خلیج همیشه پارس
کاربر ويژه
فروهر
ایرانیان یکی از کهن ترین مردمانی هستند که نمادی بسیار زیبا ، شگفت انگیز و سرشار از دانش و فرهنگ داشته اند.
نام این نشان زیبا "فره وشی" یا "فروهر" می باشد که قدمتی بیش از 4000 سال برای آن تخمین زده اند.
فروهر از دو واژه « فر» ( والا یا پیش) و وهر ( برنده ) ساخته شده و در چم (معنی ) پیش برنده یا پیشرفت دهنده است.
معنای لغوی آن در زبان پهلوی، «من انتخاب می کنم» است.
این نماد، یادآور هدف زندگی در روی زمین است؛ زندگی به شیوه ای که روح تعالی معنوی پیدا کند و به اهورا-مزدا بپیوندد
این واژه درزبان اوستایی فروَشی farvashi
و درزبان پارسی هخامنشی فر وَرتی fravarti
و در زبان پهلوی فر وَهر fravahr خوانده میشود
نگاره فروهر در دوران هخامنشیان از نماد های شاهنشاهی و مُهر امپراتوری بوده است، که می تواند بسان نمودار توانمندی از جهان بینی زرتشت برگرفته شده باشد.
این نگاره در فرهنگ ایرانی نشانه دو نماد میهنی و دینی می باشد
در باور ایرانیان باستان یا زرتشتیان، هستی از چهار گوهر ساخته شده که به هم پیوسته اند و از پرتوهای آنها بر یکدیگر پویندگی و بالندگی از هر کس سرچشمه می گیرد.
این چهار بخش بدین شمارند:
تن، جان، روان و فروهر. تن و جان از آن جهان زمینی هستند ولی روان و فروهر از آن جهان مینوی سرشت مشیا (انسان) هستند.
فروهر ارزشمندترین گوهر پاره ی هستی مشیا است، زیرا پرتویی از فروغ بیکران نهاد اهورامزدا است که در سرشت هر کس سرچشمه ی پیدایش و پویایی فروزه های اشویی است.
فروهر، گوهری است
که روان را از گرایش به کژی و کاستی و دروغ باز می دارد تا روان به آرامی راه خدا جویی را سپری کند و شایستگی فراگیری روشنایی راستین و پیام سروش را داشته باشد.
فروهر تن و روان را بسوی رسایی و جاودانگی رهبری می کند.
پس از مرگ، فروهر هر کس به همان گونه ی نخستین خود به گوهر خود می پیوندد.
این نشان در زمان هخامنشیان،
برگرفته از اندیشه ی بنیادی دین پاک اشو زرتشت و برخی از نمادهای اندیشه ی دیگران به ویژه آیین پر راز مهر ایرانی، ساخته شد و نماد مردمی ایرانیان شد.
هر یک از اندام های نگاره ی فروهر، گویای اندریافته ای در اندیشه ی نیاکان ما دارد،
که در اینجا چکیده ای بسیار کوتاه از آن را بازگو می کنیم:
چهره ی سالخورده و درخشان و سامان فروهر:
یاد آوری الگوی به کار گیری آزمودگی پیران جهان دیده، دانا، رسا و خردمند است و درخشان و سامان بودن چهره ی او پاکی و آراستگی را گوشزد می کند.
دست راست فروهر هم رو به جلو و هم به بالا است:
رو به جلو بودن دست آرمان مشیا (انسان) را یاد آوری می کند که همواره به سوی پیشرفت و بالندگی باشد.
راست بودن دست نشان راستی و آشتی جو بودن او در پیشرفت است.
افراشته به بالا بودن دست نشان ستایش به درگاه اهورامزدای یکتا همزمان با پیشرفت است.
چنبره ی (حلقه ی) در دست چپ فروهر:
نشان پیمان سپند (مقدس) مشیا با اهورامزدا در پیوستن به اشویی است. چپ بودن دست نشان شیفته بودن دل و جان به اهورامزدا است، چون دست چپ به دل نزدیکتر است.
این نماد امروزه بگونه ی انگشتر پیوند (حلقه ی ازدواج) در همه ی جهان بکار گرفته می شود.
زن و شوهر نیز با دادن انگشتر پیوند در دست چپ، پیمانی سپند را با یکدیگر می بندند که همیشه به یکدیگر زنهار دار (وفادار) باشند.
بال های فروهر:
بال های گشاده ی فروهر در سه اشکوب (طبقه) فراگیری پندار نیک = هومت، گفتار نیک = هوخت و کردار نیک = هورشت را به او سپارش (سفارش) و یاد آوری می کند و نشان وارستگی مشیا از گرایش های ناهنجار است، تا او به یاری آن، نیروی پرواز مینوی گرفته و به درجه ی رسایی و والا و سرانجام به اهورامزدا برسد.
براستی چه زیبا گفت آن پیامبر و آموزگار بزرگ اشو زرتشت، چون تنها با بکار بستن همین پندار، گفتار و کردار نیک جهانی پر از آرامش و آشتی خواهیم داشت.
چنبره ی (حلقه ی) پیرامون کمر فروهر:
در این نشان فرزانش ژرف و کهن زرتشتی ایرانی نهفته است که یاد آور نماد بی پایانی روزگار یا چنبره ی (حلقه ی) روزگار است و برگشت کردار مشیا به خود او است، به دیگر سخن دوزخ و بهشت در همین جهان است و هرچه بکنیم به خودمان برمی گردد و تنها پس از مرگ، این کردار ما است که روان مان را در جهان مینوی شاد یا اندوهگین خواهد کرد. در آیین پاک زرتشت بهشت برین یا دوزخ سوزان نوید داده نشده است.
دو رشته ی آویخته در پایین یکی به سوی راست و دیگری به سوی چپ:
رشته ی سوی راست نشان سپنته مینو = منش پاک و رشته ی چپ نشان انگره مینو = اندیشه پلید است.
باز در این نشان فرزانش ژرف و کهن زرتشتی ایرانی را می بینیم که می گوید در مشیا (انسان) دو نیروی اهورایی و اهریمنی هست و او با کوچکترین گرایشی به سوی نیروی اهریمنی، نابود خواهد شد.
به دیگر سخن، خوبی و بدی در درون مشیا هستی دارد و این اوست که با پندار، گفتار و کردار نیک به منش پاک خواهد رسید.
در فرزانش زرتشتی اهریمن (شیطان) هستی جداگانه ای نیست که همواره در کمین باشد که مشیا (انسان) را گول بزند و او را از راه راست کژ کند، ونکه (بلکه) این نیروی اهریمنی، در درون او جای دارد و این اوست که با پشت سر گذاشتن این نیرو و رسایی (تکامل) توانا خواهد شد که به اهورامزدا نزدیک شود.
این نارسایی مشیا (انسان) است که هر لغزشی را گردن کسی می اندازد، و آفریدن هستی به نام شیطان، سستی او در برابر دشواری ها و سختی ها است.
دامن فروهر رو به پایین در سه اشکوب (طبقه):
نشان بد اندیشی = دُژمت، بد گفتاری = دُژوخت و بد کرداری = دُژورشت است و یاد آوری می کند که هر کسی باید با زیر پا گذاشتن اندیشه، گفتار و کردار ناپاک، کینه، رشک، آز و بدی را از خود دور سازد.
نماد میهنی :
از دوران پادشاهی ماد ها و سپس شاهنشاهی هخامنشیان نگاره فروهرنشانه نماد میهنی بود ه و آدمی را در پیکره و سیمای شاهین تیز چنگ و بلند پروازی نشان می دهد که آنرا نماد توانایی ، سر بلندی و فر و شکوه می دانستند و پرچم های خود را به نما و سیمای شاهین می آراستند.
ایرانیان یکی از کهن ترین مردمانی هستند که نمادی بسیار زیبا ، شگفت انگیز و سرشار از دانش و فرهنگ داشته اند.
نام این نشان زیبا "فره وشی" یا "فروهر" می باشد که قدمتی بیش از 4000 سال برای آن تخمین زده اند.
فروهر از دو واژه « فر» ( والا یا پیش) و وهر ( برنده ) ساخته شده و در چم (معنی ) پیش برنده یا پیشرفت دهنده است.
معنای لغوی آن در زبان پهلوی، «من انتخاب می کنم» است.
این نماد، یادآور هدف زندگی در روی زمین است؛ زندگی به شیوه ای که روح تعالی معنوی پیدا کند و به اهورا-مزدا بپیوندد
این واژه درزبان اوستایی فروَشی farvashi
و درزبان پارسی هخامنشی فر وَرتی fravarti
و در زبان پهلوی فر وَهر fravahr خوانده میشود
نگاره فروهر در دوران هخامنشیان از نماد های شاهنشاهی و مُهر امپراتوری بوده است، که می تواند بسان نمودار توانمندی از جهان بینی زرتشت برگرفته شده باشد.
این نگاره در فرهنگ ایرانی نشانه دو نماد میهنی و دینی می باشد
در باور ایرانیان باستان یا زرتشتیان، هستی از چهار گوهر ساخته شده که به هم پیوسته اند و از پرتوهای آنها بر یکدیگر پویندگی و بالندگی از هر کس سرچشمه می گیرد.
این چهار بخش بدین شمارند:
تن، جان، روان و فروهر. تن و جان از آن جهان زمینی هستند ولی روان و فروهر از آن جهان مینوی سرشت مشیا (انسان) هستند.
فروهر ارزشمندترین گوهر پاره ی هستی مشیا است، زیرا پرتویی از فروغ بیکران نهاد اهورامزدا است که در سرشت هر کس سرچشمه ی پیدایش و پویایی فروزه های اشویی است.
فروهر، گوهری است
که روان را از گرایش به کژی و کاستی و دروغ باز می دارد تا روان به آرامی راه خدا جویی را سپری کند و شایستگی فراگیری روشنایی راستین و پیام سروش را داشته باشد.
فروهر تن و روان را بسوی رسایی و جاودانگی رهبری می کند.
پس از مرگ، فروهر هر کس به همان گونه ی نخستین خود به گوهر خود می پیوندد.
این نشان در زمان هخامنشیان،
برگرفته از اندیشه ی بنیادی دین پاک اشو زرتشت و برخی از نمادهای اندیشه ی دیگران به ویژه آیین پر راز مهر ایرانی، ساخته شد و نماد مردمی ایرانیان شد.
هر یک از اندام های نگاره ی فروهر، گویای اندریافته ای در اندیشه ی نیاکان ما دارد،
که در اینجا چکیده ای بسیار کوتاه از آن را بازگو می کنیم:
چهره ی سالخورده و درخشان و سامان فروهر:
یاد آوری الگوی به کار گیری آزمودگی پیران جهان دیده، دانا، رسا و خردمند است و درخشان و سامان بودن چهره ی او پاکی و آراستگی را گوشزد می کند.
دست راست فروهر هم رو به جلو و هم به بالا است:
رو به جلو بودن دست آرمان مشیا (انسان) را یاد آوری می کند که همواره به سوی پیشرفت و بالندگی باشد.
راست بودن دست نشان راستی و آشتی جو بودن او در پیشرفت است.
افراشته به بالا بودن دست نشان ستایش به درگاه اهورامزدای یکتا همزمان با پیشرفت است.
چنبره ی (حلقه ی) در دست چپ فروهر:
نشان پیمان سپند (مقدس) مشیا با اهورامزدا در پیوستن به اشویی است. چپ بودن دست نشان شیفته بودن دل و جان به اهورامزدا است، چون دست چپ به دل نزدیکتر است.
این نماد امروزه بگونه ی انگشتر پیوند (حلقه ی ازدواج) در همه ی جهان بکار گرفته می شود.
زن و شوهر نیز با دادن انگشتر پیوند در دست چپ، پیمانی سپند را با یکدیگر می بندند که همیشه به یکدیگر زنهار دار (وفادار) باشند.
بال های فروهر:
بال های گشاده ی فروهر در سه اشکوب (طبقه) فراگیری پندار نیک = هومت، گفتار نیک = هوخت و کردار نیک = هورشت را به او سپارش (سفارش) و یاد آوری می کند و نشان وارستگی مشیا از گرایش های ناهنجار است، تا او به یاری آن، نیروی پرواز مینوی گرفته و به درجه ی رسایی و والا و سرانجام به اهورامزدا برسد.
براستی چه زیبا گفت آن پیامبر و آموزگار بزرگ اشو زرتشت، چون تنها با بکار بستن همین پندار، گفتار و کردار نیک جهانی پر از آرامش و آشتی خواهیم داشت.
چنبره ی (حلقه ی) پیرامون کمر فروهر:
در این نشان فرزانش ژرف و کهن زرتشتی ایرانی نهفته است که یاد آور نماد بی پایانی روزگار یا چنبره ی (حلقه ی) روزگار است و برگشت کردار مشیا به خود او است، به دیگر سخن دوزخ و بهشت در همین جهان است و هرچه بکنیم به خودمان برمی گردد و تنها پس از مرگ، این کردار ما است که روان مان را در جهان مینوی شاد یا اندوهگین خواهد کرد. در آیین پاک زرتشت بهشت برین یا دوزخ سوزان نوید داده نشده است.
دو رشته ی آویخته در پایین یکی به سوی راست و دیگری به سوی چپ:
رشته ی سوی راست نشان سپنته مینو = منش پاک و رشته ی چپ نشان انگره مینو = اندیشه پلید است.
باز در این نشان فرزانش ژرف و کهن زرتشتی ایرانی را می بینیم که می گوید در مشیا (انسان) دو نیروی اهورایی و اهریمنی هست و او با کوچکترین گرایشی به سوی نیروی اهریمنی، نابود خواهد شد.
به دیگر سخن، خوبی و بدی در درون مشیا هستی دارد و این اوست که با پندار، گفتار و کردار نیک به منش پاک خواهد رسید.
در فرزانش زرتشتی اهریمن (شیطان) هستی جداگانه ای نیست که همواره در کمین باشد که مشیا (انسان) را گول بزند و او را از راه راست کژ کند، ونکه (بلکه) این نیروی اهریمنی، در درون او جای دارد و این اوست که با پشت سر گذاشتن این نیرو و رسایی (تکامل) توانا خواهد شد که به اهورامزدا نزدیک شود.
این نارسایی مشیا (انسان) است که هر لغزشی را گردن کسی می اندازد، و آفریدن هستی به نام شیطان، سستی او در برابر دشواری ها و سختی ها است.
دامن فروهر رو به پایین در سه اشکوب (طبقه):
نشان بد اندیشی = دُژمت، بد گفتاری = دُژوخت و بد کرداری = دُژورشت است و یاد آوری می کند که هر کسی باید با زیر پا گذاشتن اندیشه، گفتار و کردار ناپاک، کینه، رشک، آز و بدی را از خود دور سازد.
نماد میهنی :
از دوران پادشاهی ماد ها و سپس شاهنشاهی هخامنشیان نگاره فروهرنشانه نماد میهنی بود ه و آدمی را در پیکره و سیمای شاهین تیز چنگ و بلند پروازی نشان می دهد که آنرا نماد توانایی ، سر بلندی و فر و شکوه می دانستند و پرچم های خود را به نما و سیمای شاهین می آراستند.