Reza Sharifi
مدير ارشد تالار
(اِلی)
----9 اوت 2013
--- جنایی،درام
---105 دقیقه NR
کن 2013: برنده بهترین کارگردان، نامزد نخل طلا
خلاصه داستان : اِلی مرد جوانی است که با همسر، پدر، خواهر کوچکترش استلا و پسر نوزادش زندگی میکند. با باز شدن پای مواد مخدر به زندگیشان اتفاقات ناگواری گریبانگیر این خانواده میشود ...
انسان نمیتواند تنها با زیبایی جان سالم به در برد و کن این را میداند. بنابراین بعد از «گتسبی بزرگ» که جشنواره را آغاز کرد و قند خونها را از شیرینی بالا برده بود، برنامه ریزان جشنواره یک نوبت تلخی در برنامه گنجاندند، که به سبک موج نوی مکزیکی سرو شد: خام، زمخت و مالامال از اشراری که گردن یک سگ خانگی را با یک دست میشکنند و با دست دیگر بردههای جنسی کم سن و سال به خدمت میگیرند. این محصول گرچه در نهایت مغذّی، اما در ظاهر به اندازه میوههای زبری که قهرمانش از کاکتوسهای صحرایی پس از طغیانی دیوانه وار دشت کرد غیر قابل هضم بود.
اِلی (با بازی آرماندو اسپیتیا) جوانی حدودا 20 ساله است و با همسر، نوزاد، پدر و خواهر 12 سالهاش استلا (با بازی آندرا وِرگارا) زندگی میکند. این را وقتی متوجه میشویم که دربِ خانهی بلوک سیمانیاش را یک مامور سرشماری خانوار میکوبد، درست پیش از این که با دوچرخه قدیمیاش برای نوبت شب به کارخانه ماشین سازی محلی برود. او خودش را در شمارش افراد خانواده فراموش میکند؛ این اثر از نظر ساختاری و درونمایه، فیلمی در مورد حمایت از دیگران است حتی وقتی که خودتان از صحنه دور مانده باشید.
خواهرش با یک سرباز 17 ساله به نام بتو (با بازی خوان ادواردو پالاسیو) قرارهای عاشقانه میگذارد. صحنههای دستمالی که در صندلی جلوی ماشین اتفاق میافتد ابتدا دل زن به نظر میرسد، اما پس از آن با کمی تامل بیشتر تصویری از معصومیت و شادمانی مینماید. بتو که یکی از مواردی که در تمرینات پشت سر میگذارد غلتیدن در قی خود است، مقداری کوکائین دزدیده و در مخزن آب پشت بام خانه اِلی مخفی کرده است. این کار جرقّه اتفاقاتی که از آن پس رخ میدهد را میزند، که در نهایت صحنههای آغازین فیلم (یک مرد ربوده شده از یک پل عابر پیاده حلق آویز میشود) را توضیح میدهد و این کار را به وسیله دنبالهای طولانی از شکنجههای در غل و زنجیر انجام میدهد؛ از جمله: ضرب و شتم با چوب کریکت و آتش زدن آلت تناسلی که به آن مایعی آتش زا ریخته شده و در نهایت شبیه کیک سوخته پودینگ کریسمس میشود. یک مبل پر از پسرهای نوجوان کسل وجود دارد که به نوبت برای استراحت بین بازی با کنسول بازی ویدئویی «وی/Wii» چوب کریکت را میگیرند. یکی از آنها میپرسد: "این یکی چکار کرده؟" دیگری میگوید: " کی میدونه؟" در آشپزخانه کنار این اتاق زنی بی محل در حال چای درست کردن است، صدای کتری در فاصله بین جیغها و فریادها به گوش میرسد.
آیا پاسخ این اعمال به عدالت داده خواهد شد؟ شاید در دنیای دیگری اینطور شود. حتی به ظاهر دلسوزترین قانونمرد [زن] موجود نیز در پی کسب چیزی از اِلی است. همچنان که پرده سوم پیش میرود، حس "بدگمانی و همه دشمن پنداری" جاری در پردههای پیشین حتی به بی آزارترین لحظات نیز رخنه میکند، تا در عین یک اثر هیجانانگیز سرد، به عنوان شاعرانهای اعتراضی عمل کند. اَمت اسکالانته، که به نوعی برادر خونی سیاسی و البته صریحتر کارلوس ریگاداس شاخصترین کارگردان در جریان نئورئالیسم غیر معمول مکزیک است، مکزیک امروزی را با به تصویر کشیدن نقص فاجعهبار آن در مظنه اتهام قرار میدهد و فساد سازمانی و خشونت واگیردارش را به رخ میکشد.
اما چیزی که این اثر را خوشایند میسازد نُتهای ظریف و دلنشین آن است: کابوی جوانی که نوک کجترین چکمههای جهان را دارد، یک پلیس زن که به سبک نمایشهای Ray Cooney خود را در معرض نمایش قرار میدهد، صحنهای که بتو برای اثبات قدرت بازوانش استلا را مانند وزنهبرداری بالا و پایین میبرد. اگر چشمانتان را به صحنه بدوزید، عنوان فیلم مفهوم بیشتری پیدا میکند؛ و اگر چشمانتان را کاملا بر وحشتها و نفرتهایش ببندید، فرصت درک این فیلم را تماما از کف داده اید.
اختصاصی نقد فارسی
مترجم: سید مجتبی حسینی
----9 اوت 2013
--- جنایی،درام
---105 دقیقه NR
کارگردان : Amat Escalante
نویسندگان : Amat Escalante, Gabriel Reyes
بازیگران : Armando Espitia, Andrea Vergara, Linda González
جوایز :
کن 2013: برنده بهترین کارگردان، نامزد نخل طلا
خلاصه داستان : اِلی مرد جوانی است که با همسر، پدر، خواهر کوچکترش استلا و پسر نوزادش زندگی میکند. با باز شدن پای مواد مخدر به زندگیشان اتفاقات ناگواری گریبانگیر این خانواده میشود ...

منتقد: کترین شورد (گاردین)-امتیاز 8.0 از 10 (4 از 5)
انسان نمیتواند تنها با زیبایی جان سالم به در برد و کن این را میداند. بنابراین بعد از «گتسبی بزرگ» که جشنواره را آغاز کرد و قند خونها را از شیرینی بالا برده بود، برنامه ریزان جشنواره یک نوبت تلخی در برنامه گنجاندند، که به سبک موج نوی مکزیکی سرو شد: خام، زمخت و مالامال از اشراری که گردن یک سگ خانگی را با یک دست میشکنند و با دست دیگر بردههای جنسی کم سن و سال به خدمت میگیرند. این محصول گرچه در نهایت مغذّی، اما در ظاهر به اندازه میوههای زبری که قهرمانش از کاکتوسهای صحرایی پس از طغیانی دیوانه وار دشت کرد غیر قابل هضم بود.

خواهرش با یک سرباز 17 ساله به نام بتو (با بازی خوان ادواردو پالاسیو) قرارهای عاشقانه میگذارد. صحنههای دستمالی که در صندلی جلوی ماشین اتفاق میافتد ابتدا دل زن به نظر میرسد، اما پس از آن با کمی تامل بیشتر تصویری از معصومیت و شادمانی مینماید. بتو که یکی از مواردی که در تمرینات پشت سر میگذارد غلتیدن در قی خود است، مقداری کوکائین دزدیده و در مخزن آب پشت بام خانه اِلی مخفی کرده است. این کار جرقّه اتفاقاتی که از آن پس رخ میدهد را میزند، که در نهایت صحنههای آغازین فیلم (یک مرد ربوده شده از یک پل عابر پیاده حلق آویز میشود) را توضیح میدهد و این کار را به وسیله دنبالهای طولانی از شکنجههای در غل و زنجیر انجام میدهد؛ از جمله: ضرب و شتم با چوب کریکت و آتش زدن آلت تناسلی که به آن مایعی آتش زا ریخته شده و در نهایت شبیه کیک سوخته پودینگ کریسمس میشود. یک مبل پر از پسرهای نوجوان کسل وجود دارد که به نوبت برای استراحت بین بازی با کنسول بازی ویدئویی «وی/Wii» چوب کریکت را میگیرند. یکی از آنها میپرسد: "این یکی چکار کرده؟" دیگری میگوید: " کی میدونه؟" در آشپزخانه کنار این اتاق زنی بی محل در حال چای درست کردن است، صدای کتری در فاصله بین جیغها و فریادها به گوش میرسد.

اما چیزی که این اثر را خوشایند میسازد نُتهای ظریف و دلنشین آن است: کابوی جوانی که نوک کجترین چکمههای جهان را دارد، یک پلیس زن که به سبک نمایشهای Ray Cooney خود را در معرض نمایش قرار میدهد، صحنهای که بتو برای اثبات قدرت بازوانش استلا را مانند وزنهبرداری بالا و پایین میبرد. اگر چشمانتان را به صحنه بدوزید، عنوان فیلم مفهوم بیشتری پیدا میکند؛ و اگر چشمانتان را کاملا بر وحشتها و نفرتهایش ببندید، فرصت درک این فیلم را تماما از کف داده اید.
اختصاصی نقد فارسی
مترجم: سید مجتبی حسینی