بد نیست. میشه خورد.:غش2::غش2::غش2::غش2::غش2:
بد نیست. میشه خورد.:غش2::غش2::غش2::غش2::غش2:
منم میخوام:ناراحت:
قصه های بهلول رو بیشتر بخونین ضایع نشیم اینطوری :خجالت2:
عزیز من جریان بهلول به این صورت است که بهلول به غذا خوری می رود و نان را به دود کباب آغشته کرده و می خورد. صاحب رستوران از وی بابت پول دود کباب می کند. بهلول سکه ای را زمین می اندازد و صدای افتادن سکه بلند می شود. بهلول سکه را بر می دارد و می گوید این هم صدای پول من در ازای دود کباب تو.:خنده2:
زنگ تفریح:
خانمم : راهنما خجالت نمیکشی این عزیزان را گول می زنی؟
من: خانم اجازه؟ چرا؟
خانمم : چرا نوشتی نان را با مزه این غذاها میخوری؟
من : خانم اجازه؟ خوب راست گفتم.
خانمم: یعنی من برای شما غذا نمی پزم.
من: خانم اجازه؟ شما بفرمائید چی بنویسم؟
خانمم : بنویس که خانمم همه این غذاها را برایم می پزد.
من : خانم دروغ؟
خانمم: همینی که گفتم.
من: خانم همین کارها را کردی که سنجاقی :گل: بمن میگه زن دلیل.
خانمم: خوب راست گفته.
من : خانم ببخشید. چشم.
زنگ تفریح:
خانمم : راهنما خجالت نمیکشی این عزیزان را گول می زنی؟
من: خانم اجازه؟ چرا؟
خانمم : چرا نوشتی نان را با مزه این غذاها میخوری؟
من : خانم اجازه؟ خوب راست گفتم.
خانمم: یعنی من برای شما غذا نمی پزم.
من: خانم اجازه؟ شما بفرمائید چی بنویسم؟
خانمم : بنویس که خانمم همه این غذاها را برایم می پزد.
من : خانم دروغ؟
خانمم: همینی که گفتم.
من: خانم همین کارها را کردی که سنجاقی :گل: بمن میگه زن دلیل.
خانمم: خوب راست گفته.
من : خانم ببخشید. چشم.