برخی نوشتهاند که «شنبه» از واژهی «سبت» عبری گرفته شده است.
ذبیح بهروز، دیدگاه دیگری دارد و مینویسد: «تقویمهای ایرانی که در چین پیدا شده و از هشت قرن پیش از میلاد است صورت اصلی و قدیمی «شنبه» یا «شنبد» را که «شام پت» می-باشد حفظ کردهاند. در ایران روزهای ماه خورشیدی را از نیمهی روز و روزهای ماه قمری را که اساسش بر هفته است از نیمهی شب حساب میکردند. معنی «شام پت» نیمه شب است و ربطی به «سبت» ندارد. روز جمعه را در عبری، «یوم شش» میگویند و روز شنبه را «یوم سبت» پس در حساب روزهای هفته، «سبت» در عربی و عبری نمیتواند جز هفت باشد و در این معنی، این کلمه، عربی یا عبری نیست و از این قبیل کلمات خارجی در آن دو زبان بسیار است.»
هرچند نگارنده، میپذیرد که «سبت» در اصل صورت تحریف شدهای از «هفت» است اما این واژه را با واژه «شنبه» مرتبط نمیداند.
به باور نگارنده، «شنبه» از دو جزء «شن» + «بک» ساخته شده است. جزء اول همان است که در فارسی به معنی «خانه» است. فریدون جنیدی در مورد آن مینویسد: «این واژه در واژهی مرکب «گلشن» به معنی «جای گل» یا «خانهی گل» هنوز موجود است. شندف = شن دف نیز که طبلی است، واژهای مرکب است که «خانهی دف» باشد.» حبیب الله نوبخت، در توضیحِ واژهی «سنکبان» به ریشهی آنکه همین «شن» است اشاره کرده و نوشته است: «شن و زن و خن و کن به اختلاف لهجه یا به تشابه حروف پهلوی با یکدیگر خوانده شدهاند» و «خن» همان است که امروزه، «خانه» میگوییم. نگارنده بیگمان است که واژهی «شأن» در عربی نیز از همین ریشه باشد.
بخش دوم «شنبه»، واژهی «بک» یا «بغ» است که در فارسی معنی «خدا» یا «ایزد» می-دهد. صورت این واژه در زبان پارسی باستان چنانکه از سنگ نبشتههای هخامنشی به یادگار مانده است، «بَگَ» میباشد که به معنی «خدا» آمده است. چنانکه میدانیم تبدیل «گ» به «ک» و سپس تبدیل «ک» به «ه» در زبانشناسی بسیار رایج است.
بدینترتیب معنی دو جزء واژهی «شنبه» مشخص شد بنابراین روی همرفته میتوان آن را «خانهی خدا-ایزد» یا «جایگاه خدا-ایزد» معنی نمود. میدانیم که ایرانیان باستان به هر کدام از روزهای ماه، ایزدی را نسبت میدادهاند چنانکه در نامهای سیروزهی ماه، به یادگار مانده است. آیا به قرینه نمیتوان برای هر روز هفته، ایزدی را نسبت داد که آن روز، جایگاهِ او باشد؟ به ویژه آنکه در زبانها و فرهنگهای نزدیک به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، همانند این پدیده را داریم. میدانیم که امروزه در زبان انگلیسی، به یکشنبه: «Sunday=روز خورشید» گفته میشود و یا دوشنبه که «Monday=روز ماه» نامیده میشود. آیا نمیتوان این فرهنگ به ظاهر غربی را به فرهنگ ایرانی بسط داد؟ آیا نمیتوان احتمال داد که ایرانیان نیز برای هر یک از ستارگان و یا سیارگان که ایزدی [=بغ] منسوب به آنان بوده، جایگاهی [=شن] در نظر گرفته و بر این اساس، نظام گاهشماری بر حسب هفتهشماری از خود برجای داشتهاند که در رقابت با نظام گاهشماری ماه-های سیروزه، از یادها رفته باشد؟
نگارنده احتمال میدهد که پاسخِ پرسش بالا، آری باشد به ویژه آنکه «سی روز ماه زردشتی به گونهای به چهار بخش تقسیم میگردد: دو هفت روز و دو هشت روز، که بر سر هر کدام از این چهار بخش نام اهورامزدا یا صفت و لقب او «دی» دیده میشود.» [۶] میتوان به نوعی بازتاب «هفته» را در این گاهشماری دید به ویژه آنکه دو بخش از این چهار بخش، دقیقاً هفت روز هستند و دو بخش دیگر تنها با یک روز افزایش، هشت روز.
به هر روی نگارنده در این گفتار چندان بر بررسی گاهشماری ایران پایفشاری نمیکند و بررسی دقیق آن را به گفتاری دیگر وامی گذارد و آماج او تنها بیان دیدگاه جدید دربارهی واژهٔ «شنبه» بود که به طبع خواننده رسید.
ذبیح بهروز، دیدگاه دیگری دارد و مینویسد: «تقویمهای ایرانی که در چین پیدا شده و از هشت قرن پیش از میلاد است صورت اصلی و قدیمی «شنبه» یا «شنبد» را که «شام پت» می-باشد حفظ کردهاند. در ایران روزهای ماه خورشیدی را از نیمهی روز و روزهای ماه قمری را که اساسش بر هفته است از نیمهی شب حساب میکردند. معنی «شام پت» نیمه شب است و ربطی به «سبت» ندارد. روز جمعه را در عبری، «یوم شش» میگویند و روز شنبه را «یوم سبت» پس در حساب روزهای هفته، «سبت» در عربی و عبری نمیتواند جز هفت باشد و در این معنی، این کلمه، عربی یا عبری نیست و از این قبیل کلمات خارجی در آن دو زبان بسیار است.»
هرچند نگارنده، میپذیرد که «سبت» در اصل صورت تحریف شدهای از «هفت» است اما این واژه را با واژه «شنبه» مرتبط نمیداند.
به باور نگارنده، «شنبه» از دو جزء «شن» + «بک» ساخته شده است. جزء اول همان است که در فارسی به معنی «خانه» است. فریدون جنیدی در مورد آن مینویسد: «این واژه در واژهی مرکب «گلشن» به معنی «جای گل» یا «خانهی گل» هنوز موجود است. شندف = شن دف نیز که طبلی است، واژهای مرکب است که «خانهی دف» باشد.» حبیب الله نوبخت، در توضیحِ واژهی «سنکبان» به ریشهی آنکه همین «شن» است اشاره کرده و نوشته است: «شن و زن و خن و کن به اختلاف لهجه یا به تشابه حروف پهلوی با یکدیگر خوانده شدهاند» و «خن» همان است که امروزه، «خانه» میگوییم. نگارنده بیگمان است که واژهی «شأن» در عربی نیز از همین ریشه باشد.
بخش دوم «شنبه»، واژهی «بک» یا «بغ» است که در فارسی معنی «خدا» یا «ایزد» می-دهد. صورت این واژه در زبان پارسی باستان چنانکه از سنگ نبشتههای هخامنشی به یادگار مانده است، «بَگَ» میباشد که به معنی «خدا» آمده است. چنانکه میدانیم تبدیل «گ» به «ک» و سپس تبدیل «ک» به «ه» در زبانشناسی بسیار رایج است.
بدینترتیب معنی دو جزء واژهی «شنبه» مشخص شد بنابراین روی همرفته میتوان آن را «خانهی خدا-ایزد» یا «جایگاه خدا-ایزد» معنی نمود. میدانیم که ایرانیان باستان به هر کدام از روزهای ماه، ایزدی را نسبت میدادهاند چنانکه در نامهای سیروزهی ماه، به یادگار مانده است. آیا به قرینه نمیتوان برای هر روز هفته، ایزدی را نسبت داد که آن روز، جایگاهِ او باشد؟ به ویژه آنکه در زبانها و فرهنگهای نزدیک به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، همانند این پدیده را داریم. میدانیم که امروزه در زبان انگلیسی، به یکشنبه: «Sunday=روز خورشید» گفته میشود و یا دوشنبه که «Monday=روز ماه» نامیده میشود. آیا نمیتوان این فرهنگ به ظاهر غربی را به فرهنگ ایرانی بسط داد؟ آیا نمیتوان احتمال داد که ایرانیان نیز برای هر یک از ستارگان و یا سیارگان که ایزدی [=بغ] منسوب به آنان بوده، جایگاهی [=شن] در نظر گرفته و بر این اساس، نظام گاهشماری بر حسب هفتهشماری از خود برجای داشتهاند که در رقابت با نظام گاهشماری ماه-های سیروزه، از یادها رفته باشد؟
نگارنده احتمال میدهد که پاسخِ پرسش بالا، آری باشد به ویژه آنکه «سی روز ماه زردشتی به گونهای به چهار بخش تقسیم میگردد: دو هفت روز و دو هشت روز، که بر سر هر کدام از این چهار بخش نام اهورامزدا یا صفت و لقب او «دی» دیده میشود.» [۶] میتوان به نوعی بازتاب «هفته» را در این گاهشماری دید به ویژه آنکه دو بخش از این چهار بخش، دقیقاً هفت روز هستند و دو بخش دیگر تنها با یک روز افزایش، هشت روز.
به هر روی نگارنده در این گفتار چندان بر بررسی گاهشماری ایران پایفشاری نمیکند و بررسی دقیق آن را به گفتاری دیگر وامی گذارد و آماج او تنها بیان دیدگاه جدید دربارهی واژهٔ «شنبه» بود که به طبع خواننده رسید.