وبلاگ نویسی و روزنامه نگاری:
این مقاله به تاثیر وبلاگ نویسی بر روزنامه نگاری امروز جهان میپردازد که از جمله مسائل مطرح در ژورنالیسم امروز به شمار می رود. وبلاگ که از رسانه های جدید و از فن آوری های مبتنی بر وب2 است به تدریج بر جهان ژورنالیسم تاثیر می گذارد. امروز حتی برخی از اساتید روزنامه نگاری معتقدند که وبلاگنویسی نوعی ژورنالیسم است. تاثیرات وبلاگ نویسی بر روزنامه نگاری نیز از جمله موضوعات مورد مناقشه موافقان و مخالفان بوده است. در این مقاله دیدگاه های مختلف در مورد نسبت وبلاگ نویسی و روزنامه نگاری را مطرح میشود. سپس تاثیر وبلاگ نویسی بر روزنامه نگاری و همچنین مساله اعتبار در وبلاگ نویسی مورد بحث قرار می گیرد...
تالیف: امید جهانشاهی
اگرچه عملاً وبلاگ توسط بسیاری از موسسات رسانه ای پذیرفته شده است اما وبلاگنویسی به عنوان نوعی روزنامهنگاری هنوز با چالش های بسیار مواجه است و در جهان روزنامه نگاری بحثی مناقشه انگیز به شمار میرود.
در خصوص اینکه آیا وبلاگ نویسی نوعی روزنامه نگاری است تاکنون دیدگاه های متفاوت و متنوعی بیان شده است که پاره ای از آنان راه به افراط بردهاند و بر این ادعا پای فشردند که روزنامه نگاری سنتی آخرین سالهای عمرش را سپری میکند. از آن سو برخی اظهار عقیده کردهاند که وبلاگ نویسی هرگز نسبتی با روزنامه نگاری ندارد و نمی تواند داشته باشد. این دو دو حوزه جدا هستند. هر چه مرز میان بلاگرها و روزنامه نگاران مبهم تر می شود، مسائل روزنامه نگاری پیچیده تر می شود (Dillon, 2005). شکرخواه تصریح میکند «وبلاگ نویسی قطعا نوعی روزنامه نگاری است، اما نوعی از روزنامه نگاری که به جای علایق جمع وسیعی از مخاطبان، بر علایق شخصی استوار است. به دیگر زبان، وبلاگها به جای علایق روزنامه های سنتی بر علایق خالقان خود متمرکز هستند» (شکرخواه، 1384، ص183). او در کتاب روزنامه نگاری سایبر به روزنامه نگاری سنتی و سایبر و وبلاگ نویسی پرداخته است و در این راستا دیدگاه های صاحبنظران را در مورد روزنامه نگاری و وبلاگ نویسی مورد توجه قرار داده است.
از جمله این صاحبنظران، مارک دیوز از کارشناسان برجسته روزنامه نگاری آن لاین است که به صراحت وبلاگ نویسی را نوعی روزنامه نگاری آن لاین میداند. او معتقد است وبلاگها گونهای از روزنامه نگاری آنلاین هستند، چراکه به صورت آن لاین از تجربه ها خبر می دهند و لینک های در مورد محتوا در اختیار خوانندگان خود قرار می دهند که توام با تفسیر است و آنها را هنگام گشت زدن در محیط وب یافته اند. دیدگاه والتر موسبرگ نیز در این خصوص قابل توجه است که وبلاگ ها را به نوعی قالب جدیدی از روزنامه نگاری ارزیابی کرد. توصیف او از وبلاگ به عنوان سبک جدیدی از روزنامه نگاری ممکن است به مذاق روزنامه نگاران متعصب و سنتگرا خوش نیاید. اما موسبرگ تصریح کرد که وبلاگ نویسی نوعی روزنامه نگاری با سبک و سیاقی کاملاً متفاوت است؛ سبکی که خود را چندان به سنت ها و ارزش های حرفه ای روزنامه نگاری محدود نمی داند. عده ای همچون رنی تاوا (Renee Tawa) بر این باورند که وبلاگها پس از 11 سپتامبر به گونه ای از روزنامه نگاری تبدیل شدهاند. دیدگاه دکتر برنگر استاد برجسته روزنامه نگاری و ارتباطات دانشگاه آمریکایی قاهره نیز در این کتاب مورد توجه قرار گرفته است که در این مورد گفته است وبلاگها در حال گوش سپردن و باز گشتن به ریشه های خود یعنی ژورنال - یسم هستند. (شکرخواه، 1384)
هی بور (Hey boer) از روزنامه نگاری به نام اریک زورن (Eric Zorn) میگوید که نوت بوکش را همه جا با خودش می برد و خوانندگانش را در وبلاگ (Breaking News blog)در وب سایت شیکاگو تریبون (chicagotribune.com) با خود شریک می کند. ستون مربوط به او روزانه ده هزار بازدید دارد، به نظر او وبلاگ نویسی نابترین شکل روزنامه نگاری است (Heyboer, 2004). تعبیر سعید رضا عاملی نیز بیان دیگری از این دیدگاه است. او وبلاگ را یک رسانه تعاملی می شناسد که نوع خاصی از ژورنالیسم جدید را عرضه میکند که میتوان از آن به "ژورنالیسم تعاملی" تعبیر کرد (عاملی، 1385).
ابرین ( OBrien)، نه تنها با برجسته کردن مثالهایی که وبلاگ نویسی کاری روزنامه نگارانه (journalistic work) است بلکه با اشاره به کار ضعیفی که رسانه های غالب انجام داده اند (بخصوص پوشش کمپین های سیاسی توسط تلویزیون)، از مفهوم وبلاگ نویسان به عنوان روزنامه نگاران دفاع کرد (Tremayne, 2007).
برخی نیز چون جیمز کری (James W. Carey) معتقدند که برای شناسایی وبلاگ نویسی به عنوان روزنامه نگاری باید درک سنتی از روزنامه نگاری را مورد توجه مجدد قرار دهیم. او معتقد است روزنامه نگاری را نباید مترادف با روزنامه ها یا مجلات یا تلویزیون و همه آن چیز هایی که به نام مطبوعات (The press)می شناسیم، قرار دهیم. روزنامه نگاری به تعبیر جیمز کری کتاب روزانه جمعی ماست که زندگی مشترک ما را ثبت و ضبط می کند. آنچه پوشش داده نمی شود، حفظ هم نمی شود. خلق و حفظ حافظه مشترک جمعی (چه به صورت تاریخی و تقویمی و چه به صورت باز و آزاد و فارغ از قاعده های معمول) باز هم فعالیتی روزنامه نگارانه است که می تواند به صورت مجازی و در هر جا و تقریباً تحت هر شرایطی محقق شود (Gill, 2004). لاسیکا نیز دیدگاه مشابهی را مطرح کرده و گفته است برای من روزنامهنگار، هر کسی است که شاهد رویدادهای اطرافش است و یا اینکه مفسر این رویدادهاست و آنها را صادقانه و به طور صحیح گزارش می کند (Lasica, 2002).
جی روزن (Jay Rosen) در مقاله ای با عنوان «بلاگرها در برابر روزنامه نگاران دست برتر را دارند» از دوران هیجانانگیزی در روزنامهنگاری سخن میگوید که در آن همچون بافت اجتماعی بزرگی که تغییرات از آن سر بر میآورند، هر چیزی دچار دگرگونی میشود. روزن استدلال می کند که اکوسیستم جدیدی در حال شکلگیری و توسعه است که در آن وبلاگ نویسی و روزنامه نگاری همزیستی دارند، بر هم تاثیر می گذارند و همچنین همدیگر را شکل می دهند. جی روزن قرار دادن وبلاگنویسها در برابر روزنامهنگاران را کار نادرستی می داند و معتقد است آنها مکمل یکدیگر هستند. او این تردید را مطرح میکند که اگر حاکمیت روزنامهنگاری سنتی افول کند و یا اینکه وبلاگنویسها نقطه ضعفهای روزنامهنگاران را مشخص کنند، معلوم نیست که آیا این نگرانی ها به زودی پایان مییابد یا خیر. برخی از این وبلاگها روشهای اصلی روزنامهنگاری را به تمسخر میگیرند. عدهای با ردیابی اخبار سعی میکنند کیفیت کار روزنامهنگاران را بالا ببرند. این تضاد بیشتر میشود زیرا وبلاگنویسها و روزنامهنگاران کارهایشان تداخل گستردهای با یکدیگر دارد. هر کدام از آنها رویدادهایی را به مخاطبان میرسانند و مسائل را تفسیر میکنند و اطلاعات جمعآوری میکنند» (Rosen, 2005). سخنان روزن از واقعیتی حکایت دارند که بر اساس آن به تعبیر ویلیس و بومن (Willis & Bowman) وبلاگها روز به روز با جذب تعداد بیشتری از خوانندگان قدرت نفوذشان را توسعه دادند در عین حال که برای خوانندگان بیشتری جذاب شده اند. به گفته والتر موسبرگ (Walter Mossberg) ستون نویس وال استریت ژورنال (Wall street Journal) بلاگها به نوعی شکل جدیدی از روزنامه نگاری هستند، آنها باز هستند برای هر کسی که در وب برای خودش آن را ایجاد کند. او حسن وبلاگها را در این می داند که صداهای تازه (Fresh Voices) در موضوعات متنوع مسائل ملی ایجاد می کنند و با لینک هایشان به ایجاد جوامعی حول علاقه های مشترک کمک می کنند (Willis & Bowman, 2003).
تحقیقات جانسون و کی (Kaye&Johanson) نیز در سال 2004 نشان داد که خوانندگان وبلاگ به این دلیل وبلاگ نویسی را روزنامه نگاری در نظر میگیرند که از بسیاری جهات بهتر از رسانه های سنتی است. نارضایتی از رسانه های سنتی، انگیزه ای برای استفاده از وبلاگ {خواندن وبلاگ} است. اما تحلیل محتوای فضای وبلاگها کمتر این مفهوم را تقویت کرد که اکثر بلاگرها کار روزنامه نگاری می کنند (Tremayne, 2007). اما در مقابل مقاومت هایی وجود دارد برای مثال بیل تامپسون، استاد میهمان در مدرسه خبرنگاری یونیورسیتی در لندن در روزنامه بریتانیایی گاردین می نویسد: «در یک کلام، وبلاگ نویسی روزنامه نگاری نیست. همین و بس! » (Lasica, 2003). و البته برای دیدگاههای مخالف دلایل تامل برانگیزی نیز مطرح می شود. برای مثال ربکا بلاد معتقد است برخی وبلاگ ها-حداقل گاهی اوقات-کار روزنامه نگاری انجام می دهند. در واقع به تعبیر ربکا بلاد مخالفان اینکه وبلاگنویسی نوعی روزنامه نگاری است معتقدند وبلاگنویسی خارج از قواعد حرفه ای روزنامه نگاری قرار می گیرد. برای مثال خود او در این مورد معتقد است که اگر او به یک مقاله خبری گزارش شده توسط فرد دیگری متصل (لینک) شود و نظرش را درباره آن بیان کند کار روزنامه نگاری انجام نداده است.
هنگامی که برای اظهار نظر درباره موضوعی به جستجوی اطلاعات تکمیلی در شبکه می پردازیم- با تحقیق سرو کار داریم نه با روزنامه نگاری. ممکن است گزارشگران هنگام نوشتن به همین شکل به تحقیق بپردازند، اما تحقیق به تنهایی یک فعالیت روزنامه نگاری محسوب نمی شود. وبلاگ نویسان ممکن است اظهار نظرات خوانندگان را به عنوان منبع اطلاعات درباره موضوعی که آن را در وبلاگ ثبت کرده اند در نظر بگیرند اما این اظهار نظرات حکم نامه هایی را دارند که سردبیر یک روزنامه دریافت می کند و گزارش محسوب نمی شوند. او در عین حال یادآور می شود که وبلاگ ها بدون هیچ تردیدی در روزنامه نگاری مورد استفاده قرار خواهند گرفت، اما بیشتر وبلاگ نویسان همچنان رویه ای کاملاً متفاوت با روزنامه نگاران خواهند داشت (Blood, 2003).
لاسیکا می گوید معمولاً اگر به یک روزنامه نگار بگویید که وبلاگ ها جنبه هایی را از حرفه روزنامه نگاری را در خود دارند، با استهزاء و ریشخند او مواجه خواهید شد. وبلاگ نویسها معمولاً هیچ گونه آموزش خاصی ندیدهاند و احترامی برای قواعد و استانداردهای رسانه های رسمی خبری قائل نیستند (Lasica,2003). به قول اریک زورن (Eric Zorn) ستوننویس روزنامه شیکاگو تریبون (Chicago Tribune) هنوز بسیاری از روزنامه ها برای تجربه یک قالب جا نیافتادهای که خودش را به صورتی هدایت نشده و فوری تعریف می کند، بیمیل هستند. ناشیسون (Nachison) می گوید هربار که وبلاگ را به سردبیری متذکر می شوم اولین سوالی که می پرسد این است: چه کسی آنرا ادیت می کند (Heyboer, 2004). اما این سوال صورت مساله را پاک نمی کند. واقعیت این است که دغدغه های روزنامهنگاران برای آنچه لوری «چالش روزنامه نگاری» می خواند بسیار است.
لوری با تردید این پرسش را مطرح کرده است که آیا روزنامهنگاری میتواند آسیبپذیریها را برطرف کرده و اطلاعات خبری را مهار کند. او آینده را مبهم می داند اما تصریح می کند که «ولی پر واضح است که روزنامهنگاری در کوتاه مدت دچار تحولاتی خواهد شد. این تلاشها برای حفظ تسلط روزنامهنگاران موفق یا ناکام خواهد بود و میتواند روند روزنامهنگاری اصلی را تغییر دهد» (Lowrey, 2006, P.494).
تاثیر وبلاگ نویسی بر روزنامه نگاری
کویین در کتاب روزنامه نگاری همگرا شرح می دهد که چگونه صنعت خبر در قرن 21 متاثر از تکنولوژی های مسلط عصر حاضر (یعنی وب، ای میل، وبلاگ و نسل سوم تلفن همراه) است. او تکنولوژی مبتنی بر صفر و یک را زبان روز جهان دیجیتال می داند. او پیش بینی کرد که که توسعه این تکنولوژی ها، روزنامهنگاری را طی دهه های آینده دگرگون خواهد کرد(Quinn, 2005). این واقعیتی است که بسیاری محققین بر آن تاکید کردهاند. از جمله بکت و مانسل (Beckett&Mansell) که در مقاله رسانه های جدید و روزنامه نگاری شبکه ای، از تغیرات پیش روی جهان رسانه ها نوشته اند. آنها توضیح داده اند که رسانه های خبری سنتی شامل گزارشهای تاریخ مصرفدار بودند. تولید در آنها خیلی گران بود. برعکس اشکال جدیدی از آنچه ما آنرا روزنامهنگاری شبکه ای میخوانیم با تکیه بر رسانه های جدید در حال رشد است. آنها در تمام ساعات شبانه روز در دسترساند و اغلب تا حدی تعاملی هستند، تولید محتوای آنها ارزان است و به هرحال توضیح می دهند که بواسطه این خصوصیات، کار روزنامه نگاری نیز نیازمند تغیرات و استفاده از این رسانه های جدید و از جمله وبلاگ است (Beckett&Mansell, 2008). در خصوص این مهم میتوان گفت که تقریباً یک اجماع وجود دارد. تحقیقات بسیاری در این مورد انجام شده است از جمله تحقیقی که امسال (2008) موسسه زاگبی اینترنشنال به سفارش مجمع جهانی سردبیران انجام داده است. موضوع این نظرسنجی بررسی دیدگاه سردبیران درباره کیفیت و سرعت تحول رسانه های سنتی و ورود آنها به حوزه چند رسانهای بود. «براساس این نظرسنجی، 63 درصد پاسخ دهندگان گفتهاند کیفیت روزنامه نگاری در 10 سال آینده بهبود خواهد داشت. به نظر 44 درصد پاسخدهندگان، در آینده اینترنت به پرمخاطبترین رسانه خبری تبدیل میشود. طبق این نظرسنجی، 72 درصد روزنامهنگاران در آفریقا و خاورمیانه، قرار است در آینده به صورت چندرسانه ای در زمینه نشریات چاپی و آنلاین فعالیت کنند تا علاوه بر تهیه مطالب مکتوب، گزارش های ویدیویی و تصویری هم منتشر کنند. طبق گزارش وبلاگ سردبیران جهان، نتایج این تحقیق حاکی از «خوشبینی قاطع» به آینده روزنامهها و پذیرش انقلاب چند رسانهای است. بنابر این گزارش، این نظرسنجی همچنین نشان می دهد تحریریههای روزنامه ها در حال فاصله گرفتن از ذهنیت کار کردن در محیط مطبوعات مکتوب و حرکت به سوی فعالیتهای چندرسانهای هستند» (World editors forum, 2008).
به تعبیر هارپر یک دهه پیش کلمه «وبلاگ» واقعا وجود نداشت اما امروز وبلاگها تاثیر عمیقی بر خبرنویسی در جهان وب ایجاد کردهاند (Harper, 2005). بنابر آمار وب سایت تکنوراتی (Technorati) هر روز 175 هزار وبلاگ در جهان ایجاد می شود. (Europeandigitaljournalism, 2008) بی شک رشد و توسعه وبلاگ نویسی بر عادات مصرف رسانه ای مخاطب تاثیر گذاشته و ساز و کار رسانه ای را از خود متاثر می سازد. این دغدغه به روشنی در کارت دعوتی که الکس جونز (Alex Jones) برای صاحبنظران مدعو در کنفرانس بزرگ بین المللی دانشگاه هاروارد (2005) با عنوان «وبلاگ نویسی، روزنامه نگاری و اعتبار؛ حوزه های منازعه و زمینه های مشترک» نوشت، کاملاً مشخص است.
«انگیزه مشترک همه ما در برپایی این کنفرانس این اعتقاد ماست که جهان ژورنالیسم دارد بواسطه وبلاگ نویسی و به طبع آن فضای وبلاگها تغییر شکل میدهد. جای تردید نیست که پدیده وبلاگ نویسی بخصوص بلاگرهایی که بر مسائل اجتماعی سیاسی متمرکز هستند، راه های تنظیم خبر در صفحات اول روزنامه ها را تغیر دادهاند. حوزه های مشترکی که این دو رویکرد مختلف به اخبار در مدیریت خبر می توانند داشته باشند کدامند؟ آیا روزنامهنگارانی که بلاگر هم هستند همواره در کارشان با استانداردهای متضاد و ناسازگار درگیرند؟» (Mackinnon, 2005).
دغدغه های جونز حکایت از افق های جدیدی می کند که بواسطه وبلاگ نویسی در روزنامه نگاری در حال شکل گیری است. برخی اشکال جدید از آنچه دارد پیش می آید تحت عنوان «روزنامه نگاری شبکه ای» (Networked journalism) شناخته می شود، به طور گستردهای قابل مشاهده است. این اشکال (فرمهای) جدید روزنامه نگاری فرم های جدیدی از مرزبندی را که تا کنون امکان نداشت را ایجاد می کند. بکت و مانسل ریشه این گشایش در روزنامه نگاری را در امکان درک بهتر تفاوتها و تمایزات در میان مخاطب می دانند. آنها بر این باورند که اگرچه روزنامه نگاری شبکهای هنوز فضای باز کاملی برای گفتگو ایجاد نکرده است، اما بواسطه اینکه روزنامه نگاران نقش جدیدی پیدا کردهاند و صداهای بیشتری در این فضا شنیده می شود، نیاز در حال رشدی برای فهم الزامات اشکال جدید مرزبندی که بوسیله این شکل جدید روزنامه نگاری تشویق شده است، وجود دارد. به عقیده این دو پژوهشگر، توسعه اشکال روزنامه نگاری ممکن است مبنا و پایه ای برای دیالوگ عمومی ایجاد کند تا اخباری در مورد افراد دورتر گفته شود و درک بهتر مهیا شود. پیامد آن ممکن است فرصتهای تازه برای ارتقای سهیم کردن ایده ها و دیدگاه ها باشد (Beckett&Mansell, 2008). به دیگر سخن، وبلاگ نویسی چنان رابطه مخاطب با روزنامه نگار را متحول می سازد که طرح جدیدی از روزنامه نگاری در می اندازد. این مهم تنها منحصر در این رابطه نیست بلکه نقطه عزیمت بسیاری از گفتمان ها در مورد وبلاگ از این استدلال ریشه و مایه می گیرد که وبلاگ این قابلیت را دارد که روش های گزارشگری و پوشش خبری را تغیر دهد و تحولی را در نرم ها و قواعد عملی روزنامهنگاری موجود ایجاد کند (Hermida, 2008).
ریشه های این تحول را باید در ویژگی ها و شایستگی های این رسانه مبتنی بر وب2 دانست. شکرخواه این ویژگی ها را به شرح زیر بر می شمارد:
- تعاملی بودن (Intractivity): به مفهوم دو سویه شدن و دارا شدن ویژگی های کانال های بین فردی و جمعی به طور همزمان و تغییر مفهوم جریان یک سویه اطلاعات
- جمع زدایی (Dimassification): به این معنی که اکنون کنترل سیستم های ارتباطی از تولید کننده پیام به مصرف کننده پیام منتقل شده و به مرور به ارتباطات تخصصی و تبدیل پخش پهن به پخش محدود (Narrow casting ) به (Broad casting) انجامیده است.
- ناهمزمانی (Asynchronous): امکانات جدید در پخش و ضبط ویدیویی باعث غلبه بر عنصر زمان شده و کاربر حالا قابلیت کنترل ارسال و دریافت پیام را از جنبه زمانی دارد. با این امکان می توان بر جبر زمان غلبه کرد.
تمرکز زدایی (Decentralization): حالا مرکزیت با فرستنده ها نیست بلکه با افراد است. ارتباطات مثل پست، سفارش پذیر شده است و می تواند پیام هر کس را به خود او برساند. این امر در دوران غلبه ارتباطات جمعی یکسویه وجود نداشت.
ظرفیت باند (Band capacity): انفجار اطلاعات از همین منظر مطرح است. ظرفیت باند به میزان ورودی اطلاعات به یک مجموعه اطلاق می شود و یک ویژگی رقابتی به حساب می آید.
انعطاف پذیری (Flexibility): این امر باعث شده است تا هر وقت که اراده بکنیم بتوانیم وارد سپهر اطلاعات شویم. در این حالت زمان و مکان معنی ندارد.کاستن از زمان اخطار: رسانه های دوسویه ارتباطی "زمان اخطار" یعنی فاصله ارسال تا دریافت پیام را به حداقل رسانده اند.
گسترش دامنه پذیرش و کاستن از توزیع کنندگان: یعنی افزایش مخاطب و پیاده شدن تئوری دستان کمتر در توزیع که به انحصار در پخش می انجامد (شکرخواه، 1379).
از منظر این ویژگی ها می توان تاثیراتی که وبلاگ بر روزنامه نگاری میگذارد را مورد بررسی قرار داد، چرا که این فرمت رسانه ای نوظهور دارای برد و برش رسانه ای بیشتری است. کی ضمن تاکید بر این نکته می گوید «آنچه وبلاگها را از دیگر منابع اینترنتی متفاوت کرده است، رشد قدرت تاثیرگذاری آنها در به تحرک وا داشتن شهروندان (برای بوجود آوردن تغیرات سیاسی اجتماعی) است. وبلاگخوانها دور بلاگرها جمع می شوند و به صورت منحصر به فرد و خود ساخته ای به عنوان دیده بان دولت و رسانه های جمعی عمل می کنند (Kaye,2007,p128). از این روست که پاول اندروز میگوید: «من همچنان بر این باورم که وبلاگ ها- پا به پای دیگر رسانه های دستکم گرفته شده مثل لیست ایمیل ها (Mailinglist)- در حال دگرگون کردن کارکرد فعلی روزنامه نگاری هستند. او معتقد است این احتمال وجود دارد که رسانه های جمعی در آینده بیشتر به سوی الگوی وبلاگ نویسی روی آورند و روزنامه نگاری از شکل فعلی انتشار متمرکز، از بالا به پایین و یک طرفه اطلاعات به ارتباطات آنلاین چند سویه و مبتنی بر چرخه تعامل و تبادل دائمی اطلاعات تغییر ماهیت دهد. » (Andrews, 2003).
جی روزن در مقاله «بلاگرها در برابر روزنامه نگاران دست برتر را دارند» از دو محور اساسی در این ویژگیها سخن میگوید: جابجایی قدرت از تولیدکنندگان رسانه به مردم که به عنوان مخاطب شناخته می شوند. او همچنین به این نکته اشاره می کند که ما به یک دایره لغت جدیدی نیاز داریم. اصطلاحاتی همچون مخاطب و مصرف کننده و بیننده و خواننده دیگر حق مطلب را ادا نمی کنند چون بواسطه رسانه های جدید مخاطب میتواند نظر و دیدگاه خودش را (درقبال پیامی که دریافت کرده است) منعکس کند. مساله دوم فقدان سلطه (Sovereignty) یا به عبارت دیگر فقدان کنترل انحصاری است. حوزه ای که پیشتر به طور انحصاری در کنترل روزنامه نگاران بود و حالا دیگر به طور انحصاری تحت کنترل آنها نیست. امروز هر کسی می تواند به صورت رایگان و یا با هزینه کمی در محیط وب تولید محتوا کند. از این رو روزنامه نگاران دیگر تیترهای نشریات را در انحصار خود ندارند. خبرنگاران حرفهای رسانه ها که در قرن پیش دارای قدرت انحصاری در تعین اخبار مهم و مسائل اجتماعی و سیاسی بودند امروز باید این قدرت را با رسانههای جدید که گسترده و تاثیر گذارند تقسیم کنند.
دو عامل فوق باعث شده است تا بلاگرها جریان اصلی روزنامه نگاری و شاخص های آن را به چالش بکشند. روزن نتیجه می گیرد در حالیکه کار بلاگرها بستگی دارد به کار روزنامه نگاران حرفه ای که در محیط وب حضور دارند و از امکانات این فضا برای گفتگوهایشان و لینک های وب استفاده می کنند. آنها انواع جدیدی از جریانهای اطلاعات ایجاد می کنند. بلاگرها این پلاتفورم را توسعه می دهند و گفته می شود یک روز روزنامه نگاران توسط آنها فتح می شوند و به همین دلیل است که همه روزنامه نگاران حرفه ای باید به آنها توجه کنند» (Rosen, 2005).
چراکه وبلاگ بسیار فراگیر شده است و به تعبیر لوری وبلاگ نویسها نظر افرادی را که مورد بیتوجهی روزنامهنگاران قرار گرفتهاند به گوش مردم میرسانند. آنها کاستی کار روزنامهنگاران را در این زمینه جبران میکنند. وبلاگنویسها روزنامهنگاران را به چالش میکشند و رویدادها و مسائل خاصی را بزرگ جلوه میدهند و برخی اخبار دسته اول را گزارش میکنند. وبلاگنویسها اطلاعات و تفسیرهایی دارند که در این رسانهها به آنها بیتوجهی شده است.
لوری همچنین از تحقیقاتی می گوید که در آن طبق شواهدی محدود معلوم شد که وبلاگنویسها دستور کار رسانهها را تعیین میکنند و این از جمله تاثیرات وبلاگ نویسی بر روزنامه نگاری به شمار می رود.
ادامه دارد ...
این مقاله به تاثیر وبلاگ نویسی بر روزنامه نگاری امروز جهان میپردازد که از جمله مسائل مطرح در ژورنالیسم امروز به شمار می رود. وبلاگ که از رسانه های جدید و از فن آوری های مبتنی بر وب2 است به تدریج بر جهان ژورنالیسم تاثیر می گذارد. امروز حتی برخی از اساتید روزنامه نگاری معتقدند که وبلاگنویسی نوعی ژورنالیسم است. تاثیرات وبلاگ نویسی بر روزنامه نگاری نیز از جمله موضوعات مورد مناقشه موافقان و مخالفان بوده است. در این مقاله دیدگاه های مختلف در مورد نسبت وبلاگ نویسی و روزنامه نگاری را مطرح میشود. سپس تاثیر وبلاگ نویسی بر روزنامه نگاری و همچنین مساله اعتبار در وبلاگ نویسی مورد بحث قرار می گیرد...
تالیف: امید جهانشاهی
اگرچه عملاً وبلاگ توسط بسیاری از موسسات رسانه ای پذیرفته شده است اما وبلاگنویسی به عنوان نوعی روزنامهنگاری هنوز با چالش های بسیار مواجه است و در جهان روزنامه نگاری بحثی مناقشه انگیز به شمار میرود.
در خصوص اینکه آیا وبلاگ نویسی نوعی روزنامه نگاری است تاکنون دیدگاه های متفاوت و متنوعی بیان شده است که پاره ای از آنان راه به افراط بردهاند و بر این ادعا پای فشردند که روزنامه نگاری سنتی آخرین سالهای عمرش را سپری میکند. از آن سو برخی اظهار عقیده کردهاند که وبلاگ نویسی هرگز نسبتی با روزنامه نگاری ندارد و نمی تواند داشته باشد. این دو دو حوزه جدا هستند. هر چه مرز میان بلاگرها و روزنامه نگاران مبهم تر می شود، مسائل روزنامه نگاری پیچیده تر می شود (Dillon, 2005). شکرخواه تصریح میکند «وبلاگ نویسی قطعا نوعی روزنامه نگاری است، اما نوعی از روزنامه نگاری که به جای علایق جمع وسیعی از مخاطبان، بر علایق شخصی استوار است. به دیگر زبان، وبلاگها به جای علایق روزنامه های سنتی بر علایق خالقان خود متمرکز هستند» (شکرخواه، 1384، ص183). او در کتاب روزنامه نگاری سایبر به روزنامه نگاری سنتی و سایبر و وبلاگ نویسی پرداخته است و در این راستا دیدگاه های صاحبنظران را در مورد روزنامه نگاری و وبلاگ نویسی مورد توجه قرار داده است.
از جمله این صاحبنظران، مارک دیوز از کارشناسان برجسته روزنامه نگاری آن لاین است که به صراحت وبلاگ نویسی را نوعی روزنامه نگاری آن لاین میداند. او معتقد است وبلاگها گونهای از روزنامه نگاری آنلاین هستند، چراکه به صورت آن لاین از تجربه ها خبر می دهند و لینک های در مورد محتوا در اختیار خوانندگان خود قرار می دهند که توام با تفسیر است و آنها را هنگام گشت زدن در محیط وب یافته اند. دیدگاه والتر موسبرگ نیز در این خصوص قابل توجه است که وبلاگ ها را به نوعی قالب جدیدی از روزنامه نگاری ارزیابی کرد. توصیف او از وبلاگ به عنوان سبک جدیدی از روزنامه نگاری ممکن است به مذاق روزنامه نگاران متعصب و سنتگرا خوش نیاید. اما موسبرگ تصریح کرد که وبلاگ نویسی نوعی روزنامه نگاری با سبک و سیاقی کاملاً متفاوت است؛ سبکی که خود را چندان به سنت ها و ارزش های حرفه ای روزنامه نگاری محدود نمی داند. عده ای همچون رنی تاوا (Renee Tawa) بر این باورند که وبلاگها پس از 11 سپتامبر به گونه ای از روزنامه نگاری تبدیل شدهاند. دیدگاه دکتر برنگر استاد برجسته روزنامه نگاری و ارتباطات دانشگاه آمریکایی قاهره نیز در این کتاب مورد توجه قرار گرفته است که در این مورد گفته است وبلاگها در حال گوش سپردن و باز گشتن به ریشه های خود یعنی ژورنال - یسم هستند. (شکرخواه، 1384)
هی بور (Hey boer) از روزنامه نگاری به نام اریک زورن (Eric Zorn) میگوید که نوت بوکش را همه جا با خودش می برد و خوانندگانش را در وبلاگ (Breaking News blog)در وب سایت شیکاگو تریبون (chicagotribune.com) با خود شریک می کند. ستون مربوط به او روزانه ده هزار بازدید دارد، به نظر او وبلاگ نویسی نابترین شکل روزنامه نگاری است (Heyboer, 2004). تعبیر سعید رضا عاملی نیز بیان دیگری از این دیدگاه است. او وبلاگ را یک رسانه تعاملی می شناسد که نوع خاصی از ژورنالیسم جدید را عرضه میکند که میتوان از آن به "ژورنالیسم تعاملی" تعبیر کرد (عاملی، 1385).
ابرین ( OBrien)، نه تنها با برجسته کردن مثالهایی که وبلاگ نویسی کاری روزنامه نگارانه (journalistic work) است بلکه با اشاره به کار ضعیفی که رسانه های غالب انجام داده اند (بخصوص پوشش کمپین های سیاسی توسط تلویزیون)، از مفهوم وبلاگ نویسان به عنوان روزنامه نگاران دفاع کرد (Tremayne, 2007).
برخی نیز چون جیمز کری (James W. Carey) معتقدند که برای شناسایی وبلاگ نویسی به عنوان روزنامه نگاری باید درک سنتی از روزنامه نگاری را مورد توجه مجدد قرار دهیم. او معتقد است روزنامه نگاری را نباید مترادف با روزنامه ها یا مجلات یا تلویزیون و همه آن چیز هایی که به نام مطبوعات (The press)می شناسیم، قرار دهیم. روزنامه نگاری به تعبیر جیمز کری کتاب روزانه جمعی ماست که زندگی مشترک ما را ثبت و ضبط می کند. آنچه پوشش داده نمی شود، حفظ هم نمی شود. خلق و حفظ حافظه مشترک جمعی (چه به صورت تاریخی و تقویمی و چه به صورت باز و آزاد و فارغ از قاعده های معمول) باز هم فعالیتی روزنامه نگارانه است که می تواند به صورت مجازی و در هر جا و تقریباً تحت هر شرایطی محقق شود (Gill, 2004). لاسیکا نیز دیدگاه مشابهی را مطرح کرده و گفته است برای من روزنامهنگار، هر کسی است که شاهد رویدادهای اطرافش است و یا اینکه مفسر این رویدادهاست و آنها را صادقانه و به طور صحیح گزارش می کند (Lasica, 2002).
جی روزن (Jay Rosen) در مقاله ای با عنوان «بلاگرها در برابر روزنامه نگاران دست برتر را دارند» از دوران هیجانانگیزی در روزنامهنگاری سخن میگوید که در آن همچون بافت اجتماعی بزرگی که تغییرات از آن سر بر میآورند، هر چیزی دچار دگرگونی میشود. روزن استدلال می کند که اکوسیستم جدیدی در حال شکلگیری و توسعه است که در آن وبلاگ نویسی و روزنامه نگاری همزیستی دارند، بر هم تاثیر می گذارند و همچنین همدیگر را شکل می دهند. جی روزن قرار دادن وبلاگنویسها در برابر روزنامهنگاران را کار نادرستی می داند و معتقد است آنها مکمل یکدیگر هستند. او این تردید را مطرح میکند که اگر حاکمیت روزنامهنگاری سنتی افول کند و یا اینکه وبلاگنویسها نقطه ضعفهای روزنامهنگاران را مشخص کنند، معلوم نیست که آیا این نگرانی ها به زودی پایان مییابد یا خیر. برخی از این وبلاگها روشهای اصلی روزنامهنگاری را به تمسخر میگیرند. عدهای با ردیابی اخبار سعی میکنند کیفیت کار روزنامهنگاران را بالا ببرند. این تضاد بیشتر میشود زیرا وبلاگنویسها و روزنامهنگاران کارهایشان تداخل گستردهای با یکدیگر دارد. هر کدام از آنها رویدادهایی را به مخاطبان میرسانند و مسائل را تفسیر میکنند و اطلاعات جمعآوری میکنند» (Rosen, 2005). سخنان روزن از واقعیتی حکایت دارند که بر اساس آن به تعبیر ویلیس و بومن (Willis & Bowman) وبلاگها روز به روز با جذب تعداد بیشتری از خوانندگان قدرت نفوذشان را توسعه دادند در عین حال که برای خوانندگان بیشتری جذاب شده اند. به گفته والتر موسبرگ (Walter Mossberg) ستون نویس وال استریت ژورنال (Wall street Journal) بلاگها به نوعی شکل جدیدی از روزنامه نگاری هستند، آنها باز هستند برای هر کسی که در وب برای خودش آن را ایجاد کند. او حسن وبلاگها را در این می داند که صداهای تازه (Fresh Voices) در موضوعات متنوع مسائل ملی ایجاد می کنند و با لینک هایشان به ایجاد جوامعی حول علاقه های مشترک کمک می کنند (Willis & Bowman, 2003).
تحقیقات جانسون و کی (Kaye&Johanson) نیز در سال 2004 نشان داد که خوانندگان وبلاگ به این دلیل وبلاگ نویسی را روزنامه نگاری در نظر میگیرند که از بسیاری جهات بهتر از رسانه های سنتی است. نارضایتی از رسانه های سنتی، انگیزه ای برای استفاده از وبلاگ {خواندن وبلاگ} است. اما تحلیل محتوای فضای وبلاگها کمتر این مفهوم را تقویت کرد که اکثر بلاگرها کار روزنامه نگاری می کنند (Tremayne, 2007). اما در مقابل مقاومت هایی وجود دارد برای مثال بیل تامپسون، استاد میهمان در مدرسه خبرنگاری یونیورسیتی در لندن در روزنامه بریتانیایی گاردین می نویسد: «در یک کلام، وبلاگ نویسی روزنامه نگاری نیست. همین و بس! » (Lasica, 2003). و البته برای دیدگاههای مخالف دلایل تامل برانگیزی نیز مطرح می شود. برای مثال ربکا بلاد معتقد است برخی وبلاگ ها-حداقل گاهی اوقات-کار روزنامه نگاری انجام می دهند. در واقع به تعبیر ربکا بلاد مخالفان اینکه وبلاگنویسی نوعی روزنامه نگاری است معتقدند وبلاگنویسی خارج از قواعد حرفه ای روزنامه نگاری قرار می گیرد. برای مثال خود او در این مورد معتقد است که اگر او به یک مقاله خبری گزارش شده توسط فرد دیگری متصل (لینک) شود و نظرش را درباره آن بیان کند کار روزنامه نگاری انجام نداده است.
هنگامی که برای اظهار نظر درباره موضوعی به جستجوی اطلاعات تکمیلی در شبکه می پردازیم- با تحقیق سرو کار داریم نه با روزنامه نگاری. ممکن است گزارشگران هنگام نوشتن به همین شکل به تحقیق بپردازند، اما تحقیق به تنهایی یک فعالیت روزنامه نگاری محسوب نمی شود. وبلاگ نویسان ممکن است اظهار نظرات خوانندگان را به عنوان منبع اطلاعات درباره موضوعی که آن را در وبلاگ ثبت کرده اند در نظر بگیرند اما این اظهار نظرات حکم نامه هایی را دارند که سردبیر یک روزنامه دریافت می کند و گزارش محسوب نمی شوند. او در عین حال یادآور می شود که وبلاگ ها بدون هیچ تردیدی در روزنامه نگاری مورد استفاده قرار خواهند گرفت، اما بیشتر وبلاگ نویسان همچنان رویه ای کاملاً متفاوت با روزنامه نگاران خواهند داشت (Blood, 2003).
لاسیکا می گوید معمولاً اگر به یک روزنامه نگار بگویید که وبلاگ ها جنبه هایی را از حرفه روزنامه نگاری را در خود دارند، با استهزاء و ریشخند او مواجه خواهید شد. وبلاگ نویسها معمولاً هیچ گونه آموزش خاصی ندیدهاند و احترامی برای قواعد و استانداردهای رسانه های رسمی خبری قائل نیستند (Lasica,2003). به قول اریک زورن (Eric Zorn) ستوننویس روزنامه شیکاگو تریبون (Chicago Tribune) هنوز بسیاری از روزنامه ها برای تجربه یک قالب جا نیافتادهای که خودش را به صورتی هدایت نشده و فوری تعریف می کند، بیمیل هستند. ناشیسون (Nachison) می گوید هربار که وبلاگ را به سردبیری متذکر می شوم اولین سوالی که می پرسد این است: چه کسی آنرا ادیت می کند (Heyboer, 2004). اما این سوال صورت مساله را پاک نمی کند. واقعیت این است که دغدغه های روزنامهنگاران برای آنچه لوری «چالش روزنامه نگاری» می خواند بسیار است.
لوری با تردید این پرسش را مطرح کرده است که آیا روزنامهنگاری میتواند آسیبپذیریها را برطرف کرده و اطلاعات خبری را مهار کند. او آینده را مبهم می داند اما تصریح می کند که «ولی پر واضح است که روزنامهنگاری در کوتاه مدت دچار تحولاتی خواهد شد. این تلاشها برای حفظ تسلط روزنامهنگاران موفق یا ناکام خواهد بود و میتواند روند روزنامهنگاری اصلی را تغییر دهد» (Lowrey, 2006, P.494).
تاثیر وبلاگ نویسی بر روزنامه نگاری
کویین در کتاب روزنامه نگاری همگرا شرح می دهد که چگونه صنعت خبر در قرن 21 متاثر از تکنولوژی های مسلط عصر حاضر (یعنی وب، ای میل، وبلاگ و نسل سوم تلفن همراه) است. او تکنولوژی مبتنی بر صفر و یک را زبان روز جهان دیجیتال می داند. او پیش بینی کرد که که توسعه این تکنولوژی ها، روزنامهنگاری را طی دهه های آینده دگرگون خواهد کرد(Quinn, 2005). این واقعیتی است که بسیاری محققین بر آن تاکید کردهاند. از جمله بکت و مانسل (Beckett&Mansell) که در مقاله رسانه های جدید و روزنامه نگاری شبکه ای، از تغیرات پیش روی جهان رسانه ها نوشته اند. آنها توضیح داده اند که رسانه های خبری سنتی شامل گزارشهای تاریخ مصرفدار بودند. تولید در آنها خیلی گران بود. برعکس اشکال جدیدی از آنچه ما آنرا روزنامهنگاری شبکه ای میخوانیم با تکیه بر رسانه های جدید در حال رشد است. آنها در تمام ساعات شبانه روز در دسترساند و اغلب تا حدی تعاملی هستند، تولید محتوای آنها ارزان است و به هرحال توضیح می دهند که بواسطه این خصوصیات، کار روزنامه نگاری نیز نیازمند تغیرات و استفاده از این رسانه های جدید و از جمله وبلاگ است (Beckett&Mansell, 2008). در خصوص این مهم میتوان گفت که تقریباً یک اجماع وجود دارد. تحقیقات بسیاری در این مورد انجام شده است از جمله تحقیقی که امسال (2008) موسسه زاگبی اینترنشنال به سفارش مجمع جهانی سردبیران انجام داده است. موضوع این نظرسنجی بررسی دیدگاه سردبیران درباره کیفیت و سرعت تحول رسانه های سنتی و ورود آنها به حوزه چند رسانهای بود. «براساس این نظرسنجی، 63 درصد پاسخ دهندگان گفتهاند کیفیت روزنامه نگاری در 10 سال آینده بهبود خواهد داشت. به نظر 44 درصد پاسخدهندگان، در آینده اینترنت به پرمخاطبترین رسانه خبری تبدیل میشود. طبق این نظرسنجی، 72 درصد روزنامهنگاران در آفریقا و خاورمیانه، قرار است در آینده به صورت چندرسانه ای در زمینه نشریات چاپی و آنلاین فعالیت کنند تا علاوه بر تهیه مطالب مکتوب، گزارش های ویدیویی و تصویری هم منتشر کنند. طبق گزارش وبلاگ سردبیران جهان، نتایج این تحقیق حاکی از «خوشبینی قاطع» به آینده روزنامهها و پذیرش انقلاب چند رسانهای است. بنابر این گزارش، این نظرسنجی همچنین نشان می دهد تحریریههای روزنامه ها در حال فاصله گرفتن از ذهنیت کار کردن در محیط مطبوعات مکتوب و حرکت به سوی فعالیتهای چندرسانهای هستند» (World editors forum, 2008).
به تعبیر هارپر یک دهه پیش کلمه «وبلاگ» واقعا وجود نداشت اما امروز وبلاگها تاثیر عمیقی بر خبرنویسی در جهان وب ایجاد کردهاند (Harper, 2005). بنابر آمار وب سایت تکنوراتی (Technorati) هر روز 175 هزار وبلاگ در جهان ایجاد می شود. (Europeandigitaljournalism, 2008) بی شک رشد و توسعه وبلاگ نویسی بر عادات مصرف رسانه ای مخاطب تاثیر گذاشته و ساز و کار رسانه ای را از خود متاثر می سازد. این دغدغه به روشنی در کارت دعوتی که الکس جونز (Alex Jones) برای صاحبنظران مدعو در کنفرانس بزرگ بین المللی دانشگاه هاروارد (2005) با عنوان «وبلاگ نویسی، روزنامه نگاری و اعتبار؛ حوزه های منازعه و زمینه های مشترک» نوشت، کاملاً مشخص است.
«انگیزه مشترک همه ما در برپایی این کنفرانس این اعتقاد ماست که جهان ژورنالیسم دارد بواسطه وبلاگ نویسی و به طبع آن فضای وبلاگها تغییر شکل میدهد. جای تردید نیست که پدیده وبلاگ نویسی بخصوص بلاگرهایی که بر مسائل اجتماعی سیاسی متمرکز هستند، راه های تنظیم خبر در صفحات اول روزنامه ها را تغیر دادهاند. حوزه های مشترکی که این دو رویکرد مختلف به اخبار در مدیریت خبر می توانند داشته باشند کدامند؟ آیا روزنامهنگارانی که بلاگر هم هستند همواره در کارشان با استانداردهای متضاد و ناسازگار درگیرند؟» (Mackinnon, 2005).
دغدغه های جونز حکایت از افق های جدیدی می کند که بواسطه وبلاگ نویسی در روزنامه نگاری در حال شکل گیری است. برخی اشکال جدید از آنچه دارد پیش می آید تحت عنوان «روزنامه نگاری شبکه ای» (Networked journalism) شناخته می شود، به طور گستردهای قابل مشاهده است. این اشکال (فرمهای) جدید روزنامه نگاری فرم های جدیدی از مرزبندی را که تا کنون امکان نداشت را ایجاد می کند. بکت و مانسل ریشه این گشایش در روزنامه نگاری را در امکان درک بهتر تفاوتها و تمایزات در میان مخاطب می دانند. آنها بر این باورند که اگرچه روزنامه نگاری شبکهای هنوز فضای باز کاملی برای گفتگو ایجاد نکرده است، اما بواسطه اینکه روزنامه نگاران نقش جدیدی پیدا کردهاند و صداهای بیشتری در این فضا شنیده می شود، نیاز در حال رشدی برای فهم الزامات اشکال جدید مرزبندی که بوسیله این شکل جدید روزنامه نگاری تشویق شده است، وجود دارد. به عقیده این دو پژوهشگر، توسعه اشکال روزنامه نگاری ممکن است مبنا و پایه ای برای دیالوگ عمومی ایجاد کند تا اخباری در مورد افراد دورتر گفته شود و درک بهتر مهیا شود. پیامد آن ممکن است فرصتهای تازه برای ارتقای سهیم کردن ایده ها و دیدگاه ها باشد (Beckett&Mansell, 2008). به دیگر سخن، وبلاگ نویسی چنان رابطه مخاطب با روزنامه نگار را متحول می سازد که طرح جدیدی از روزنامه نگاری در می اندازد. این مهم تنها منحصر در این رابطه نیست بلکه نقطه عزیمت بسیاری از گفتمان ها در مورد وبلاگ از این استدلال ریشه و مایه می گیرد که وبلاگ این قابلیت را دارد که روش های گزارشگری و پوشش خبری را تغیر دهد و تحولی را در نرم ها و قواعد عملی روزنامهنگاری موجود ایجاد کند (Hermida, 2008).
ریشه های این تحول را باید در ویژگی ها و شایستگی های این رسانه مبتنی بر وب2 دانست. شکرخواه این ویژگی ها را به شرح زیر بر می شمارد:
- تعاملی بودن (Intractivity): به مفهوم دو سویه شدن و دارا شدن ویژگی های کانال های بین فردی و جمعی به طور همزمان و تغییر مفهوم جریان یک سویه اطلاعات
- جمع زدایی (Dimassification): به این معنی که اکنون کنترل سیستم های ارتباطی از تولید کننده پیام به مصرف کننده پیام منتقل شده و به مرور به ارتباطات تخصصی و تبدیل پخش پهن به پخش محدود (Narrow casting ) به (Broad casting) انجامیده است.
- ناهمزمانی (Asynchronous): امکانات جدید در پخش و ضبط ویدیویی باعث غلبه بر عنصر زمان شده و کاربر حالا قابلیت کنترل ارسال و دریافت پیام را از جنبه زمانی دارد. با این امکان می توان بر جبر زمان غلبه کرد.
تمرکز زدایی (Decentralization): حالا مرکزیت با فرستنده ها نیست بلکه با افراد است. ارتباطات مثل پست، سفارش پذیر شده است و می تواند پیام هر کس را به خود او برساند. این امر در دوران غلبه ارتباطات جمعی یکسویه وجود نداشت.
ظرفیت باند (Band capacity): انفجار اطلاعات از همین منظر مطرح است. ظرفیت باند به میزان ورودی اطلاعات به یک مجموعه اطلاق می شود و یک ویژگی رقابتی به حساب می آید.
انعطاف پذیری (Flexibility): این امر باعث شده است تا هر وقت که اراده بکنیم بتوانیم وارد سپهر اطلاعات شویم. در این حالت زمان و مکان معنی ندارد.کاستن از زمان اخطار: رسانه های دوسویه ارتباطی "زمان اخطار" یعنی فاصله ارسال تا دریافت پیام را به حداقل رسانده اند.
گسترش دامنه پذیرش و کاستن از توزیع کنندگان: یعنی افزایش مخاطب و پیاده شدن تئوری دستان کمتر در توزیع که به انحصار در پخش می انجامد (شکرخواه، 1379).
از منظر این ویژگی ها می توان تاثیراتی که وبلاگ بر روزنامه نگاری میگذارد را مورد بررسی قرار داد، چرا که این فرمت رسانه ای نوظهور دارای برد و برش رسانه ای بیشتری است. کی ضمن تاکید بر این نکته می گوید «آنچه وبلاگها را از دیگر منابع اینترنتی متفاوت کرده است، رشد قدرت تاثیرگذاری آنها در به تحرک وا داشتن شهروندان (برای بوجود آوردن تغیرات سیاسی اجتماعی) است. وبلاگخوانها دور بلاگرها جمع می شوند و به صورت منحصر به فرد و خود ساخته ای به عنوان دیده بان دولت و رسانه های جمعی عمل می کنند (Kaye,2007,p128). از این روست که پاول اندروز میگوید: «من همچنان بر این باورم که وبلاگ ها- پا به پای دیگر رسانه های دستکم گرفته شده مثل لیست ایمیل ها (Mailinglist)- در حال دگرگون کردن کارکرد فعلی روزنامه نگاری هستند. او معتقد است این احتمال وجود دارد که رسانه های جمعی در آینده بیشتر به سوی الگوی وبلاگ نویسی روی آورند و روزنامه نگاری از شکل فعلی انتشار متمرکز، از بالا به پایین و یک طرفه اطلاعات به ارتباطات آنلاین چند سویه و مبتنی بر چرخه تعامل و تبادل دائمی اطلاعات تغییر ماهیت دهد. » (Andrews, 2003).
جی روزن در مقاله «بلاگرها در برابر روزنامه نگاران دست برتر را دارند» از دو محور اساسی در این ویژگیها سخن میگوید: جابجایی قدرت از تولیدکنندگان رسانه به مردم که به عنوان مخاطب شناخته می شوند. او همچنین به این نکته اشاره می کند که ما به یک دایره لغت جدیدی نیاز داریم. اصطلاحاتی همچون مخاطب و مصرف کننده و بیننده و خواننده دیگر حق مطلب را ادا نمی کنند چون بواسطه رسانه های جدید مخاطب میتواند نظر و دیدگاه خودش را (درقبال پیامی که دریافت کرده است) منعکس کند. مساله دوم فقدان سلطه (Sovereignty) یا به عبارت دیگر فقدان کنترل انحصاری است. حوزه ای که پیشتر به طور انحصاری در کنترل روزنامه نگاران بود و حالا دیگر به طور انحصاری تحت کنترل آنها نیست. امروز هر کسی می تواند به صورت رایگان و یا با هزینه کمی در محیط وب تولید محتوا کند. از این رو روزنامه نگاران دیگر تیترهای نشریات را در انحصار خود ندارند. خبرنگاران حرفهای رسانه ها که در قرن پیش دارای قدرت انحصاری در تعین اخبار مهم و مسائل اجتماعی و سیاسی بودند امروز باید این قدرت را با رسانههای جدید که گسترده و تاثیر گذارند تقسیم کنند.
دو عامل فوق باعث شده است تا بلاگرها جریان اصلی روزنامه نگاری و شاخص های آن را به چالش بکشند. روزن نتیجه می گیرد در حالیکه کار بلاگرها بستگی دارد به کار روزنامه نگاران حرفه ای که در محیط وب حضور دارند و از امکانات این فضا برای گفتگوهایشان و لینک های وب استفاده می کنند. آنها انواع جدیدی از جریانهای اطلاعات ایجاد می کنند. بلاگرها این پلاتفورم را توسعه می دهند و گفته می شود یک روز روزنامه نگاران توسط آنها فتح می شوند و به همین دلیل است که همه روزنامه نگاران حرفه ای باید به آنها توجه کنند» (Rosen, 2005).
چراکه وبلاگ بسیار فراگیر شده است و به تعبیر لوری وبلاگ نویسها نظر افرادی را که مورد بیتوجهی روزنامهنگاران قرار گرفتهاند به گوش مردم میرسانند. آنها کاستی کار روزنامهنگاران را در این زمینه جبران میکنند. وبلاگنویسها روزنامهنگاران را به چالش میکشند و رویدادها و مسائل خاصی را بزرگ جلوه میدهند و برخی اخبار دسته اول را گزارش میکنند. وبلاگنویسها اطلاعات و تفسیرهایی دارند که در این رسانهها به آنها بیتوجهی شده است.
لوری همچنین از تحقیقاتی می گوید که در آن طبق شواهدی محدود معلوم شد که وبلاگنویسها دستور کار رسانهها را تعیین میکنند و این از جمله تاثیرات وبلاگ نویسی بر روزنامه نگاری به شمار می رود.
ادامه دارد ...