لیدوما و کارکردهای احتمالی آنبا توجه به شواهد باستانشناسی به دست آمده از این محوطه به نظر میرسد این مکان، محل نگهداری و به احتمال مرکز توزیع مواد غذایی منطقه در اطراف و پیرامون این محوطه بوده و نمایندگان و یا نایبان پادشاه و ناظران بر توزیع محصولات در این مکان از ظروف ارزشمند و ظریف استفاده میکردند و خرج و دخل بخشی از مواد مورد استفاده از یکی از همین راهها تامین و ثبت و ضبط میشد.
این محوطه در مسیر جغرافیایی، بین شوش و تخت جمشید قرار دارد، اما کارکرد آن را باید با توجه به کارکرد عناصر موجود در آن و کارکرد پتانسیلهای زیستی موجود در محیط پیرامون آن بحث کرد.
از منابع ادبی دوره هخامنشی، وجود جشنهای متعدد سلطنتی و برگزاری آنها در مکانهای مختلف اطلاع داریم ( توپلین ۱۹۹۸). وجود چنین مکانهای در فارس در گل نبشتههای تخت جمشید مورد تایید است. آنچه هالوک آنها را از متن جی مورد بحث قرار میدهد "برخی محصولات مختلف در برخی مکانهای مختلف، چهل وسه توزیع شد. پیش از اینکه برخی از اعضاء خانواده سلطنتی مثل همسر و پسر داریوش. گوبریاس، یکی از سرشناسان خانواده سلطنتی فردی که در دستیابی داریوش به قدرت وی را همراهی کرد و بعد با دختر داریوش ازدواج کرد، جیره غذایی خود را در دو مکان دریافت میکند در Bessitme, در Lidima. جایی که اغلب حدس میزنند آنجا با منطقه برازجان تطبیق دارد همانگونه که والات ذکر کرده اما ارفعی بیشتر با منطقه فهلیان موافق است.
اگرچه بسیار زود است که نامهای ذکر شده در گل نبشتههای تخت جمشید با محوطه مکشوفه جین جان مورد بحث و یا نسبت قرار گیرد. اما چنین مراکز توزیع محصولات و انبارهای شاهانهای به ویژه در منطقه فارس وجود داشته است. البته باید توجه داشت که در نزدیکی منطقه فهلیان، منطقه برازجان یکی از مهمترین مناطق مورد بحث برای بسیاری از اشارات ذکر شده در گل نبشتههای تخت جمشید میتواند، باشد.
کاوشهای باستانشناسی در این محوطه پرسشهای متعددی مطرح کرده است. پایه ستونهای هخامنشی، سطح سنگ فرش مکشوفه، سازه عظیم لاشه سنگی، مطالعه یافتهها و کارکرد این بنای بزرگ دوره هخامنشی و اینکه در دوره کدام یک از پادشاهان هخامنشی بنا شده و یا استفاده شده بر ما معلوم نیست.
هنوز بطور دقیق مشخص نیست این بنا بخشی از همان شهر تاریخی نام برده شده « لیدوما» در الواح تاریخی تخت جمشید است یا خیر؟ البته باید اذعان کرد با توجه به وجود عناصر معماری پراکنده در اطراف این محوطه و پایه ستون مکشوفه دیگر در نزدیکی آن، میتوان گفت در این محل تنها یک بنا وجود نداشته است. به همین دلیل شناخت هر چه بیشتر این محوطه اطلاعات بینظیری از یکی از مهمترین مناطق حد فاصل شوش و تخت جمشید را ارائه خواهد کرد.
اما با توجه به کشف این بنای هخامنشی در منطقه فهلیان احتمال آن می رود این بنا باید متعلق به یکی از دو شهر لیدوما و بسیتمه باشد و احتمال بیشتر آن است که این جا باید شهر لیدوما باشد. اما تا امروز هیچ کتیبه ای مبنی بر این که این همان شهر باشد بدست نیامده است. و این احتمال تقویت میگردد که فهلیان در آن روزگار بعنوان مرکزیت و مهمترین منطقه و مرکز حکومتی آن دوران بوده است .آنچه مسلم است این کاخ یا بنای حکومتی نمی توانسته به تنهایی در این جا وجود داشته باشد و حتماً آبادی و یا شهری که هم اکنون آنرا بعنوان فهلیان میشناسیم در پیرامون آن وجود داشته است.و نیز احتمال آن وجود دارد که آن همه کارگری که در ساخت این بنا سهم داشتند باید محل زندگی داشته باشند که به این بنا نیز نزدیک باشد. این موضوع نشان می دهد که در این جا یک شهر هخامنشی و یا منطقه ای که خیلی فراتر از یک روستای کوچک بوده وجود داشته است و این شهر همانا فهلیان کنونی است.
اما در این خصوص که آیا لیدوما یک شهر است یا یک کاخ یا یک استراحت گاه بین راهی و کلاً آثار مکشوفه حکایت از چه چیزی دارند؟ حسن حبیبی فهلیانی محقق و مدیر میراث فرهنگی ممسنی در این باره اظهار می دارد:از قسمت گردنه سروان تا قسمتی که شهر واقع شده فاصله ای تقریباً چهار کیلومتری است که این محدوده شهر بوده تا قسمت تل چغاد یا چکاد ( به معنی قلعه ) که وجود این اثار مبین وجود یک شهر بزرگ در زمان هخامنشیان میباشد، که بعد از هخامنشیان از رونق قبلی آن کاسته میشود و مجدداً در زمان اشکانیان رونق خود را باز می یابد و رونق خود را تا زمان اسلامی حفظ میکند . و نهایتاً وجود آتشگاه، کتیبهها، آثار خزانه، جداول صخره ای و گستردگی بناها در اطراف و اکناف این محدوده وسیع یک شهر باستانی را به ما نشان می دهد که باید گفت ما با یک شهر وسیع و بزرگ روبرو هستیم که هم یک استراحتگاه و شهر بین راهی و هم یک شهر والی نشین بوده است . این مساله که در این منطقه تنها ته ستونهای بنا بدست آمده اند و کاوشهای کوش گران تاکنون به ستونهای بنا دسترسی پیدا نکرده اند، این سوال را پیش آورده است که ممکن است این بنا بنایی نیمه تمام و نیمه کاره بوده باشد، که در خصوص میتوان اینگونه استباط کرد که: با توجه به وجود سنگهای ازاره و نیز سنگهای کف و کاشیکاریهای کشف شده که با ظرافت خاصی کار گذاشته شده اند این احتمال که یک ساختمان نیمه کاره است منتفی است و در مورد عدم وجود ستونهای بنا دو احتمال وجود دارد یکی اینکه این ستونها سنگی بوده و برای استفاده به جاهای دیگری انتقال داده شده اند که این شیوه در دوره هایی از تاریخ دیده شده است و احتمال دیگر اینکه شاید ستونها از چوب بوده اند که در طول زمان از بین رفته اند ولی وجود سوراخهایی بر روی ته ستونها احتمال اول که ته ستونها سنگی بوده اند را افزایش می دهد زیرا در معماری آن زمان مرسوم بوده است که بر روی ته ستونها سوراخی تعبیه می کردند و در پایین ستونها هم زائده ای که این دو به هم قفل می شده و به وسیله سرب به هم جوش داده می شدند.
این محوطه در مسیر جغرافیایی، بین شوش و تخت جمشید قرار دارد، اما کارکرد آن را باید با توجه به کارکرد عناصر موجود در آن و کارکرد پتانسیلهای زیستی موجود در محیط پیرامون آن بحث کرد.
از منابع ادبی دوره هخامنشی، وجود جشنهای متعدد سلطنتی و برگزاری آنها در مکانهای مختلف اطلاع داریم ( توپلین ۱۹۹۸). وجود چنین مکانهای در فارس در گل نبشتههای تخت جمشید مورد تایید است. آنچه هالوک آنها را از متن جی مورد بحث قرار میدهد "برخی محصولات مختلف در برخی مکانهای مختلف، چهل وسه توزیع شد. پیش از اینکه برخی از اعضاء خانواده سلطنتی مثل همسر و پسر داریوش. گوبریاس، یکی از سرشناسان خانواده سلطنتی فردی که در دستیابی داریوش به قدرت وی را همراهی کرد و بعد با دختر داریوش ازدواج کرد، جیره غذایی خود را در دو مکان دریافت میکند در Bessitme, در Lidima. جایی که اغلب حدس میزنند آنجا با منطقه برازجان تطبیق دارد همانگونه که والات ذکر کرده اما ارفعی بیشتر با منطقه فهلیان موافق است.
اگرچه بسیار زود است که نامهای ذکر شده در گل نبشتههای تخت جمشید با محوطه مکشوفه جین جان مورد بحث و یا نسبت قرار گیرد. اما چنین مراکز توزیع محصولات و انبارهای شاهانهای به ویژه در منطقه فارس وجود داشته است. البته باید توجه داشت که در نزدیکی منطقه فهلیان، منطقه برازجان یکی از مهمترین مناطق مورد بحث برای بسیاری از اشارات ذکر شده در گل نبشتههای تخت جمشید میتواند، باشد.
کاوشهای باستانشناسی در این محوطه پرسشهای متعددی مطرح کرده است. پایه ستونهای هخامنشی، سطح سنگ فرش مکشوفه، سازه عظیم لاشه سنگی، مطالعه یافتهها و کارکرد این بنای بزرگ دوره هخامنشی و اینکه در دوره کدام یک از پادشاهان هخامنشی بنا شده و یا استفاده شده بر ما معلوم نیست.
هنوز بطور دقیق مشخص نیست این بنا بخشی از همان شهر تاریخی نام برده شده « لیدوما» در الواح تاریخی تخت جمشید است یا خیر؟ البته باید اذعان کرد با توجه به وجود عناصر معماری پراکنده در اطراف این محوطه و پایه ستون مکشوفه دیگر در نزدیکی آن، میتوان گفت در این محل تنها یک بنا وجود نداشته است. به همین دلیل شناخت هر چه بیشتر این محوطه اطلاعات بینظیری از یکی از مهمترین مناطق حد فاصل شوش و تخت جمشید را ارائه خواهد کرد.
اما با توجه به کشف این بنای هخامنشی در منطقه فهلیان احتمال آن می رود این بنا باید متعلق به یکی از دو شهر لیدوما و بسیتمه باشد و احتمال بیشتر آن است که این جا باید شهر لیدوما باشد. اما تا امروز هیچ کتیبه ای مبنی بر این که این همان شهر باشد بدست نیامده است. و این احتمال تقویت میگردد که فهلیان در آن روزگار بعنوان مرکزیت و مهمترین منطقه و مرکز حکومتی آن دوران بوده است .آنچه مسلم است این کاخ یا بنای حکومتی نمی توانسته به تنهایی در این جا وجود داشته باشد و حتماً آبادی و یا شهری که هم اکنون آنرا بعنوان فهلیان میشناسیم در پیرامون آن وجود داشته است.و نیز احتمال آن وجود دارد که آن همه کارگری که در ساخت این بنا سهم داشتند باید محل زندگی داشته باشند که به این بنا نیز نزدیک باشد. این موضوع نشان می دهد که در این جا یک شهر هخامنشی و یا منطقه ای که خیلی فراتر از یک روستای کوچک بوده وجود داشته است و این شهر همانا فهلیان کنونی است.
اما در این خصوص که آیا لیدوما یک شهر است یا یک کاخ یا یک استراحت گاه بین راهی و کلاً آثار مکشوفه حکایت از چه چیزی دارند؟ حسن حبیبی فهلیانی محقق و مدیر میراث فرهنگی ممسنی در این باره اظهار می دارد:از قسمت گردنه سروان تا قسمتی که شهر واقع شده فاصله ای تقریباً چهار کیلومتری است که این محدوده شهر بوده تا قسمت تل چغاد یا چکاد ( به معنی قلعه ) که وجود این اثار مبین وجود یک شهر بزرگ در زمان هخامنشیان میباشد، که بعد از هخامنشیان از رونق قبلی آن کاسته میشود و مجدداً در زمان اشکانیان رونق خود را باز می یابد و رونق خود را تا زمان اسلامی حفظ میکند . و نهایتاً وجود آتشگاه، کتیبهها، آثار خزانه، جداول صخره ای و گستردگی بناها در اطراف و اکناف این محدوده وسیع یک شهر باستانی را به ما نشان می دهد که باید گفت ما با یک شهر وسیع و بزرگ روبرو هستیم که هم یک استراحتگاه و شهر بین راهی و هم یک شهر والی نشین بوده است . این مساله که در این منطقه تنها ته ستونهای بنا بدست آمده اند و کاوشهای کوش گران تاکنون به ستونهای بنا دسترسی پیدا نکرده اند، این سوال را پیش آورده است که ممکن است این بنا بنایی نیمه تمام و نیمه کاره بوده باشد، که در خصوص میتوان اینگونه استباط کرد که: با توجه به وجود سنگهای ازاره و نیز سنگهای کف و کاشیکاریهای کشف شده که با ظرافت خاصی کار گذاشته شده اند این احتمال که یک ساختمان نیمه کاره است منتفی است و در مورد عدم وجود ستونهای بنا دو احتمال وجود دارد یکی اینکه این ستونها سنگی بوده و برای استفاده به جاهای دیگری انتقال داده شده اند که این شیوه در دوره هایی از تاریخ دیده شده است و احتمال دیگر اینکه شاید ستونها از چوب بوده اند که در طول زمان از بین رفته اند ولی وجود سوراخهایی بر روی ته ستونها احتمال اول که ته ستونها سنگی بوده اند را افزایش می دهد زیرا در معماری آن زمان مرسوم بوده است که بر روی ته ستونها سوراخی تعبیه می کردند و در پایین ستونها هم زائده ای که این دو به هم قفل می شده و به وسیله سرب به هم جوش داده می شدند.