• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

نمادهای اسطوره ای و روان شناسی زنان

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
نمادهای اسطوره ای، نخستین پدیدآورندگانند و در همان حال سرمشق و الگوی همه ی فعالیت های بشری از قبیل زناشویی، تغذیه، تولید، جنگ و احساس و عاطفه و حس زیباشناختی و ... به همین دلیل انسان باستانی از شخصیت های اسطوره ای الگوبرداری کرده و آنان را سرمشق زندگی خود قرار می داد. از همین جا انسان امروزی میراث دار ذهنی نیاکان خود می شود و بخشی از این شخصیت های اسطوره ای را به صورت الگوی دلخواه در ناآگاه روان جای می دهد و شخصیت خود را برمبنای آن، سمت و سو می بخشد.
... شناخت خدابانوان موجب درک زنان از خود و نیز روابطشان با مردان و زنان دیگر ، والدین و فرزندان می شود . این الگوهای رفتاری خدابانوان همچنین وسیله ی فهم انگیزه ... ها ( حتی اجبارهای درونی ) اضطراب ها و رضایت مندی های زن را فراهم می سازد. این شناخت برای مردان نیز سودمند است. مردانی که می خواهند درک بهتری از زنان داشته باشند. می توانند با استفاده از الگوهای خدابانوان به وجود نمونه های مختلف زنان و نیز نحوه ی انتظارات خویش از آنها پی ببرند. این الگوها همچنین به مردان در درک رفتار متناقض زنان چند شخصیتی یاری می رساند.
نمی دانم تا چه حد در مورد خدايان : زئوس ؛ ونوس ( آفروديت ) و .. شنيديد ؟ در اروپا و آمريکا هم سن و سالهای ما اکثرا در کتابهای دوران مدرسه در مورد خدايان زياد خواندند . رها يک وبلاگ خوب در مورد ويژگيها ؛ صفات و ماجراهای خدايان داره که از مازيار می خوام توی کامنت براتون آدرس وبلاگش را بنويسه . اما نکته جالب در مورد زندگينامه خدايان حالت نمادين بودن اتفاقاتی است که براشون می افته . خدايان نسل اول براشون جنسيت خاصی در نظر گرفته نمی شده و تقريبا به خدای واقعی که ما بهش معتقديم خيلی نزديک تر بودند چون تمام خصلتها و کمالات را داشتند ولی نسل دوم خدايان که زئوس پدر مذکر از آن نسله همه دارای جنسيت بودند و زندگيشان بيشتر شبيه ما انسانها بوده . اکثرا يک يا چند خصلت برجسته داشتند و تمام توانايی ها را با هم نداشتند . در اسطورههای خدايان ؛ روابط مرد سالارانه شده بوده ( جالب اينجاست که شينودا نويسنده اين کتاب خودش يک زن معاصر آمريکاييه که معتقده جامعه مردسالارانه ای داره ! ) از خدابانوان کمتر از خدايان مذکر نامی برده شده ولی شينودا از همين اسطورهها زندگی خدابانوانی که شناخته شده تر هستند را گلچين کرده . او ۶ خدا بانو ی آتنا ؛ آرتميس و هستيا ( خدابانوان باکره ) و هرا ؛ ديميتر و پرسفون ( خدابانوان آسيب پذير ) را بسيار شبيه به تمام زنان دانسته .معتقده هر زن در خود يک يا چندتا از اين خدابانو را به صورت برجسته و بقيه را به صورت پنهان داره که شناختن ويژگيهای اين خدا بانوان و دانستن اينکه کدام در چه شرايطی می توانند به ياريش بيان و دانستن اينکه کدام را چطور اکتيو و تحريک کنه می توانه به زنان کمک کنه که از اين حالت تحت سلطه بودن و شی - انسان بودن بيرون بيان و زندگی شاداب تر و سالم تری را داشته باشن و به مردها هم اين شانس را بده که در زندگی شون زنان کامل و بالغ وسالم تری را داشته باشند . ( مادر زن يا دختر ..)‌
اين کتاب تنها کتاب روانشناسی ای است که من خواندم و روانشناس علاوه بر اينکه نارسايی را تشريح کرده به علت نارسايی و راههای خلاصی از نارسايی هم پرداخته . اميدوارم اين خلاصه طولانی نشده باشه . به هر حال کتابي که من خواندم ۴۰۰ صفحه ای بود . در خلاصه بعدی منظور از مردسالاری و باکره بودن يا آسيب پذير بودن را می نويسم .
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
[h=2]فرويد روانشناس ؛ تمام مسائل و مشكلات رواني را به عقده هاي جنسي مربوط مي دونه . او تجزيه تحليل رواني افراد را از طريق روابطي كه افراد در دوران كودكي با پدر و مادرشون داشتند انجام مي ده . و معتقده كه زنان هميشه به عقده اختگي دچارند . او معتقده كه دختربچه ها به محض اينكه به تفاوت جنسي خودشان با جنس مخالفشون پي مي برن اين احساس توشون ايجاد مي شه كه اول اونها هم قسمتهاي اضافه را داشتند و اونها به نوعي اخته شدند ! اسم اين عقده را كه معتقده كه همه زنها بهش دچارند عقده اختگي گذاشته . ( البته من به فرويد هيچ خرده نمي گيرم چون تا حالا زن نبوده و همينجوري ازروي شكم يك چيزي پرونده من كه نه خودم نه هيچ زني را نديدم كه حتي براي لحظه اي يك همچين حسي داشته باشند . و از طرفي مگر مردها از نداشتن سينه برجسته احساس حقارت مي كنند ؟‌) پس فرويد تحليل مرد سالارانه اي داره ( زنها مردهاي اخته شده اند )و اما يونگ كمي منصف تر برخورد مي كنه . اون معتقده كه خصلتهايي از قبيل منفعل بودن ؛‌ حساس و عاطفي بودن ؛ صبور وآرام بودن ؛ فداكار بودن و ... مربوط به قسمت مادينگي افراد ه يعني آنيماس و خصلتهايي از قبيل عصبي بودن ؛ فعال و مسئوليت پذير بودن ؛ عاقل بودن ؛ خودخواهي مربوط به بخش مردانه يا آنيما است . يونگ زنها ي مستقلي كه هي دنبال شوهر موهر و رابطه نمي دون را زنهايي مي دونه كه بخش آنيما ي قوي تري دارند .يعني به هر حال در نهايت او تمام صفات سازنده در خودشناسي را مردانه مي دونه و باز هم بي انصافيه . شينودا معتقده كه زنها اگر خودخواهي ندارند عزت نفسي دارند كه به ياريشون بياد . به هر حال اكثر جمعيت افسرده تمام جوامع در طي تاريخ زن بودند نه مرد . شينودا معتقده كه استقلالي كه در خدابانوان آرتميس آتنا و هستيا وجود داره يك خصلت كاملا زنانه است و اينكه فكر مي كنيم يك زن كامل يا شير زن يك زنيي است كه مردانه رفتار مي كنه يا لباس مي پوشه يا موي سرش كوتاست يعني اينكه باز معتقديم كه مرد بودن خوبه و زني خوبه كه مرد باشه !! ( قابل توجه دختر خانماي نيمچه لاتمون )
جوامع مردسالارانه حاصل تجا وز مردهاي از خود راضي است و از اون مهمتر حاصل بي غيرتي و شلي زنهاي اون جامعه است . زنها معمولا اعتماد به نفس لازم را ندارند و اين همه اش مربوط به نداشتن بعضي قسمتهاي بدن (‌فرويد ) نيست بلكه از مجموع خصلتهايي از قبيل فداكاري و عاطفي انديشيدن و .. و از طرف ديگه شرايط حاكم به يك جامعه همچين معجوني در مي ياد . انسان به طور كلي چه مرد و چه زن بايد به خودشناسي برسه . اكثر آدمها نمي رسند و مي ميرند ولي مردها حتي اگه نرسيده باشند هم خودخواهي شون مصونشون نگه مي داره و زنها به خاطر اينكه خودخواهي توشون ضعيف تره آسيب پذير ترن . منظور از باكره بودن خدابانوان و آسيب پذير بودنشون همينه .و نه بكارت جسمي . بلكه شينودا معتقده كه اگر زني بتونه حد علاقه اش به رابطه و حريم خودش را تشخيص بده حتي در تنگ ترين روابط باز هم باكره است . در صورتي كه ما زنهايي را مي بينيم كه حتي در اوج بي نيازي مالي يا تحصيلات دانشگاهي هستند ولي با طلاق يا با مستقل شدن و جداشدن بچه هاشون دستاشون از دورشون آويزونه و ديگه انگيزه زندگي كردن ندارند و قسمتي از عمرشون را در يك اندوه و افسردگي وحشتناك سپري مي كنند .
در قسمت بعدي براتون از خدابانوي آسيب پذير هرا مي نويسم كه چشمهاي بسيار زيبايي داشته و درشت و خدابانوي ازدواجه . از اون زنهايي كه توي روابطشون زود به ازدواج فكر مي كنند .
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
[h=2]نمادهای اسطوره ای و روانشناسی زنان (۳)‌:‌ هرابارها آقايون از من پرسيده بودند که علت اينکه زنهای ايرانی هميشه به ازدواج فکر می کنند چيه . اگر اين کتاب را خوانده بودند می گفتم چون هراشون از بقيه خدابانوانشون بيشتر تحريک شده و يا خودشون اين جنبه را بزرگتر کردند .


هرا خدابانوی زيبايی بوده که در اسطورهها به علت درشتی چشماش و همچنين خشمش اون را به گاو تشبيه می کردند . زئوس که خداوند هوس بازی بود عاشق زيبايی چشمان هرا ميشه بعد برای فريفتن هرا از آفروديت خداوند عشق کمک می طلبه و آفروديت به اون ياد می ده که خودشو به شکل يک موجود کوچک و آسيب پذير در بياره تا حس ترحم هرا را تحريک کنه و هرا اون را به کام دلش برسونه با اين همه هرا از زئوس می خواد که با او ازدواج کنه تا خودش را به اون تسليم کنه و زئوس هم می پذيره و بعد اين ازدواج بارها و بارها دوباره ازدواج و يا به طرق مختلف به هرا خيانت می کنه و هرا خشمگين همه جا به آزار اين زنان ( و نه زئوس که عامل اصلی خيانت بوده ) می پردازه در نهايت هرا که از دست بولهوسی و آزار زئوس متجاوز خسته می شه تصميم می گيره که در سرزمينی به حالت قهر بمونه و هر چه زئوس لوس بازی در می ياره بر نگرده آخرش زئوس تصميم می گيره که شايعه کنه که داره ازدواج می کنه و باز هم بر نمی گرده تا زئوس خيلی جدی مراسم ازدواج بگيره ! بعد شاکی ظاهر می شه وسط عروسی و می بينه که زئوس يک مجسمه به عنوان عروس گذاشته کنارش بعد خندش می گيره و آشتی می شه .

ويژگيها :
زنان هرايی همه جا هستند و هميشه چون تعداد مردهای زئوس از مردهای درست حسابی توی دنيا بيشتره بدبخت می شن .
زن هرايی ازدواج در زندگی براش مهمترين مطلبه و حتی بچه هاشم شايد فدای شوهرش کنه
. خودش را يک شخصيت جدا نمی بينه بلکه زن شوهرش می بينه .
از اون دسته زنها که تا شوهر نکردن با دخترهايی که به شوهر بهتر مي رسونشون دوستن و وقتی ازدواج می کنن با زنای شوهر دار می چرخن و بی شوهر هارا تحقير می کنن و اگه شوهره از زن چاق خوشش بياد يک ماهه ۱۰۰ کيلو اضافه می کنند .

اگه پسرين : چطور می شه مخ يک دختره هرايی را زد :

ادای يک موجود بی پناه و غمگين را در بيارين ولی يادتون نره که کاری از پيش نمی برين اگه قصد ازدواج نداشته باشيد .

اگه يک هرايی هستيد : چطور می شه خوشبخت بود :

خدابانوان بعدی را هم بخوانيد . حتما اونا رو هم داريد فقط لازمه تقويتشون کنيد . يک هرايی فقط وقتی ممکنه خوشبخت بشه که شوهری داشته باشه که زياد به سلامت روحيه زنش اهميت بده و مردا معمولا خودخواه تر از اين حرفان . زنان افسرده هيچ وقت خدابانوان باکره وجودشون را جدی نگرفتن و هرايی ها معمولا مورد خيانت هم قرار می گيرند چون شوهرشون را پر رو می کنن و شوهره هم خيانتش تحريک می شه ! تنها راه مثل خود داستان هرا پا فشاری است . تا هرا واقعا به زئوس نشون نداد که برای هميشه رفته زئوس به سوراغش نيومد .

باز هم اگه سوالی داشتيد بپرسين اگه تو کتابه خونده بودم براتون می نويسم . خدابانوی بعدی يک خدابانوی باکره دوست داشتنی به اسم آرتميسه که خدابانوی دوران قبل ۱۲ سالگی من بوده .
آرتميس دختر زئوس بود . يادم نيست از كدام ازدواج مشروع يا نامشروع زئوس با كدام خدابانو ! فكر كنم دختر زئوس و هرا بود .


اين خدابانو عاشق طبيعت بود . بيرون شهر در دشت و جنگل با تير و كمانش جولان مي داد و برادرش به درون شهر حكم مي راند . در اسطورهها هرگز مورد تجاوز هيچ كس قرار نگرفت و حتي هرگز واقعا عاشق نشد . يكبار عاشق خدايي مي شه كه در تير اندازي با او رقابت مي كنه و اينجا هم حتي آرتميس به تير اندازي و هيجان رقابت دل باخته بوده نه به اون مرد كما اينكه برادرش با دروغي در مورد اون خدا باعث تحريك شدن خشم آرتميس مي شه و آرتميس معشوق خودش را به خاطر رقابت مي كشه و هرگز كار به هم آغوشي يا ازدواج نرسيده و يك بار كه عريان با چند خدابانوي جوان ديگه در چشمه مشغول شنا بوده يك خداي مذكري به زيبايي و كشيدگي اندامش خيره شده بوده . آرتميس از ديدن اين صحنه كه كسي خدابانوان را لخت ديد مي زنه قاط مي زنه و با پرت كردن چند قطره آب به صورت اون مرد اون را به شكل يك آهو در مي ياره و بعد با كمونش مي كشدش !

خصوصيات اخلاقي :
فكر كنم تا حالا فهميده باشيد كه آرتميس يك فمنيسته كه پا به پاي مردها و حتي گهگاه جلوتر از اونها مثل يك تير انداز روي هدفش تمركز مي كنه و هميشه هدفش را مي زنه ! زنهاي آرتميسي يا آرتميس زنها به هيچ وجه اجازه تحقير و توهين به هيچ كس و مخصوصا مردهاي خودخواه دنياي مردسالاري نمي ده . اون مستقلا در آغوش طبيعت بي توجه به همه چيز از آبها و سبزه ها و صبحها لذت مي بره .

شعار آرتميس :

من خودم به تنهايي قادرم از پس زندگي بر بيام . يك زن آرتميسي هرگز از اون دسته زنهايي نمي شه كه به خودشون مي گن : اجازه نده مردها بفهمند تو چقدر باهوشي ! يا بگذار آنها برنده باشند . ( برعكس خدابانوان آسيب پذير ) . دوست زن زياد داره . حتي در سنين پيري هنوز سرحال و بشاش و جوانه .

چگونه يك آرتميس پرورش داده مي شود ؟ يا : چطور آرتميس وجودمان را تقويت كنيم ؟

با ورزش رفتن به دامان طبيعت . مخصوصا بعد شكستهاي عشقي خانمها براشون لازمه كه از آرتميسشون كمك بگيرن تا اونها را به ارزش خودشون و نه فقط روابطشون واقف كنه و قدرت لذت بردن تنهايي از زندگي را بهشون برگردونه . همونطور كه از اسطوره پيداست يك زني كه صفات آرتميسيش از بقيه صفاتش برجسته تره احيانا تحت تائيد يك پدر زئوسي بوده از آن دسته پدرهايي كه به دخترشون نمي گن كه برات پاترول نمي خرم چون پسرانه است بلكه از اينكه دختر زيباشون در مسابقات علمي يا ورزشي از پسرها جلو مي زنه لذت مي برن ولي اين هيچ وقت به اين معني نيست كه اين دختر بعدها جنايات پدر را در حق هرا فراموش كنه ! ( آها يادم اومد آرتمسي دختر هرا و زئوس بود كه يكبار كه يكي مي خواسته به هراي دست پا چلفتي مرد ذليل تجاوز كنه براي ياري مادرش شتافته و تمام بچه هاي اون آدم ( خدا ) را بلعيده !‌)

چه چيزهايي زندگي يك آرتميسي را تهديد مي كند ؟

عشق به تنهايي و رفت و آمد زياد با زنان و فمنيست بودن آرتميس باعث مي شه كه گاهي اون هرگز فريب آفروديت را نخوره . ( عاشق نشه و از لذايد جنسي بي بهره بمونه . )

اگر پسر بوده باشيد : چطور مخ يك آرتميسي را بزنيد ؟

اين كار بسيار بسيار سخت مي باشد . از آن دسته كارهايي مي باشد كه پدرتان را درخواهد آورد . و من از همين جا آرزو مي كنم كه شما با آفروديت از پس اين زن زيبا و جذاب و دوست داشتني بر بياين . پيشنهاد : مي تونيد باهاش رقابت كنيد ! اون حتما الان يك جايي به سمت يك مقام و منصب و مهارتي در حال تير اندازي ( تمركز )‌ مي باشد !!! شما هم از اين فرصت استفاده كنيد تير را به هدف بزنيد اين باعث مي شه نگاش به سمت زننده آن تير بر گرده . با اين همه اميدوار نباشيد كه خودش را به بازوي شما بچسبونه يا براتون يك كف مرتب بزنه !!! نمي تونيد آفروديتش را تحريك كنيد مگر در دامان طبيعت عشق رابراش يك طبيعت كنيد . ولي به هر حال شما ممكن نيست بتونيد به اين زن خيانت كنيد . اون هيچ وقت جذابيتش را براي شما از دست نخواهد داد . و حتي اگه بهش خيانت كنيد به خودتون خيانت كرديد چون براي اون خيلي فرق نمي كنه و اين شماييد كه از دستش مي ديد .
 
بالا