وسواس يك ايده، فكر، تصور، احساس يا حركت مكرر يا مضر كه با نوعي احساس اجبار و ناچاري ذهني و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بيمار متوجه بيگانه بودن حادثه نسبتبه شخصيت خود بوده از غير عادي و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعي بيماري از سري نوروزهاي شديد ميدانند كه تعادل رواني و رفتاري را از بيمار سلب و او را در سازگاري با محيط دچار اشكال ميسازد و اين عدم تعادل و اختلال داراي صورتي آشكار است.
روانكاوان نيز وسواس را نوعي غريزه واخورده و ناخودآگاه معرفي ميكنند و آن را حالتي ميدانند كه در آن، فكر، ميل، يا عقيدهاي خاص، كه اغلب وهمآميز و اشتباه است آدمي را در بند خود ميگيرد، آنچنان كه حتي اختيار و اراده را از او سلب كرده و بيمار را واميدارد كه حتي رفتاري را برخلاف ميل و خواستهاش انجام دهد و بيمار هرچند به بيهودگي كار يا افكار خودآگاه است اما نميتواند از قيد آن رهايي يابد.
وسواس به صورتهاي مختلف بروز ميكند و در بيمار مبتلاي به آن اين موارد ملاحظه ميشود : اجتناب؛ تكرار و مداومت؛ترديد؛شك در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطي؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
به طور كلي وسواس شامل فكر، احساس، انديشه يا تصوير ذهني مزاحم است و اجبار شامل، رفتاري آگاهانه و عودكننده است كه به آن O.C.Dيا obsessive compulsive disorderيا اختلال وسواسي اجباري مي گويند.
علائم ديگر: در مواردي وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدي، آتش زدن جايي، درآوردن جامه خود، بيقراري، بهانهگيري، بيخوابي، بدخوابي، بياشتهايي،… متجلي ميشود آنچنانكه به اطرافيانش اين احساس دست ميدهد كه نكند ديوانه شده باشد. انواع وسواس:وسواسهايي كه تمام فكر و انديشه افراد را تحت تاثير قرار داده و احاطه شان ميكند معمولا بصورتهاي زير است: وسواس فكري:
اين وسواس بصورتهاي مختلف خود را نشان ميدهد كه برخي از نمونه هاي آن بشرح زير است:
انديشه درباره بدن:
بدين گونه كه بخشي مهم از اشتغالات ذهني و فكري بيمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه ميكند و در صدد بدست آوردن دارويي جديد براي سلامت بدن است.
رفتار حال يا گذشته:
مثلا در اين رابطه ميانديشد كه چرا در گذشته چنين و چنان كرده؟ آيا حق داشته است فلان كار را انجام دهد يا نه؟ و يا آيا امروز كه مرتكب فلان عملي ميشود آيا درست ميانديشد يا نه؟ تصميمات او رواستيا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زماني فكر وسواسي زمينه را براي تضادها و مغايرتهاي اعتقادي فراهم ميسازد. مسايلي در زمينه حيات و ممات، خير و شر، وجود خدا و پذيرش يا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول ميدارد.
انديشه افراطي:
زماني وسواس در مورد امري بصورت افراط در قبول يا رد آن استبا اينكه بيمار خلاف آن را در نظر دارد ولي بصورتي است كه گويي انديشه مزاحمي بر او مسلط است كه او را ناگزير به دفاع از يك انديشه غلط ميسازد، از آن دفاع و يا آن را طرد ميكند بدون اينكه آن مساله كوچكترين ارتباطي با زندگي او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارويي عقيدهاي افراطي پيدا ميكند بگونهاي كه طول عمر، بقاي زندگي و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو ميداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتيجهاي دست نيابد. - وسواس عملي: وسواس عملي به شكل هاي گوناگون خود را بروز ميدهد كه ما به نمونه ها و مواردي از آن اشاره ميكنيم :
شستشوي مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همين امر را وسواس ميدانند و اين بيماري در نزد زنان رايجتر است.
رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردي بصورت دزدي است و اين امر حتي در افرادي ديده ميشود كه هيچگونه نياز مادي ندارند.
دقت وسواسي:
نمونه اش را در منظم كردن دگمه لباس و… ميبينيم و وضعيت فرد بگونه اي است كه گويي از اين امر احساس آرامش ميكند.
شمردن:
شمردن و شمارش ها در مواردي ميتواند از همين قبيل بحساب آيد مثل شمردن نرده ها با اصرار بر اين كه اشتباهي در اين امر صورت نگيرد.
راه رفتن:
گاهي وسواسها بصورت راه رفتن اجباري است. شخص از اين سو به آن سو راه ميرود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معين و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بين دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد.
3- وسواس ترس:
صورتهاي ترس وسواسي عبارت است از: ترس از آلودگي – ترس از مرگ – ترس از دفع – ترس از محيط محدود – ترس از امري خلاف اخلاق – ترس از تحقق آرزو. 4- وسواس الزام:
در اين نوع وسواس نميتواند خود را از انجام عمل و يا فكري بيرون آورد و در صورت رهايي از آن فكر و خودداري از آن عمل موجبات تنش در او پديد خواهد آمد. وسواس در چه كساني بروز مي كند؟ الف) در رابطه با سن
تجارب حيات عادي افراد نشان ميدهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غليان شهوت در افراد پايه گرفته و تدريجا رشد ميكند. اگر در آن ايام شرايط براي درمان مساعد باشد بهبودهاي نسبي و دورهاي پديد ميآيد وگرنه بيماري سير مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جايي كه خود بيمار به ستوه ميآيد. ب) در رابطه باهوش:
بررسيهاي علمي نشان دادهاند كه وضع هوشي آنها در سطحي متوسط و حتي بالاتر از حد متوسط است. وسواسيهايي كه داراي هوش اندك و يا با درجه ضعيف باشند بسيار كمند بر اين اساس رفتار آنها نبايد حمل بر كم هوشي شان شود. ج) در رابطه با اعتقاد د) در رابطه با شخصيت و محيط:
تجارب نشان دادهاند آنهايي كه در زندگي شخصي حساسترند امكان ابتلايشان به بيماري وسواس بيشتر است و غلبه وسواس بر آنها زيادتر است. در بين فرزنداني كه والدينشان معمولا محكومشان ميكنند اين بيماري بيشتر ديده ميشود.
پارهاي از تحقيقات نشان دادهاند كه شخصيت والدين و حتي صفات ژنتيكي، روابط همگن خويي و محيطي در اين امور مؤثرند بهمين نظر وسواس در بين دوقلوهاي يكسان بيشتر ديده ميشود تا در ديگران، اگر چه ريشههاي اساسي و كلي اين امر كاملا مشهود نيست.
مساله شخصيت را اگر با دامنهاي وسيعتر مورد توجه قرار دهيم خواهيم ديد كه اين امر حتي در برگيرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بيماري هيستري است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده ديده ميشود، در جوامع بظاهر متمدن و پيشرفته و حتي در بين افراد هوشمند هم بميزاني قابل توجه ديده ميشود.
ريشه هاي خانوادگي وسواس در مورد ريشه و سبب اين بيماري مطالب بسياري ذكر شده كه اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصيت زير ساز يا الحاقي، وضع هوشي، عوامل اجتماعي، عوامل خانوادگي، عوامل اتفاقي، رقابتها، منعها و… كه ما ذيلا به مواردي از آن اشاره ميكنيم.
الف) وراثت:
تحقيقات برخي از صاحبنظران نشان داده است كه حدود چهل درصد وسواسيها، اين بيماري را از والدين خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهي ديگر از محققان جنبه ارثي بودن آن را محتمل دانسته و قايل شدهاند، انتقال زمينههاي عصبي ميتواند ريشه و عاملي در اين راه باشد. ب) تربيت :
در اين مورد مباحثي قابل ذكرند كه اهم آنها عبارتند از: 1- دوران كودكي:
اعتقاد گروهي از محققان اين است كه پنجاه درصد وسواسهاي افراد در سنين جواني و پس از آن از دوران كودكي پايهگذاري شده و تاريخچه زندگي آنها حاكي از دوران كودكي ويژهاي است كه در آن كشمكشها و مقاومتها و سرسختيهاي فوق العاده وجود داشته و كودك در برابر خواستههاي بزرگتران تاب مقاومت نداشته است. 2- شيوه تربيت:
در پيدايش گسترش وسواس براي شيوه تربيت والدين نقش فوق العادهاي را بايد قايل شد. بررسيها نشان ميدهد مادران حساس و كمال جو بصورتي ناخودآگاه زمينه را براي وسواسي شدن فرزندان فراهم ميكنند و مخصوصا والديني كه رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقيق ميخواهند و انعطاف پذيري كمتري دارند در اين رابطه مقصرند. تربيتخشك و مقرراتي در پيدايش و گسترش اين بيماري زياد مؤثر است. نحوه از شير گرفتن كودك بصورت ناگهاني، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربيت و دقت او هم در اين امر مؤثر است. 3- تحقير كودك:
عدهاي از بيماران وسواسي كساني هستند كه دائما اين عبارت به گوششان خورده است كه: آدم بي عرضهاي هستي، لياقت نداري، در خور آدم نيستي، بدرد زندگي نميخوري… و از بابت عدم لياقتخود توسط والدين، مربيان، خواهران، و برادران ارشد ركوفتشنيده و تنبيه شدهاند. اين گونه برخوردها بعدا زمينه را براي ناراحتي عصبي و يا وسواس آنها فراهم كرده است. 4- ناامنيها:
پارهاي از تحقيقات نشان دادهاند برخي از آنها كه دوران حيات كودكي آشفتهاي داشته و با ترس و نا امني همساز بودهاند بعدها به چنين بيماري دچار شدهاند. آنها در مرحله كودكي وحشت از آن داشتهاند كه نكند كار و رفتارشان مورد تاييد والدين و مربيان قرار نگيرد. اينان در دوران كودكي براي راضي كردن مربيان خود ميكوشيدند و سعي داشتهاند كه دقتي افراطي درباره كارهاي خود روا دارند و در همه مسائل، با باريكبيني و موشكافي وارد شوند.
5- منعها:گاهي وسواس فردي بزرگسال نشات گرفته از منعهاي شديد دوران كودكي و حتي نوجواني و جواني است. مته بر خشخاش گذاردن والدين و مربيان، ايرادگيريهاي بسيار، توقعات فوق العاده از زير دستان، اگر چه ممكن است كار را برطبق مذاق خواستاران پديد آورد معلوم نيست عاقبتخوش و ميموني داشته باشد. 6- خانواده افراد وسواسي: بررسيها نشان داده اند:
- اغلب وسواسيها والدين لجوج داشتهاند كه در وظيفه خواهي از فرزندان سماجتبسيار نشان ميدادهاند.
- ايرادگير و عيبجو بودهاند اگر مختصر لغزشي از فرزندان خود ميديدند، آن را به رخ فرزندان ميكشيدند.
- خسيس و ممسك بودهاند به طوري كه كودك براي دستيابي به هدفي ناگزير به شيوهاي اصرارآميز بوده است و بالاخره افرادي كم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و كودك سعي ميكرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور كند تا سرزنش نشود. (6)
آمار خيلي از افراد فكر مي كنند اختلال وسواس اجباري در خانم ها بيشتر است.
برخلاف تصورر عموم احتمال ابتلاي مرد و زن به OCD(اختلال وسواس اجباري) يكسان است، اما در گروه سني نوجواني، ميزان ابتلاي پسران از دختران بيشتر است كه منشاء ژنتيك دارد.
از سوي ديگر ميزان ابتلاي افراد مجرد به اين اختلال، بيشتر از متاهل هاست.
به طور كلي ميزان شيوع اختلال وسواس اجباري(OCD)، 2تا 3 درصد است
درمان : درمان وسواس از ديدگاه دکتر علي زاده براي درمان ميتوان از راه و رسمها و وسايل و ابزاري استفاده كرد كه يكي از آنها تغيير محيطي است كه بيمار در آن زندگي ميكند. 1- تغيير آب و هوا:
دور ساختن بيمار از محيط خانواده و اقامت او در يك آسايشگاه و واداشتن او به زندگي در يك منطقه خوش آب و هوا براي تخفيف اضطراب و درمان بيمار اثري آرامش بخش دارد و اين امري است كه اولياي بيمار ميتوانند به آن اقدام كنند. 2- تغيير شرايط زندگي:
از شيوههاي درمان اين است كه زندگي بيمار را در محيطي ديگر بكشانيم و وضع او را تغيير دهيم. او را بايد به محيطي كشاند كه در آن مساله حيات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناي اصلي شخصيت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسيهاي تجربي نشان ميدهند كه در مواردي با تغيير شرايط زندگي و حتي تغيير خانه و محل كار و زندگي بهبود كامل حاصل ميشود.
3- ايجاد اشتغال و سرگرمي:
تطهيرهاي مكرر و دوبارهكاريها بدان خاطر است كه بيمار وقت و فرصتي كافي براي انجام آن در خود احساس ميكند و وقت و زماني فراخ در اختيار دارد. بدين سبب ضروري است در حدود امكان سرگرمي او زيادتر گردد تا وقت اضافي نداشته باشد. اشتغالات يكي پس از ديگري او را وادار خواهد كرد كه نسبتبه برخي از امور بياعتماد گردد، از جمله وسواس.
4- زندگي در جمع:
فرد وسواسي را بايد از گوشهگيري و تنهايي بيرون كشاند. زندگي در ميان جمع خود ميتواند عاملي و سببي براي رفع اين التباشد. ترتيب دادن مسافرتهاي دستجمعي كه در آن همه افراد ناگزير شوند شيوه واحدي را در زندگي پذيرا شوند، در تخفيف و حتي درمان اين بيماري مخصوصا در افرا كمرو مؤثر است.
5- شيوههاي اخلاقي:
رودربايستيها و ملاحظات فيمابين كه هر انساني بنحوي با آن مواجه است تا حدود زيادي سبب تخفيف اين بيماري ميشود. طرح سؤالات انتقادي توام با لطف و شيريني، بويژه از سوي كساني كه محبوب و مورد علاقه بيمارند در امر سازندگي بيمار بسيار مؤثر است و ميتواند موجب پيدايش تخفيف هايي در اين رابطه شوند و البته بايد سعي بر اين باشد كه انتقاد به ملامت منجر نشود روح بيمار را نيازارد. احياي غرور بيمار در مواردي بسيار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خواري ناشي از پذيرش رفتارهاي ناموزون وسواسي است و به بيمار قدرت ميدهد. بايد گاهي غرور فرد را با انتقادي ملايم زير سؤال برد و با كنايه به او تفهيم كرد كه عرضه اداره و نجات خويش را ندارد تا او بر سر غرور آيد و خود را بسازد. بايد به او القا كرد كه ميتواند خود را از اين وضع نجات دهد. همچنين بايد به بيمار اجازه داد كه درباره افكار خود اگر چه بي معني است صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.
6- تنگ كردن وقت:
بيش از اين هم گفتهايم كه گاهي تن دادن به ترديدها ناشي از اين است كه بيمار خود را در فراخي وقت و فرصتببيند و براي درمان ضروري است كه در مواردي وقت را بر فرد وسواسي تنگ كنند. در چنين مواردي لازم استبا استفاده از متون و شيوههايي او را به كاري مشغول داريد به امر و وظيفهاي او را وادار نماييد تا حدي كه وقتش تنگ گردد و ناگزير شود با سر هم كردن عمل و وظيفه كار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسريعا انجام دهد. تكرار و مداومت در چنين برنامهاي در مواردي ميتواند بصورت جدي در درمان مؤثر باشد.
7- زيرپاگذاردن موضوع وسواس:
در مواردي براي درمان بيمار چارهاي نداريم جز اينكه به او القا كنيم به قول معروف به سيم آخر بزند، حتي با پيراهني كه آن را او نجس ميداند و يا با دست و بدني كه او تطهير نكرده ميشمارد و به نماز بايستد و وظيفهاش را انجام دهد. به عبارت ديگر بيمار را وا داريم تا همان كاري را كه از آن ميترسد انجام دهد. تنها در چنين صورت است كه در مييابد هيچ واقعهاي اتفاق نميافتد
شيوه هاي اصولي در درمان وسواس: الف) روانپزشكي:
اگر رفتار و يا عمل وسواسي شديد شود نياز به متخصص رواني و درمانگري است كه در اين زمينه اقدام كند. كسي كه تعليمات تخصصي و تحصيلياش در روان پزشكي او به او اجازه ميدهد كه براي شناخت ريشه بيماري و درمان بيمار اقدام نمايد. علاوه بر اينكه در زمينه ريشهيابيها كار و تلاش كرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتي بعمل آورده و لااقل حدود 300-200 ساعتي هم در رابطه با شناختخويش گام برداشته است. اينان اجازه دارند كه در موارد لازم نسخه بنويسند و يا داروهايي تجويز كنند و يا شيوههاي ديگري را براي درمان لازم ميبينند بكار گيرند.
بيماران را گاهي لازم است كه در مؤسسات روانپزشكي و گاهي هم در بيمارستانها به طرق روانكاوي و رواندرماني درمان نمايند و در موارد ضرور بايد آنها را بستري نمود. درمان بيماري براي برخي از افراد بسيار ساده و آسان و براي برخي ديگر بسيار سخت است ; بويژه كه شرايط اقتصادي و اجتماعي بيمار هم در اين امر مؤثر است.
ب) روان درماني:
اين هم نوعي درمان است كه توسط روانكاو يا روانشناس صورت ميگيرد و آن يك همكاري آزاد بين بيمار و درمان كننده مبتني بر اعمال متقابل است كه بر اساس روابطي نسبتا طولاني و طبق هدف و برنامه ريزي مشخصي به پيش ميرود. درمان اختلال بهصورت مكالمه و صحبت و يا هر شيوه مفيدي كه قادر به اصلاح زندگي رواني فرد باشد انجام ميگيرد. در اين درمان گاهي هم ممكن است دارو مورد استفاده قرار گيرد. البته اصل بر اين است كه بر اساس شيوه مصاحبه و گفتگو زمينه براي يك تحول دروني فراهم شود. اصولي در روان درماني: در روان درماني افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام كه به اين جنبهها توجه نشود امكان اصلاح و درمان نخواهد بود: الف – اصلاح محيط:
و غرض محيط زندگي بيمار، توجه به امنيت آن، بررسي اصول حاكم بر جنبههاي محبتي و انضباطي، نوع روابط و معاشرتها، فعاليتهاي تفريحي، گردشها، تلاشهاي جمعي، مشاركتها در امور،… است.
ب – ارتباط خوب و مناسب:
در روان درماني آنچه مهم است داشتن و يا ايجاد روابط خوب و مناسب همدردي و همراهي، كمك كردن، دادن اعتبار و رعايت احترام، وانمود كردن حق بجانبي براي بيمار، تقويت قدرت استدلال، بيان خوب، خودداري از سرزنش و… .
ج – روانكاوي و روان درماني:
كه در آن تلاشي براي ريشهيابي، ايجاد زمينه براي دفاع خود بيمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بيمار به ريشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و…
درمان وسواس از ديدگاه دکتر آخوندزاده درمان وسواس مي تواند به 2 صورت دارويي و غيردارويي و يا توام با هم انجام گيرد كه معمولا" بهترين جواب را زماني خواهيم داشت كه اين 2 نوع درمان را در كنار هم داشته باشيم.
با اشاره به اين كه 20 تا 30 درصد بيماران به خوبي به درمان جواب مي دهند و حدود 40 درصد بهبودي متوسطي دارند، مي گويد: متأسفانه حدود 20 تا 40 درصد از بيماران پاسخ خيلي خوبي به درمان نمي دهند.
عامل اصلي رفتارهاي وسواسي يك ميانجي شيميايي به نام»سروتونين« مي باشد و بيشتر درمان هاي وسواس مبتني بر »مهار بازجذب سروتونين« است.
داروهاي مهم وسواس 1 -قديمي ترين داروي وسواس كه هنوز هم يكي از موثرترين آنها، كلوميپوامين است كه در حقيقت يكي از داروهاي ضدافسردگي سه حلقه اي مي باشد. 2 – داروهاي اختصاصي مهاركننده بازجذب سروتونين مثل فلوكيستين و به طور اخص فلووكسامين و سرتراسين. 3 – اگر داروهاي 2 گروه اول و دوم پاسخ ندهند، داروهاي دسته سوم را به اين داروها اضافه مي كنيم؛ اين داروها شامل: باسپيردن، كلونازپام و حتي داروهاي آنتي سايكوتيك مثل هالوپيريدول، پيموزايد و رسپيريدون هستند و حتي گاهي از ليتيوم هم استفاده مي كنيم.
درمان غيردارويي وسواس روشي كه براي درمان غيردارويي وسواس استفاده مي شود(R.E.P) يا Response exposure prevenition است كه مواجهه بيمار با موردي مي باشد كه نسبت به آن وسواس دارد( مثل آلودگي ها) و اين كه از پاسخ دادن جلوگيري كند كه در واقع نوعي حساسيت زدايي است. اهميت رفتاردرماني براي درمان اختلال وسواس : گاهي اوقات كارايي اين روش معادل ارزش درمان دارويي است و مي تواند بسيار ارزشمند باشد. به صورت كلي وسواس وابسته به شرايط محيطي است و قابليت پيشگيري ندارد، مراجعه به موقع به پزشك را براي درمان بيمار، جهت جلوگيري از توسعه بيماري بسيار موثر مي داند و به اطرافيان بيمار توصيه مي كند كه براي درمان بيمار خود صبر و تحمل كافي داشته باشند.
به طور كلي ميزان شيوع اختلال وسواس اجباري، 2تا 3درصد است
بيشتر درمان هاي وسواس مبتني بر مهار بازجذب سروتونين است
احتمال ابتلاي مرد و زن به اختلال وسواس اجباري يكسان است «گل گاوزبان» و درمان وسواس نتایج تحقیقات نشان میدهد: عصاره آبی گل گاوزبان دارویی مؤثر و بیخطر برای درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری است. به گزارش ایسنا، گاوزبان ایرانی گیاهی از تیره بوراژیناسه راسته پولمونیالیسه، كلاس دیوتبلونس و جنس اكویم است. گونه مزبور گیاهی علفی، دوساله و پایاست كه پوشیده از كركهای نرم و نازك و دارای گلهای لولهیی شكل و آبی رنگ مایل به ارغوانی میباشد. برگهای آن ساده، میوه آن نوك تیز و فندقی و سطح آن دارای برجستگیهای كوچك و تیز میباشد. فصل گل دهی گیاه از آغاز اردیبهشت تا اواخر مرداد است. در ایران اطلاق نام «گاوزبان» تنها به این گیاه است. این گیاه به طور وسیعی به صورت خودرو در استانهای شمالی ایران همچون گیلان، مازندران، ارتفاعات كندوان، كلادرشت و چالوس یافت میشود. مهدی سیاح برگرد دستیار روانپزشكی دانشگاه علوم پزشكی تهران و حاتم بوستانی استادیار گروه روانپزشكی دانشگاه علوم پزشكی اهواز و همكارانشان در این تحقیق به بررسی اثر بخشی و سلامت مصرف عصاره آبی گل گاوزبان با دور ثابت در درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری در یك دوره شش هفتهیی پرداختند. در این مطالعه كار آزمایی بالینی تصادفی 33 بیمار مبتلاء به این اختلال كه در مقیاس یال براون نمرات مساوی یا بالاتر از 21 داشتند وارد مطالعه شده و به صورت تصادفی دارونما و یا 500 میلیگرم از عصاره آبی گل گاوزبان دریافت كردند. بیماران برای شش هفته پیگیری شدند و اثر بخشی درمان با مقیاس یال براون در هفتههای 0، 1، 2، 4و 6 اندازهگیری شد. نتایج این یافتهها نشان داد: در هفتههای انتهایی، عصاره گاوزبان نسبت به دارونما برتری داشت كه این اختلاف در هفته چهارم نزدیك به معنیدار و هفته ششم معنیدار بود. عصاره آبی گل گاوزبان در هیچ كدام از هفتهها بیش از دارونما عوارض جانبی ایجاد نكرد. پژوهشگران با استناد به یافتههای این تحقیق تاكید كردهاند كه عصاره آبی گل گاوزبان دارویی مؤثر و بیخطر برای درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری است، اگرچه مطالعات بیشتر برای تایید آن لازم است. يافته هاي جديد در درمان وسواس بررسي هاي جديد نشان مي دهد داروي ريلوزول كه در درمان نوعي اختلال عصبي به كار مي رود در درمان اختلال وسواس مؤثر است .
دانشگاه پيل از داروي ريلوزول در درمان سيزده بيمار مبتلا به اختلال وسواس استفاده شد نتايح درمان بسيار اميدوار كننده است . اين عده از بيماران به هيچ يك از درمانهاي دارويي ديگر يا رفتار درماني جواب نداده بودند.به عقيده محققان داروي ريلوزول ويژگيهاي ضد وسواس، ضد افسردگي و ضد اضطراب چشمگيري دارد.