ای

استخراج: برهیختن- بیرون کشیدن

 استدعا: درخواست - خواهش 

استدلال: گواهی خواستن 

استراحت: آسودگی- آسایش - آرامش 

استراحت کردن: آسودن- آرمیدن

استراق: دزدیدن- دزدی

استراق سمع: نهان گوشی- دزد گوشی

استرداد: پس دادن - برگرداندن 

استشمام: - بوییدن - بو کشیدن 

استشهاد: گواهی خواهی 

استطاعت: توانمندی- بی نیازی -توانگری 

استعاره: مانندگویی- مانند آری 

استعداد: شایستگی- توانایی کار

استعفاء: کناره گیری - کناره جویی 

استعمار: بهره کشی- سود جویی 

استعمال: کاربرد- بکارگیری 

استفاده: بهره، سود بردن- بهرمندی

استفاده مشروع: رواسود

استفاده نامشروع: نارواسود

استفراغ: بالا آوردن

استفسار: پرسیدن- جویا شدن 

استفهام: پرسش - نیوند

استقامت: ایستادگی- پایمردی- پایداری 

استقبال:پیشباز- پیشواز - پذیره شدن

 استقرار: جاگرفتن - استوارشدن 

استقلال: آزادسری - خودایستایی 

استماع: شنودن- شنیدن- گوش دادن 

استمداد: یاری جویی- پشتیبان جویی 

استمرار: پیوستگی- پیاپی 

استناد: دست آویز- دستمایه 

استنطاق: بازپرسی

 استمهال: درنگ جستن

استنباط: پی بردن- دریافتن 

استواء: برابری- یکسانی- 

کمربند پنداری دور زمین

استوایی: گرمسیری

استودیو: (فر) هنرگاه

استهزاء: ریشخند - نیشخند - دست انداختن

استهلاک: میرانیدن- نابود کردن

استیضاح: واپرسی - بازخواست - کاوش - گزارش خواهی

استیل: (فر) - روش

 استیلا: چیرگی - پیروزی - دستیابی 

استیناف: از سرگیری - بازدادرسی - بازرسیدگی

اسرار: رازها - پوشیده ها - نهانی ها

اسرارآمیز: رازگونه - رازیچه

اسراف: زیاده روی - ریخت و پاش 

اسرع: زودتر - تندتر - شتابنده تر 

اسطبل: (ی) ستورگاه- باره بند 

اَسف: اندوهگین، غمگین شدن - اندوهیدن

اسفناک: اندوهناک - غمناک

اسقاط: فرسودگی

اسکات: آرام کردن - خاموش کردن

اسکلت: استخوان بندی

اسکله: (ا ) بارانداز

اسکناس: ارزبرگ - چاو

اسکی: (آ) برف سری - سُرش

اسم: نام - برنام - آوازه

اسلوب: راه - روش - شیوه - گونه

اسلحه: جنگ افزار، ابزار - زینه

اسهال: شکم روش - بیرون روی 

اسید: (ی) ترشک

اسیر: گرفتار- در دام - دربند 

اسیرکردن: گرفتار، در بندکردن 

اشاره: نشان دادن - نمایاندن

اشاعه: پراکندن - پاشیدن - گستردن 

اشباع: سرشار- لبریز- مالامال 

اشتباه: لغزش - گمراهی 

اشتراک: هموندی - همسویی 

اشتعال: افروزش- زبانه کشیدن آتش

اشتهاء: خواهانی- خواستاری 

اشتهار: بلندآوازگی- ناموری 

اصولاً: از بن- از پایه

اشتیاق: آرزومندی- شیفتگی

اشد: سخت تر

اشراق: روشن شدن - درخشیدن - تابان شدن 

اشعار: سروده- چامه- چکامه ها

اشعه: پرتو-فروغ اشعه ایکس: نهان پرتو

اشغال: جا گرفتن - سرگرم بودن 

اَشکال: چهره ها- گونه ها - ریخت ها

اشک حسرت: اشک آرزو 

اِشکال: دشواری - پیچیدگی 

اِشکال تراشی:  دشوار، پیچیده کردن

اشک تمساح: نیرنگ - فریب

اصابت: برخوردن- به نشانه خوردن تیر 

اصالت: نیک نژادی - به نژادی 

اصالت ذات: خود گوهری-هست گوهری

اصحاب: یاران - همدلان - دوستان

اصطکاک: مالش- سایش- بهم ساییدن 

اصطلاح: زبانزد - فرا زبانی 

اصل: بنیاد- بن- ریشه- پایه- نهاد

 اصلی: بنیادی

اصلاً: هرگز- بهیچ روی 

اصلاح: آراستن - پیراستن - ویرایش 

اصناف: پیشه وران

اصولاً: از بن- از پایه

اصیل: والاگوهر- با نژاد - نژاده 

اضافه: افزونی - افزایش - فزونی

 اضافه حقوق: بیش مزد - بیش کار

اضطراب: بیتابی- دلشوره - دلواپسی 

اضطرار: ناچار شدن- ناگزیرشدن 

اضمحلال: نابودی- نیستی- تباهی 

اطاعت: فرمانبرداری- گردن نهادن 

اطراف: (پیرامون- کرانه- کناره

اطراق یا اتراق: برآسودن- لنگراندختن - بارافکندن

اطعام:خوراک، خورش دادن- خورانیدن

اطلاع: آگاهی-گزارش- پیام 

اطلاع دادن:آگاهی، گزارش دادن 

اطلس: پرنیان- ابریشم - پرند

اطمینان: آرامش- آرام دلی-آرمیدن 

اطوار: اداها - ریخت ها - غروغمبیل

اظهار: آشکار، نمایاندن، پدیدارکردن 

اعتبار: ارزش- پشتوانه 

اعتبار بانکی: ورسنگ

اعتدال: میانه روی - میان گرایی

اعتدال در سخن: میانه روی در سخن

اعتراض:    وا خواهی- واخواست

اعتراض کردن: واخواستن 

اعتراف: نهان آشکاری- بزبان آوری 

اعتصاب:  ایست کاری - بازایستایی 

اعتصاب غذا: خودداری از خوردن خوراک

اعتقاد: باور- پای بندی - گرایش 

اعتماد: سپردن- واگذاری - واگذاشتن 

اعتناء: نگرش - نیک نگری 

اعتیاد:خوگرفتن- خویگری- پای بندی 

اعجاب: شگفتی- شگفت زدگی 

اعجاز: فرجود - کار بزرگ - ورجاوری

اعجوبه: شگفت آور- شگفت انگیز

اعداد: شماره ها

 اعدام: کُشتن -  نابودی- نیست کردن

اعَراب: - تازیان- عرب ها

اعزام: روانه، گسیل کردن

اعشار: ده ده - یکدهم ها

اعشاری: دهدهی

اعراض: رویگرداندن - روی برتاختن 

اعصاب: تاروپودها - پی ها

اعطاء: واگذاری - بخشیدن

اعقاب: بازمانگان- فرزندان - نوادگان

اعلاء: بلند- برتر - والاتر - بهتر 

اعلام: آگاهی دادن - شناسایی دادن 

اعلام جرم: بزه بست

اعلام خطر: آژیراک سیج آگاهی 

اعلامیه: آگاهی نامه  

اعلان: آگهی- آگاهانیدن- آشکارکردن 

اعیان: بزرگان - توانگران- مِهان 

اغتشاش: آشفتگی - شورش 

اغذیه: خوراک ها - خوردنی ها

اغراق: گزافه گویی - بیش گو

اغفال: فریب - فریفتن - گول زدن 

اغلب: بیشتر- چیره تر

اغماء: بیهوشی- از خود بیخود شدن 

اغنیاء: توانگران - توانمندان - دارایان 

اغماض: چشم پوشی - گذشت 

اغواء: فریب دادن - گمراه کردن 

اغیار: بیگانگان - انیران 

افاده:خود بینی- خودنمایی-خودبرتری 

افاقه: بهبودی- بخود آمدن

افتتاح: گشایش- بازگشایی

افتتاح حساب: باز کرد

افتخار: نازش- سرافرازی - بالیدن 

افتراء: دروغ بستن 

افتضاح: رسوایی- بی آبرو شدن

افراط: زیاده روی کردن - فزونی روی 

افسرده خاطر: پژمرده دل - دلشکسته - تنگدل

افشاء: آشکار کردن - لو دادن -رو کردن - نمایان کردن

افضل: برتر- افزونتر

افعی: اژدها - اژدر 

افق: کران - کرانه

افقی: ترازی

اَفکار: اندیشه ها

افلاک: گردون ها - چرخ ها - سپهر

افلیج: زمین گیر- لمس اندام

افول: فرو رفتن - ناپدیدی- از دید رفتن

افیون: خشخاش - اَپیون

اقارب: نزدیکان - خویشان - بستگان

اقامت: ماندن - ماندگار شدن - زیستن

اقبال: بخت - نیک بختی 

اقتباس: برگیری - برداشت 

اقتدار: توانا شدن- توانایی- نیرومندی

اقتصاد: بازرگانی- تراز داری- میانه روی در هر کار

اقدام: دست بکار شدن- انجام دادن 

اقرار: بزبان آوری - آشکارگویی

اقرار نامه: خُستونامه

 اقساط: بهرگانی- بهره ها - بدهی ها

اَقسام: گونه ها - جورها

اِقسام: سوگند خوردن

اقصی: دورتر - دورترین - جای دور

اقل: کمتر- اندک 

اقلاً:  کمترین- دست کم 

اقلیت:  کمترین- کم بودن 

اقلیم:  کشور- سرزمین- مرزوبوم 

اقناع: خرسندشدن - خشنود گردانیدن 

اقوام: مردمان - تیره ها 

اقیانوس: دریابار- بزرگ دریا 

اکابر: بزرگان- بزرگسالان-سالمندان

اکاذیب: دروغ ها - ژاژها

اکبیر، اکبیری: زشت - بی ریخت 

اکتساب: بدست آوردن - اندوزش

اکتشاف: بازیابی- دریابی- پیدایش 

اکتفاء: بسنده - بس - بسندگی

اکثر: بیشتر- فزونتر

اکثراً: بیشتر- بیشترین

اکثریت: بیشینه - مِهیستی

اکثریت آراء: بیشترین رای ها

اکراه: بیزاری- دل نخواهی 

اکراهاً: ناگزیری- ناچاری- به ناخواست 

اکلیل: زراب

اکیداً: بی چون و چرا - بی برو برگرد 

اکیپ: (فر) هم گروه

الاغ: (ت) خر

الا: مگر - جز - وانگهی

الان: اکنون- همین دم- این هنگام

البته: همانا - هرآینه - بی گمان 

التفات: مهرورزی 

التماس: درخواست - خواهش - لابه

 التهاب: جوش و خروش - تب و تاب - برافروختگی 

التیام: بهبودی یافتن- درمان نمودن 

التیام پذیر: به شدنی

التیام یافتن: بهبودی یافتن

الزام: ناگزیری - ناچاری

الزاماً: ناچار- ناگزیر- از روی ناچاری 

الساعه: همین دم - همین اینک 

الصاق: چسبانیدن- چسباندن 

الغاء: برهم زدن- برهم خوردن

الفت: همدمی- هم خویی- دوستی 

الفت داشتن: یار شدن- دوست شدن

 الکتریسته: کهرُب

اِلم غم - افسردگی - اندوه - دردمندی

المثنی: رونوشت

الوان: رنگ وارنگ 

الهام: در دل افکندن- فرتابی 

الیاف: رشته ها - نخ ها

اَلیم: دردناک- دردآور- رنج آور 

امّا: ولی- آنگاه - گرچه - بهر روی

امان: درپناه- بی بیم شدن - پناه دادن 

امانت: سپردگانی- سپرده 

امانت نگهدار: سپرده نگهدار

امتحان: آزمایش - آزمون 

امتداد: راستا

امتزاج: آمیزه

امتلاء: پرشدن - شکم پری

امتناع: خود داری - سر باز زدن

امتنان: سپاسگزاری - سپاس داشتن

امتیاز: برتری- فرداد

امداد: یاری- یاوری- پشتیبانی

امر: فرمان دادن- دستور دادن 

امرار معاش: گذران زندگی 

امراض: بیماری ها

امراض اطفال: بیماری های کودکان

امراض انفرادی: بیماری های پراکنده

امراض خارجی: بیماری های بیرونی

امراض داخلی: بیماری های درونی

امراض دماغی: بیماری های مغز

امراض روحی: بیماری های روان

امراض ساریه: بیماری های واگیر

امراض عصبی: بیماری های پی

امراض گوش و حلق و بینی: بیماری های گوش و گلو و بینی

امراض مجاری: بیماری های میزه راه

امراض مناطق حاره: بیماری های گرمسیر

امراض نسوان: بیماری های زنان

امساک: خود داری- خویشتن داری- کم خواری 

امضاء: دستینه

امکان: توانایی- شدنی- دست یافتن 

املاح: نمک ها

املت: خاگینه - نیمرو

امن: بی بیم - بی ترس- آرامش 

امنیت: آرامش - آسایش - بی هراسی

اموات: مردگان - درگذشتگان 

امور: کارها - رویدادها

امیر: فرمانده - فرمانروا - سردار- سالار

اموال: دارایی 

اموال منقول:دارایی های جابجا شونده- دست کارگان

اموال غیرمنقول: دارایی های 

امیال: گرایش ها - خواست ها 

امین: درستکار- رازدار

انبساط: گشاده رویی- گستردگی 

انبساط خاطر: خوشی- خرمی

انتخاب:گزینش- برگزیدن

انتخاب کننده: گزینش کننده

انتخاب شونده: گزین

انترن: (فر) کارورز

انتساب: بستگی- وابستگی- پیوستگی

انتشار: پراکندگی - پخش کردن- گستردن 

انتصاب: گماشتن - بکار گماری 

انتظار: چشمداشت - چشم براه بودن

انتظام: سر و سامان دادن- سامان دهی 

انتفاع: سود جویی- بهره وری 

انتقاد: سنجش - باریک بینی 

انتقال: جا بجایی- برگردان

انتقال بانکی: برگردان

انتقام:کینه جویی- کینه توزی- خونخواهی 

انتهاء: فرجام - سرانجام- ته- به پایان رسیدن 

انجام وظیفه: خویشکاری

انجماد:  فسردن- یخ زدن- ماسیدن

انجمن امورخیریه:  انجمن نیکوکاری

انحراف: کج راهی

انحصار: ویژه بودن

انحطاط: نابودشدن- به پستی گراییدن-پایین افتادن 

انحلال: برچیدگی- از میان رفتن 

انحناء: خَمیدگی- کژی 

انرژی: (فر) - کاربری- نیرو- پرکاری

انزجار: بیزاری - دلزدگی- وازدگی 

انزوا: گوشه گیری- گوشه نشینی 

اُنس: خو گیری 

انسان: آدم - مردم - مردمان 

انسانی: آدمی- مردمی

انسانیت: آدمی گری - مردمی

انستیتو: (فر) سازمان

انشاء: خود نوشت - سخن نگاری

انشعاب:چند شاخگی-شاخه شاخه شدن

انشعاب کردن: جدا شدن- پراکندن

انصاف: راستی- داد - دادگری

انصافاً: براستی- از روی داد - از سر دادگری

انصراف: چشم پوشی - رها کردن - دل برگرفتن

انضباط: آراستگی - بسامانی 

انضمام: پیوستگی - پیوستن 

انطباق: همانندی - برابری - یکسانی- همسانی - همتایی

انظار: نگرها - دیدها - چشمان

انعام: دهش- پاداش- دست خوش- شاگردانه

انعطاف: نرمش- خَم پذیری- دولا شدن 

انعقاد: پیمان بندی- بستن- بسته شدن

انعکاس: باز تاب 

انعکاس صوت: پژواک

انعکاس نور: باز تابش

انفجار: ترکیدن- پکیدن

 انفراد:تنهایی- یگانه شدن- تک شدن

انفرادی: تکی 

انفصال: گسستگی- جدا شدن- جدایی 

انقباض: فشردگی- درهم کشیده شدن 

انقراض: سرنگونی- نا بودی- برچیدگی 

انقراض سلسله: برافتادن زنجیره - گسست زنجیره

انقطاع: گسیختگی- وابریدگی

انقلاب: دگرگونی - زیرورویی - شورش 

انکار: رد کردن- باور نکردن

انکسار: شکست - شکسته شدن

انگشت حسرت: انگشت آرزومندی 

انگشت سبابه: انگشت گواهی

انگشت ندامت: انگشت پشیمانی

 انواع: گونه ها - جورواجور 

انهدام: ویرانی- نابودی - نیستی 

اوایل: آغازها - پیش ها - نخست ها 

اواسط: میانه ها

اواخر: پایان ها - فرجام ها

اوامر: دستورها - فرمایش ها

اوباش: فرومایگان - رندان - ولگردان 

اوج: فراز- بالا- بلندی

اوصاف: چگونگی ها - چونی ها - چند وچونی ها

اوضاع: رویدادها - رخدادها

اوقات تلخی: ترشرویی - تندی

اول: نخست - آغاز- سرآغاز

اولین: نخستین

اولاد: فرزندان - زاده ها 

اهالی: مردمان - باشندگان 

اهانت: خوار، سبک کردن-کوچک کردن

اهتزاز: افراشته - برافراشته 

اهتمام: کوشش- دلبندی- تلاش

اهداء: پیشکش- ارمغان 

اهل: کسان- خاندان- خانواده

اهلی: رام - خوگیر

اهلیت: سزاواری- شایستگی

اهمال: سستی و تنبلی- پشت گوش اندازی

اهمیت: ارزشمندی- شایستگی 

ایاب و ذهاب: آمد و شد

ایادی: دست نشاندگان- مزدوران 

ایالت: استان

ایام: روزها - روزگاران - زمانها

ایثار: از خود گذشتگی - جان بازی

ایجاب: پذیرفتن

ایجاد: آفرینش- ساختن- برپاداشتن 

ایجاز: کوته سخنی

ایده: (فر) آرمان- اندیشه

ایراد: خرده گیری- بهانه جویی

ایزد تعالی: برترین ایزد

ایفاء: انجام دادن- بجای آوردن 

ایل: (ت) تیره - دودمان- خاندان

ایلچی: فرستاده - پیک - پیام بر 

ایمان: باور داشتن- پای بندی- گرایش

اینجانب: من

این دفعه: این بار

این طور: اینگو نه - اینجور- ایدون

این قدر: این اندازه

این مرتبه: این بار

این وقت: این زمان 

ایمن: آسوده

ایهام: بگمان افکندن 
[/COLOR][/SIZE][/SIZE][/COLOR] 
[/LIST]
[COLOR=#000080][SIZE=4][FONT=bkoodakbold] 

[/SIZE][/COLOR][/SIZE][/COLOR][/RIGHT]






 
آخرین ویرایش:

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
واژه نامه کوچک زبان پارسی به کوشش: مهرانگیز فرمین

ب


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
با اجازه: باپروانه - با روادید

با اراده: پا برجا - سستی نا پذیر

با اسم و رسم: سرشناس - نامدار- با خانواده

با اقبال: بهروز- نیکروز- نیکبخت

باب: در- دروازه

باب طبع: به دلخواه - پسندیده

بابرکت: پربار- بارور- فراوان

با تجربه:  آزموده - جهاندیده

بابت: از برای - درباره ی 

با تفصیل: با آب و تاب- بسیار گسترده

باتلاق: (ت) تالاب- مرداب

با تمام این احوال: با این همه -با همه ی این ها

باتّوجه به این که: با آگاهی به این که - با نگرش به این که

باتون: چوبدست

باجناق: همریش- شوهران دو خواهر

باجی:  خواهر- همشیره

با حالت: خوب- دلپسند- گیرا

با حرارت: خونگرم - مهربان - پرشور 

بادنجان: بادنگان

بادیه: بیابان - دشت- هامون

باد صبا: باد باختری

بادصرصر: تند باد - سخت باد

با دوام: پایدار- استوار- همیشگی

بارز: هویدا - آشکار- پدیدار- نمایان 

بارحم: دلسوز- باگذشت - مهربان

بارعام: بار همگانی - فراخوانی همگانی 

باروت: (ت) آتش زا - گوگرد

بارونق: دلچسب- ترو تازه - شاداب

با سابقه: پیشینه دار

باسمه کاری: کارسرسری- سنبل کاری 

باسن: لگنچه - سُرین

با سواد: دانش آموخته 

با شرف: والا- ارجمند

با شعور: هوشیوار

با صرفه: با بهره- سود بخش

باصره: بینایی 

با صفا: دل انگیز- دلگشا

باظرفیت: خویشتن دار- شکیبا

باطل: پوچ- بیهوده

باطن: اندرون- درون - نهان

باطناً: نهانی - درپنهانی- دل وجان

باعث: انگیزه- دست آویز

با عزّت: با ارج - با ارزش - گرانمایه

با عزم: استوار- پایدار- سستی نا پذیر

با عشق هر چه تمامتر: با شور- با جان و دل - باهمه ی نیرو

باغ وحش: باغ جانوران- جانورگاه

باغیرت: بارگ - بی باک - بی پروا

با فاصله: دوراز هم- جدا   ازهم

باقلا: (ی)کالوسَک - باسمَر

باقی: بازمانده - مانده - ماندنی

باقیمانده: بجای مانده- پس مانده 

باکفایت: کارآمد - شایسته - کاردان

باکمال میل: با خوشرویی-با جان و دل 

بالن: (ی) وال

بالاخره: باری- سرانجام

باله: (فر) پَروشت - نرم - وشتن

بالجمله: سخن کوتاه - به کوته سخن

بالغ: برنا- رسیده - پخته

بالفطره: به نهاد

بالکن: (فر) ایوان- پالگانه

بامبو: (فر) خیزران

با مروّت: دادگر- باگذشت - نیک منش

باند: (فر) نوار- گروه

با وجود این: با این رو- با این همه

باوفا: پای بند- دلبسته

بایر: ناکشته - زمین کشت نشده 

باوقار: گرانسنگ - ارجمند - برازنده

با همه ی وجود: با جان و دل-با همه ی نیرو

بحبوحه: میان - میانگاه - درگیر و دار - گرماگرم

بحث: گفت و شنود

بحث های مختلف: گفتگوهای گوناگون- از هر دری سخنی

بد اخلاق: بد خو- تندخو 

بد اصل: بد بنیاد- فرومایه - بدگوهر

بداهت: خودآی - زودگویی - ناگاه گویی

بدایع: تازه ها - نوها- نوآورها

بدباطن: بد درون- دو رو 

بد ترکیب: بی ریخت - زشت

بد حالت: بد ریخت 

بد جنس: بد نهاد- بد سرشت

بد حساب: بد شمار- نادرست

بد خصال: بد کردار

بد خط: بد نویس

بد خُلق: کژ رفتار- بد خوی

بد خیال: بد گمان - بد پندار 

بد ذات: بد زاد - بد سرشت

بدر: ماه شب چهارده - گِرده ماه

بدرقه: پسواز- بدرود - پدرود

بد طینت:  بد سرشت - بد نهاد

بدل: جایگزین - جانشین

بدن: تنه - اندام - کالبد - پیکر

بد منظر: زشت - بد نما - بد ریخت

بدوی: بیابانی- چادرنشین 

بد هیئت: بد ریخت - بی ریخت

بدیع: تازه - نو- نغز- نوآفرید 

بدین جهت: ازاین روی - بدین رو

بدین سبب: ازاین رو - بدین روی

بدین معنی: به چم- بدین چم

بدین مناسبت: براین پایه -بدین انگیزه

بدیهی: آشکار- روشن - هویدا

بذل: دهش - بخشش 

بذله: شوخی- سخن نغز- سخن شیرین 

برائت: بیگناهی - وارهیدگی- رهایی 

براق: درخشان- پرفروغ

برانکارد: (فر) تخت روان

براوُ: (فر) آفرین-  زهی

برای خاطر: از بهر دل

برأی العین:  بدیده ی خود

بربریت:  ددمنشی

بربط: بربت- بربوت

بُرج: دژ

برحذرداشتن: پرهیزکردن- پرهیزاندن

بر حسب: به گونه ی

برحسب اتفّاق: پیشامد- رخداده-نا خواسته

برحسب وظیفه: برپایه ی خویشکاری

برخلاف: واژگونه ی - ناساز - وارونه 

برُس: (فر) ماهوت پاک کن - پرز بر

بر سبیل: از راه

بر طبق: برابر

برطرف: زدوده - سترده - ازمیان برداشته

برطرف شدن: از میان رفتن - زدودن 

برطرف کردن: برانداختن- از میان بردن

برعکس: وارونه- واژگونه

برفرض اینکه: شایدکه- اگرکه- چنانکه

برق: روشنایی- فروغ- آذرخش 

برقرار: برپا - برجا - استوار - پایدار

برکت: فراوانی - افزونی - بسیاری

برگ هویّت: شناسنامه- برگ شناسایی 

برلیان: (فر) فرالماس - فرابگین 

برملا: آشکارا - هویدا - پدیدار

برکه: آبگیر- تالاب - آبدان

برنز:(ا) مفرغ

برنشیت: (فر) سینه پهلو

بطن: شکمه

برودت: سردی- خنکی - زَم

بروز: آشکار، پدیدار، هویدا کردن

بروزن: همسنگ- همتراز همسان 

بر وفق مراد: به خواسته ی دل-به دلخواه

برهان: فرنود - آ وند

بَری: بیگناه - پاک

بَرّی: بیابانی- دشتی - خشکساری 

بحر: دریا

بحران: آشفتگی- سراسیمگی- ناآرامی

بخار: دمه- مهاب - مه

بخل:تنگ چشمی- رشک- کوته نظری 

بخیل: تنگ چشم

بّزاز: پارچه فروش

بزاق: آب دهان- تف- خدو 

بزن بهادر: بی باک- بَشکول 

بساط: گستردنی- دستگاه- خوان 

بسیط: گسترده - گشاده - فراخ 

بشارت: نوید، مژده شادی بخش

بشاش: خنده رو- گشاده رو 

بشر: آدمی- مردم- مردمان- آدمیان

بشقاب: (ت) دوری- پیشدستی

بشکه: (ر) چوب خُم

بصر: چشم- بینایی - دید - بینش

بصیر: بینا - دانا - آگاه - روشن بین

بضاعت: داراک- دارایی - توانایی

بطالت: بیکاری- بیهودگی - تن آسایی 

بطلان:تباهی- زدایش- نا چیزگی-ازمیان رفتن

بطیء: کُند - درنگین - آهسته

بظاهر: به نما - آشکارا

بعد: پس- سپس- آنگاه - پس از این

بُعد: دوری- دورا

بعداً: سپس- زمانی دیگر

بعد از ظهر: پس از نیمروز 

بعضی: برخی- گروهی- پاره ای

بعضی اوقات: گاه گاهی

بعلاوه: افزوده

بعید: دور

بغایت: بی اندازه - بی پایان

بغچه: (ت) جامه بند - پتیر

بغض: گلوگیر- دشمنی- کینه - خشم 

بغیر از: بجز- مگر

بفاصله: به اندازه ی - به دوری

بقاء: هستی - پایندگی - پایدارماندن

بقاعده: به سامان - بسزا

بقال: خواربار فروش - بنکدار 

بقدر: به اندازه

بقدری: به اندازه ای

بقول: به گفته ی

بقیاس: به گمان - به سنجه ی

بقیه: مانده- بازمانده - ته مانده

بکلی: سراسر- همگی- همه

بکمال: انجام یافتن- پایان شدن

بلکه: ولی- چه - وانگه

بلاء: آفت - آسیب - گزند - زیان 

بلاء دیدن: ستمدیدن - رنج دیدن- آسیب دیدن - گزند یافتن

بلاغ: پیام - آگهی    

بلاد: شهرها - آبادی ها

بلاغت: شیوایی - رسایی 

بلاهت: کم خردی- بی خردی

بلافاصله: بی درنگ- دردم- اندر زمان

بلاکش: ستمکش - رنجیده - آزرده

بلامقدمه: ناگهانی

بلدرچین: (ت) بدبده - کرَک

بلکه: وَنکه

بلند اقبال: بلند بخت

بلند طبع: با منش - دست و دل باز

بلند قامت: بلندبالا

بلند مرتبه: بلند پایه

بلند نظر: بلند نگر

بلند همت: بزرگمنش

بلوا: شورش- آشوب - غوغا - هنگامه 

بلور: مَها- زمج

بلورکبود: بهرور- بهروج

بلوز: (فر) - نیم تنه - کُرتی

بلوط: بلوت - مازو- بَرو

بلوغ: رسایی - بُرنایی - رسیدگی 

بُله، ابله:کم خردان - نادانان 

بلیط: گذرانه - پَته

بِمِثل: مانند

بمب: بمب

بمَثَل: به متل - به داستان

بمحض: همین که

بمجرد: د رهمان دم - به همان دم

بمرور: کم کم - آرام آرام

بمقتضی: فرا خور

بموجب: برابر- به انگیزه ی

بناء: ساختمان - خانه - سرا

 بناءکردن: ساختن - برافراشتن 

بنابر: زیرا

بنادر: بَنَدرها

بنچاق: بنچاک

بنزین: (فر) نفتک

بنسبت: به اندازه ی- در بستِگی 

بنظر: به نگر- در نگرشِ

بنقد: دستی- هم ا کنون

بنوبت: به پستا

بنی آدم: آدمیزادگان

بنیان: بنیاد، شالوده- پایه - پی

بنی نوع: همگونه

بنی نوع بشر: آدمیان- آدمیان همگون

بنیه دارایی: توان- داراکی

بنیه نداشتن:  ناتوانی - توان نداشتن

بواسط ی: به انگیزه ی- به میانجی - به پا در میانی

بواسیر: آماس نشیمن- ورم نشیمن

بوبین: (فر)پیچک

بوتیک: (فر) دکان - بابکد

بودجه: (فر) پیشریز

بوران: باد و باران تند - توفان برف

بورژوازی: (فر ) دارامندی

بوریا: بَلاج - دوخ، زیغ

بوسیله ی: به دستاویز

بوق: (ل) کرنا- بُرغو

بولوار: (فر) خیابان پهن 

بوی رطوبت: نا - ناه

بوکس: (ا) مشت زنی

بول: پیشاب

به اتفاق آراء: به همزبانی- به همرایی 

بهادر: (ت) دلیر- یل- گُرد - دلاور

به استناد: برپایه- به دلیل

به استثناء: بیرون از- به جز- جز این

به اصطلاح معروف: به زبانزد همگان-به زبانزد شناخته شده 

به اکراه: به ناگزیری-به نا خوشدلی 

به این ترتیب: بدینگونه - بدین روی - بدینسان

به این دلیل: به این فرنود - به این برهان

بهت: خیره - شگفت

بهتان: ناروا، دروغ بستن - چفته

بهلول: دانای دیوانه نما 

به جهت: برای- به شوند

به حد وفور: به فراوانی 

به حدی: به اندازه یی

به حکم: به فرمان

به خاطر: به پاس

به خلاف: به وارونه- به واژگونه 

به سرعت: به شتاب - به تندی

به شّدت: به سختی

به شرط: به سامه ی

به وجه: به روش- بگونه ی- به راه

به وجهی: به راهی- به گونه ای

بیابان صاف: دشت- هامون

بیات: شب مانده - کهنه - شبینه

بی اثر: - ناپیدا - بی رد بی نشانه

بی ادراک: کودن

بی استعداد: بی هوش

بی اشتباه: درست- بی لغز

بی اعتبار: بی ارج- بی ارزش- خوار

بی اعتدال: تندرو

بی اعتقادی: ناباوری

بیان: زبان آوری- آشکاراندن - سخن آشکار - فرنود - گپ - گفتگو

بی انتها: بیکران - بی پایان

بی انصاف: بیدادمند 

بی انضباط: نا بسامان- ناخود دار

بی اهمیت: بی ارزش

بی بی: (ت) کد بانو- مادر بزرگ

بیت: خانه- کاشانه- سرا - کد

بی بضاعت: تهیدست

بی تأمل: بیدرنگ - بی اندیشه 

بی تجربه: خام کاری- خام دست 

بی تربیت: بی ادب- نازپرورده

بی تردید: بی گمان 

بی تصمیم: بی آهنگ- بی خواسته

بی تفاوت: یکسان انگار- باد پروا

بیتوته: شب زنده داری- شب باشی

بی جرأت: بز دل- ترسو

بی جوهر: بی گوهر

بی جهت: بیخودی - ناروا - بیهوده

بی حد: بی پایان - بی کران 

بی حرکت: بی جنبش

بی حس: لمس- سست- کرخت 

بی حمیّت: بی رگ - نامرد

بی هوی:  پریشان - سر در گم

بی حوصله:  شتابزده

بی حیا:گستاخ- بی شرم- پررو- دریده

بی خبر: نا آگاه

بی خطر: بی ترس- بی بیم

بی خیر و برکت: آب کور

بی دقت: نا هشیار

بی دوام: زودگذر- نماندگی- فراساوند

بی ربط: بی پیوند - بی سر و ته

بیرحم: سنگدل

بی رقیب: یکه تاز- بی همال

بی روح: بیجان 

بی ریا: یکرنگ- یکدل- بی کلک 

بی زحمت: خواهش می کنم - بی رنج

بی سابقه: بی پیشینه

بی سبب: بلاژ

بی سکه: خوار- بی ارج

بی سلیقه: بد پسند- کژپسند

بی سواد: بی دانش- دانش نیآموخته

بی سیرت: دریده - بی آزرم

 بی شباهت: نا همانند - ناجور

بی شبهه: بیگمان - بی برو برگرد

بی شعور:  بی خرد - نادان

بی شک: به گمان - بی سخن

بی صبر: ناشکیبا - سِتان

بی صفت: ناسپاس

بیضی: تخم مرغی

بیطار: دام پزشک

بی طاقت: ناتوان- بی تاب - نا شکیب

بی طالع: کور ستاره - تیره بخت

بی طراوت: پژمرده - خشک

بی طرف: کرانجی - میانجی 

بی طعم: بی مزه

بی طمع: بی آز

بی ظرفیت: نا بردبار- بی گنجایه

بیع: خرید - فروش

بی عار: بیشرم-بی ننگ 

بی عاطفه: نا مهربان- سنگدل

بیعانه: پیش بها- پیش پرداخت 

بیعت: فرمانبرداری- پیمان

بیعرضه: بی دست و پا- بیکاره - پخمه 

بی عصمت: نا پاک - بی آزرم

بی عقل: نا بخرد - خل 

بی علت: بی انگیزه - بی بهانه 

بی عنایت: نامهربان- بی مهر

بی غذایی: بی خوراکی- اَخوارش 

بی غم: بی اندوه - بی رنج 

بی غیرت: بی رگ - سست نهاد

بی فایده: بی سود -بی بهره 

بی فکر: نا اندیش - نا سگالیده

بی قاعده: نا هنجار

بی قانونی: بیداد- بی دات

 بی قدر: بی ارزش - خُرد

بی قرار: نا آرام- خسته دل 

 بی قید:  سبکبال- آزاده- آسانگیر

بیلان: (فر) ترازنامه

گواتر: بادغاره- جخش

بی مثل: یگانه

بی محابا: بی باک

بی مروت: نامرد - ستمگر

بی معنی: بی آرِش- بی چم

بین: میان- میانه - جدایی

بین المللی: کیهانی- جهانی- فرابومی

بین النهرین: میان رودان 

بی نتیجه: بی برآیند- بی بهره

بی نفع: بی بر- بی بهره، سود

بی نقص: درست - بی کاستگی

بی نصیب: تَهی

بی نهایت: بی پایان - اکَران

بی واسطه: بی میانجی

بی وجود: فرومایه - پست - ناکس

بی وسیله: بی دستاویز- بی بهانه-ی ابزاربی ابزار

بی وفا: ناپایدار- زنهار خواری

بی وقار: سبکسر- سبکسار

بی وقت: بی هنگام

بیو گرافی: (فر) زندگینامه

بی هّمت: نا کوشا - نا استوار
[/RIGHT]
[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]
[RIGHT]
[/RIGHT]






پ


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
پا از حد بیرون گذاشتن: پا را از گلیم دراز کردن

پا بر سر حرف نهادن: پیمان شکستن

پاپ: (فر) پدر- بابا

پاپیون: (فر) پروانه - شاپرک

پاتوق: (ت)گردگاه - پادَرَفش - نیشمَک

پاتیناژ: (فر) سُرِش

پارافین: (فر) مومک

پاراگراف: (فر) وجکبار[FONT=Lucida Sans Unicode][COLOR=Navy][SIZE=5][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080]-[/COLOR][/SIZE][/SIZE][/COLOR][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080] وجک - فراز

پارالل: (فر) همسویه - همسوی

پاراوان: (فر) دیواره - تجیر

 پارتی: (ا) میهمانی

پارتیزان: (فر) هواخواه - گوند

پارک  (فر ) باغ بزرگ - پردیس

پارکت: (فر) چوبیانه

پارکینگ: (فر) خودرو گاه

پارلمان: (فر) مهستان- گزینستان

پاساژ: (فر) تیمچه

پاسپورت: (فر) گذرنامه

پاستوریزه: (فر) پالِشته

پاسیو: (فر) باغک - درگاهی - مهتابی

پاشا: (ت) شاه

پاکت: (فر) بسته

پالتو: (ر) بالا پوش- چوخا - آبافت

پانتومی: (فر) لال بازی

پاندول: (فر) آونگ

پانسمان: (فر) زخم بندی- داروگذاری

پانسیون: ( فر) مانسرا - ماهمان

پانکراس: (فر) کُم کُلن

پانوراما: ( فر) گراندیس

پاورقی: پا برگ - پا نوشت - زیرنویس

پتاسیم: (فر) شَخارک

پتانسیل: (فر) کاراک

پدال: (فر) پایی

پر ادعا: (فر) خودخواه

پراگماتیک: (فر) ورزگروی

پرانتز: (فر) ماهک- کمانک

پرافاده: خودپسند- پرباد - فیسو

پربرکت: پربر- فراوان

پرترِه: (فر) چهرسان

پرتوقع: بسیار خواه

پرثمر: پربار

پرحادثه: گیرا

پرحرف: پرچانه - روده دراز

پرحوصله: بردبار- شکیبا

پرحیله: نیرنگ باز- ترفندکار

پرخاصیت: پرسود - بدرد خور

پروژه: (فر) زمینه - انگاره- پیشنهاد

پِرِس: (فر) فشار - منگنه

پُرس: (فر) خورا

پروستات: (فر) بستگی پیشاب راه

پرسنل(فر) کارکنان

پر طمع: آزنده

پرعائله: پورمند - پرفرزند

پروفسور: (فر) استاد- دانشمند 

پرمنگنات: (فر) بنفشک - زخم شوی

پر و پا قرص: پا بر جا

پروتئین: (فر) سپیده بار

پروتئید: (فر) سپیده سان

پروژکتور: (فر) پرتو افکن - شید افکن

پر همت: جوانمرد -دلیر- پایمرد

پریشان حواس: شوریده -گیج

پریشان فکر: آشفته- سرگشته

پریود: (فر) دوره- دورک

پُز: رفتار- ریخت

پُز دادن: خودنمایی

پُست:  پیک - نامه رسانی - پاسگاه

پُست امدادی: تیمارگاه - یاری گاه

پَست فطرت: ناکس- فرومایه

پَس ورد: (ا) گذر واژه

پلاتین: (فر) سپید زر- اسپین زر

پلاژ: (فر) شناگاه

پلاستیک: (فر) ریخت پذیر - تَیَنگه (تَیَنگ = قالب)

پلاسما: (فر) خونآبه

پلاک: (فر) پَلمَک

پل معلق: پل آویزان

پلیتیک: (فر) جهان آرایی-کشور آرایی-  وینارتاری

پلیس: (فر) پاسبان

پلیس مخفی: کارآگاه

پلی کپی: (فر) نما بردار- روبردار

پماد: (فر) ِزفتَک

پمپ: (فر) مکنده- بادکش

پنکه: (ه) باد بزن

پنیسیلین: (فر) پاد ریش

پوتین: (فر) پاژنگ- جمشاک

پودر: (فر) گرد - گرده

پورسان: (فر) در سد

پورسانتاژ: (فر) در سدی - چند سدی

پیانو: (فر): فرسنتور- سنتور فرانسوی

پیپ: (فر) چُپُک

پیراشکی: (ر) خور پیچ

پیژاما: (فر) پای جامه

پیش طلبیدن:  به پیش خواستن

پیش قدم: پیشگام

پیش قراول: دیده بان

پیش قسط: پیشا دست

پیش کرایه: پیش پرداخت

پیش کسوت: پیشاپوش- پیشایل

پیک نیک: (فر) توشی- دانگی- دانگانه

پیل: (فر) کَهرُب ساز

[/COLOR][/SIZE] [/RIGHT]
[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]
[RIGHT][COLOR=#000080][SIZE=4][FONT=bkoodakbold]
[/SIZE][/COLOR]
[/RIGHT]

 
آخرین ویرایش:

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
واژه نامه کوچک زبان پارسی به کوشش: مهرانگیز فرمین

ت


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
تابع: پیرو - فرمانبردار- پردازه

تابعیت: شهروندی- بوم پذیر

تابلو: (فر) نگاره 

تابوت: مرده کش- گاهوک

تأثر: اندوهگینی - افسردگی - دلتنگی 

تأثیر: کارسازی- هنایش- درآیش

تأثیرکردن: کارگر شدن - هناییدن 

تاجر: بازرگان- بازاری- داد و ستدگر

تأخیر: دیرکرد - واپس ماندن- درنگ

تأخیر در کار: دیر کرد درکار-فرغول

تأخیر در پرداخت: پس اُفت

تأخیر کردن: دیرکردن - به پس انداختن - درنگ کردن

تأدیب: ادب آموختن-گوشمالی دادن

تأدیه: پرداخت - باز پرداخت

تارک: رهاییده - رسته - چشم پوشیده 

تار صوتی: تار آوا

تاریخ: کارنامه گذشتگان- کهن نگاری 

تاریخچه: کارنامک

تأسف: دریغ- افسوس-  اندوه-شوربختی

تأسیس: بنیاد گذاری - پایه گذاری 

تاکتیک: (فر) برنامه ریزی- فوت و فن

تاکسی: ترابر

تاکسیمتر: رهشمار

تأکید: پا فشاری - پا بر جایی- سفارش

تألم: اندوه-دردمندی - آزردگی 

تألف: خو گرفتن

تألیف: گردآوری - ویرایش 

تأمل: درنگ- نگرش- ژرف نگری 

تأمین: زینهاردادن- پناه دادن- آسایش

تأمین آتیه: آینده نگری - پیش بینی

تأمین معاش: پیش بینی روزی

تانک: (فر) زره پوش

تأنی: درنگ - آهستگی

تأنیث: مادگی- مادینه سازی

تئاتر: تماشاخانه

تئوری: دیدمان

تأهل: همسرگزینی- زناشویی

تأیید: پذیرش، پشتیبانی، استوارکردن 

تبادل: داد و ستد - جابجایی 

تبادل افکار: رَمش اندیشه ها

تبانی: نهان پیمانی- ساخت و پاخت 

تباین: از هم دوری

تبّحر: استادی- کاردانی- آگاهی

تبخیر: تفیدن - دمه شدن - تارمیغی

تبدیل: دگرگونی - برگرداندن

تبرئه: بیگناهی- گناه زدایی 

تبّرک: فرخندگی - همایونی - شگون 

تبریک: شادباش- فرخنده باد

تبسّم: لبخند- شیرین خند- شکرخند

تبصره: بند - بخش - آویژه - بینک

تبعه: پیروان- باشندگان - شهروندان

تبعید: دورکردن- بیرون کردن

تبعیض: برتری بیجا - فراگری 

تبلور: درخشانی- فروغ افکن

تبلیغ: رساندن پیام - گسترش 

تب مالت: تب شیر

تپش قلب: تپش دل- سُکسُکی

تتمه: بجامانده - بازمانده - پس مانده 

تثبیت: پابرجا کردن- پایدار کردن- استوار کردن

تجارت:بازرگانی- داد وستد- سوداگری 

تجانس: همگینی- همرنگی 

تجاوز: دست درازی- از اندازه بیرون شدن- پا از مرز بیرون نهادن 

تجاهل: نا دان نمایی - بیخرد نمایی - خودرا بنادانی زدن

تجدد: نوخواهی - نوجویی - نوآوری - تازه گرایی

تجدید: نو کردن- تازه کردن

تجربه: آزمون

تجرّد: بی همسری- تنهایی 

تجزیه: جداکردن- پاره پاره کردن 

تجسّس: جستجو، پی جویی کردن- کاوش کردن 

تجسّم:بدیده آوردن- در اندیشه آوردن 

تجلّی: آشکار- درخشان- نمایان

تجلیل: بزرگداشتن- گرامی داشتن- ارج نهادن 

تجمّع: گردهمایی-گروه شدن- انجمنی

تجمل: آراستن- فرنمایی- زیوری 

تجوید: سره کردن- نیکو انجام دادن

تجویز: رواداشتن- روادانستن- روادیدن 

تجهیز: آمادگی- بسیج کردن- سازوبرگ دادن 

تجهیزات: ساز و برگ

تحت: زیر- فرود - پایین 

تحت الارض: زیرزمین

تحت الحمایه: درپناه

تحت الحفظ: زیر پاس

تحت الشعاع: زیر پرتو دیگری

تحت نظر گرفتن: زیر نگر گرفتن

تحتانی: زیرین 

تحرّک: جنبیدن- جنب و جوش کردن 

تحریر: نوشتن- نگاشتن - نگارش

تحریف: دست بردن در سخن و یا نوشته- واژه را دگرگون کردن دستکاری

تحریک: برانگیختن - شوراندن 

تحریک کردن: برانگیختن

تحریک شدن: بر انگیخته شدن

تحریم: ناروا کردن - ناروا داشتن

تحسّر: دریغ - پشیمانی - افسوس

تحسین: آفرین باد - شاباش- ستایش 

تحصّن: بست نشینی- پناه بردن - پناهنده شدن - پناهش

تحصیل: فراگیری - یادگیری- آموزش 

تحفه: پیشکش- ره آورد - ارمغان 

تحقق: انجام شدنی - درست شدنی 

تحقیر: پستی - زبونی - خواری 

تحقیق: رسیدگی- بررسی، بازجویی 

تحقیقاً: بدرستی- بیگمان

تحکّم: زورگفتن- دستوردادن 

تحکیم: استوار کردن- فرمانروا کردن   

تحلیل: گوارش- کاهش یافتن-ازدست رفتن

تحمّل: بردباری- شکیبایی- تاب آوری

تحمّل پذیر: شکیبا - تابا - رنج پذیر

تحمّل ناپذیر: توانفرسا

تحمیل: سربار کردن- بار کردن - بیش از تاب و توان

تحّول: دگرگون شدن- دگرگونی 

تحویل:  واگذاری- واسپاری- واسپردن 

تحویل سال: سال گشت

تحیّر: شگفت زدگی - سرگشتگی 

تخریب: ویران کردن- درهم کوبیدن- زیر و رو کردن 

تخصص: کاردانی- ویژه کاری 

تخصیص: ویژه کردن

تخطی: سر پیچی- رویگردانی

تخفیف: کاهش- کاستن - کم کردن

تخلّص: رهایی یافتن- رستن- نامسار

تخلّف: سرپیچی- نافرمانی- رویگردانی

تخلیه: تهی کردن- بیرون ریختن

تخمیر: سرشتن- مایه زدن- دگرزابی 

تخمین: دیدزدن- برآورد کردن- گمانه زدن- اندازه گیری- انگارش

تخمین زدن: انگاردن

تخیّل: پنداشتن- گمان کردن - پندار

تدارک: فراهم، آماده کردن- بسیج 

تدارک دیدن: پیش بینی کردن-

پیش فراهم کردن

تداعی: یادآوری - دریافت - همخوانی

تداعی معانی:  پی بردن مانیک-از آرِشی به آرِشی دیگر

تدافع: همدیگر را پس زدن

تدبیر: کاردانی- رایزنی - چاره

تدبیرکردن: چاره کردن

تدریج: رفته رفته- اندک اندک

تدریجاً: خرده خرده - پایه پایه -پله پله

تدریس: آموزش دادن- آموختن 

تدفین: خاکسپاری

تدوین: نگارش- گردآوردن

تذکر: یادآوری- گوشزد

تراژدی: (فر) اندوه آور- سوگواره

تراس: (فر) پادگانه- مهتابی

ترافیک :آمد و شد - آمد و رفت

تراکتور: (فر) گردونه خودرو - کشتاما

تراکم: انبوهی- انباشتگی - توده

تراموای: (فر) راه آهن شهری

ترانزیت: (فر) گذر کالا از مرز  

ترانسپورت: (فر) ترابری

ترانسفورماتور: (فر) تادیس

تراول چک: (فر) گذرچک

تربت: خاک - گور- آرامگاه

تربیت: پرورش 

تربیت کردن: پروردن - پرورش دادن 

تربیت بدنی: پرورش اندام

ترتیب دادن: روبراه کردن- رستک

ترجمان: ترگمان

ترجمه: برگردان - ویچاردن

ترجیح: برتری دادن - والایی

ترّحم: دلسوزی - مهرورزی - مهربانی

ترخیص: پروانه - پرواد

ترخیص کردن: پرواد دادن-پروانه دادن

تردد: رفت و آمد- آمد و شد

تردید: دودلی- دودل بودن 

ترسیم: نشان نهادن- نگاشتن 

ترشح: تراوش- تراویدن

ترفیع: بالا بردن- برکشیدن- پایه دادن

ترقوه: چنبر

ترقه: تراکه

ترقی: پیشرفت- خیزش - بالا رفتن

ترک: واگذاشتن - واهشتن - رهاکردن 

ترک اعتیاد: خوباختن

تَرَکه: واگذاشته - وامانده

ترکیب: ریخت- پیکر- آمیختن-بهم پیوستن 

ترم: (فر) دوره - دورک

ترمز: (ر) برمان

ترموس: (ا) دمابند

ترمومتر: (فر) گرما سنج

ترمیم: بازسازی- نوسازی- دوباه سازی 

ترن: (فر) بارکش

ترنم: خوش خوانی- ترانه خوانی- آوازخوانی

ترور: (فر) کشتن - هراس - ترس زیاد - بیم

ترومپت: (فر) فرنای

ترویج: رواگ، رواج دادن - بازارگرمی

تریاق:  پاد زهر- تریاک

تریکو: (فر) کشباف

تز: (فر) پایان نامه

تزریق: (فر) سوزن زدن- در چکانیدن

تزکیه: پاک کردن - پالیدن - پالودن 

تزکیه نفس: درون پالایی- روان پالایی

تزلزل: لرزه- جنبیدن- سست شدن

تزویر: فریب دادن - ترفند - دورویی

تزئین: آذین- آرایش- زیوردادن 

تسامح: آسان گرفتن- کم گرفتن

تساوی: برابری- همسانی- همانندی

تسبیح: شمارافزار

تست: (ا) آزمون

توست: (فر) برشته - برشتوک

تسخیر: گرفتن- پیروزمندی- بدست آوردن 

تسریع: شتاب - زود - تند

تسکین: آرام کردن - دلداری - آرامش - دل آسایی

تسلسل: پیاپی- پیوسته - زنجیروار

تسلط: چیرگی - پیروزی - دستیابی

تسلّی: دلداری - همدردی

تسلیت: دلداری- دلخوشی 

تسلیح: زینه دادن - زینش

تسلیم: گردن نهادن- پذیرفتن 

تسویه: یکسان کردن- سر بسر کردن 

تسویه حساب: برابر کردن

تسهیل: آسانکرد - آسان کردن

تشابه: همانندی- همگونی- همسانی

تشبیه: مانند کردن - همانگری

تشخّص: بزرگ منشی- والایی 

تشخّص بخرج دادن: خود گرفتن- خود نمایی 

تشخیص: باز شناختن - پی بردن 

تشّدد: سختگیری- تندی- پرخاش

تشدید: سخت کردن - استوار کردن

تشریح: کالبد شکافی- کالبد شناسی

تشکّر: سپاس- سپاسگزاری

تشکیل: برپایی- سازمان دادن 

تشکیلات: سازمان

تشریف: پذیره - بزرگداشت

تشریفات: آیین ها

تشریک مساعی: همیاری- همکاری 

تشعشع: تابش

تشنّج: لرزش- لرزه - تکان - تنش

تشویش: دلشوره - نگرانی- دلواپسی 

تشویش و بیقراری:دلشوره و نا آرامی- کند و کوب

تشویق: بشورآوردن - نیرودادن -توان بخشی- آرزومند کردن

تشهُّد: گواهی- گواه بودن

تشییع: همراهی - پسواری

تصاحب: دست اندازی- از آن خود کردن

تصادف: پیشآمد - رویداد - رخداد - بهم خوردن

تصادم: برخورد- بهم کوفتن

تصاعد: فرایازی

تصاویر: نگاره ها - نشانه ها - پیکره ها 

تصحیح: ویرایش- ویراستاری-درست کردن

تصدّق: پیشمرگی - بلاگردان

تصدیق: پروانه - گواهی

تصرّف: بچنگ آوردن- دست برد زدن 

تصریح: آشکار ساختن - بی پرده - رُک وراست

تصغیر: کوچک کردن - خوار کردن - پست شماردن 

تصفیه: پالایش

تصفیه حساب: همار پالایی

تصفیه کردن: پالودن

تصمیم: آهنگ - رای - برآن شدن 

تصنّع: وانمودی- ساختگی-خودآرایی کردن

تصنیف: ترانه - سرود - سروده 

تصوّر: انگار- پندار - گمان 

تصوّف: درویشی- پشمینه پوشی 

تصویب: پذیرش- پذیره

تصویر: نگاره- فرتور- رخشاره- پیکره

 تضاد: دوگانگی- نا همسانی- ناجوری 

تضّرع: زاری- لابه- مویه - گریه 

تضعیف: سست و ناتوان کردن 

تضمین: پایندانی- تاوان دادن- در پناه خودآوردن

تضییع: نابودی

تطاول: دراز دستی 

تطمیع: آزمندی- به آز آوردن 

تطهیر: شست وشو - پاک کردن - آلوده زدایی

تظاهر: خود نمایی - مردم فریبی - خودستایی - فرانمودی

تعادل: برابر شدن- برابری- همتا بودن

تعارف: خوشآمد - خوش و بش 

تعالی: برتری- والایی

تعاون: همکاری- همراهی- دستیاری 

تعبیر: بازگویی- خواب گذاری

تعجب: شگفت داشتن- شگفتایی

تعجب آور: شگفت انگیز

تعجیل: شتاب کردن- شتافتن

تعداد: شمار- شماره - شمارش

تعدد: بیشماری

تعدد زوجات: چند زنی

تعدّی: ستم - ستمگری - زورگویی - دست اندازی

تعذیر: بهانه آوردن- کوتاهی

تعرّض:پرخاش- دست درازی کردن-آفند

تعریف: شناساندن- آگاهیدن- ستودن - نیک گویی

تعزیر: گوشمالی- نکوهش - کیفر

تعزیه: شیون - سوگواری

تعصب: پافشاری بیخردانه - کورباوری 

تعصب دینی: دین نموداری

تعطیل: بیکاری- آسوده روز

تعظیم: سر فرود آوردن - کُرنش کردن 

تعفّن: بدبویی- بوی گند 

تعقّل: اندیشیدن- بینشوری

تعقیب: پیگرد- دنبال کردن - پیگیری 

تعلّق: دلبستگی- از آنی- خویشی

تعلیق: برکنارکردن- آویختن

تعلیم: یاد دادن- آموزاندن - آموختن 

تعمّد: ازروی آگاهی، دانسته انجام دادن

تعمّداً: آگاهانه - دیده و دانسته 

تعمّق: ژرف نگری - باریک بینی 

تعمیر: باز، نو، دوباره سازی

تعویض: جابجایی - دگرگون کردن

تعویق: دیر کردن- پس افکندن

تعهد: پیمان- به گردن گرفتن 

تعهد نامه: پیمان نامه

تعیین: برگزیدن - برگماشتن 

تغذیه: خوراک دادن - خوراندن 

تغیّر: تندی - بداخمی - پرخاش

تغییر: دگرگونی- دگر سانی

 تغییراسم: نام گردانی

تفاخر: نازیدن بالیدن- خودستایی

تفاوت:جدایی- ناهمسویی- ناهمسانی 

تفاهم: هم اندیشی - همدلی

تفتیش: بازرسی- جستجو- کاویدن

تفرقه: پراکندن- جدایی انداختن

تفرّج : گردش - گشت و گذار 

تفریح: خوش گذرانی- سرگرمی- شادمانی

تفسیر: گزارش - گزاره

تفصیل: فزونی - گستردگی - گسترده 

تفقّد: دلجویی- نوازش- مهرورزی

تفکّر: اندیشیدن- شناختاری

تفکیک: جدا کردن - از هم گشایی

تفنّن: خوش گذرانی- سرگرمی 

تفّوق: برتری - مهتری - بالاتری

تفویض: واگذار کردن- سپردن 

تفهیم: یاد دادن - آگاه کردن

تق تق: تغ تغ- آوازها

تقارب: همگرایی- نزدیکی

تقاعد: گوشه نشینی - بازنشستگی

تقاص: تاوان - سزا - کیفر - تا به تایی

تقاضا: خواهش - درخواست

تقاطع: برخورد

تقبّل: پذیرفتن - به گردن گرفتن

تقدّم: پیش افتادن- پیشگامی

تقدّم و تأخیر: پیشی و پسی

تقدیر: ارج نهی- ستودن - سپاس 

تقدیس: ستایش- ستودن - فرنامیشی

تقدیم: پیشکش - ره آورد - شادیانه 

تقرّب: نزدیکی- آشنایی- فرامندی

تقریب: نزدیک کردن- نزدیک گردانیدن

تقریباً: کم و بیش - کما بیش

تقسیم: بخش کردن- پاره پاره کردن

تقصیر: کوتاهی- سستی- لغزش 

تقطیر: چکیده - چکاندن 

تقلی، تقلا: دست و پازدن- تلاش 

تقلّب: نادرستی- دغلی 

تقلید: پیروی کورکورانه

تقلیل: کاهش- کاستن - کم کرد

تقوی، تقوا: پارسایی - پرهیزکاری - پاکدامنی 

تقویت: نیرودادن- توانایی دادن - نیرومند ساختن

تقویم: گاهنامه - سا لنما- ارزیابی- برآورد

تقیّه: دین پوشی- دین پنهانی

تکافو:  بسندگی- باهم برابر شدن - همتا شدن

تکامل: رسایی بی کم و کاست 

تکاهل: جایمندی( جایمند= کاهل)

تکبّر: خودستایی-فیسش- باد سری

تکثیر: بسیار کردن - افزونی 

تکریم: گرامی ، ارجمندشمردن

تکدّر: دلتنگی- آزردگی - دلگرانی

تکدّی: گدایی- دریوزگی

تکذیب: رد کردن- نادرست شمردن

تکرار: دوباره گویی- بازگویی- واگویی 

تکرارعمل: باز کرد

تکرار مطلب: بازگفت

تکفّل: سرپرستی- بگردن گرفتن

تکفیر: بی دین خوانی - بی دین دانی

تکلیف: خویشتن کاری- بگردن نهادن

تکمیل: بفرجام رساندن رساگرداندن 

تکنولژی: (فر) تشنیک شناسی

تکیه: پشت دادن- یله دادن-پشت گرمی- لم دادن

تکیه کلام: سخن یار

تل: تپه - پشته - خاک انبوه

تلاطم: خروشیدن - آشفتگی - شورش

تلافی: واکنش - سزا دادن - تاوان

تلاءلوء: درخشش - درخشندگی

تلاوت: خواندن

تلخیص: کوتاه کردن- ژاوش

تلسکوب: (فر) سپهربین

تلف: تباه- نفله- نیست

تلفظ: گویش- بزبان آوردن - بازگویی

تلفن: دورگو- دورآو

تلفیق: بهم پیوند دادن

تلقی: برداشت- برخورد - دریافتن

تلقین: وادار نمودن - دردهان نهادن 

تلمبه: (ت) بادکار

تلمّذ: شاگردی کردن

تلوّن مزاج: دمدمی بودن

تلویزیون: (فر) دورنما - جهان نما 

تله پاتی: (فر) دورباهمی

تلویح: سربسته گفتن

تلویحاً: سربسته - درپرده - نهانی

تم: (فر) جستار- مایه - زمینه

تماس: برخورد - مالش - سالش

تماشا: دیدن- نگریستن - نگاه کردن

تمام: بسنده - پایان - فرجام

تماماً: همه - همگی - یکسره - سراسر

تمایل: گرایش- خواهانی

تمایل مشترک: هم کامکی

تمبر: پیکه

تمتع: برخورداری- بهره بردن

تمثال: تندیس- نگاره - فرتور 

تمجید: بزرگداشت- ارج گذاری- ستایش

تمدّد: کشیدگی - دراز شدن - درازکشیدن

تمدّد اعصاب: آرام یاب- پی کشیدگی

تمدّن: شهرنشینی - شهرگرایی 

تمدید: زمان دادن-کش دادن-دراز کردن

تمبرهندی: خرمای هندی

تمرّد: نافرمانی- سرپیچی-گردنکشی

تمرکز: یکجایی

تمرین: دوباره کاری - ورزش

تمساح : سوسمار

تمسخر: ریشخند - دست انداختن

تمکّن: دارایی- سرمایه - توانمندی

تمکین: سرفرو آوردن - گردن نهادن

تملّق: چابلوسی- چرب زبانی

تملّک: بچنگ آوردن- بدست آوردن - از آن خود کردن

تمنّی، تمنّا: درخواست - خواهش - آرزو کردن

تموّل: توانگری - دارا شدن

تمیز: پاک ،پاکیزه بودن

تمییز: شناختن- نیماد 

تُن: (فر) سه خروار

تنازع: ستیزه کردن- کشمکش

تناسب: برازندگی- هماهنگی- فراخور 

تناسل: زادن - زایش

تناقض: دوگانگی- دوجوری- ناسازی 

تناوب: گاه به گاه - زمان به زمان

تنبیه: گوشمالی- کیفر- سزا - پادا فره

تنزّل: کاهش- فرودآیی- فرود آمدن

تنزیل: سود - سود وامی - بهره وامی

تنظیف: پاک کردن - رُفت و رُوب

تنظیم: به رشته کشیدن - آراستن - سامان دادن

تنفّر: بیزاری- دلزدگی - بد آمدن

تنفّس: دمیدن- آهیدن- هو - دمش

تنفیذ: استوار کردن- انجام دادن 

تنقّل: شب چره

تنقیه: شکم روبی - لاروبی - چاه روبی

تنگ نفس: تنگ دمی

تنوّع: جور وا جوری- گوناگونی

تنوین: دو زبَر

توابع: بخش ها - پیروان - فرمانبران

تواتر: پی در پی- پیاپی - پشت سرهم

تواریخ: کارنامه ها - روزمَهان

توازن: هم سنگی - هم وزنی

تواضع: فروتنی

توافق: سازش- سازگاری - همآوایی

توأم: همراه - همپا - همزاد - باهم

توبه: پشیمانی 

توبیخ: سرزنش- سرکوفت - نکوهش

توجّه: نگر- نگرورزی - نگاه - دید

توجّه کردن: تیمار، پرستاری کردن

توجیه: روشنگری- روشن کردن سخن

توّحش: ددمنشی - ددگری - ددواری

توحید: یکتا پرستی- یگانه پرستی

تودیع: بدرود - پدرود

توّرم: آماس - آماسیدن - آماهیدن

توزیع: پخش کردن - پراکنده ساختن

توّسط: میانجیگری- میانگی- دستیاری

توسعه: گسترش- فراخی - پهناوری

تّوسل: چاره یابی- دست بدامن شدن

توشیح: دستینه نهادن

توصیه: سفارش- اندرز - پند

توصیف: ستودن- ستایش

توضیح: بازگویی- روشن سازی

توطئه: ساخت وپاخت- زد و بند

توفیر: ناجوری- ناهمسانی

توفیق: کامیابی- پیشرفت- پیروزی 

توّقّع: چشمداشت- خواسته - خواهش

توقّف: درنگ- ایست - بازایستادن 

توقیف: بازداشت - دستگیری

توکّل: پشتگرمی - امیدواری

تولّد: زاده شدن - زایش - زادمان

تولیت: سرپرستی- سامانگری 

تولید: بارآوری- فرآوری- پدید آوردن 

تومان: (ت) دریک

تونل: شکافه

توهّم: گمان- پندار - پنداشت

توهین: خوار داشتن - دشنام دادن 

تهاتر: پایاپای

 تهاجم: تاخت وتاز- تکاوری

تهدید: ترساندن- هراساندن

تهمت: دروغ بستن- بد نام کردن

تهنیت: شادباش- فرخنده باد

تهّور: بیباکی- نترسی- بی پروایی

تهوع: دل بهم خوردگی- بالا آوردن 

تهویه: هوارسانی - هوایش

تهیه: فرآوری- بسیج- فراهم

تهییج: برانگیختن- به شورآوری

تیپ: (فر) نمونه - گونه

تیم: (آ) دسته - گروه
 [/RIGHT]

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]



ث


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
ثابت: پا برجا- استوار- پایدار- پایا 

ثابت رأی: ایستا رای

ثابت عزم: ایستاهنگ - پا برجا

ثابت قدم: پا برجا - اَستوان

ثالث: سوم

ثالثاً: سوم- سوم آنکه

ثانوی: دومی- دو دیگر

ثانیاً: دوم آنکه - دیگر بار

ثانیه: دَمک

ثانیه شمار: دَم شمار

ثَبات: پایداری- پا برجایی- استواری 

ثَبات نفس: خویشتن داری

ثبت: رونویس 

ثبوت: ایستایی- پا برجا ماندن

ثروت: دارایی - سرمایه - توانایی 

ثریا: پروین - چلچراغ - چهل چراغ

ثغور: مرزها

ثقل: سنگینی - گرانی

ثقیل: گرانبار- سخت و دشوارناخوش آیند 

ثلاث: سه گانه

ثلث: یک سوم - سه یک

ثمر، ثمره: میوه - بار- درخت- بازدهی

ثنا: سنایش- ستایش - سپاس

ثواب: نیکو کاری - پاداش- بخشش[/RIGHT]

 

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]



ج


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
جابر: ستمکار- بیدادگر- زورگو

جاده: راه - بزرگراه - شاهراه 

جاذب: گیرا-کشنده-کشش ربایش

جار: چل چراغ - چهل چراغ

جارچی: (ت) دادزن - بلند گو

جار و جنجال: داد و فریاد- بانگ و غوغا- الم شنگه

جاری: روان- رونده- رایج 

جاسوس: اَنیشه - اَبیشه

جالب: چشمگیر- گیرا

جالیز: پالیز

جامد: دج- سفت و سخت- خشک 

 جامعه: همبودگاه- همزیستگاه

جانب: سوی - َور- کنار- کناره

جانبی: پهلویی

جانبداری: پشتیبانی- هواخواهی

جانی: تبهکار- خونی- آدمکش

جاهل: نادان- بی خرد- کوراندیش 

جامع: گردآور- فرآراسته- فراخ

جامع الاطراف: فراگیر- رسا

جامع الشرایط: فرآراسته

جامع العلوم: همه دان

جائز،  جایز: روا - درخور- سزاوار

جائز دانستن: رواشمردن- روادانستن

جبّار: ستمکار- ستمگر- بیدادگر 

جبال: کوه ها

جبر: زور- فشار- ناگزیر کردن 

جبراً: به زور- به فشار- به ناچاری

جبران: تاوان- دوباره سازی

جبلی: سرشتی- نهادی

جبن: ترس و هراس- بزدلی

جبه: گُبه

جبهه: میدان جنگ- آوردگاه - رزمگاه

جبین: پیشانی

جثه: پیکر- تن- اندام

جدّ، جدّه: نیا- پدر، مادر بزرگ 

جِدّ: کوشش - تلاش - پا فشاری

جدّاً: به راستی- به درستی- بی شوخی 

جدار: دیوار- دیواره

جدال: زد و خورد - نبرد - کارزار- رزم

جدل: درگیری - پیکار- ستیزه 

جدول: چهار خانه

جذب: ربایش

جذب مایع: آشام

جدّی: پرتلاش- پرکار - پشتکاردار

جدید: تازه - نو - نوین

جّذّاب: گیرا - دلربا - فریبا - فریبنده

جذام: خوره

جذر: ریشه

جرّاثقال: باربر- گرانکش

جرّ و بحث: بگو مگو - گفتگوی کشدار

جرئت: دلیری - پردلی - نترسی 

جرّاح: کاردپزشک - کالبد شکاف

 جراحت: زخم - ریش - ناسور

جراحی پلاستیک: نیشگری بازسازی

جرائد، جراید: روزنامه ها

جرائم: بزه ها - گناه ها - لغزها

جربُزه: زیرک - شایسته - توانا- گُربُزه

جَرَس: زنگ - درای - بَرَنگ

جرعه: پیمانه - یک گلو - اندک نوش

جرقه: اخگر- ریزه آتش- خوارگ

جِرم: غُند- لِرد - ته نشین

جُرم: گناه - بزه - لغزش

جریان: گردش- روان بودن 

جریحه: زخم - ریش - آسیب 

جریحه دار: زخمدار- خسته دل 

جزاء: کیفر- سزا - پادافره

جزائر، جزایر: آبخوست- گزیرک 

جزء: بخش - پاره - لَخت 

جزر: فرونشینی - آب بریدن - اوکار

جزع: زاری - بیتابی - ناشکیبی

جزم: بی باز گرد - پابرجا

جزوه: دفترچه - نوشته

جسارت:گستاخی- بی پروایی

جسد: لاشه- مردار- کالبد 

جسم: تن - کَرپ

جسور: دلیر- نترس-  بی باک

جعبه: شَگا- تیردان- کیوت

جعفری: شومخ- گل گلاب

جعل: ساختگی- دست بردن دربنچاک

جغرافیا: گیتا شناسی-گیتی شناسی 

جفاء: ستم - آزار- بیداد

جفاپیشه: آزارنده - دل آزار

جفاجوی: آزارخواه -خود آزار

جفا دیدن: آزار دیدن- آزردن

جفا کردن: آزاراندن

جغه: تاج - افسر

جَک: بالابر

جُل: پَلاس- کبوک

جلاء: درخشندگی- زنگارزدایی- پرداخت - تابش

جلا دادن: پرداخت کردن

جلای وطن: دور شدن از میهن - آوارگی

جلاد: دژخیم- شکنجه گر- آدمکش 

جلال: فر- شکوه - والایی - بزرگی 

جَلَب: بد کاره - بد سرشت - دغل کار

جلب: بازداشت

جَلد: چست و چابک - فِرز

جِلد: پوست - رویه - لایه - پوشش

جلد کتاب: پوشینه

جلسه: نشست - گردهمایی

جلف: سبکسر- هرزه 

جلوه: درخشش- تابش 

جلوس: برتخت نشستن

جلوگیری: پیشگیری

جلیقه: نیم تنه - برگستوان

جلیل: بزرگوار- بزرگ- برین

جماد: سنگ - بی جان 

جماعت: گروه - دسته - مردم

جمال: زیبایی- خوشگلی- غشنگی 

جماهیر: توده - گروه - مردم سالاری

جمجمه:کاسه سر- استخوان سر 

جمع:  همباریش

جمع کردن: گردآوردن- اندوختن -افزودن

جمعه: آدینه

جمعیت: گروه -توده - انبوه

جمله: گفتار- فراز-گزاره 

جمیله: زن خوبروی

جن: دب - پتیان

جناب: سرور- سرکار- مهِتر

جناح: بال- کنار- ور- سو

جنایت: تبهکاری - بزهکاری 

جنب: پهلو- کنار- سو

جنت: مینو- بهشت - پردیس

جنحه: گناه - بزه

جنوب: نیمروز- اواخشتر- نسا 

جنون: دیوانگی- پریشان مغزی- خلی

جوّ: هوا- نیوا

جواب: پاسخ

جوار: پیرامون- گرداگرد- همسایگی 

جواز: پروانه - گذرنامه- روادید

جوانب: پهلوها - کناره ها - سوی ها

جواهر: گوهر- سنگ بهادار

جود: بخشش- دهش - فراخ دستی

جور: ستم- آزار- بیداد - شکنجه

جوع:گرسنگی

جولان: گردش

جهات: راستاها- سوی ها - پیرامون

جهاد: جنگیدن- ستیز کردن - نبرد

جهاز: دستگاه- بار و بنه اروس

جهازهاضمه: دستگاه گوارش

جهنم: دوزخ - آتش سرا

جِیب: گریبان- یخه

جیب: کیسه - انبان - بَریک
[/RIGHT]
 

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]



چ


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
چاپار: (ت)پیک

چاخان: لاف زن- پشت هم انداز- نیرنگ باز

چارق،  چارغ: (ت) کفش

چارقد: روسری

چار مضراب: چار زخمه

چاق (ت): فربه

چاقو: کارد کوچک - جاکو

چاوش: (ت) پیشروکاروان

چپر: (ه) پرچین- چپره

چپق: (ت) چپک

چپاول: ربودن - چاپیدن

چپاولگر: چاپش- دستبرد زن

چقر: (ت) میخانه

چترطاوس: چترفراش مرغ

چرتکه: (ر) - اُشمار

چرخ خیاطی: چرخ درزی

چرخ فلک: چرخ سپهر- سپهر گردون

چریک: (ت) جنگجوی سر آزاد

چخماق، چخماغ: (ت)سنگ آتش زنه

چک: چک

چکمه: (ت) موزع

چلاق: شل- لنگ

چلیک: خُم چوبی

چماق: (ت) گرز 

چماقدار: لات بی سروپا - مردم آزار

چمباتمه: (ت) چمبک - چُندک- دوزانو نشینی 

چُمچه: کفگیرک - کفگیر- ملاغه

چهار رکن: چهار ستون

چهار سوق: چهار سوک - چهارسوی

چهار ضرب: چهارزنش

چهار ضلعی: چهار بر

چهار طاق: چهارستون 
[/RIGHT]
[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]

 
آخرین ویرایش:

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
واژه نامه کوچک زبان پارسی به کوشش: مهرانگیز فرمین

ح


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
حاجب: پرده دار 

حاجت: نیاز - نیازمندی - خواهش

حاد: تند وتیز - بران - خشن - گذرنده

حادث،حادثه: پیشآمد- رویداد- رخداد

حادثه جویی: بی باک

حائر: سرگشته - سرگردان

حاذق: چیره دست- کاردان

حار، حاره: گرم - سوزان - تفتان

حاجات: نیازها

حارب: رزمجو

حارث: کشاورز - برزگر - روستایی

حاسد: بد اندیش- رشکین - بدخواه

حاشا: هرگز- هیچگاه - مبادا 

حاشاکردن: زیرش زدن

حاشیه: کرانه - پهلو

حاصل: فرآورده - برداشت - بهره

حاصل خیز: بارور

حاضر: فراهم - بود

حاضرجواب: آماده پاسخ

حاضر یراق: (ت) آماده

حافظ: نگهبان- پاسبان، از بردانستن

حافظه: یاد- یادآوری- ویر

حاکم: فرمانروا - استاندار- فرماندار

حاکمیّت: فرمانروایی 

حاکی: گویا

حال، حالا: اینک - ایدون 

حالت: چگونگی- چند و چونی

حامل: بُردار- آورنده باربر

حامله: آبستن - باردار

حامی: پشتیبان- پشتوان

حبّ: دوستی- مهربانی - مهرورزی

حباب: روپوش چراغ-گنبدک- گنبذه

حاوی: دربرگیرنده - فراگیر

حبس: زندان - بند - بازداشتگاه

حبس ابد: زندان ابد

حبس مجرد: تک زندان

حبوبات:  دانه - بنشن

حبه تخم: دانه

حبیب: دوست- یار- دوست داشتنی

حتماً: ناگزیر- بی برو برگرد- بی گفتگو

حتمی: بایست- بایسته- بی چون و چرا 

حتی: تا- تا آنجاکه - با این که 

حتی الامکان: تاجاییکه بشود- تابتوان

حجاب: پوشش- پرده - پردَک

حجار: سنگ تراش

حجامت: بادکش کردن - خون گرفتن

حجب: شرم - کمرویی

حجت: گواه - فرنود - برهان

حجر: سنگ

حجره: دکه-کلبه- خانه

حجله:خانه آراسته - پرده 

حجم: گنجایش 

حجیم: گنجا

حدّ: مرز- پایان- اندازه- کنار- کران

حدّ اقل: کمینه- دست کم

حدّاکثر: بیشینه- بیشترین 

حدّ وسط: مرز- میانه

حدّفاصل: میانه- میانک

حدّت: تندی - تیزی - خشم

حدس: گمان- انگار- پندار- پیش بینی

حدقه: کاسه چشم- چشم خانه

حدیث: داستان- سخن- گفت - سَروا

حذر: دوری- پرهیز- پروا

حذف: ستردن - دور کردن- راندن 

حراج: ارزان فروشی

حراست: نگهبانی- نگهداری

حرّاف: پرچانه - پرگو- سخنور

حرام: ناروا - نابایست- ناشایست

حرب: کارزار- جنگ - نبرد - رزم

حربه: کارد - نیزه - شمشیر

حرص: آز- آز واری

حریص: آ زمند - آز ور

حرص و جوش: خود خوری

حرف: وات - واچ- بند واژه 

حرف زدن: گپ زدن- سخن گفتن

حرف آخر: سخن پایانی

حرف اضافه: واگ افزونی

حرف بی ربط: سخن نادرست - یاوه

حرفه: پیشه - کار

حرکت: جنبش- تکان- پویش

حرکت دادن: جنبیدن - نوانیدن

حرکت کردن: جنبیدن- تکان خوردن

حرکت وضعی: جنبش بخود 

حرمان: نومیدی - نا امیدی - ناکامی 

حرمسرا: اندرونی- پرده سرا- شبستان

حرمت: آبرو- گرامش- ارجمندی 

حریر: ابریشم- پرنیان - دیبا - پرند

حریف: همزور- همآورد 

حریق: آتش سوزی- سوختن

حریم: پیرامون- گرداگرد- سرا- بارگاه

حزب: گروه- دسته - توده - جرگه

حزب سیاسی: باهَماد

حزن:  اندوه - دلتنگی- افسردگی

حزین: اندوهگین- پژمان - افسرده

حسّ : دریافت- اندریافت - سُهِش 

حساب: شمارش- شمار

حسابدار: شمارگر

حسابی: درست - والا- ارزشمند

حسادت: رشک- تنگ چشمی

حساس: زود رنج- دل نازک- شکننده 

حساسیت: سُهندگی- سَتَرسایی 

حسب: برابر- اندازه

حسب الامر: به فرمان - برابر دستور

حسب الامکان: تا جایی که شود

حسرت: آرزو بدل- دریغ - دریغا

حُسن: زیبایی- خوبی- نیکویی

حسود: بد اندیش- بد خواه - رشک بر 

حشرات: تارپایان- بندپایان

حَشَم: گله و رمه - خویشان و کسان

حشمت: شکوه - بزرگی- بزرگواری 

حشیش:شاهدانه- بنگ - منگ

حصار: دیوار- دژ- بارو- برج- کلات 

حصیر بوریا: نی باف- بلاج

حضار: باشندگان- هم نشینان

حضرت: سرور- سرکار- فرمند

حضور: نزد - درگاه- پیشگاه

حضوراً: روبرو- نزدباش

حظّ: شادمانی- بهره- خرسندی

حفّاری: کاوش- کاویدن - کندن

حفاظت: نگاهبانی- نگهداری

حفره: سوراخ - گودال - مغاک

حفظ: نگهداری- نگهبانی- یادسپاری

حفظ اسرار: رازداری - رازبانی

حقّ: هوده- داد-روا- راست و درست 

حقارت: پستی- زبونی- خواری

حقّ شناس:سپاس دار- سپاسگزار 

حقّ العمل: کارمزد

حقّ: هوده- راست- درست

حقوق: جیره- دستمزد- هوده ها 

حقوقدان: هوده شناس

حقّه: کلک- فریب - نیرنگ - نارو

حقّه باز: ترفندگر- جَلَب

حقیر: خرد - کوچک - بیمایه - خوار

حقیقت: راستی و درستی- فرهود

حکّ: کندن- تراشیدن

حکاک: مهرساز-کنده گر- تراشگر

حکایت: افسانه - سرگذشت- داستان

حُکم: فرمان- امر- دستور

حَکَم: داور- دادور- میانجی

حَکَمیت: داوری

حکومت: فرمانروایی- فرماندهی

حکیم: فرزانه- آگاه - خردمند- دانا

حلّ: گشود- باز گشود - بازکردن 

حلّال: گشاینده-گشایشگر-کارگشای

حلاوت: شیرین- گوارایی

حلق: حلق-گلوگاه

حلقوم: نای- خرخره - شش نای

حلقه: زُرفین- چنبره- چنبر- انگشتری

حلقه بگوش: بنده- فرمانبردار

حلقه زدن:گرد نشینحلقوی: زُرفینی

حِلم: بردباری- نرمش - آرامی

حله: کوی- جایگاه - جامه

حلوا: نرم شیرینی- شیرینه

حَماسه: دلیری- پهلوانی- رزمی

حماقت: نادانی- کودنی - بی خرد ی 

حمّال: باربر- بارکش 

حمّام: گرمابه

حمایت: پشتیبانی- همدلی- یاوری 

حمد: سپاس - ستایش

حمل: بردن- باربری- ترابری

حمل و نقل: جابجایی- ترابری

حمله: تک- آفند- تاخت و تاز

حمله کردن: تاختن- تازیدن- آفند کردن

حمیّت: مردانگی- جوانمردی 

حمیرا: سرخ فام

حناء: برناک- یرنا - سرخینه

حنجره: خشک نای 

حواس: یاد ها - ویر - سُهش

حواس پرت: کم یاد- پریشان یاد- گیج- کم ویر 

حواله: برات - سپرده - چَک

حوالی: پیرامون - گرداگرد

حوائج، حوایج: نیازها - نیازمندی ها

حوزه: برزن- بخش - کوی

حول و حوش: پیرامون

حوصله: تاب- توان - شکیبایی

حوض:آبگیر- تالاب

حومه: گرداگرد شهر- برون شهر 

حیا: شرم - آزرم

حیات: زندگانی- هستی- زیست

حیاط: چهار دیواری- دیواربست

حیث: جا- هر کجا-آنجا که

حیثیّت: منش- ارزش

حیران:سرگردان- سرگشته- هاج و واج 

حیوان: جاندار- جانور - زیستار

حیوان وحشی: دد

حیص و بیص: کشاکش-گیر و دار

حیف: افسوس- دریغ - آخ

حیله: تزویر- نیرنگ - فسون

حین: هنگام - زمان - میان

 
[/RIGHT]

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]



خ


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
خاتَم: انگشتری- نگین

خاتمه: فرجام - سرانجام - پایان 

خاتمه دادن: بفرجام رساندن- بپایان بردن

خاتون: بانو- کدبانو- بی بی

خادم: فرمانبر- کارگزار- نوکر- چاکر

خارج: بیرون- برون

خارج شدن: بیرون شدن- فراجَستن 

خارج قسمت: بهر

خارجه: برونمرز

خارجی: بیگانه - انیرانی

خارق العاده: شگفت آور- چشمگیر

خاص: ویژه - برجسته - برگزیده

خاصره: تهیگاه

خاصیّت: ویژگی- سود بخشی 

خاضع: فروتن - نرم رفتار - افتاده

خاطر: یاد - ویر- دل - هوش

خاطره: یادبود - یادنامه

خاطر جمع: آسوده دل

خاطر خواه: شیفته- خواهان

خاطرنشان: گوشزد- یادآور

خاطی: گناهکار- بزه کار- لغزشکار

خاقان: (ت) شاه

خال: فند 

خال کوبی: فند کوبی

خالدار: فندین - پَرش

خالص: ناب- بی آلایش- پالیده- سره

خالق: آفریدگار- آفریننده - دادار 

خالو: دایی- کاکو

خاله: مادرتای- مام تای

خالی: تهی

خام طبع: ناپخته سرشت - خام سر

خالی و عریان: تهی و تهک

خان: سالار- بزرگ-کیا

خان خانی: چند فرمانی

خانقاه: خانگاه- درویش سرا

خانم: (ت) بانو- کدبانو

خانه ییلاقی: خانه تابستانی

خاویار: تخم ماهی

خائن: نابکار- دشمن یار

خباز: نانوا

خباثت: بدسرشتی- بدنهادی- پلیدی

خبر: آگاهی - پیام

خبر چین: سخن چین- انیشه

خبردادن: آگاه کردن - پیام دادن

خبر داشتن: آگاه بودن

خبرگزاری: پیام گزار- نیوِه گزاری

خبرنگار: گزارشگر- روزنامه نویس

خُبره: کارشناس- آگاه - کارآزموده 

خبث: بدنهادی- بدسرشت- پلیدی

 خبیث: بدنهاد- بدسرشت-گُجستک

خبط : لغزش- کژروی - کج روی

خبیر:  کارآزموده-کاردان- آگاه

خَتم: سرانجام - فرجام- سوگواری

خجالت: شرمساری- شرمندگی- آزرم

خجول: کمرو- آزرمگین - شرمگین

خداحافظ : بدرود - خدا نگهدار

خدشه: خراش - آسیب

خدعه: فریب- نیرنگ - ترفند

خدمت: فرمانبرداری- بندگی- تیمار

خدمت کار: پیشیار- پاکار- نوکر

خذلان: ویران- ناآباد - ویرانه

خراب: ویران- رُمبش- رُمبیدن 

خرابات: خورآباد- نیایشگاه- مهرابه

خرابکار: ویرانگر

خراج: باج - باژ

خرّاج: دهشگر- دهشمند

خرّاز: مُهره ساز- مهره فروش

خرّاط : چوب تراش- خراشگر

خُرافات: یاوه ها- باورهای بی بنیاد

خرج: هزینه

خرج سفر: هزینه راه

خُرجین: توشه دان- نبان- باردان

خرطوم: بینی فیل- شَنگ

خِرقه: بالا پوش- شولا

خِرقه پوش: سوفی- جولَخی

خِرقه افکندن: بیخودگشتن

خروج: بیرون- بیرونی

خزانه: گنج- گنجینه

خزانه دار: گنجور- گنج دار

خَزَف: سفال- آوند سفای- کوزه گلی

خزینه: گزینه- پالاب- گرمابه- گنجه 

خسارت: زیانکاری- زیان بردن 

خِسّت: چشم تنگی- کِنِسی

خسوف: ماه گرفتگی

خسیس: تنگ چشم- کِنِس

خشونت: پرخاشگری- بدرفتاری

خشوع: فروتنی کردن- افتادگی-نرم رفتاری 

خصلت: خوی- سرشت- نهاد- منش

 خصم: دشمن- ستیزه جو- پیکارجو

خصوصاً: بویژه

خطر: ترس- بیم - مرگ آور

خطرناک: ترسناک- بیمناک

خط کش: پَگمال

خطه: سرزمین- مرز و بوم- کشور

خطیب: سخنران- سخنور

خطیر: بزرگ- والا 

خفاء: پنهان- نهفته - نهان 

خفاش: شبکور- شب یازه

خفّت: خواری- زبونی

خفیف: سبک- کم

خلاص: رها - آزاد

خلاصه: چکیده - فشرده- گزیده 

خلاصه کلام: سخن کوتاه

خلاف: وارونه- ناهمگون- نارو

خلاق: آفریننده

خلال: درمیان

خلال دندان: دندان کاو - دندان فراش

خلایق: آفریدگان - توده ها - مردم

خلط: درهم آمیخته - آمیزه - خِل

خلع: برکناری- برکندن

خلع سلاح: زینه رهایی - زدافزاری

خِلعت: پیشکش- پیشیاره - دادشاد

خلف: فرزند- بازمانه - جانشین 

خُلف وعده: پیمان شکنی- ناسازگاری

خَلق: آفریده - آفرینش - مردم - توده 

خُلق: خوی - رفتار - فرخوی- سرشت

خلقت: آفرینش - سرشت - نهاد

خلل: رخنه و شکاف- گشادگی

خلل ناپذیر: آسیب ناپذیری-تباهی ناپذیری

خِلل و فَرَج: رخنه ها و گشادی ها

خَلوت: پنهانی- نهانی - نهانگاه

خلوت سرا: شبستان- اندرونی

خلوت نشین: پرده نشین- مردم گریز

خلوص نیّت: پاکدلی- بی آلایشی

خلیج: شاخاب- شاخابه - شاخاوه

خلیفه: جانشین

خلیق: خوش خوی

خلیل: یار- یاور- دوست

خُمار: می زده - ناوان

خَمّار: می فروش- باده فروش

خُمس:  پنج یک- پنجک

خمود: افسردگی- دلتنگ - پژمرده 

خمر: باده - مستی آور

خنثی:  خَنزَک- نر ماده - کُماسه

خنجر: دشنه- سرنیزه- خونبر 

خندق: گندک- گودال- کنده

خنده قهرآلود: زهرخند

خواب غفلت: خواب فراموشی- 

خواب گمراهی

خواص: ویژگان - بزرگان - یاران 

خوب سیرت: پاک نهاد- پاکدل

خوب صورت: خوبروی- زیبا

خود رائ: خود رای- برمَخیده

خود مختار: خود توان - خود رای

خورش قورمه سبزی: سبزه خورش

خورش قیمه: ریزه خورش

خوش اخلاق: نیک خوی

خوش اقبال: نیکبخت

خوش صدا: خوش آوا - خوش آواز

خوش بیان: شیرین سخن

خوش ترکیب: خوش ریخت 

خوش تیپ: خوش چهره

خوش حساب: خوش پرداخت

خوش خدمتی: چابلوسی

خوش خطّ : خوشنویس

خوش خط و خال: دلفریب

خوش خلق: خوشخوی- خوش رفتار 

خوش سلیقه: خوش پسند

خوش صحبت: خوش سخن 

خوش طبع: نیک نهاد

خوش طینت: نیکو سرشت

خوش ظاهر: برون آراسته

خوش ظاهر و بد باطن: آب زیر کاه

خوش فکر: نیک اندیش

خوش قامت: خوش اندام

خوش قول: خوش پیمان- پیمان پاد

خوش قیافه: خوبچهر- خوش اندام

 خوش کلام: سخنور- خوش گفتار

خوش سیما: خوبروی- خوشرو 

خوش سلوک: خوش رفتار- مهربان

خوش لحن: خوشنوا- خوش آوا

خوش لقا: زیباروی

خوش لهجه: خوشگوی- شیرین گوی

خوش مشرب: نیک رفتار

خوش معامله: خوش داد و ستد

خوش منظر: خوش چشم انداز 

خوش نظر: خوش نگر

خوش نغمه: خوش آواز- خوش آوا

خوش نقش: خوش نگار

خوش هیکل: خوش اندام

خوش یمن: فرخنده

خوشوقت: شاد- خوش شگون

خوف: ترسیدن - بیمناک شدن- باک

خوک وحشی: گراز

خوفناک: ترسناک- سهمناک

خیّاط: دوزنده - جامه دوز- درزی

خیّاط خانه: دوزندگی

خیال: پندار

خیّام: چادر دوز - تاژ دوز

خیانت: نمک ناشناسی- ناسپاسی-پیمان شکنی

خیانت در امانت: پیمان شکنی

خیانت کردن: دغلکاری- دغاکردن

خیّر: نیکوکار- جوانمرد

خِیر: بزرگواری- بخشش 

خِیرات دادن: بخشش در راه خدا

خِیر اندیش: نیک خواه

خیر خواه: نیک خواه

خیر رساندن: سود رساندن-دست گیری

خیریه: نیکویی- رستگاری  

خیل: سپاه - گروه - تیره

خیلی: بسیار- فراوان - انبوه

خیمه: چادر- تاژ

خیمه بزرگ: خرگاه- َاسپَک

خیمه شب بازی: تاژ بازی
[/RIGHT]

 

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]



د


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
دائر، دایر: برپا- پایدار- پا برجا- آباد

دائره، دایره: گرد- دوردار- چنبر- ابزارخنیا- دف- دورویه - دُریه- داریه

دایره زن: دف زن- دورویه زن-دُریه زن

دایره زنگی: دُریه- دو رویه زنگی

دایره کش: پرگار

دایره نصف النهار: پَرهونِ نیمروز

دائماً، دایماً: همواره - همیشه - پیوسته

دائم، دایم: جاویدان- پاینده- همواره

داخل: درون- اندرون- تو- میان- اندر

داخلی: درونی- خانگی- درون مرزی

داداش: (ت) برادر

داد و قال: داد و فریاد - داد و بیداد

داده های اصلی: فرداده ها

دارالتأدیب: زندان - آموزندان - ادبگاه

دارالتجاره: سوداکده

دارالتعلیم: آموزشگاه

دارالفنون: هنرکده- هنرستان

دارالمجانین: تیمارستان- دیوانه خانه

داروغه: پاسبان- کلانتر

داشبرد: (ا) تبوکه

داغ: (ت) سوزان- اندوه- نشان

دانس: (فر) پایکوبی- دست افشان

دانسینگ: (فر) وشتگاه

داوطلب: خواستار- داوخواه- نامزد

داعی: خواهنده - فراخوان - نیایشگر

دبّ: خرس

دبّاغ: چرمگر- پوست پیرا - تیماجگر

دبدبه: شکوه - بانگ - آوازه

دبه: کیسه - آوند

دبه درآوردن: پیمان شکنی - پیمان شکستن جر زدن

دِپورت: (ا) بازگرداندن- بیرون کردن-تارانش

دخل: درآمد

دخالت: دست اندازی- دست درازی

دخانیات: دودگان- دودآورها

دجله: اروندرود- تیگرا

دُرّ: مروارید

درام: (فر) اندوه - اندوهبار

درایت: بینش- هوش- خرد- آگاهی

دراسرع وقت: با شتاب- درکمترین زمان

دراصل: از بنیاد- ازبن- از پایه

دراین صورت: بدینگونه - از این راه

درج: نوشتن- گنجاندن- جای دادن

درجه: زینه- پایه- رده

درجه حرارت: دما

درجه دار: پایه دار- پایه ور

درجهت مخالف: درسوی وارونه 

درحال حاضر: هم اکنون- همین دم

در حقیقت: بدرستی- براستی

دُردانه: فرمروارید- مروارید یکتا

درس: آموزه- آموزش

درس دادن: آموختن- آموزش دادن 

درساعت: در دم - در زمان 

درس خوان: شاگرد- یاد گیر

درشکه: (ر) گردونه

درشکه چی: گردونه دار

در صورتی که: با آنکه

درقفا: در پس- در پشت

درک: دریافتن- پی بردن

دَرَک: ته دوزخ

دِرَم: درهم- درِم

در مُشبّک: اژکن

درنا: (ت) پرنده

در نتیجه: سرانجام

در نظر: درنگ - فردید

درنظر داشتن: در یاد داشتن

درنظر گرفتن: بشمار آوردن

در واقع: بدرستی - براستی

تریاک: پاد زهر- اپیون

دریای احمر: دریای سرخ

دست آخر: دست پسین

دست نخست: نورس- نوبر

دست به عصا: با چشم باز- با هشیاری 

دست بر قضا: ناگهان - ناگاه

دست به یقه شدن: گلاویز شدن - دست به گریبان شدن

دست حمایل کردن: دست در گردن انداختن

دستخط: دست نوشت

دستورالعمل: دستور- دستورکار

دسیسه: ترفند نهانی- پنهانکاری 

دعا: نیایش- ستایش

دعوی، دعوا: کشمکش- ستیز- زد و خورد- دادخواهی

دعوت: فراخواندن

 دعوت نامه: فراخوان نامه

دغدغه: نگرانی- پریشانی- دلواپس 

دغل: نا درست - نا راست

دفاع: پدافند - ایستادگی - پایداری

دفتر اسناد رسمی: دفترخانه

دفتر حساب: دفتر رسیدگی- دفتر بررسی

دفع: دور کردن- پس زدن- وازدن 

دفع الوقت: زمان گذرانی

دفعتاً: ناگهان- یکباره - ناگاه - یکهو

دفن: خاکسپاری- در خاک کردن

دقّت: مو شکافی- باریک بینی - ژرف بینی- ریز بینی

دقت کامل: پاد نگرش

دقیقاً: با ژرف نگری- با ریز بینی - موشکافانه - به درستی

دق: اندوه - رنج

دقیق: تیز بین- مو شکاف - ژرف نگر- ژرف بین - باریک بین

دقیقه: دم - شمار

دقیقه شمار: دم شمار

دکان: دوکان - کرپه

دکاندار: دوکاندار- کرپه دار

دکه: کُرپه - تخت گاه

دکتر: (فر) پزشک

دکترا: (فر) پایان نامه دانشگاه

دکترین: (فر) افرا- افراهی

دکلَمه: (فر) بِه خوانی- خوب خوانی 

دکور: (فر) آذین- آراستن - آرایه

دکوراتور: (فر) آذین گر- آذین کار- آراگر

دلّاک: کیسه کش - تن شوی

دلال: داد و ستدگر

دلالت: راهنمایی- راهنمودی- فرنودی

دلقک: دلغک- لوده - شوخ

دَلو: آوند آبکشی - دهوِه

دلیجان: (فر) گاری - گردونه

 دلیل: فرنود - نشانه - راهنما

دِماغ: مغز سر- مغزینه

دم صبح: سپیده دم - پگاه- بامداد

 دمق: دمغ - دمک

 شرمسار: سرشکسته - پکر

دمل: آبسه - آماسه - کورَک

دموکراسی: (فر) مردم سالاری

دنائت: پستی- فرومایگی - بی گوهری

دندان طمع: دندان آز

دندان قروچه: دندان کروچه

دنیا: کیهان- جهان - گیتی- سپهر 

دوا: دارو

دواب: چهارپایان- چارپایان

دواخانه: دارو خانه- داروکده

دوآلیسم: (فر) دوگروی - دوبُنی

دوام: پاینده - جاویدان- پابرجا

دوبعدی: دودورا - درازا و پهنا

دوبل: (فر) دو برابر- دوبخش- دولا

دوبله: (فر) دگرزبانی

دوپیس: کت ودامن- دو تکه - دوپاره

دوجین: دو شش- دوازده تا

دور: پیرامون- گرداگرد- دورک

دَوَران: گردیدن- چرخیدن

دور برداشتن: خیز برداشتن

دوئل: (فر) جنگ تن به تن

دوقلو: (ت) توامان- همزاد

دُوَل: کشور ها - فرمدارها

دولتمند: توانگر- داراک دار

دون: پست - فرومایه - نا کس

دهاء: هوشمندی - زیرکی

دهر: روزگار

دهقان: دهگان- کشاورز

دیار:  خانه ها - کاشانه ها - سرای ها

دیانت: خدا پرستی - آیین گروی

دیپلُم: (فر) پایان نامه-گواهی نامه

دیر: آتشگاه - نیایشگاه

دیر مغان: آتشگاه - نیایشگاه پیروان آیین مهر و زردشتی

دیسک: (فر)گِردک - گرد

دیسیپلین: (فر) سامان- آراستگی 

دیشلمه: (ت) چای تلخ

دیکتاتور: (فر) خود کامه - خود رای 

دیکته: (فر) از بر نویسی - گونویسی 

دیلماج: (ت) ترجمان- برگرداننده 

دیمی: باران خور- بَش

دِین: بدهی - وام - وام زمان دار

دینار: دِنار

دینامیت: (فر) شکافنده

دیوار مشترک: دیوارِ هنباز

دیوان جزا: دیوان کیفر

دیوان عالی کشور: دیوان دادرسی کشور

دیوان محاسبات: همارستان

دیوانه مزاج: خُل- چِل- هَلَک

دیوث: بی رگ - بی منش - پژاوند

 دیو سیرت : دیو سرشت

[/RIGHT]
 

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]

 
آخرین ویرایش:

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
واژه نامه کوچک زبان پارسی به کوشش: مهرانگیز فرمین

ذ


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
ذات: نهاد- سرشت - گوهر

ذاتاً: نهادی - سرشتی - گوهری

ذائقه، ذایقه: چشایی - چشش

ذات الریه: سینه پهلو

ذاکر: نیایشگر - ستایشگر 

ذبح: سربریدن - گلوبری - کشتن

ذبیح: سر بریده - گلو بریده - کرپان

ذخیره: اندوخته - پس انداز - پشتوانه

ذرت: بلال - بابا گندم

ذره: ریزه - خرده 

ذره بین: ریز بین

ذِق زدن: بهانه گرفتن - زِغ زدن

ذُق ذُق: زُغ زُغ - سوزش بریدگی

ذکاوت: زیرکی - تیزهوشی - هوشیاری

ذکر: ستایش - نیایش - یاد آوری 

ذکر حقّ: ستایش خداوند - یاد خدا کردن

ذکر خیر: به نیکی - خوبی یاد کردن 

ذلّت: خواری - پستی - بدبختی 

ذلیل: خوار - زبون 

ذم: نکوهش- دشنام - بدگویی- ناسزا

ذکیّ: تیز هوش - زیرک - باهوش

ذمه: تاوان- پیمام- برگردن

ذوات: زادها - فرزندان 

ذوب: گدازش - ویتازش

ذوب آهن: آهن گدازی

ذوحیاتین: دوزیست

ذوق کردن: شادی کردن

ذوق زدگی: سرخوشی - فرخوشی

ذهن: یاد - ویر

ذیل: زیر- پایین - پانوشت

ذیلاً: درزیر- در پایین- پس از این

ذیقیمت: باارزش- گرانبها




 
[/RIGHT]

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]



ر


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
رأس: تارَک- سر- مِهتر- سرور

رأی: رای

رأی العین: به چشم دیدن - چشمدید

رأی اعتماد: رای پذیرش - رای باوری

رأی عدم اعتماد: رای ناباوری

رأی قضایی: رای داوری 

رأی محکمه: رای دادگاه

رأی دادن: رای دادن 

رأی دهنده: رای دهنده 

رأی زن: رایزن

رئیس: فرنشین- سالار- مِهان

رئیس الوزرا: نخست وزیر

رئیس جمهور: فرمِهان - رهبر کشور

رئیس خانواده: مان پاد - مان پت

رئیس بیمارستان: سر پزشک

رئیس شهربانی: شهربان

رأفت: مهربانی

رئوف: مهربان - مهرورز- دلسوز 

رابطه: بستگی

راپورت: (فر) گزارش

راجع: در پیوند

راجع به: درباره - پیرامون

راحت: آسوده - آرام- آسایش

راحت الحلقوم: نرمینه

راحت طلب: تن آسا- آسوده جو

رادار: (فر) ردیاب - رَسباب

رادیاتور: (فر) تابشگر - سر بّرّغ

رادیکال: (فر) ریشگی

رادیوتراپی:پرتودرمانی

رادیولژی: پرتو شناسی

رادیو لژیست: پرتو شناس

راز و رمز: نهفته و نهان

راست اعتقاد: راست باور

راست قامت: راست بالا

راسخ: پایدار- پای برجا - استوار

راضی: خرسند - خوشنود - بهکام

راغب: گراینده - گرایش- خواهان 

راکد: ایستاده- بی جنب و جوش 

راندمان: (فر) بازده

راوی: گوینده- داستان سرا

راهب: دیرنشین- ترسای پارسا

راه حل: گره گشایی- گره زدایی

راه شوسه: (فر) سواره رو

راه فرعی: راه روستایی- شاخه راه

راه عام: شاهراه

راه مخفی: راه پنهانی

رایت:پرچم - درفش

رایت فریدون: درفش کاویانی

رایج: رواگ - روان- روا - گسترده

ربّ : دادار- پروردگار- خدا

رب النوع: خداوند - دادار

رُبّ : شیره - جَبّه

ربا: سود پول - بهره پول فزونی 

رِباخوار: سود خوار - بهره خوار

رباب: رواوه - ساز خُنیاگری

رب العالمین: خداوند دو جهان

ربّا نی: خدایی- ایزدی - خدا شناس

رُباط: کاروانسرا- خانگاه- زردپی(در پزشکی)

رباعیات: چهارتایی- چهار پاره

ربح: بهره- سود - بازده

ربح قانونی: بهره آسایی

ربح مرکب: بهره آمیزه

ربط: پیوسته - پیوند- وابستگی 

ربع: چارک-یک چهارم 

رپورتاژ: (فر) گزاره- گزارش 

رتبه: پایه- رده - پایک 

رتق و فتق: سر وسامان دادن

رثاء: گریه کردن- مرده ستایی

رجاء: آرزو - امید - امیدواری - آرمان

رجل: مرد

رجال: مردان - بزرگان - رهبران

رجحان: برتری- فزونی- مهان- مِهتری 

رجعت: با زگشت- دوباره آیی 

رَحل:مردن- درگذشتن- از جهان رفتن

رحلت: از جهان رفتن - مردن - مرگ

رحم: مهربانی- مهرورزی - دل سوزی 

رَحِم: زهدان- بچه دان

رحمت: بخشایش- گذشت

رحیم: مهربان- بخشنده

رخصت: پروانه - بارداد- آزادکردن 

رخوت: سستی- کِرخی- نرمی 

ردّ: جای پا - نپذیرفتن - باز گرداندن 

رد کردن: وازدن- نپذیرفتن

رداء: بالا پوش- دوش پوش

رد و بدل: بده و بستان- دادوستد 

ردیف: پشت سرهم- رج - رده

رذالت: فرومایگی- بدگوهری- ناکسی

رذل: فرو مایه - بدگوهر - ناکس

رزانت: فرزانگی- گرانمایگی- گرانباری 

رُز: (فر) گل سرخ

رزرو: (فر) اندوخته - پس انداز

رزق: روزی- خوراکی - خوردنی

رژیم: (فر) روش - هنجار

رژیم غذایی: دستور خوراک-پرهیزانه 

رساله: نوشته - نوشتار- نامک

رستم صولت: پهلوان پنبه- ترسوی دلیرنما

رسم: آیین - روش- آسا 

رسماً: بنیادی - آیینی - پایه ای

رسم الخط : دبیره نویسی- خوش نویس- شیوه نگارش 

رسمی: آیینی- آسایی- داتی

رَسَن: ریسمان- پال - بند - ریجه

رسوب: ته نشست- دُرد - لِرد

رسوبی: ته نشسته 

رسوخ: رخنه - فرو شدن 

رسول: فرستاده - پیام بر- پیام آور 

رشادت: دلیری- دلاوری - پردلی 

رشوه: باج - لاج - پاره خواری 

رشید: دلیر- دلاور- یل

رصد: رَسَد- چشم دوختن - نگرش 

رصدخانه: دیدگاه - کمین گاه

رضا: خشنود- خرسند - خوشدل

رضایت: خوشنودی

رضایت بخش: خوشنودکننده 

رضوان: بهشت- پردیس- باغ -گلستان

رطب: خرمای تازه

رطل: پیاله

رطوبت: نم- خیس

رعایت: پاس- پایش- نگهداری

رعایت کردن: پاس داشتن- پاییدن 

رُعب: بیم - هراس - باک - دلهره

رعد: تُندر- آذرخش- آسمان غرنبه

رَعشه: لرزه - لرزش- تکان های پی در پی

رعناء: خوش اندام - بلند بالا- زیبا

رعیّت: کشاورز- شهروند

رغبت: میل- گرایش- خواستاری

رفاقت: یاری- دوستی - همدلی

رفاه: آسودگی- بهزیستی- فراخ زیستی 

رفراندم: (فر) همه پرسی- همپرسی

رفع: زدایش- برداشتن- برگرفتن 

رفع کردن: زدودن- برکشیدن 

رفع ابهام: زدایش- پیچیدگی-از میان بردن 

رفع اتهام: چَفته زدایی- زدایش چَفته 

رفع اشتباه: لغز زدایی

رفع تکلیف: انجام سرسری- بی پایه کارکردن

رفع مزاحمت: زدایشِ زیان رسانی

رفع مشکل: چاره جویی- چاره گشایی - گره گشایی

رفع و رجوع کردن: سر و سامان دادن - آشتی دادن

رفعت: فر- والایی - بزرگی - بزرگواری

رفوگری: درزگیری- پاره دوزی 

رفوزه: (فر) رد شده- واخورده- وازده

رفیع: بلند پایه - والا- بلند بالا

رفیق: دوست-یار- همراه - همدل

رقابت: همچشمی- همآوردی - برتری جویی

رقاص: پایکوب- دست افشان- رامشگر

رقّت: مهربانی- نازک دلی- نرمی 

رقّت انگیز: درد آور- سوزآور

رقص: پایکوبی- دست افشانی - رامشگری - جنبیدن - وشت

رقصیدن: پایکوبی کردن - دست افشانی کردن - رامشگری کردن 

رقم: شمار- شماره

رقیب: همآورد- همچشم

رقیق: آبکی- آبناک - آبگونه - شل

رقیق القلب: نازک دل- نرم دل 

رقیق شدن: شل شدن

رقیق کردن: شل کردن

رکن: پایه - ریشه - بن - بنیاد - ستون

رکود: ایستا- بازایستایی- درجازدن

رکورد: (فر) فرانجام- برترین

رکوع: خَم شدن - سرفرود آوردن

رکیک: زشت- ناپسند- بد

رمّال: مهره انداز- فال بین-کف بین

رمل: ریگ- شن- مهره نخود

رمان: (فر) داستان- افسانه 

رمز: راز - سربسته - نهفته 

رمق: رَمَک- تاب و توان- نیرو

رنجیده خاطر: دلگیری - آزرده دل

روابط: پیوندها- بستگی ها

رواج: رواگ- روا- گسترده- همه گیر 

رواق: پیش خانه - سایبان- مهتابی

روایت: باز گفتن- رویدادگویی

روح: فروَهر- روان- جان

روح انگیز: روانبخش- شاد کننده

روحپرور: جانفزا - شادی بخش

روحانیون:دین مداران- پیشوایان دینی

روز ازل: روز دیرین - روز همیشگی 

روزمره: روزانه - هرروز

روشن ضمیر: روشن دل - خردمند

روشن فکر:آگاه- روشن بین

روضه: سوگ آوا

روضه خوان: سوگ آوایی

رونق: رواگ- روایی- نیکویی

رونق داشتن: پیشرفت داشتن 

رونق و طراوت: آب و رنگ

رهن: گرو- گروی- گرودادن

ریاحین: شاداسپَرَم ها - وَنَجَنَک ها 

ریاضت: رنج کشیدن- گوشه نشینی

ریاکار: دورو- دو چهره

ریب و ریا: فریب و دستان - ترفند

ریتم: (فر) آهنگ- وزن- هنجار

ریشه اساسی: ریشه بنیادین

رینگ: (فر) آوردگاه- میدان مشت زنی

ریه، ریوی: شُش- جگرسفید- شُشی



[/RIGHT]

 

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]



ز


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
زائد،  زاید:افزون شونده- بیش از اندازه 

زائر، زایر: گردشگر

زائل،  زایل: زدایش- ستردن- زدودن 

زاپاس: (ر) یدکی- ینگه

زارع: کشاورز- کدیور- برزگر

زاج: زاگ- رنگ بلور- زاغ

زاویه: گوشه- کنج - سوک - گونیا

زاویه نشین: گوشه نشین - گوشه گیر

زاویه منفرجه: گوشه باز

زاویه حاده: گوشه تند

زاهد: پارسا - پرهیزکار

زباله: خاکروبه- خار- خاشاک - خاشه 

زُبده: برگزیده - برجسته- پسندیده

زبون: خوار- بیچاره - ناتوان

زجر: درد - آزار- رنج - شکنجه 

زجرکشیدن: سختی دیدن - رنج کشیدن - شکنجه کشیدن

زحل: کیوان 

زحمت:  سختی- دشواری- فشار

زحمت دادن: رنج ، آزار دادن- افسردن

زحمت کشیدن:رنج بردن-کوشیدن

زحمت کش: رنجبر- رنجکش- کارگر

زُخم: زُهم- دوشَند- بوی گوشت 

زراعت: کشاورزی- برزگری 

زرافه: شترگاو پلنگ-گردن دراز 

زرع: کشت - کشتکاری - بذرافشانی

زرق: زرگ- روشن - رخشنده - تابان 

زَرق: دو سخنی- تزویر و دورنگی

زرق و برق: زر وزیور- دنگ و فنگ 

زرورق: زربرگ- زربرگه- زرَک

زرین قلم: زرین خامه - خوشنویس

زرنیخ: زرنیک

زعفران: زفران- کُرکُم

زعامت: پیشوایی- رهبری سروری 

زعم: گمان- پندار- انگار - خیال

زفاف: شب زناشویی- بیوکانی

زکام: سرماخوردگی- چاییدن- چایش

زَکّی: پارسا - پاک - پرهیزکار 

زلّ: نگاه ایستا - خیره

زلال: آب گوارا- خوشگوار 

زلزله: زمین لرزه - جنبش تند زمین

زمرد: اوزمُبورُت

زلّت: لغزش- گناه - کاستکاری

زمام: لگام - دهنه - پیشوایی- رهبری

زنا: دژ همبستری- دژهم آغوشی

زوّار: دیدارگر- پابوسگر - مرده بوس 

زمزمه: سخن زیرلب- آواز آهسته

زمین بایر: زمین کشت نشده- اَکِشت

زوال: نابودی - نیستی - ویرانی

زوال پذیر: ناپایدار- نابودشدنی

زوال ناپذیر: پایدار- جاویدان 

زوج، زوجه: همسر- جفت

زمین زراعتی: زمین کشاورزی 

زنّار: کُشتی- کُستی-کمر بند زردشتی

زنبق: زنبک- سوسن

زنبور: پَرمر- کَلیز- وَیز

زنبورعسل: کَبت - مگَس انگبین

زنجبیل: زنجپیِل

زیاد: فراوان- بسیار- انبوه

زیادکردن: افزودن - افزاییدن

زهد: پارسایی - پرهیز کاری

زیتون: زَیت

زهره: ناهید - آناهیتا

زیر سبیلی: نادیده گیری

زیر قول زدن: پیمان شکنی

زینت: زیور- آذین

زیب: آرایش - پَرمون

زیپ: (ا) غِژ- کیپ بستن



[/RIGHT]
 

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]



ژ


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
ژاکت: (فر) - نیم پوش- نیم تنه

ژاندارم: (فر) پاسدار- پاتاژ

ژئو فیزیک:(فر) زام گتیک،گتیک 

ژئو گرافی:(فر)گیتا شناسی-بوم شناسی

ژئو لوژی: (فر) زمین شناسی

ژئو لوگ: (فر) زمین شناس

ژئو متری:(فر)  هندچک

ژست: (فر)  ریخت - کِرِشم

ژتون: (فر) - پولک - تنوک

ژست: (فر) - کِرِشم

ژلاتین: (فر) - دیرزندک

ژُله: (فر) - لرزانک- یخنی

ژن: (فر) زَگ

ژنی: (فر) زیرک- ازدا

ژنتیک: زَگیک

ژنراتور:(فر) اپوبراک

ژنرال: (فر)تیمسار- سردار

ژوپون: (فر) شلیته- دامن کوتاه

ژوری: (فر) داور

ژوری دوزی: (فر) روزنه دوزی

ژورنال: (فر) روزنامه

ژیمناستیک: (فر) ورزشی- ورزیک



 
[/RIGHT]

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]

 

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
واژه نامه کوچک زبان پارسی به کوشش: مهرانگیز فرمین

س


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]
سائر،  سایر: دیگر- روان - رونده

سائل: گدا- پرسش کننده

سابق: پیش- گذشته- پیشین

سابقاً: پیش از این - زمان های پیشین

سابق الایام: روزگار پیشین-روزگار گذشته - درگذشته ها

سابقه خدمت: دیرینگیپیشینه دیوانی- پیشینه کاری

سابقه دار: پیشینه دار- پرونده دار

ساتراب: استاندار- فرماندار- شهردار 

ساچمه: (ت) سُربَک- سرب ریزه

ساحر: افسونگر- فسونکار- جادوگر

ساحری: افسونگری-جادوگری

ساحل: کرانه- کران-کنار- دریابار

ساده لوح: خوش باور- زودباور

سادیسم: (فر) آزارگرایی

سادیک: آزارگرا

ساردین: (فر)ریزه کولی

سارق: دزد- راهزن

ساطور: فرتیغ

ساطع: تابان- درخشان- فروغ - رخشا

ساعت: سایه- زمان کوتاه - گاه نما

ساعت تنفس: دم آسودگی-زمان آسودگی

ساعت دیواری: زمان شمار دیواری

ساعت شمار رومیزی: زمان شمار رومیزی

ساعت مچی: زمان شمار مچی

ساعد: اَرَش

ساعی: کوشا- کوشنده

ساق: ساگ- شاخ

ساق پا: ازغوزک تا زانو- پتیشان

ساقه: ساگه - شاخه

ساقدوش: ساگدوش- همدوش

ساقط: سرنگون- واژگون

ساقط کردن: برکنارکردن

ساقی: پیاله گردان- ساغرانداز- چمانی

ساک: (فر) کیسه- کوله پشتی- توبره

ساقی نامه: چمانی نامه

ساکت: خاموش- بی آوا

ساکت کردن: آرام کردن

ساکن: آرام - ایستاده - بی جنبش

ساکنین: ماندگاران- ماهمانان

سالاد: ( فر) سبزیانه

سال جاری: سال کنونی- امسال

سال شمسی: سال خورشیدی

سال قمری: سال ما هشیدی

سال کبیسه: بَهیزَکی 

سالم: تندرست

سالن: (فر) تالار- نمایشگاه

سامع: شنونده- شنوا

سامعه: شنوایی

سانحه: رخداد - پیش آمد بد

سانسور: (فر) خرده گیری- پیشگیری از پخش  

سئوال: پرسش- درخواست

سبابه: انگشت میانی- انگشت گواهی

سبب: دست آویز- انگیزه 

سبحان: پاک- پاکیزه

سَبک: روش- روال - روند - شیوه

سَبُک عقل: کم خرد- بی خرد

سبقت: پیشی گرفتن- گذشتن

سپور: (ت) رفتگر- جاروکش

سخن متعادل: سخن وارسته - سخن بایسته

ستاره ثابت: اختری

ستاره ناثابت: نااختری

ستاره سحری: روجا

ستون فقرات: تیره پُشت

سجاف: درزجامه

سجده: فروتن - نِگونی

سجده گاه: نیایشگاه - مَزکَت

سجل: زینهارنامه- نام و نشان

سجل احوال: شناسنامه

سحر: پگاه- بامداد- سپیده دم

سِحر: افسون-جادو

سِحرآفرین: فسون آفرین

سِحرآمیز: فریبنده- شگفت انگیز

سَحر خیز: پگاه خیز

سحرگاه: سپیده دم

سخاوت: بخشش- دست ودل بازی 

سخاوتمند: بخشنده - دست ودل باز

سخی: بخشنده - رادمرد - جوانمرد

سُخره: بیگار- کار بیمزد - فسوسگر

سُخره گیر: بیگارگیر- زبون آزار

سد: بند- آب بست - آبگیر

سد جوع: سیرشدن- گرسنگی زدایی

سِدر: (ل ا) درخت کُنار

سراجی: چرمسازی

سِر: راز- نهان- پنهان- پوشیده

سروصورت دادن: آراستن - پیراستن-سامان دادن

سرجوخه: (ت) سرگروه

سرقفلی: پیش بها- سربست 

سرحد: مرز- کرانه

سرمنزل مقصود: خواستگاه - آرمان 

سر و وضع: سر و ریخت - نما و اندام

سرایت: واگیری- همه گیری

سرطان:  چنگار- خرچنگ

سرعت: شتاب- بادپایی- چالاکی

سرعت اولّیه: شتابِ آغازین

سرقت: دزدی- ربایش- دستبرد

 سرمد: جاوید - همیشگی

سرمای شدید: زمهریر- سَجام

سرمشق: نمونه

سُرور: شادی- شادمانی - سرخوشی

سریر: تخت پادشاهی- اورنگ

سرویس: (فر) دستیاری- یاری 

سِری: (فر) زنجیره - رشته

سریع: تند- شتابنده- چُست و چالاک 

سریع السیر: بادپا - تندرو - تیزتک 

سریع العمل: تند کار- چالاک 

سریع الانتقال: تیزهوش- زودگیر

سریع الهضم: زودگوارش- تندگوارش

سطح: رویه- روی چیزی

سطح محدّب: کوژ

سطح مستوی: هامَن

سطح مقعر: رویه ی گرد

سَطر: رده - رج - رسته

سطل: ستل- دلو- دولک

سعادت: نیک بخت شدن- خوشبختی 

سعد: خجسته

سعایت: بدگویی کردن- سخن چینی 

سعی: کوشش - تلاش

سقز: ژَد

سفارت: نمایندگی- فرستادگی 

سفاک: خونریز- ددمنش- سنگدل

سفاهت: بیخردی- نادانی

سَفَر: رهنوردی- رهسپاری

سفرکردن: راهی شدن - رهسپارشدن 

سفسَطه: سخن گردانی- نارواپردازی 

سفلیس: (فر) کو فت- تب فرنگ

سفیر: فرستاده - نماینده

سفیرکبیر: سرنماینده - فرسته مهان

سفینه: کشتی- ناو - کشتی سپهر

سفینه فضایی: سپهر پیما - آسمان پیما - آسمان نورد

سفیه: نادان - بیخرد- سبکسر- خُل

سقاء: آبکش - آب دهنده

 سقاء خانه: آبدارخانه

سِقط: انداختن- از میان بردن

سقط جنین: بچه اندازی

سقف: بام- پوشش روی بام- آسمانه

سَقَط فروش: خرده فروش

سُقلمه: (ت) مشت - کوبه مشت

 سُقم: نادرستی- ناسَرَکی

صحت و سقم: درستی و نادرستی

سقوط: افتادن- سرنگونی

سکان: فرمان

سکته: بازمان- دم ایستاد - درنگ

سکته مغزی: مغزمان- مغز ایستایی 

سکته قلبی: گشمان (گِش=  قلب)

سَکرات: بی هوشی- دم مرگی - 

سکنجبین: سکنگبین

سکنه: باشندگان

سکنی: خانه- جای باش

سکنی گزیدن: خانه گرفتن- باشیدن

سکوت: خاموشی - دم فروبندی 

سکون: آرامش - آرامیدن 

سکونت: جای گرفتن - خانه گرفتن 

سل ریوی: ناخوشی شُش - شُشمار

سلاح جنگی: جنگ ابزار- رزم افزار

سلّاخ: پوست کن- دام کُش

سلّاخ خانه: کشتارگاه

سلام: درود

سلام کردن: درود گفتن

سلامت: بهبودی- تندرستی

سلانه سلانه: آرام آرام - آهسته

سلحشور: دلاور- گُرد - جنگجو 

سلب: ربوده - کندن - از میان بردن

سلب مسئولیّت: شانه خالی کردن 

سلسبیل: آب روان- گوارا- خوشگوار

سلسله: خاندان- دودمان- زنجیره

سلسله جبال: کوههای زنجیره یی- کوههای پیوسته

سلسله مراتب: رده بندی- پایگانی

سلطان: شهریار- پادشاه

سلطنت: پادشاهی- شهریاری 

سطحی: پوسته ای- رویه ای- سرسری

سطحی بودن: بیمایه بودن- بی دانش بودن

سلطنت: پادشاهی- شهریاری 

سلطه: چیرگی- دست اندازی 

سلف: نیا - نیاک- پیشینیان 

سِلم: سازش- آشتی

سلمانی: آرایشگر- پیرایشگر

سلوک: رفتار- روش - کردار- شیوه

سلول: یاخته - زندان

سَلیس: روان - رسا - خوب

سلیطه: زبان دراز - زن بد زبان - غرشمال

سلیم: درست - سرسپرده - ساده دل

سلیم القلب: پاکدل

سلیم النفس: پاک نهاد- نیک سرشت

سمّ: زهر- شرنگ - نیش دارو

سمّی: زهرآبه

سماجت: پافشاری- یکدندگی

 سماع: شنیدن- شنودن- آواز خوش- سرود- دست افشانی

سماق: سماک

سماور: (ر) جوش آور

سماوات (تک سماء): آسمان ها

سمپاتی: (فر)گیرایی- گیرا- تودل برو

سمت: سو - رو- ور- راستا - راسته

سِمَت: پایه - پایگاه - جاه - رده

سَمت راست: سوی راست

سمت چپ: سوی چپ

سمع: گوش- شنوایی- شنیدن

سمعک: گوشک

سمعی و بصری: شنیداری و دیداری

سن: زاد- سال

سن رشد: بالیدنروییدگی

سن بلوغ: برنایی- سال پختگی

سنان: سرنیزه - نیزه

سنّت: روش- شیوه - نهاد - آیین

سنجاغ: (ت) سوزن ته گرد - سگک- چفت - گیره

سند: بنچاک - بنچک

سند نامه: بنچاک، بنچک نامه

سنگ چخماق: سنگ آتش زنه

سنگ مثانه: سنگ آبدان 

سنگ محک: زرسنجه 

سنوات: سال ها

سنه: سال زمانه

سوء: بدی- زشتی - اندوه

سوء استفاده: نارواگری - نادرستکاری

سوء تعبیر: بد دریابی - بد گیری

سوء تفاهم: بد شناسی - بد پی بردن

سوء خُلق: بد خویی - زشت خویی

سوء ظن: بد گمانی - بد دلی

سوء نیّت: بد دلی - بد خواهی

سوء هاضمه: بدگواری- بدگوارش

سئوال: پرسش

سوانح: رویدادهای بد

سورتمه: (ت) گردونه برف

سورچی: (ت) گردونه ران -گاری ران 

سودازده: آشفته - درهم - دل از دست داده - خرد از دست داده

سورسات، سیورسات: (ت) بارو بنه - خواربار

سوقات: (ت)ره آورد- ارمغان- پیشکش

سوق: سوک- بازار

سوق ا لجیشی: سپاه آرایی-لشکرکشی

سوگلی: (ت) پادشاه زن- زن برگزیده

سوهان: انگبینه

سهام: دانگ ها - بخش ها- انباز ها 

سهل: آسان- ساده

سهل العبور:  آسان- خوب- آسان رو

سهل العلاج: درمان پذیر- چاره پذیر

سهل الوصول: آسان رس- آسان یاب 

سهل و ممتنع: ساده و دشوار

سهو: فراموش کردن- از یاد بردن

سهولت: سادگی- آسانی

سیاح: جهانگرد - گردشگر 

سیاحت: جهانگردی

سیاحت نامه: جهانگرد نامه 

سیّار: چرخان- چرخنده - گردنده 

سیّاره: ستاره ی گردان- ستاره چرخان 

سیاست: جهان آرایی-شهر آرایی 

سیاست کردن: فرمان راندن- کیفر دادن

سیاق: روش- شیوه - روند

سیر: گردش- گشت

سیر قهقرایی: واپسگرایی - پس روی 

سیرت: خو- سرشت - نهاد

سیل: تندآبه - تندآب

سیلاب : لاخیز

سیلو: (فر)  انبار دانه ها

سیما: چهره- نشانه- نما

سینما: (فر) ُرخشارگاه

سینِراما: (فر) فر رخشار

سه ضلعی: سه بر- سه پهلو





 
[/RIGHT]

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]



ش


کد:
[LIST]
[*][FONT=BKoodakBold][SIZE=3][COLOR=#000080][RIGHT]

شائق، شایق: خواستار- خواهان - آرزومند

شاخص: برجسته - بلند و آشکار

شارع عام: گذرهمگانی- راه همگانی

شاطر: نان گیر- چالاک - چابک 

شاعر: سراینده- چامه سرا- چکامه سرا 

شاغل: کاردار- کارمند- پیشه ور

شافع: خواهش کننده

شاق: دشوار- سخت - توان فرسا

شاکر: چاکر- سپاسگزار- ستایشگر

شاکی: گله مند- دادخواه- دادجو

شامخ: والا- فرمند - برگزیده - فرازمند

شامل: در برگیرنده - همه گیر 

شاهد: گواه - گواهی دهنده - انجمن آرا - ساغرانداز- دلدار

شایع: فاش- پراکنده- همه گیر 

شایعه: چو- چواندازی- سخن بی پایه 

شب یلدا: شب چله 

شباب: برنا- جوان - برنایی

شباهت: همانندی- همتایی- همگونی

شِبه: مانند- همسان

شبه جزیره: آبخوست مانند

شبح: سایه - تن نما- تارگون

شبهه: گمان - پندار- دودلی

شبیه: همانند - همسان- همگون 

شتم: ناسزاگویی

شجاع: دلیر- گُرد - دلاور- پردل 

شجاعانه: دلیرانه - دلاورانه - پردلی

شجره: خاندان- دودمان - تبار- نیاکان 

شحنه: (ت) پاسبان - پاسدار- شبگرد

شخص: کس- تن- خود

شخصاً: خود - خویشتن - به تنهایی 

شخصی: خودی- خود ویژه

شخصیت: سرشت- بزرگواری- والایی

شدّت: تندی- سختی

شدید: سخت - تند - دشوار - پرزور

شدیداللحن: درشتگوی- زننده 

شرّ: بد- بدنهادی- آزاررسانی 

شرارت: بدی- زشتی - بد نهادی

  شراره: اخگر- زبانه آتش- آتش پاره

شرافت: نیک گوهری- والایی

شرافتمند: والا- نژاده

شرافتمندانه: با سربلندی- سرافرازانه

شراکت: انبازی- همکاری- همسویی

شرب: نوشیدن- آشامیدن

شراب: می- باده- آب رز- نوشیدنی

شربت: شیرین آب - شهدآبه- شکرآبه

شراب: می - باده - رز- آب رز- مل

شرابخانه: میکده - خُمکده- خُمخانه

شرابخوار: می خواره - باده گسار

شرابخواری: می خوارگی- باده گساری

شراب زده: می زده

شراب طهور: می پاک - می بهشتی

شُرّابه: آویزه - منگوله

شرح: گزاره - گزارش - بازگویی 

شرح دادن: گزاردن- بازنمودن

شرح کشّاف:  درازگویی

شرح واقعه: داستان

شرح وظایف: برنامه کار- دستورکار

شرر: اخگر- آتشپاره - زبانه آتش

شرربار: آتش بار

شرط: گرو- سامه - پیمان - گروکان

شرط اصلی: پیمان بنیادین

شرط اوّل: پیمان نخستین

شرط بستن: پیمان بستن- گروبستن

شرط نامه: پیمان نامه

شرطی: پیمانی- گرویی

شُرطه: پاسبان

شرع: راه- روش- آیین- کیش

شرعی: کیشی- آیینی

شَرف: آبرو- سربلندی- والایی

شرفیاب: باریاب

شرفیاب شدن: باریافتن

شرفیابی: باریابی- فریابی - ارج یابی 

شرق: خاور- خورآیان- خورآی 

شرق شناس: خاور شناس

شِرک: بت پرستی- خدا انبازی

شرکاء: همدستان- هنبازان- همیاران

شرکت: هنباز- انبازی- همکاری

شرکت سهامی: انباز بخشی

شرکت تضامنی: انباز پایندانی

شرکت تعاونی: سازمان همیاری - همیار سرا - همیارکده

شرور: بد جنس - بدکار - بدنهاد

شروع: آغاز- سرآغاز - پیش درآمد

شروع کار: آغازکار- کاررفتاری

شروع کننده:آغازگر

شریان: سرخرگ- شاهرگ

شریعت: آیین- روش- کیش- دینکرد

شَریف: بزرگوار - پاک نژاد - گُهری 

شریک: انباز- همدست- همکار

شریک در غم: همدرد- هم اندوه

شطّ: رود بزرگ - بزرگ رود - شاه رود

شطحیات: گمراهی ها - ژاژها

شطرنج: شترنگ - سترنگ- شترنج

شُعار: آرنگ - بانگ

شعار دادن: آرنگ دادن- بانگ زدن

شعاع: پرتو- تابش- فروغ- درخشش 

شعر: چامه - چکامه - سروده

شعرا: چکامه سرایان- چامه سرایان 

شعبده: تردستی- چشم بندی

شعبده باز: چشم بند- ترفندباز

شعبه: شاخه

شعف: شادمانی- سرشادی- خشنودی

شعله: زبانه - تابش - افرازه- اخگر

شعله زدن: گُر زدن- زبانه کشیدن

شعله ور: فروزان- آتش زبانه دار

شعور: دریافتن- دانایی- هوش- خرد 

شغل: کار- پیشه

شفاء: تندرستی- بهبودی

شفاء بخش: درمان بخش

شفاءخانه: بیمارستان

شفاعت: پادرمیانی- میانجیگری

 شفاعت کننده: رواخواه - رواجو

شفاف: زلال - درخشان - روشن 

شفافی: زلالی- درخشندگی

شفاهی: زبانی

شفاهاً: زبانی- سخنی- نانوشته

شفق: سرخی خورشید در سپیده دم - سرخی کرانه آفتاب

شفقت: مهربانی- نرم دلی- دلسوزی

شفیع: خواهشگر- میانجی-بخشش خواه

شفیق: مهربان- مهرورز- دلسوز

شقّ: شکاف- شکافتن - راست - بر پا

شق القمر: شکافتن ماه - گواژ 

شقّ القمر کردن: کار ناشدنی کردن

شقاوت: ستمگری- سنگدلی- دژخویی 

شقّ و رقّ:راست و خشک - چوب سان 

شقیقه: گیجگاه

شکّ: گمان - دودلی

شکاک: دودل- بد گمان- بدبین 

شکایت: دادخواهی- دادخواست-گله مندی

شکایت قضایی: دادخواست

شکایت کننده: دادخواه

شکوه وشکایت: ناله و دادخواهی- گلایه و گله مندی

شُکر: سپاس

شکرگزاری: نیایش- سپاسگزاری

 شِکل: نگاره- رخساره - چهره 

شکل دادن: پی ریزی - هستی دادن

شکل گرفتن: پاگرفتن- ریخت گرفتن

شکل ظاهر: چهرک

شکیل: خوش نما- دلپسند- زیبا 

شلاق: (ت) تازیانه

شمال: اپاختر- اباختر

شمال شرقی: اباختر خورآیی

شمال غربی: اباختر خوربری 

شمالی: اباختریک

شمّ: بوی- بوی بردن - دریابی

شماتت: سرزنش- نکوهش- سرکوفت 

شمایل،  شمائل: فرتورها - نگاره ها - چهره ها - پیکرها

شمس: خورشید

شمسی: خورشیدی

شمع: سپندار- شَماله

شمعدان: آتشدان - شماله دان

شمعدانی: سپنداره از گیاهان

شمیم: بوی خوش - بوییدنی

شمه: اندک- کوتاه - پاره - لخته 

شنبه: کیوان شید

شور: بررسی- رایزنی - هم اندیشی 

شورا: انجمن رایزنی - همه پرسی 

شورای داوری:  انجمن داوری- رایزنی

شورای عالی اصناف: سررایزنی پیشه وران

شوق: شور- آرزومندی- دلبستگی

شوق انگیز: شورانگیز- شادی بخش

شوک: (فر) تکان سخت

شوکا: گویش گیلکی - آهوی شاخ دار

شوکت: فر- شکوه - والایی

شوم: بد شگون - ناخجسته- بد اختر 

شهاب:ستاره- اختردونده- کمانه ستاره

شهادت: گواهی دادن-کشته شدن در راه خدا

شهادت نامه: گواهی نامه

شهامت: دلیری- بی باکی - دلاوری 

شهرت: ناموری- آوازه - نامداری 

شهرت بد: ننگ- بد نامی

 شهرت یافتن: نامور شدن- سرشناس شدن- آوازه دارشدن

شهرت طلب: نامجو- آوازه خواه

شهره: نامدار- نامور- سرشناس

شهریه: ماهانه

شهلاء: چشم سیاه

شهوت: خواهش دل- کامجویی- بسیار خواهی

شهوت پرست: بسیار کامجو- زنباره

شهیر: نامدار- نامور- نامی

شهوت کلام: پرچانگی- درازگویی

شیئ: چیز

شیّاد: فریبکار- سالوس- دورو

شیطان: اهریمن - دیو

شیطان صفتی: دیوکامگی-اهریمن فروزه

شیطنت: سرکشی- دیوگری

شیاف: پرزه

شیپور: (س) سورنای- گاودم

شیشلیک: (ت)کباب  سیخی

شیوع: واگیر- همه گیر



 
[/RIGHT]

[/COLOR][/SIZE] 
[/LIST]

 
بالا