الهه خورشید
متخصص بخش خانه و خانواده
در تحليل يک رفتار بايد به ميزان تکرار آن نيز توجه داشت، يعني يک رفتار چند بار در روز، ساعت يا هفته روي ميدهد؟ ده بار در روز؟ يک بار در هفته؟ يا سه بار در ساعت؟
توجه کردن به ميزان تکرار يک رفتار به چند دليل لازم است. بسياري از والدين به من گفتهاند «به محض اينکه رفتار خاص فرزندم را مورد توجه قرار داده و ميزان تکرار آن را ثبت نمودم، متوجه شدم که رفتار او به آن بديها که من فکر ميکردم نبوده است. قبلاً فکر ميکردم که او هميشه با برادرش در حال دعواست اما حالا متوجه شدم که فقط گاهي باهم دعوا ميکنند.» دليل ديگر توجه به ميزان تکرار يک رفتار اين است که يک رفتار خاص يکباره روي نميدهد بلکه داراي سير تدريجي بوده که ممکن است هفتهها، ماهها و حتي سالها طول بکشد. بنابراين تغيير يک رفتار نيز بايد تدريجي و طي يک روند خاص باشد.
بهطور معمول هنگامي که والدين نگرشي کلي به رفتار فرزندشان دارند (بهعنوان مثال عصبانيت، نداشتن همکاري، ناپختگي) نميتوانند تغييرات تدريجي و جزئي را مشاهده کنند. به عنوان مثال، والدين ممکن است به من بگويند: «فرزند ما هرگز با ما صحبت نميکند. او با هيچ چيزي ارتباط فعال برقرار نميکند و ما نميدانيم چه اتفاقي براي او افتاده است.» من هم ممکن است براي تقويت روابط اجتماعي فرزندشان پيشنهادهايي داشته باشم. اگر والدين نسبت به رفتار فرزندشان کلينگر باشند، پس از چند هفته، بار ديگر به من مراجعه کرده و ميگويند تغييري در رفتار فرزندشان ايجاد نشده است ولي اگر جزئينگر بوده و به دفعات تکرار آن رفتار خاص توجه کرده باشند، تغيير و اصلاح تدريجي را مشاهده خواهند کرد. مثلاً پيش از شروع برخورد، ارتباط کودک با آنها فقط چند بار، آن هم در مواقع نياز بود ولي پس از آغاز برخورد، ارتباط کودک به 5 تا 7 بار در روز افزايش يافته و بهطور فعال داوطلبانه درباره ي مدرسه، دوستان و فعاليتهايش صحبت ميکند. بنابراين بايد به تغييرات کوچک و تدريجي توجه داشت و ديدگاه خود را به تغييرات بزرگ و جهشي محدود نکرد.
با چنين شيوهاي در تحليل رفتارها ميتوان تغييرات مهم رفتاري (نتايج) را مشاهده کرد. علت اينکه ما کاري را انجام ميدهيم اين است که از نتايج و پيامدهاي آن آگاه هستيم. اگر نتيجه و پيامد رفتارها يکسان بود، مثلاً رفتن به سر کار يا ماندن در خانه تأثيري در پرداخت حقوق نداشت، رفتن به سر کار، عاقلانه به نظر نميرسيد. نوجوانان نيز چنين هستند. آنها در دو مثالي که در مقاله ي پيش عنوان شد از نتيجه ي يک رفتار خاص آگاه بودند لذا در انجام آن پافشاري ميکردند.
مثالي که خواهيم آورد، نشان ميدهد که يک رفتار چگونه بهطور ناآگاهانه و گاهي آگاهانه در يک نوجوان ديده ميشود.
روانشناس: مادرت به من گفته است که توهيچگاه کاري را که با يک درخواست از تو خواسته شده است انجام نميدهي. او بايد بارها درخواست خود را تکرار کند و عصباني شود و بر سرت فرياد بکشد تا تو يک کار ناچيز مثل نظافت اتاق خود را انجام دهي.
نوجوان: مادرم هميشه از من ميخواهد کاري را انجام دهم. او هميشه در حال نصيحت کردن است و از من ميخواهد که اتاقم را مرتب کنم. من هم اغلب، کارها را به تأخير مياندازم چون در 30 بار اول که او درخواستي از من دارد آرام و با محبت است لذا من فکر ميکنم که او درخواسته خود جدّي نيست، بنابراين درخواست او را از يک گوش شنيده و از گوش ديگر بيرون ميکنم.
روانشناس: بعد چه اتفاقي ميافتد؟
نوجوان: پس از 30 بار تکرار صداي او کمي بلندتر ميشود و کم کم عصباني شده و ميگويد «جداً ميگويم بايد اتاقت را تميز کني» پس از 34- 35 بار تکرار کردن اين جمله، رنگ او سرخ شده و رگ گردنش برجسته ميشود و داد و بيداد ميکند.
روانشناس: بعد تو چکار ميکني؟
نوجوان: من متوجه ميشوم که درخواست او جدّي است، بنابراين به اتاقم ميروم و کاري را که او خواسته انجام ميدهم.
روانشناس: گويا تو منتظر يک رفتار خاص هستي تا متوجه شوي که منظور مادرت جدّي است و انجام ندادن آن کار پيامدهايي براي تو خواهد داشت؟
نوجوان: درست است.
مثالهاي فراوان ديگري در اين زمينه وجود دارد.
نکته اصلي اين است که شکل گيري رفتار انسان، اغلب به دليل آگاهي از پيامدهاي آن است. چيزي که از انجام يک رفتار دريافت ميکند يا اتفاقي که در اثر انجام يک رفتار براي آن روي ميدهد.
هنگامي که مردم و يا والدين و فرزندان با هم ارتباط برقرار ميکنند، رفتارهاي خاصي را به هم ميآموزند که بر پايه پيامدها و نتايج آن رفتارها استوار است.